خبرگزاری بسیج: فروشنده جوان اهل شهرستان ری کالاهای خود را حتی اگر مربوط به یکسال قبل باشد به همان قیمت پارسال می فروشد و می گوید: با اینکه سود کم می گیرم اما خدا برکت می اندازد و مشتری هم زیاد دارم.
کد خبر: ۹۰۹۱۳۰۷
|
۲۸ آذر ۱۳۹۷ - ۰۰:۲۴

 حسن اسدللهی در روستای زمان آباد از توابع شهرری لوازم التحریر و محصولات آرایشی بهداشتی می فروشد؛ اوایل سال 97 برای انجام کارهای کشاورزی از او کلاه حصیری به قیمت 5000 تومان خریدم؛ بعد از مدتی کلاه را گم کردم اواخر تابستان بود که دوباره به مغازه این جوان مراجعه کردم باز هم قیمت کلاه حصیری 5000 تومان بود این در حالی است که همین کالا را مغازه های دیگر قیمت گرفته بودم 12000 تومان بود؛ تصور می کردم که این فروشنده از قیمت بازار خبر ندارد موضوع را به او گفتم که چرا کلاه حصیری را 5000 تومان می فروشد؟ مگر چقدر سود می کند؛ اما پاسخ این جوان مرا دلگرم کرد و امیدوار شدم که هنوز هم حبیب خدا زیاد است؛ با شرایطی که در ماه های اخیر سوداگران و محتکران بوجود آورده بودند، فکر می کردم که کاسب حبیب خداست فقط مربوط به پیرمردان و کسبه قدیم است و این اصطلاح شاید افسانه شده اما در شرایطی که با افزایش قیمت ارز حتی اجناسی که هیچ ربطی به دلار و واردات و صادرات ندارد، افزایش پیدا کرده وجود کسبه جوان متعهد و مسلمان انسان را امیدوار می کند که هنوز دنیا به آخر نرسیده است.

 او می گوید: وقتی کالایی را می خرم 20 درصد سود در نظر می گیرم و تا وقتی که تمام شود، همان 20 درصد سود را دریافت می کنم حتی اگر آن کالا در بازار دو برابر شود من آن را به همان قیمت خرید سابق می فروشم چون اگر غیر از این باشد برکت آن از بین می رود. او می گوید: کاسب باید همیشه خدا را در نظر داشته باشد و خدا را ناظر اعمال خودش بداند.

حسن اسدللهی می افزاید: مثلا کاغذ A4  دیروز 22 هزار تومان بوده امروز 25 هزار تومان شده اما من با اینکه می توانم به قیمت 25 هزار تومان بفروشم اما مال حرام داخل زندگی ام نمی کنم و کاغذ را به همان قیمت دیروز می فروشم تا زمانی که کالاهای خرید قبلی ام تمام شود و هر وقت جنس جدید به مغازه بیاورم با قیمت جدید می فروشم.

شاید خیلی ها به خدا اعتماد ندارند و اعتقاد ندارند که برکت از خداست؛ فکر می کنند که روزی آنها در جیب و در دست مردم است. او افزود: یکی از مغازه های این روستا روزگاری 7 نفر کارگر داشت و هفت خانواده از آن مغازه روزی می خوردند اما صاحب کارگاه طمع کرد و هر قیمتی که دلش می خواست از مشتری می گرفت. اما خدا هم جای حق نشسته برکت از سفره صاحب این کارگاه به خاطر نارضایتی مردم رفته و امروز با دو نفر کار می کنند کمتر کسی هم به آنها سفارش می دهد و اگر هم سفارش بدهد اول و آخرش است و با قیمت هایی که می گیرند مشتری دیگر به این مغازه بر نمی گردد.

اسداللهی اظهار می کند: من برای خرید با موتور خودم به بازار می روم هر چند زحمت می افتم اما در عوض کرایه ماشین نمی دهم و این باعث می شود قیمت تمام شده اجناس خیلی نشود؛ مبلغی را که باید کرایه وانت بدهم از هزینه ها کم شده و از قیمت اجناس کم می شود و در مقابل مشتری بیشتری می آید.  سود کمتر فروش بیشتر راضی به رضای خدا هستم.  

 این کاسب 32 ساله می گوید: از 15 سالگی شروع به کار کردم و 17 سال است که در مغازه کار می کنم دو سال آهنگری کردم اما سال 80 به فکر افتادم که روستای زمان آباد مغازه لوازم التحریر فروشی ندارد مغازه کوچکی داشتیم آن را با 400 هزار تومان راه انداختیم.

  فاکتورها را نگاه می کنم و بر اساس آن 20 درصد سود محاسبه می کنم اغلب کالاهای ایرانی قیمت دارند اجناس خارجی را هم که قیمت ندارد 20  درصد به قیمت خرید آن اضافه می کنم و می فروشم.

اوایل روزی هزار تومان کار می کردم به خاطر بچه مدرسه ای ها 6 صبح مغازه می آمدم؛ هوا تاریک بود لامپ جلوی مغازه را روشن می کردم کم کم کارم رونق گرفت جنس اضافه کردم ساعت کار اضافه کردیم. بعد از چند سال سفره ای برای یک نفر هم پهن شد و یک کارگر گرفتم.

 

 

گفت و گو: علی اشرف خانلری

ارسال نظرات