وسعت انتخاب در جوانی/۱
انسان به اندازه‌ای که فکر کند، صحیح عمل می‌کند. به همین جهت، آنهایی که کم فکر می‌کنند، عملا کارهایشان بر خلاف اهداف اولیه نتیجه می‌دهد، چرا که در ابتدای کار به راه‌ها و چگونگی رسیدن به هدف مطلوب فکر نمی‌کنند.
کد خبر: ۹۱۰۴۰۰۳
|
۰۷ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۰

به گزارش خبرگزاری بسیج، این یک قاعده است که انسان به اندازه‌ای که فکر کند، صحیح عمل می‌کند. به همین جهت، آنهایی که خیلی کار می‌کنند، ولی کم فکر می‌کنند، عملا کارهایشان بر خلاف اهداف اولیه نتیجه می‌دهد، چرا که در ابتدای کار به راه‌ها و چگونگی رسیدن به هدف مطلوب فکر نمی‌کنند.

 

این یک مثال افواهی، اما قابل استفاده است که در حمام‌های قدیم، دلاک‌هایی بودند که سر افراد را می‌تراشیدند، یکی از آنها وقتی تیغش کُند می‌شد، به تیغ فشار می‌آورد تا با فشار بیشتر، سر شخص را بتراشد؛ در نتیجه پوست سر آن فرد بیچاره کنده می‌شد. یک بار شخصی به آن دلاک گفت: «یک تیغ نو بخر و سر مردم را درست بتراش.» اما دلاک با حالت حق به جانبی گفت: «چرا پول بدهم تیغ نو بخرم، به جایش نان می‌خرم و می‌خورم تا زورم بیشتر شود و بتوانم فشار بیشتری به تیغ بیاورم.»

شاید این اتفاق برای ما هم رخ داده باشد؛ چون عقل‌مان به کارمان نمی‌رسد و قبل از انجام کار سعی نمی‌کنیم درست و دقیق فکر کنیم، کارهایمان به مشکل بر می‌خورد. این روند ادامه پیدا می‌کند و به جای تامل عمیق و حل ریشه‌ای مشکلات، مشکل جدیدی ایجاد می کنیم. آن وقت سراسر زندگی‌مان می‌شود پریشانی و خستگی!

شوماخر، دانشمند انگلیسی در کتاب «کوچک زیباست» می‌گوید: «غفلت از خردمندی، تا بدان پایه رسیده که ما همواره می‌کوشیم که یک بیماری را با تشدید علت‌های آن شفا دهیم.» و این یعنی سردرگمی در کار و کار و کار، بدون فکر!

با توجه به این، کار، به تنهایی کارساز نیست و تفکر هم در کنار کار نیاز است و خوب فکر کردن و خوب کار کردن با هم کارساز است؛ به دنبال تبیین این ادعا هستیم که انسان، علاوه بر کار و عمل، به فکر و بالتبع راهنما احتیاج دارد. 

ما در زندگی به دین احتیاج داریم تا بتوانیم با بینشی که از دین الهی به دست می‌آوریم به دین خود جهت دهیم و به نتایج مطلوب برسیم.

برای روشن‌تر شدن موضوع لازم است به مراحل زندگی انسان‌ها توجه کنیم تا با نظر به مراحل زندگی آنها جایگاه جوانی و خصوصیات مربوط به آن را در این مراحل درست بشناسیم.

مراحل زندگی انسان

انسان‌ها در زندگی خود با سه مرحله «کودکی»، «جوانی» و «پیری» روبرو هستند؛ مرحله کودکی مشخصات خود را دارد و از آنجا می‌فهمیم کسی  کودک است که حرکات مخصوصی انجام می‌دهد که ما به اصطلاح می‌گوییم انتخاب‌هایش بچه‌گانه است و به اهداف بلندی نمی‌اندیشد. حال اگر شخص بزرگی همان انتخاب‌ها را داشته باشد که کودکان دارند مورد تمسخر و اعتراض بقیه واقع می‌شود، چون با آن که شخص بزرگی است، انتخاب‌هایش بچه‌گانه و دور از انتظار است و این فرد نباید چنین انتخاب‌هایی را در چنین مرحله از زندگی‌اش داشته باشد. مثل اینکه اگر یک شخص ۳۰ ساله مثل بچه پنج‌ساله عروسک بازی کند و یا دوچرخه کودکی را سوار شود و در کوچه و محله بچرخد، این شخص مورد تمسخر و اعتراض واقع می‌شود. در حالی که اگر یک کودک پنج ساله این کار را بکند، کسی به او اعتراض نمی‌کند، چون این کار، کار بچه‌گانه است و این هم کودک است و باید کارهای کودکانه انجام دهد. آری کودکان انتخاب‌هایشان کودکانه است و بیشتر به کارهای سطحی و سرگرم کننده می‌پردازند.

در نقطه مقابل کودکان، دوران پیری را می‌بینیم که مشخصه آنها عبور از آرزوهای دوردستی است که یک جوان می‌تواند داشته باشد. اگر افراد در سن پیری بخواهند کاری تاسیسی انجام دهند که در بلندمدت خودشان در این دنیا ثمره‌اش را ببینند، امری دور از عقل به نظر می‌رسد و مورد تعجب همگان است.

بنابراین انسان‌ها در دو مرحله از زندگی خود ـ یعنی در مرحله کودکی و در مرحله پیری ـ به جهت روحیه خاصی که دارند، نمی‌توانند انتخاب‌های اساسی و برنامه‌های دراز مدت داشته باشند و این اقتضای دوران کودکی و کهنسالی است.

دوران جوانی

با تعریفی که در بخش اول آمد، می‌توان استنتاج کرد که روحیه هر فردی را بر اساس انتخاب‌هایش می‌سنجیم. با مقایسه دو دوران «پیری یا کهنسالی» و «کودکی» می‌توان گفت جوان کسی است که انتخاب‌هایش اساسی و بلندمدت است و به اهدافی نظر دارد که خیلی سطحی و زودگذر نیست و برای رسیدن به آنها برنامه‌ریزی می‌کند. این حقیقت روحیه جوانی است و اگر خلاف این مساله عمل کند یا هنوز از نظر روحی کودک است یا پیر است و فرتوت.

جوانی ۲۰ ساله را تصور کنید که بال‌های مگسی را کَنده و می‌خواهد او را در لیوان آبی غرق کند. خب در این باره می‌گویند که این جوان هنوز خام است، چرا که از او انتظار چنین اقداماتی را نداریم. چون جوان باید انتخاب‌هایی بزرگ و حتی بلندپروازانه داشته باشد.

در اسلام به انسان جوان، رشید می‌گویند. یعنی انسانی که رشد کرده و انتخاب‌های بزرگ انجام می‌دهد و به اهداف واقعی و عمیق و به ابزارهای مناسبی که او را به اهدافش می‌رساند، فکر می‌کند. در عرف می‌گویند فلانی دیگر کودک نیست، رشید شده و می‌تواند تکالیف دینی‌اش را انجام دهد، یعنی می‌تواند به موضوعاتی بیندیشد که عمیق‌تر از موضوعات محدود زندگی دنیایی است.

در مطلب بعدی به چیستی وظایف جوانی و انتخاب‌های اصیل می‌پردازیم.

ارسال نظرات