خبرهای داغ:
عباس بعد از ۳۳ روز از کمپ بیرون آمد، اما این تازه اول کار بود؛ همه برای ما خط و نشان می کشیدند که این شخص، آدم بشو نیست، حتی مسجدی ها هم می گفتند که این آقا درست نمی شود و کار شما سودی ندارد ...
کد خبر: ۹۱۱۹۷۳۷
|
۲۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۹

به گزارش  سرویس  طلاب  و روحانیون خبرگزاری بسیج، در یک روز زمستانی با یکی از اساتید ادبیات عرب حوزه ملاقاتی داشتم. در لابلای صحبت ها، سخن از سفر خود به استان کرمان و منطقه بم  و نرماشیر به میان آورد. از مبلغی جهادی سخن گفت که فعالیت های فرهنگی زیادی انجام داده بود و در نجات بسیاری از افراد گرفتار به دام اعتیاد نقش اساسی داشت.

مشتاق شدیم که با این مبلغ جوان گفت و گویی داشته باشیم. پس از تماس تلفنی مقرر شد در یکی از سفرهای خود به شهر مقدس قم، در خدمت او باشیم تا بتوانیم گوشه ای از فعالیت های تبلیغی این روحانی جوان را رسانه ای کنیم.

مصاحبه ای که پیش روی شما قرار دارد، گفت و گو با حجت الاسلام رحمان رحیمی، روحانی جوان، فعال، جهادی و یکی از پنج روحانی برتر استان کرمان از نگاه سازمان تبلیغات اسلامی است که تقدیم حضور شما مخاطبان فرهیخته خواهد شد.

 

* ضمن تشکر از حضور شما در شهر مقدس قم و خبرگزاری حوزه، کمی از خودتان و خاطرات ورود به حوزه برای ما بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم. اگر بسم الله را پاک کنیم، به اسم بنده می رسیم که رحمان رحیمی است. متولد 1368 در روستای زیدآباد شهر فهرج هستم. دوران ابتدایی را در روستای خود گذرانده و آشنایی ما با حوزه و روحانیت از حجت الاسلام قدیری به عنوان مبلغ با اخلاق که برای تبلیغ به روستای ما می آمد، شروع شد؛ ایشان هیچ پیشنهادی برای ورود بنده به حوزه نداد، اما اخلاق او بود که سبب شد به روحانیت علاقمند شده و وارد حوزه شوم.

همچنین امام جمعه شهر فهرج، حجت الاسلام  طاهری که در حال حاضر امام جمعه تربت جام هستند، در ورود بنده به حوزه نقش داشت و دوستی تنگاتنگی با ایشان داشتیم.

حجت الاسلام طاهری به دغدغه های ما جواب داده و اولین کتابی که از ایشان هدیه گرفتم، کتاب رمز پیروزی مردان بزرگ به قلم آیت الله العظمی سبحانی بود و هنوز هم این کتاب برای بنده تازگی دارد؛ سال 1386 قصد ورود به حوزه را داشتم، اما در امتحان ورودی قبول نشدم و پس از پایان پیش دانشگاهی در سال 1387 وارد مدرسه علمیه سفیران هدایت بم شده و پنج سال در این مدرسه تحصیل کردم؛ از همان سال اول به صورت غیررسمی تبلیغ خود را در قالب گروه های 10 یا 15 نفره شروع کرده و در روستاهای محروم فعالیت داشتیم، اما از محرم سال 1392 تبلیغ را به صورت رسمی آغاز کردم و به عنوان امام جماعت مسجد جامع فهرج به مدت 9 ماه فعالیت داشتم؛ در ادامه فعالیت تبلیغی به منطقه ای دیگر، نقل مکان کرده و برنامه هایی را به مدت یک سال و چهار ماه داشتم. یکی از مسائلی که در آنجا مشاهده کرده و واقعا باعث ناراحتی بنده شد و جرقه اولیه ترک اعتیاد از آنجا زده شد، این بود که شبی با یکی از دوستان در کنار منزل ایستاده بودیم که جوانی با یک موتور پیش ما ایستاد و گفت: حاج آقا سؤالی دارم، گفتم بفرمایید. گفت: به نظر شما اگر با خانم متأهل به صورت چند نفری در شب ماه رمضان کارهای خلاف شرع انجام دهیم، اشکال دارد؟ گفتم: اصل زنا که حرام است و اشکال زیادی دارد، اما در شب قدر یقینا چندین برابر اشکال دارد.

با این جوانان صحبت کردیم که این کار را نکنند، اما بعدا متوجه شدیم که این کار را انجام دادند.

روز بعد پیگیری کرده و متوجه شدیم که با عرض تأسف این خانمی که جوانان به سراغ او رفته بودند هم خودش و هم  شوهرش، معتاد به مواد صنعتی (شیشه) بوده و اعتیاد آنان و نیاز آنها به پول مواد سبب شده که چنین کارهایی را انجام دهند.

پس از حضور در آن منطقه، به روستای ضیاء آباد نقل مکان کردم. در اینجا با شخصی به نام آقای صداقت که از پاسداران بازنشسته بود، آشنا شدم و بسیار در فعالیت ها کمک حال ما بود و در حال حاضر هم هستند.

اعتیاد یکی از مشکلات برخی از مردم کل منطقه بود و به همین دلیل، معضلاتی را ایجاد کرده و حتی برخی از افراد اولین نیاز زندگی که مسکن است از داشتنش محروم هستند.

به پیشنهاد یکی از دوستان طلبه به مدت 9 ماه هیچ فعالیت خاصی در این روستا انجام ندادم و بعد از بررسی معضلات اولین فعالیت خود را با برنامه ترک اعتیاد آغاز کرده و اولین  شخصی را که شناسایی کردم که وضعیت  فوق العاده نامناسبی داشت و شبی به منزل همسایه این شخص رفتم و از او مشورت خواستم که آیا ترکش بدهیم یا خیر؟

اولین جمله ای که از این شخص شنیدم، این بود که «اینها آدم بشو نیستند؛ ذاتشان خراب است»؛  ضمن اینکه اینها پنج برادر بودندکه اعتیاد داشتند. اعتیاد این شخص هم سبب شده بود که غیر از خودش، همسر و فرزند یک و نیم ساله اش هم معتاد بودند.

* پسر یک و نیم ساله را هم معتاد کرده بود؟

بله؛ پسر یک و نیم ساله خود را هم معتاد کرده بود و اسناد اعتیاد این بچه موجود است؛ البته شکر خدا این پسربچه و پدرومادرش  را ترک دادیم.

حداقل سن افرادی که تاکنون ترک دادیم، بچه یک و نیم ساله و حداکثر آن، خانم 65 ساله بوده است.

* پسر یک و نیم ساله چگونه معتاد می شود؟

بین والدین معتاد خصوصا از نوع صنعتی رسم است که برای خلاصی از اذیت های فرزند، مقداری از مواد مخدر را در چایی او حل می کنند و به بچه می دهند.

* چگونه این خانواده راضی به ترک مواد مخدر شد؟

این گونه وارد آن منزل شده و گفتیم که عباس آقا! چند تا بچه داری؟ گفت: سه تا فرزند؛ گفتم: دو روز دیگر قرار است دخترهای تو عروس شوند؟ جواب داد: بله؛ بالاخره از راه احساسات وارد شده و عباس راضی شد که ترک کند، اما می گفت خانمم را چکار کنم؟ که به او گفتم همسر شما را هم راضی می کنیم ترک کند. بالاخره فرصت خواست تا فکر کند، اما فردا به درب مسجد آمد و گفت می خواهم به کمپ ترک اعتیاد بروم و پاسخ دادم چند روزی قصد سفر به مشهد را دارم و پس از سفر شما را به کمپ می فرستم.

در راه برگشت از مشهد مقدس در این فکر بودم حالا که این شخص راضی به ترک مواد مخدر شده، هزینه کمپ را از کجا تأمین کنم؟

پس از برگشت با فرماندار منطقه تماس گرفتم، هماهنگ کردم و پس از صحبت فرماندار با مسئول اداره بهزیستی، مقرر شد که این شخص به صورت رایگان در کمپ حضور پیدا کند و البته تنها بیماری که بهزیستی پذیرفت هزینه ای از ما نگیرد، فقط همین عباس آقا بود و لاغیر؛ هزینه اکثر قریب به اتفاق افرادی که ترک دادیم، از کمک های مردمی تهیه شد.

عباس را برای ترک به کمپ فرستادم و در کنار او، همسر و فرزند یک و نیم ساله او را نیز با همکاری آقای ناصر رومی دل از اهالی و خانم اسماعیلی که در دانشگاه علوم پزشکی کرمان مشغول هستند، به بیمارستان شهید بهشتی کرمان برای ترک فرستادیم و فقط مبلغ 250 هزار تومان برای ترک آنان واریز کردیم که آن را هم یکی از خیرین مشهدی بنام آقای مهندس ضیائی کمک کردند و این خانم، کمک زیادی برای ترک همسر و فرزند عباس آقا انجام دادند؛ حتی خواهر، مادر و همین طور مادرشوهر و خواهرشوهر این خانم معتاد هم حاضر نشدند که پای تخت این خانم بروند، اما ایشان با تمام وجود برای پاک شدن این خانم تلاش کرد.

عباس بعد از 33 روز از کمپ بیرون آمد، اما این تازه اول کار بود؛ همه برای ما خط و نشان می کشیدند که این شخص، آدم بشو نیست، حتی مسجدی ها هم می گفتند که این آقا درست نمی شود و کار  شما سودی ندارد، اما کار را با توکل بر خدا و توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب که فرمودند: «شما جوانان در عرصه ترک اعتیاد وارد شوید»، کنار نگذاشتیم. البته ثابت قدم بودن عباس خودش باعث تغییر نظر مردم شد.

12 روز از حضور عباس در کمپ می گذشت که شخص دیگری به نام حمید آمد و با سماجت کامل می گفت که می خواهم  ترک کنم، حتی تمام درد و رنج های خودش را یک مرتبه در  نامه ای نوشت؛ مهم ترین مسأله زندگی اش این بود که قبلا در زاهدان راننده تاکسی بود، اما به دلیل اعتیادش، خانم او طلاق گرفته و حالا هفت سال است، بدون خانه و کاشانه است. نه پولی بود و نه حامی داشت. مانده بودم که چه کنم به صورت بسیار اتفاقی با رئیس مواد مخدر بم آشنا شدم و از طریق طرح اجباری البته با رضایت خاطر خود حمید به مدت 45 روز فرستادیمش کرمان برای مداوا. شکر خدا سه سال از پاکی این شخص می گذرد و تمام اینها لطف خدای متعال است.

* از برادرهای عباس چند نفر مواد مخدر را ترک کردند؟

هر چهار برادری که معتاد به مواد مخدر بودند، خوشبختانه ترک کردند و امروز همه سالم هستند؛ یکی از این برادرها نانوایی سنتی زده و با تنور گازی کوچک مشغول به کار است؛ همین شخص، هشت سال به خاطر جابجایی مواد مخدر، زندان بود و وجهه خوبی در منطقه نداشت.اما الان عزت مندانه زندگی می کند.

* تا به امروز چند معتاد را توانسته اید ترک دهید؟

کار اولی که به صورت اساسی شروع کردیم، ترک اعتیاد بود که شکر خدا در حدود دو و نیم سال تا سه سال توانستیم 107 نفر از معتادان به مواد مخدر را ترک داده و از این تعداد، 70 درصد همچنان پاک مانده اند و دیگر سراغ مواد نرفته اند و بیشترین هزینه ترک اعتیاد از مردم روستا و خیرین و البته مرکز ترک اعتیاد خانواده سبز بم تهیه شده است.

* هزینه ترک اعتیاد یک معتاد چه مقدار است؟

امروز اگر بخواهیم یک معتاد را ترک دهیم، کمپ ترک اعتیاد مبلغ 650 هزار تومان از ما دریافت خواهد کرد.

* آیا نهادهای دولتی همچون بهزیستی و ... کمک مالی برای ترک معتادان انجام نمی دهند؟

هر چه تا به امروز قول دادند، عمل نکردند؛ فقط کمیته امداد امام خمینی(ره) یک مرتبه برای چند نفر، مبلغ چهار میلیون تومان واریز کرد؛ اما مابقی هزینه ها از خیرین دریافت شده است.جدیدا جناب آقای هدایت زاده در این زمینه ورود پیدا کرده است.

* وضعیت اعتیاد در منطقه شما به چه اندازه است؟

امروز اعتیاد در منطقه ما فاجعه است و طلاق های بسیاری در این منطقه به همین دلیل صورت می پذیرد، چراکه استان ما در مسیر ترانزیت مواد مخدر قرار داشته و مشکلات بسیاری را ایجاد کرده است.

یک روستایی در منطقه ما وجود دارد که مرکز فروش مواد مخدر صنعتی است؛ حتی در این روستا پنج نفر از اعضای خانواده افرادی را که فروشنده بودند را ترک دادیم که از جمله یک جوان 19 ساله که10 سال از عمرش معتاد بود (نکته قابل تامل این است که این پسر تا یک سال بعد از ترک هم حتی ختنه هم نشده بود البته توسط دوست عزیزم جناب دکتر ماهانی این مساله حل شد) و همچنین مادر یکی از مواد فروش ها را هم ترک دادیم.

کار هم به این صورت بود با دوستانی که ترک کرده بودند با لباس شخصی داخل  چندتا از این خانه ها رفتیم و ثمره اش رضایت چند  نفر از اینها شد برای ترک.

* شما زحمات زیادی برای ترک اعتیاد معتادان می کشید؛ اما یک پله عقب تر از این موضوع، فرهنگ سازی برای رفع این مشکل است؛ در این زمینه چه کارهایی انجام داده اید؟

تنها کاری که توانسته ایم انجام دهیم، دعوت از کارشناسان مواد مخدر بوده است تا با خانواده ها جلساتی را داشته باشند؛ اما یک دست صدا ندارد و به تنهایی نمی توانم هم موضوع ترک اعتیاد را دنبال کرده و هم کار فرهنگ سازی را انجام دهم؛ البته به خودی خود بچه هایی که برای کمپ ترک اعتیاد می روند، پس از بازگشت، مُبلغ این موضوع شده و شاهد ثمرات آن بوده ایم.

در قضیه ترک 107 نفر هم همین افرادی که به کمپ می رفتند، نفر بعدی را به ما معرفی کرده و به تنهایی نمی توانستیم این افراد را پیدا کنیم.

همین خانمی که گفتیم مادر یکی از مواد فروشان بود، پس از ترک، زن و شوهری را پیش ما فرستاد.

این زن و مرد به منزل ما آمده و گفتند: ما نه جا داریم؛ نه مکان داریم؛ معتاد هم هستیم و می خواهیم ترک کنیم و پول هم نداریم؛ به آقای صداقت گفتم چکار کنیم؟ که پاسخ داد: باید ببریم کمپ؛ مگر راه دیگری هم داریم؟

این زن و شوهر را به کمپ برده و سه ماه هم هست که در روستا به آنان اسکان داده ایم و بحث غذایی را هم به آنان کمک کردیم و به صورت کارگر مشغول کار در روستاست.

* برای ترک معتادین از چه برنامه ای استفاده می شود؟

یکی از دردهای ما این است که هنوز روحانیت شیعه و متحصصین دین نیامدند برنامه جامعی را برای بعد از ترک این افراد ببینند؛ به همین دلیل مجبوریم از اصول دوازده گانه گروه NA استفاده کنیم و افکار مسیحیت را به بچه شیعه تزریق نماییم؛ به همین دلیل وقتی به برخی از کسانی که اعتیاد را ترک کردند می گوییم چرا نماز نمی خوانید؟ خیلی محترمانه پاسخ می دهند همینکه تنمان سالم باشد و خدا را شکر کنیم، کافی است؛ و وقتی درباره مسائل دینی با آنان صحبت می کنیم، تازه جواب می دهند که ما اصلا نمی فهمیدیم که باید نماز بخوانیم و ... .

برنامه NA به افرادی که ترک کرده اند، یاد می دهد همین که شما خدا را شکر کنی، کافی است. برنامه NA می گوید در برنامه ما، مذهب و دین هیچ راهی ندارد.

خدا حفظ کند استاد ما را مفسر گرانقدر جناب آقای دکتر انصاری؛ ایشان در مشهد مقدس، یکی از مباحثشان شرح صحیفه سجادیه است؛ یکی از چیزهایی که می تواند افراد را محکم نگه دارد، دعای 16 و 31 صحیفه سجادیه است که درباره توبه سخن می گوید؛ ایشان دعای 16 را به نام حدیث دلشدگان شرح زده اند و فوق العاده اشخاص را ترغیب به خوب بودن  وانس و توجه به خدا می کند.

مسئله ما این است که از داشته های دینی خود غافلیم؛ دعای 16 صحیفه سجادیه برای راه اندازی برنامه کامل ترک اعتیاد کافی است؛ اما به سراغ آن نرفته ایم؛ البته جدیدا پیامی از طرف یکی از دوستان برای ما آمد که قرار است الگوی جدیدی از ترک اعتیاد و بازپروری معتادان از طرف سپاه پاسداران به معرفی شود که امیدواریم به زودی این کار انجام گردد.

* شما برای فعالیت در عرصه ترک اعتیاد، دوره هایی را هم پشت سر گذاشته اید؟

نه؛ هیچ دوره ای نرفتم؛ از همان داشته های خود برای انجام این کار استفاده کردم و هر آنچه که در سفیران هدایت یاد گرفته ام، پیاده کردم.

* مثالی که می توان برای موضوع اعتیاد از آن استفاده کرد، ظرف سمّ است که اشخاص می دانند استفاده از این مواد خطرناک است و عاقبت خوبی ندارد؛ ولی به سمت آن می روند؛ به نظر شما که با این اشخاص سروکار دارید، چرا این کار را انجام می دهند؟

«عدم آشنایی با خدا» که همان مسئله توحید است و همچنین «عدم ارتباط و محبت با خانواده» دو مشکل اساسی معتادان ماست که سبب می شود به سمت مواد مخدر بروند.

ذکر خدا و توسل به اهل بیت(ع) اطمینان قلبی به انسان می دهد و بسیاری از معتادان از این مقوله ها دور هستند.

بیکاری و مشکلات اقتصادی یکی دیگر از مهم ترین مشکلات امروز منطقه ماست که سبب می شود افراد به این مباحث کشیده شوند.

* با این توضیح می توان به این نتیجه رسید که در منطقه شما کسانی که قدرت مالی پایین تری دارند، بیشتر گرفتار اعتیاد شده اند؟

بله؛ معمول معتادان ما افرادی هستند که از لحاظ اقتصادی ضعیف هستند و برای تهیه مواد خود برخی از این افراد که از نوع صنعتی استفاده می کنند دست به دزدی هم می زنند و متاسفانه و با عرض تاسف چند مورد  داشته ایم اشخاصی که مواد صنعتی استفاده می کردند، حتی همسر خود را برای کارهای منافی عفت فرستاده اند.

* آیا با افرادی که ترک کرده اند ارتباط هم دارید؟

مهمترین کاری که توانسته ایم بیشتر این افراد را ثابت نگه داریم، همین ارتباط است و اکثر این افراد مسجدی شده اند؛ بچه های هیأت و دسته عزاداری ما متشکل از همین افراد است و کارهای فرهنگی که انجام می دهیم، با کمک این اشخاص بوده و همکاری و تعامل دارند.

بحث حمایت مالی در حد توان از خانواده های کم درآمد، یکی دیگر از برنامه های ماست که در این راستا، جناب آقای سید عماد هدایت زاده که از اهالی مشهد مقدس بوده و مؤسسه ای به نام عهد نیکان  خدمتگذاران ولایت شمس طوس هم دارند، قریب به یک و نیم سال است که کمک های بسیاری به ما کرده تا بتوانیم این کارها را انجام دهیم. به عنوان مثال ماهانه قریب به پنج گوسفند یا گاو برای ما می فرستند و به خانواده های فقیر کمک می کنیم.

ما خانواده هایی داریم که به صورت عادی نمی توانند گوشت بخرند؛ اما گاهی ماهی دو مرتبه برای آنان گوشت می فرستیم یا در ایام عید در بخش خرید کفش و لباس و یا در ایام آغاز سال تحصیلی برای خرید لوازم التحریر کمک های خوبی با کمک ایشان انجام می دهیم؛ البته فقط در منطقه خود این کار را انجام نمی دهیم؛ بلکه افرادی از  شهرستان های هم جوار  را تحت پوشش داریم.

همچنین استاد و سرور عزیزم جناب دکتر انصاری از همه جهات حامی این کار بوده و هستند البته آشنائی با ایشان از الطاف خفیه الهی برای بنده بوده و هست. مثلا ایشان تا الان سه اتوبوس از همین دوستان که ترک کرده اند را با تمام هزینه ها از صفر تا صد به مشهد مقدس برده اند که البته زیارتی و آموزشی بوده است؛ همچنین حجت الاسلام شیبانی فر که سخنرانان مشهد مقدس هستند.

دعوت از متخصصین خانواده از دیگر فعالیت های ما بوده تا برای بانوان، دوره هایی را داشته و آنان را با مباحث این حوزه آشنا نمایند که این کار نیز با کمک های  مادی و معنوی جناب آقای دکتر انصاری و آقای هدایت زاده در حال انجام است.

از دیگر برنامه های ما، رسیدگی علمی به دانش آموزان است که چند روز اخیر، دوره شیوه های مطالعه، تندخوانی و خلاصه برداری ویژه دانش آموزان را داشته ایم.

* کارهایی که ذکر کردید، فقط در روستای خودتان در حال انجام است؟

ما در یک روستا هستیم؛ اما کل منطقه را پوشش می دهیم (با خنده)؛ روستاهای زیادی در منطقه ما وجود دارد که با کمک مسجدی ها ضیاء آباد، کارهای خوبی در این روستاها در حال انجام است.

* فعالیت های شما شخصی است یا زیرمجموعه جایی در حال فعالیت هستند؟

ما زیر نظر جایی نیستیم و فعالیت ما به نام مسجد حضرت اباالفضل (ع) روستای ضیاءآباد در حال انجام است که البته این کارها با همکاری و تعامل خوب جناب آقای صداقت  و اهالی محترم روستا انجام می شود.وص البته پای کار بودن همه اینها لطف خداست و اگر روزی نباشند تمام کار تعطیل می شود.

* از آقای صداقت هم بفرمایید؛ اینطور که از صحبت های شما مشخص است، فعالیت های خوبی در این زمینه دارند.

آقای صداقت، مسئول پشتیبانی سپاه شهرستان فهرج بوده و در حال حاضر بازنشسته سپاه هستند. از سال 1358 کلنگ مسجد روستای ضیاء آباد را زده و مقداری زمین برای ساخت مسجد اختصاص داده و برای ساخت آن تلاش کرد.

خودشان همیشه می گویند دو دُنگ از کل بدن خود را وقف کردم و تا روز آخر عمر هم باید این طور باشد. گاهی اوقات کمردرد شدید هم داشته، اما بالای سرکارها ایستاده و ما را تنها نمی گذارد.

مسجد ما مسجد بین راهی و شبانه روزی است و آقای صداقت با مشکل جسمی که دارد، ما را تنها نمی گذارد.

پول کل ساخت مسجد هم از صندوقی است که با کمک راننده ها پر شده و برای ساخت مسجد هزینه شده است.

* اینکه یک روحانی با معتادان رفت و آمد می کرد، حرف و حدیثی برایتان نداشت؟

اوائل که خیلی حرف و حدیث بود. مثلا یک نفر را که اصلا ازش توقع نمی رفت یه روز بانیش و کنایه خاص گفت  حاج آقا ما رو ببین  با گردی ها رفت و آمد داره و برخی مسجدی ها هم مخالف کارهای ما بودند؛ اما خدا به آقای صداقت خیر بدهد که کمک کار ما بود و این حرف ها را خنثی می کرد.

وقتی کار ما گرفت و موفقیت آمیز بود، مسجدی ها هم راضی شدند؛ چون جلوی برخی از دزدی ها و مشکلات گرفته شده بود و می گفتند: خدا پدر و مادرت را بیامرزد که این کار را شروع کردی.

امروز معتادانی از روستاهای مختلف آمده و درخواست ترک اعتیاد دارند که ما هیچ شناختی از این عزیزان نداریم؛ اما مراجعه می کنند و خوشبختانه فعالیت هایمان در این زمینه ادامه دارد.

* تصمیم ندارید کمپ مستقل راه بیندازید؟

پیشنهاداتی شد که کمپ راه بیاندازیم؛ اما هزینه بالایی دارد و یک دکتر باید به صورت شبانه روزی در آن حضور داشته باشد؛ البته می توانیم از همین معتادانی که ترک کردند، برای کادر کمپ استفاده کنیم، ولی راه اندازی آن هزینه بالایی دارد که در توان ما نیست.

* شنیده ایم در خدمت رسانی به زائران اربعین هم فعالیت هایی داشته اید. مقداری از آن برنامه ها برای ما بفرمایید.

در اربعین امسال، میزبان قریب به 20 هزار نفر زائر پاکستانی بوده ایم که روزانه بین 1500 تا 2000 زائر را پوشش داده و با کمک برخی مسئولین و البته جناب آقای هدایت زاده و گروه آنان از زائران پذیرایی داشته ایم.

از ساعت 4 صبح که کارها آغاز می شد، تا ساعت یک بامداد همچنان در حال خدمات دهی به زائرین بوده ایم. البته تمام افراد که کار خدمت رسانی را انجام می دادند تمام زن و مرد پیر و جوان کودک و ... همه از اهالی روستا بودن که با عشق خدمت می کردند بدون زره ای منت بلکه اگر گاهی اوقات نمی رسیدند با تمام و جود ناراحت می شدند که چرا امروز نشد که خدمتی به زوار سیدالشهدا علیه السلام داشته باشیم.

* خاطره ای از این روزها دارید؟

بله؛ با مساعدت مالی آقای هدایت زاده، گروه 46 نفره ای از اهالی روستا و روستاهای اطراف  آماده شد و با مدیریت آقای صداقت در پیاده روی اربعین شرکت کردند و من هم خیلی دلم می خواست که در این اربعین حضور پیدا کنم، چون اصلا کربلا نرفته و مشتاق زیارت بودم، حالم از این نرفتن گرفته بود، البته پول و امکاناتش بود، اما وظیفه ایجاب می کرد که در مسجد حضور داشته باشم و اگر می رفتم کل کار تعطیل می شد.

روز چهارم یا پنجم بود که برای تهیه گوسفند به منطقه دهبکری رفتم و در هوای سرد برای چیدن سبزی به مزرعه رفته و زیر باران، پادرد شدیدی گرفتم که وقتی شب به روستا رسیدم، دیگر توان راه رفتن نداشتم. کارم به جایی رسید که واقعا نمی توانستم خودم را بلند کنم و به دکتر ماهانی زنگ زدم که گفت: به احتمال زیاد باید پایت را گچ بگیری و هفت روز باید در گچ باشد.

خیلی حالم گرفته بود و پیش خودم به امام حسین(ع) گفتم: دم شما گرم؛ نه کربلا رفتیم؛ نه می تونیم با این پا به زائرای شما خدمتی بکنیم. فردای آن روز هرچه دنبال گچ گشتیم، پیدا نشد و از شهرستان بم سفارش دادیم که گچی برای ما بفرستند.

دکتر آمد پای مرا گچ بکیرد که با کمال ناباوری دیگر دردی احساس نمی کردم و راحت راه می رفتم. دکتر به شوخی به من گفت: امام حسین(ع) زد پس کَلَّت و شفا پیدا کردی و واقعا از آن روز به بعد هیچ دردی احساس نکردم و راحت راه می رفتم.

بالاخره اربعین گذشت و کربلا نرفتیم، اما خوشحالم از زائرانی پذیرانی کردیم که با تمام سختی و مرارتی که در کشورشان دارند با جانشان پای اعتقاداتشان ایستاده اند و البته ما را که می دیدند بسیار اظهار ارادت به روحانیت شیعه می کردندو صد البته نسبت به نظام و رهبری اظهار عشق و علاقه داشتند.

* طبق شنیده ها در برگزاری مراسمات فاطمیه هم کارهای بزرگی در منطقه شما انجام شده است. برگزاری این مراسمات از کجا آغاز شد؟

در سال اول این مراسم را در حسینیه روستا برگزار کردیم که استقبال خوبی نشد؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم کار را خانه به خانه آغاز کنیم. اولین مراسم را با حضور 15 نفر در منزل آقای صداقت برگزار کردیم و شب دوم را منزل خودمان و شب سوم را در منزل خادم مسجد و شب چهارم را در منزل مؤذن مسجد و ادامه پیدا کرد؛ اما به برکت حضرت زهرا (سلام الله علیها) جمعیت جلسات فاطمیه به 150 تا 200 نفر رسید  و کار به جایی رسید که 30 نفر اسم نوشتند و ما 22 شب بیشتر نتوانستیم برنامه بگیریم.

در این مراسمات، و امسال سخنران های گوناگون از قم و مشهد دعوت کرده و مداح هم آستان قدس رضوی دعوت کردیم و منزل ما هم مکانی برای پخش مبلغین به روستاهای مختلف  شده بود و این عزیزان حداقل روزانه در پنج مراسم حضور پیدا می کردند.

ما در این 22 روز، بیست و دو مراسم در صبح و 22 مراسم در شب برگزار می کنیم و بانوان استقبال بسیار زیادی از مراسمات دارند؛ البته 12 صبحش را با کمال افتخار در منزل خودمان برگزار می کنیم.

روزی خدمت آیت الله سید علی میلانی رسیده و عرض کردم قصد عزیمت به قم برای ادامه تحصیل را دارم که ایشان پاسخ دادند: پس از حضور در قم، باز هم باید به منطقه خود برای تبلیغ برگردید و الان شما در حال همین کار هستید، پس در همان منطقه بمانید و خدمت کنید و درس های خود را به صورت غیرحضوری و با سی دی ادامه دهید.

خدمت ایشان عرض کردم دیدار علما را چه کنیم؟ که پاسخ دادند: هر وقت به قم تشریف آوردید، حتما به ما سر بزنید و انصافا جلسه اولی که با خانواده خدمت ایشان رسیدیم، دو دختر ما بسیار شلوغ می کردند، اما حاج آقا اجازه نمی دادند که مادر بچه ها بلند شود و جلوی بچه ها را بگیرد؛ همین اخلاق آیت الله میلانی سبب شد که خانواده قبول کنند همچنان در روستا بمانیم و فعالیت های تبلیغی را ادامه دهیم.

آیت الله میلانی در دیدار خود گفته بودند که برای بانوان بیشتر برنامه داشته باشید؛ چون هر خانم حداقل با 20 نفر مرد که متشکل از همسر، فرزندان، پدر، برادر و ... می شود، ارتباط دارد؛ ولی یک آقا حداکثر با پنج نفر ارتباط دارد و همین بانوان مبلغ و مروج تشیع و اخلاق اسلامی در منطقه شما خواهند شد.

* آیا از طلاب خواهر برای مباحث تبلیغی در منطقه استفاده می کنید؟

بله؛ همین امسال از یکی از مبلغین خواهر در 10 برنامه استفاده کردیم و شکر خدا بسیار موفق بوده و خوب هم جواب داده است.

امسال سال سومی بود که برنامه فاطمیه داشتیم؛ سال اول در یک روستا برنامه داشتیم؛ اما برنامه های امسال فاطمیه ما با کمک جناب هدایت زاده در 10 روستا برنامه داشتیم و در هر روستا 20 برنامه داشته ایم که خوشبختانه استقبال بسیار خوبی شده است.

* از فعالیت های اجتماعی در مناسبت های مختلف بفرمایید. حضور مردم منطقه شما در 22 بهمن امسال چگونه بوده است؟

روستای ما امسال بیشترین تعداد شرکت کننده را داشت و حتی چند نفر از افرادی که اعتیاد را ترک کرده بودند، صبح زود برای ما تماس گرفتند که حاج آقا دیر شده و بریم.

مردم به اصل نظام اعتقاد داشته و قدردان انقلاب هستند؛ امسال حضور مردم در راهپیمایی 22 بهمن نرماشیر بسیار پرشور بوده است.

* از خدمات اجتماعی که داشتید، بفرمایید.

یکی از کارهایی که در این منطقه پیگیری کردیم، راه اندازی شغل های کوچکی همانند جوجه کشی برای برخی از افراد ضعیف بوده است.

ماشین های جوجه کشی برای این افراد تهیه شده و خوشبختانه امروز دست این اشخاص جلوی دیگران دراز نیست و درآمد حداقلی برای خود دارند.

راه اندازی نانوایی کوچک محلی هم از دیگر این کارها بوده است.

همچنین جدیدا هم صندوق قرض الحسنه ای با کمک آقای هدایت زاده راه اندازی کرده و تا به امروز وام هایی به مبلغ دو میلیون، پنج میلیون، یک میلیون و ... به چندین نفر از افراد داده ایم که از این ماه پرداخت اقساط آن آغاز می شود.

جدیدا کاری را با هم فکری جناب آقای صداقت با عنوان سرکشی از پیرمردهای روستا و تقدیم کردن هدیه ای ناچیز به آنها شروع کردیم که در این میان، گلایه هایی صد البته به جا از طرف این عزیزان وجود داشت و می گفتند باز هم عجب حاج آقا یادی از ما پیرمردها کردی. در این بین یک نفرشان که وضع مالی مناسبی هم نداشت با کمال ناباوری گفت اصلا فکر نمی کردم به ما هم سر بزنید. اما خطاب به دوستان عزیز و مبلغین محترم: برادران عزیز مردم از من و شما متوقع هستند برویم و لو به مقدار کم پای درد و دلشان بنشینیم. خواهشا کتاب قطع جیبی آخوند باید روحانی باشد حضرت آقا را حتما مطالعه کنید. البته در این بین مشکل دو الی سه نفر را هم توانستیم حل کنیم مثلا یک موردشان را از طریق بهزیستی پیگیری کردیم و جناب آقای آزادمنش، رئیس محترم بهزیستی شهرستان نرماشیر آن را حل و فصل کردند.

* شما به عنوان یک شخص روحانی وارد این محل شده و فعالیت هایی نیز داشته اید؛ چه بازخوردی از فعالیت های خود دریافت کرده اید؟

ما وقتی که وارد این روستا شدیم، کسی رو نمی شناختیم؛ اما الان دو مرتبه اعلام کردیم که قصد داریم از روستا برویم، لطف دارند و اجازه نمی دهند.

به خودشان هم اعلام کردیم که تمام این کارها با کمک خودتان بوده و در جلسات استانی و شهرستانی هم گفتیم که تمام این کارها با پشتیبانی مردم انجام شده است؛ اما مردم نسبت به ما لطف دارند.

* از برنامه های خود برای دانش آموزان و بچه ها بفرمایید.

در راستای فعالیت دانش آموزی،کلاس آموزش قرآن، روخوانی و روانخوانی را در مدرسه شروع کردیم؛ اما به دلیل ازدحام کارهایی که داشتیم، این کلاس تعطیل شد؛ مدیر مدرسه تماس گرفت که این کلاس را ادامه دهید و بر این اساس، استادی را از آستان قدس رضوی در مناسبت های گوناگون می آوریم تا فعالیت های دانش آموزی در ایام خاص تبلیغی داشته باشد.

همچنین جدیدا در حال آماده سازی قسمتی از حسینیه ویژه کودک و نوجوان است هستیم که یک بخش آن مختص گروه سه تا هفت سال و بخش دیگر آن مختص گروه هفت تا ده سال خواهد بود که در این راستا، بیست نفر از بانوان را انتخاب کرده ایم تا دوره تربیت مربی کودک و نوجوان را برای آنان داشته تا بتوانند در حسینیه فعالیت داشته باشند.

هدف از راه اندازی این بخش، آن بود که خانواده هایی که به مسجد می آیند، دغدغه فرزند خود را نداشته و از طرف مقابل، فرزندان هم خانواده را مجبور به آمدن مسجد کنند.

همچنین شرط استفاده از این امکانات نیز این است که خانواده هایی که به مسجد می آیند، حق استفاده از این امکانات را دارند و برای مدیریت این بخش نیز از بانوانی که تعلیم دادیم، استفاده خواهیم کرد.

تاکنون یکسری از لوازم خریداری شده و ان شاءالله از ابتدای سال جدید این کار را آغاز خواهیم کرد.

حضرت آقا در یکی از فرمایشات خود فرموده بودند: یکی از چیزهایی که طلاب پس از رفتن باید از خود به جای بگذارند، این است که حداقل 20 نفر را تربیت کرده باشند و ما نیز در این راستا، با دعوت از اساتید محترم در حال آموزش و تربیت مربی ازبین بانوان هستیم.

* برخی اعتقاد دارند که ارتباط مردم با روحانیت کم شده است. نظر شما چیست؟

اگر روحانی با مردم ارتباط داشته باشد، یقینا مردم خواهان او بوده و دوستش دارند. ما با کمک خود مردم، فعالیت هایی در منطقه داشته و مردم واقعا خواهان ما هستند. اگر بگوییم مردم نمی خواهند، دروغ است.

* بابت فعالیت هایی که دارید، ماهانه چه مقدار دریافتی مالی دارید؟

صندوق مسجد ماهیانه 200 هزار تومان به بنده پرداخت می کند؛ ولی از مردم یک ریال هم تاالان نگرفته ام.

* مخارج زندگی شما از کجا تأمین می شود؟

سازمان تبلیغات به روحانیون مستقر ماهیانه 800 هزار تومان پرداخت می کند که به بنده نیز داده می شود و مسجد روستا هم 200 هزار تومان پرداختی دارد که ماهیانه با یک میلیون تومان در حال گذران زندگی هستیم.

* آیا فعالیت هایی که تاکنون انجام دادید، برکاتی هم برای شما داشته است؟

یقینا داشته است؛ خدمت به حضرت زهرا سلام الله علیها برکات زیادی در زندگی بنده داشته که نمونه آن تصادفی بود که با کمک حضرت توانستیم به سلامت از آن خارج شویم بدون افتادن حتی یک خراش به خودم و خانواده که از لطف حضرت بوده است.

یا موارد مختلف پیش آمده که دختر تب شدید داشته و خدا می داند پول نداشتم که دخترم را به بیمارستان ببرم که با توسل به آن حضرت، تب بچه خوب شد.

ما اشخاص خیّری که با آنان همکاری داریم را نمی شناختیم؛ اما به برکت حضرت زهرا(س) با این عزیزای همچون دکتر انصاری آشنا شده و توانسته ایم فعالیت هایی در منطقه داشته باشیم.

* یک روحانی برای اینکه در کار خود موفق باشد، همراهی و همکاری خانواده را هم می خواهد. از تعاملات خانواده برای ما بفرمایید.

خوشبختانه خانواده ما همکاری بسیاری مناسبی دارند و یقینا بدون کمک ایشان نمی توانستیم این فعالیت ها را داشته باشیم.

در مناسبت های مختلف، روحانیونی را دعوت می کردیم و چون مکانی هم برای استقرار آنان نداشتیم، این عزیزان در منزل کوچک خود ما حضور داشته و خانم ما هم زحمت پذیرایی از این مبلغین را می کشید و می گفت دوست دارم خدمتی کرده باشم.

روزانه صبح زود که از منزل بیرون می آیم، شاید موقع نهار به منزل برگشته و دو ساعتی در منزل هستیم و پس از آن بیرون رفته و گاهی تا 11 شب بیرون از منزل مشغول به فعالیت های خود هستیم.

خوشبختانه همسر ما به کمترین امکانات راضی است و اگر فداکاری های او نبود، یقینا نمی توانستیم این کارها را داشته باشیم.

* در پایان چه درخواستی از مسئولین کشور و مسئولین حوزه دارید؟

از مسئولان دولتی می خواهیم واقعا به فکر مردم باشند؛ امروز مشکلات اقتصادی و معیشتی سبب شده که برخی افراد سمت اعتیاد بروند. امروز دفتر امام جمعه نرماشیر تبدیل به کمیته امداد شده است و در هر ساعت روز که به آنجا می رویم، حداقل پنج نفر برای دریافت کمک آنجا نشسته اند. دولت باید فکری برای وضعیت موجود کشور انجام دهد.

از مسئولین حوزه هم می خواهیم طلاب را در فضای اصولی و فقهی خشک نگاه نداشته و با واقعیت جامعه آشنا کنند.

طلبه باید به نحوی تربیت شود که وقتی وارد جامعه می شود، همه مدل انسان ها را بپذیرد.

یکی از عواملی که سبب شد معتادان به ما اعتماد کرده و ترک کنند، این بود که می دیدند ما این افراد نشست و برخاست داشته و با آنان روبوسی کرده و آنان را حتی در بغل می گیریم.

بنده در خانواده ای بزرگ شدم که در اوج فقر بوده و امکانات اولیه را هم نداشتیم؛ به همین دلیل مشکل این افراد را درک کرده و به دنبال رهایی آنان از این وضعیت هستم.

ما فقیر را به چشم انسان حقیر نمی بینیم و تلاش می کنیم که از مشکلات آنان بکاهیم.

گفت و گو: محمدرسول صفری / حوزه نیوز

ارسال نظرات