مطمئن بود که مسافر جاده نور است اما دلش مي خواست زودتر راهي ديار نور شود او جاي پاي نور را بر پيشاني بلند آفتاب ديده و آرزو کرده بود که آن جاي پا را دنبال کند دلش مي خواست کربلايي شود و خدا پاداش آن همه اخلاص وفا و نجابت را در عمليات کربلاي 5 در منطقه شلمچه به او هديه کرد
کد خبر: ۹۱۰۰۰۹۷
|
۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۱

به گزارش خبرگزاري بسيج استان مركزي ؛ شهيد محمد حسن الله دادي مسئول طرح و عمليات لشكر 17 علي ابن ابيطالب در عمليات كربلاي 5 بود؛ او كه اهل روستاي كودزر اراك بود، در خانواده اي متولد شد که سرشار از معنويت ايمان به خدا و عشق به اهل بيت بود غم از دست دادن مادر با دنياي کودکانه اش در آميخت و در سايه دست نامادري ، اخلاص و نجابت و مهرباني راتجربه کرد .

دلش چشمه پاک صداقت بود و کردار و گفتارش يگانه با اين که علم و معرفت در نظرش از ارزش والايي برخوردار بود اما مجبور شد براي رفع مشکلات مالي خانواده، تحصيل را درسال دوم راهنمايي رها کندو به دنبال کاربرود.

نام پدر: حسین
تاریخ تولد: ١٣٣١/٠١/٠١
محل تولد: کودزر
نام عملیات: کربلای 5
تاریخ شهادت: 65/10/24
محل دفن: گلزار شهدای کودزر
محل شهادت: شلمچه

اقشار: هنرمندان ، فرماندهان ، خطاطی ، نقاشی ، پادگان مهندسی 42 قدر ، لشگر17 ، فرمانده طرح عملیات

زندگی نامه

سال 1331 فضاي پر از صفا و صميميت روستاي کودزر در شهرستان اراک سرشار از شميم نجابت کودکي شد که از ازل نامش در لوح شهيدان شاهد قرار گرفته بود .

وقتي خورشيد از افق تاريک وطن طلوع کرد و برگستره قلب ها نور ايمان تابيد او نيز به يمن وجود بزرگ مرد تاريخ انقلاب دل به امواج بي کران درياي حقيقت سپرد و پا به پاي رهروان پيرو طريقت ، پيشاپيش مردم شهيد پرور کودزر در مبارزات عليه رژيم طاغوت حضوري فعال داشت .

عشق به انقلاب او را تا پاسي از شب در کتابخانه مسجد و پايگاه بسيج به فعاليت فرهنگي وامي داشت . براي بالا بردن سطح آگاهي فکري مردم به خصوص جوانان و نوجوانان روستا لحظه اي آرام و قرار نداشت حتي خط و نقاضي را نيز در جهت پيشبرد آرمانهاي انقلاب به کارگرفت .

هنوز ديوارهاي کودزر و روستاهاي اطراف آن لحظه هاي سرشاراز اخلاص را به ياد دارند لحظه هايي که او تمام اعتقادش را در قالب نقاشي و نوشته به سينه ديوارها مي سپرد و با تمام وجود به پير و مراد خود عشق مي ورزيد و راه مظهر تجلي نور مي دانست ، نوري که به شبستان تاريک ماه روشني بخشيد و دلهاي ما را لبريز از طراوت و نشاط کرد.

با تشکيل سپاه پاسداران حاج حسن به اين نهاد انقلابي پيوست و بيش از پيش در جهت تحقق آرمانهاي انقلاب تلاش نمود . وقتي که راهيان خطه ايثار و شهادت خاک جبهه ها را با صلابت گامهاي خود آشنا کرد و در بزم خون حماسه مي آفريدند او نيز دل به بي کرانگي معرفت آنها سپرد و در آن سفر تکاملي انسان به بلنداي والاترين قله کرامت معرفت و فضيلت دست يافت

در اين سير معنوي بود که چشمهايش با زلالترين زخمها آشنا شد و به بوي تير و ترکش خو گرفت .او که فرماندهي طرح و عمليات لشگر 17 را به عهده داشت آن قدر تير و ترکش بر سر و چشمش نشسته بود که با آنها صميميت همنشيني را پيدا کرده بود و اگر خانواده اش او را سالم مي ديدند برايشان جاي تعجب بود .

هنگامي که 70 درصد بينايي چشمهايش را به درگاه دوست تقديم مي کرد مطمئن بود که در مقابل 70 درصد اهدايي هزاران درصد نور و روشنايي به چشم دلش افزوده شده و سرمست از جرعه عشق الهي هزاران دريچه نور راهگشايش خواهد بود. اراده قوي و مصممش کارها را چنان برايش سهل و آسان کرده بود که ديگران با چشم قوي نيز چنين توانايي و قدرتي را نداشتند .

در هر عملياتي تمام تلاشش را براي انتقال مجروحان و شهيدان به کارمي گرفت.او مي دانست که شهيدان پرستوهايي هستند که از خراب شدن آشيانه جسم ، ترسي به دل راه نداده و فقط چشم بر اوج پرواز قافله سبز شهادت دوخته اند و مي خواست بازگشت پيکر مطهر شهيدان ، التيامي باشد بردلهاي شکسته و داغديده پدران و مادران آنان .

او با  سربلندي تمام ، غرور و نجابت شهيدان را به دوش مي کشيد و به پشت خط مقدم انتقال مي داد قلبش سرشار از عشق به امام(ره) بود و به هرگونه بيراهه کشيده نشد. معتقد بود که تنها سر ارادت به آستان امام(ره) و پيروي از اسلام و قرآن راه سعادت و نجات در دنيا و آخرت است .

هميشه در انجام کارها پيشگام بود چنان که پس از انجام کار ديگران متوجه مي شدند که کاري براي انجام در ميان بوده است حتي کاري راکه مخارج از محدوده وظيفه اش بود به بهترين شکل انجام مي داد چراکه حيا به او آموخته بود در مقابل امر فرماندهي مطيع باشد .

تمام گفتارش ، اعتقادش و هدفش در چند کلمه خلاصه شده و نوشته آن بر کوله پشتي اش به يادگار مانده است : اعزامي از قم به کربلا اين واپسين روزها بي تاب تر شده ، زمزمه و سوز اشکش به هم آميخته بود همواره از فراق ياران ناله سر مي داد :
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه .

مطمئن بود که مسافر جاده نور است اما دلش مي خواست زودتر راهي ديار نور شود او جاي پاي نور را بر پيشاني بلند آفتاب ديده و آرزو کرده بود که آن جاي پا را دنبال کند دلش مي خواست کربلايي شود و خدا پاداش آن همه اخلاص وفا و نجابت را در عمليات کربلاي 5 در منطقه شلمچه به او هديه کرد حاج حسن به آسمانيان پيوست از جمله به شوهر خواهرش شهيد حاج صادق بهرامي ، شهيدي که قبل از حاج حسن عشق به پرواز او را به کهکشانها کشاند و عطر ناب شهادتشان هنوز ازپنجره هاي باز چفيه هاشان ، به کوچه باغ خاطرات همرزمانشان مي وزد تا يادشان زنده بماند و آسمان شهر را سرشار از عطر پايداري در عهد با امام(ره) رهبر و پاسداري از خون شهيدان کند .

 روحش شاد و يادش هميشه ايام گرامي باد.

ارسال نظرات