ستوان دوم شهید حمید برفی در تاریخ ششم آذرماه 1352به دنیا آمد و دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستایی در نقاره خانه به پایان رساند و سرنجام 6اردیبهشت1389به درجه رفیع شهادت رسید.
ستوان دوم حمید برفی در تاریخ ششم آذرماه ۱۳۵۲ به دنیا آمد و دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستایی در نقاره خانه به پایان رساند و سرنجام ۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ به درجه رفیع شهادت رسید.
ستوان دوم حمید برفی در تاریخ ششم آذرماه ۱۳۵۲ به دنیا آمد و دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستایی در نقاره خانه به پایان رساند.
شهید دورهی راهنمایی را در شهر چیتاب گذراند و روزی آمد و گفت: پدر برای امتحانات باید به یاسوج بروم. بعداً یکی از همکلاسی هایش برایم تعریف کرد که حمید رفته ثبت نام کند در نیروی انتظامی. من به او گفتم پسرم تو را به خدا به هر زحمتی باشد کار میکنم و خرجی شما را فراهم مینمایم، ولی درس بخوانید. گفت: پدر ما ۵ برادریم و هزینه هایمان زیاد است باید حتماً شغلی دست و پا کنیم تا کمک کار شما باشیم. وقتی اصرار او را دیدم گفتم تو را به خدا و امام زمان میسپارم. رفت و با اشرار درگیر شد و شهید شد. شهید در سال ۱۳۸۲ در زاهدان در درگیری با اشرار شهید شد. شهید بسیار مهربان بود و خیلی حجب و حیا داشت ما راضی هستیم به رضای خدا. من فلجم و مریض هستم و احتیاج به کمک دارم.
زمانیکه خبر مجروحیت او را به ما دادند گفتم همه چیز دست خداست. گفتند از ما و مسؤلین چه درخواستی دارید گفتم هیچی نمیخواهم من فرزندم را در راه خدا داده ام یک فرزند پسر داشتم خدا او را داد و خدا خودش هم او را گرفت. (چون پدر شهید نمیتواند صحبت کند)
شوهرخواهر از شهید میگوید:
او که خود همکار و همرزم شهید در منطقه دشتک زابل از توابع استان سیستان و بلوچستان است چنین بیان مینماید که ما از طریق تماس تلفنی همکاران در سال ۱۳۸۲ متوجه شدیم که برادر خانمم در دشتک زابل در درگیری با اشرار به شهادت رسیده؛ و پیکر ایشان به یاسوج منتقل و در بخش کبکیان شهر چیتاب در روستای نقاره خانه طی مراسم با شکوهی تشییع و به خاک سپرده شد.
ثمره ازدواج شهید ۲ فرزند (یک دختر و یک پسر) است و مادر شهید بر اثر ناراحتی که داشت و فشار ناشی از شهادت فرزندش دار فانی را وداع گفت و پدرش هم فلج گردید و برادرش هم به علت علاقه بیش از اندازه به شهید مریض و فوت نمودند و تنها پدر شهید زنده هست که او هم فلج شده است. وضعیت مسکن و زندگی خانوادهی شهید زیاد مساعد نیست از مسؤلین تقاضا داریم که رسیدگی بیشتری داشته باشند و پرداخت معوقات شهدا که از طرف بنیاد اجرایی شده چنان چه به خانواده داده شود از این وضعیت رهایی پیدا میکنند و نور امید را در خانواده روشن نگه میدارد.
خاطره: شهید در مرز راسک تا دشتک زابل که حدود ۷۰ کیلومتر فاصله داشت در تردد بود، ولی شهید با همه خطرات آن منطقه مرزی که از اشرار جند الله پر بود با شجاعت کامل از مرزهای مملکت پاسداری میکرد. آنجا بیابان و خشک بود، ولی شهید با شجاعت در برابر اشرار کامل مقاومت میکرد و زخمی شد و بعلت خونریزی شدید به شهادت رسید. شهید عاشق اسلام و ولایت بود.
خصوصیات فردی شهید: شهید بسیار شجاع بود و ولایتمدار بود محل خدمت ایشان در استانهای اصفهان و بعد در یاسوج و سپس در استان سیستان و بلوچستان بوده و در استان کردستان نیز با شجاعت در برابر اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر ایستادگی کرد و در این درگیریها پای راست او زخمی شد و بطور خلاصه اینکه شهید با شجاعت و بی باکی کامل برای برقراری امنیت کشور تلاش میکرد. ایشان ۳ خواهر داشت که موقع رفتن به خط مقدم مبارزه با اشرار از آنها حلالیت طلبیده بود.
ستوان دوم حمید برفی در تاریخ ششم آذرماه ۱۳۵۲ به دنیا آمد و دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستایی در نقاره خانه به پایان رساند.
شهید دورهی راهنمایی را در شهر چیتاب گذراند و روزی آمد و گفت: پدر برای امتحانات باید به یاسوج بروم. بعداً یکی از همکلاسی هایش برایم تعریف کرد که حمید رفته ثبت نام کند در نیروی انتظامی. من به او گفتم پسرم تو را به خدا به هر زحمتی باشد کار میکنم و خرجی شما را فراهم مینمایم، ولی درس بخوانید. گفت: پدر ما ۵ برادریم و هزینه هایمان زیاد است باید حتماً شغلی دست و پا کنیم تا کمک کار شما باشیم. وقتی اصرار او را دیدم گفتم تو را به خدا و امام زمان میسپارم. رفت و با اشرار درگیر شد و شهید شد. شهید در سال ۱۳۸۲ در زاهدان در درگیری با اشرار شهید شد. شهید بسیار مهربان بود و خیلی حجب و حیا داشت ما راضی هستیم به رضای خدا. من فلجم و مریض هستم و احتیاج به کمک دارم.
زمانیکه خبر مجروحیت او را به ما دادند گفتم همه چیز دست خداست. گفتند از ما و مسؤلین چه درخواستی دارید گفتم هیچی نمیخواهم من فرزندم را در راه خدا داده ام یک فرزند پسر داشتم خدا او را داد و خدا خودش هم او را گرفت. (چون پدر شهید نمیتواند صحبت کند)
شوهرخواهر از شهید میگوید:
او که خود همکار و همرزم شهید در منطقه دشتک زابل از توابع استان سیستان و بلوچستان است چنین بیان مینماید که ما از طریق تماس تلفنی همکاران در سال ۱۳۸۲ متوجه شدیم که برادر خانمم در دشتک زابل در درگیری با اشرار به شهادت رسیده؛ و پیکر ایشان به یاسوج منتقل و در بخش کبکیان شهر چیتاب در روستای نقاره خانه طی مراسم با شکوهی تشییع و به خاک سپرده شد.
ثمره ازدواج شهید ۲ فرزند (یک دختر و یک پسر) است و مادر شهید بر اثر ناراحتی که داشت و فشار ناشی از شهادت فرزندش دار فانی را وداع گفت و پدرش هم فلج گردید و برادرش هم به علت علاقه بیش از اندازه به شهید مریض و فوت نمودند و تنها پدر شهید زنده هست که او هم فلج شده است. وضعیت مسکن و زندگی خانوادهی شهید زیاد مساعد نیست از مسؤلین تقاضا داریم که رسیدگی بیشتری داشته باشند و پرداخت معوقات شهدا که از طرف بنیاد اجرایی شده چنان چه به خانواده داده شود از این وضعیت رهایی پیدا میکنند و نور امید را در خانواده روشن نگه میدارد.
خاطره: شهید در مرز راسک تا دشتک زابل که حدود ۷۰ کیلومتر فاصله داشت در تردد بود، ولی شهید با همه خطرات آن منطقه مرزی که از اشرار جند الله پر بود با شجاعت کامل از مرزهای مملکت پاسداری میکرد. آنجا بیابان و خشک بود، ولی شهید با شجاعت در برابر اشرار کامل مقاومت میکرد و زخمی شد و بعلت خونریزی شدید به شهادت رسید. شهید عاشق اسلام و ولایت بود.
خصوصیات فردی شهید: شهید بسیار شجاع بود و ولایتمدار بود محل خدمت ایشان در استانهای اصفهان و بعد در یاسوج و سپس در استان سیستان و بلوچستان بوده و در استان کردستان نیز با شجاعت در برابر اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر ایستادگی کرد و در این درگیریها پای راست او زخمی شد و بطور خلاصه اینکه شهید با شجاعت و بی باکی کامل برای برقراری امنیت کشور تلاش میکرد. ایشان ۳ خواهر داشت که موقع رفتن به خط مقدم مبارزه با اشرار از آنها حلالیت طلبیده بود.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار