خبرهای داغ:
این روزها و پس از تجربه خسارت‌بار برجام و اثبات غیر قابل اعتماد بودن آمریکا در مذاکره متأسفانه باز هم عده‌ای به دوگانه‌انگاری و دوگانه‌سازی جنگ – مذاکره روی آورده‌اند.
کد خبر: ۹۱۴۲۱۹۵
|
۰۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۵

به گزارش خبرگزاری بسیج، چندی پیش یکی از مجلات اصلاح‌طلب در اتفاقی نادر تصویری از خلیج‌فارس منتشر کرد که در دور دست آن یک ناو هواپیمابر و چندین ناوچه نظامی بر روی آب، در حالی که آسمان بالای سرشان هم با انواع هواپیماهای جنگنده پر شده، به سمت ایران در حال حرکتند. این هفته‌نامه اصلاح‌طلب به تحلیل اقدام ایران پرداخته و این سؤال را مطرح کرده بود که «میانه‌روها شکست خوردند یا بار دیگر ایران را از جنگ نجات می‌دهند؟»


روزنامه اصلاح‌طلب شرق هم که پیش از این مدیر مسئولان آن اعتراف کرده بود که برای اینکه قضیه برجام را به کرسی بنشانیم ناچار بودیم آن را بزک کنیم، در یادداشتی با بزرگنمایی حضور آمریکا در خلیج‌فارس، سعی داشت اینگونه القاء کند که سایه جنگ بالای سر کشور است و چاره‌ای جز پذیرش دستورات آمریکا را نداریم!


این روزنامه نوشته بود: «ورود چند ناو آمریکایی به حوزه خلیج‌فارس، پرواز هواپیماهای استراتژیکی ب ۵۲ در منطقه به همراه هواپیماهای جنگی اف ۳۵ که جدیدترین هواپیمای جنگی آمریکایی است و نصب سامانه ضدموشکی پیشرفته در منطقه و سفرهای مکرر مایک پمپئو به منطقه و ترافیک دیدار وزرای امور خارجه کشورهای اتحادیه اروپا و بحث درباره برجام و مهم‌تر از همه استفاده ایران از برخی بندهای برجام برای توقف برخی همکاری‌ها، همه و همه منطقه حوزه خلیج‌فارس را در کانون خبر قرار داده است. مثلث برایان هوک، مایک پمپئو و جان بولتون به‌شدت فعال شده‌اند و خواهان جنگی پرهزینه در منطقه هستند در ایران باید هوشیارانه متوجه حرکات طراحی‌شده و دامی بود که قصد گستردن آن را دارند. باید تهدیدات ترامپ و تیم جنگجوی ساکن کاخ سفید را با خارج‌کردن بهانه‌ها از دست آنان خنثی کرد».


سایه جنگ بالای سر کشور است، باید بهانه را از ترامپ بگیریم!


یا در نمونه‌ای دیگر «عبدالله ناصری» مشاور رئیس‌دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آفتاب یزد در تلاش برای القای این مسئله که ایران جز پذیرش مذاکره مجدد با آمریکا چاره دیگری ندارد گفته بود: کاملاً مشخص بود که برجام دستاوردهایی برای ایران و نیز طرف مقابل دارد اما بدین مفهوم نبود که با برجام همه مشکلات کشور حل شود. علاوه‌بر این تلاش برای حل مناقشات به مفهوم حفظ روح برجام بود. اتحادیه اروپا هم بعد از خروج آمریکا از برجام حمایت کرد تا توافق هسته‌ای حفظ بماند. زیرا طرف‌های مقابل به ویژه اروپا به برجام به عنوان یک دستاورد بین‌المللی که به ثبات و صلح جامعه جهانی کمک می‌کند اعتقاد داشتند. به همین دلیل باید اذعان داشت که برجام دیگر هیچ خاصیتی ندارد. برجام دیگر خاصیتی ندارد مگر اینکه باب مذاکره‌ای برای حل مناقشات جدی باز کند…ایران باید همچنان از فرصت برجام جهت حل مناقشاتش بهره ببرد».


همچنین ذوق‌زدگی و به خط شدن مدعیان اصلاحات در ماجرای اعلام شماره تلفن ترامپ نیز قابل تامل و البته تاسف‌آور بود. همان جماعتی که ترامپ را یک دیوانه معرفی می‌کرد و پس از خروج آمریکا از برجام، با شادمانی در روزنامه‌هایشان تیتر زدند که «مزاحم رفت» پس از سیرک مضحک ترامپ در اعلام شماره تلفن برای تماس مقامات ایرانی، مدعی شدند که نباید در خواست ترامپ دیوانه مزاحم! برای مذاکره را رد کنیم.


این قبیل اقدامات مواضع مغایر با منافع ملی در حالی است که کارشناسان امور نظامی و روابط بین‌الملل امکان وقوع جنگ نظامی ایران و آمریکا را نزدیک به صفر برآورد کرده‌اند. مقامات آمریکایی نیز که پیش از این تقلا می‌کردند تا تلویحاً سایه تهدید نظامی را برای مذاکره بر سر مردم نگه دارند، مجبور شدند صراحتاً و مکرر اعلام کنند که قصد جنگ با ایران را ندارند.


ارعاب کنندگان داخلی همسو با رسانه‌های بیگانه در اظهارات و تحلیل‌های خود، با دوگانه‌سازی دروغین جنگ – مذاکره، سایه جنگ را همچون پتکی بر سر افکار عمومی می‌کوبند و در پوشش خیرخواهی و دلسوزی نسبت به ایجاد تنش با آمریکا هشدار می‌دهند.
اما نکته اصلی اینجاست که اکنون جنگ اصلی در حوزه اقتصادی است. اما گویا یک جریان سیاسی خاص مأموریت دارد تا حواس افکار عمومی را از میدان اصلی نبرد منحرف کرده و در جایگاه بلندگوی ترامپ در ایران، شرایط را برای امتیازگیری یکطرفه آمریکا از کشورمان مهیا کند!


مذاکره و سازش تنها راه‌حلی که می‌شناسند!


واقعیت این است که عده‌ای در کشور تنها راه‌حلی که می‌شناسند مذاکره و سازش با دشمن است. این جماعت کلید حل همه مشکلات را در مذاکره و امتیاز دادن به حریف می‌دانند. چند سال پیش با وعده رفع تحریم‌ها و حل مشکلات، این‌راه‌حل را به مردم فروختند و حال که نتیجه‌ای نگرفته‌اند و مذاکره گره‌ای از مشکلات کشور نگشوده، به‌جای عبرت گرفتن، می‌خواهند راه‌حل خود را از طریقی دیگر به مردم تحمیل کنند. اینجاست که پای ارعاب به میان می‌آید. در منطق آنان اگر دیروز برای به دست آوردن سودی پای میز مذاکره رفتیم، امروز برای دفع خطر و سایه جنگ باید برویم و امتیاز بدهیم.


این سکه روی دیگر هم دارد و آن موضوع فرار از پاسخگویی در زنگ حساب آن هم با چاشنی ارعاب افکار عمومی است. جریانی که روی کار آمدن دولت با حمایت آنان و کسب مصادر اجرایی از این طریق و فرستادن افراد خود به مجلس و شوراهای شهر با شعار «تکرار می‌کنم»، آنان را بر صندلی پاسخگویی نشانده و باید پاسخگوی مطالبات مردم باشند، در چنین شرایطی التهاب آفرینی و ارعاب مردم از سایه خیالی یک جنگ موهوم و ادعایی، می‌تواند راهی برای فرار از پاسخگویی باشد. وقتی مردم نگران امنیت خود باشند، جای چندانی برای پرسش از قیمت فضایی پراید و پیاز نخواهد بود و افکار عمومی حداقل برای مدتی سرگرم سایه خیالی جنگ و پیگیری اخبار ناو آمریکایی و طول و عرض زیاد آن خواهند بود!


بنا بر این برخلاف فضاسازی و هیاهوی طیف مدعی اصلاحات و رسانه‌های زنجیره‌ای درخصوص سایه خیالی جنگ با دوگانه سازی دروغین جنگ – مذاکره، عرصه اصلی جنگ دشمن با ایران، حوزه اقتصادی و دسیسه‌چینی برای در تنگنا قراردادن معیشت مردم است.
در چنین شرایطی وظیفه دولت در جنگ اقتصادی کنونی به جای دامن زدن به دوگانه‌های جعلی و سناریوهای نخ نما شده ترساندن مردم از سایه موهوم جنگ یا تکراراشتباه و خسارت محض گره زدن مسائل کشور به مذاکره، مدیریت جهادی و کار شبانه‌روزی ضمن رصد نقاط ضعف اقتصادی است، تا با بهره‌مندی از توانمندی‌های بومی و داخلی کشور به اصلاح نقاط ضعف پرداخت.


در حال حاضر مردم با مشکلات متعدد معیشتی از جمله گرانی اقلام ضروری، اجاره بهای سنگین، رکود در تولید، حقوق معوقه، افزایش سرسام‌آور قیمت مسکن، خودرو، لوازم خانگی و… مواجه هستند، جریان موسوم به اصلاح‌طلب و دولت بر آمده از آن مثل همیشه و در راستای ترجیح منافع حزبی خود بر منافع نظام و مردم و بر خلاف اراده عمومی و انتظارات نظام اسلامی، مزورانه به دنبال القای دوگانه دروغین جنگ – مذاکره است.


وظایف و وعده‌های بر زمین مانده دولت چه شد؟


این در حالی است که وضعیت موجود حاصل ناکارآمدی، سوء مدیریت و عدم نظارت همین افراد است که امروز به جای اینکه پاسخگوی نقش خود در پدید آمدن وضعیت خطیر کنونی بار دیگر ساز مذاکره و سازش را برای ملت کوک می‌کنند.


نگاهی به مواضع و عملکرد طراحان و بازیگران این سناریوی تبلیغاتی نشان می‌دهد که این مدعیان طی ۶ سال گذشته با حداکثر اختیارات و امکاناتی که در اختیار داشته‌اند،، کمترین اقدامی در راستای بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی مردم انجام نداده‌اند.


شش سال تمام، آمریکا و اروپا را بزک کردند و قول امروز و فردا را برای رونق اقتصادی دادند. اما حالا که چک‌هایشان بی‌محل از آب در آمده، هر روز با بازی تازه‌ای مردم را سرگرم می‌کنند.


یک روز می‌گویند جنگ قریب‌الوقوع است و بنابراین باید با ترامپ مذاکره کرد. دیگری می‌نویسد، شماره تلفن به ترامپ بدهید و سومی می‌گوید ترامپ را به تهران دعوت کنید. یک روز مردم را با جنگ‌هراسی مشغول می‌کنند، روز دوم با هیجان دوباره مذاکره، روز سوم با ادعای فقدان اختیارات و...


برای آن عده که توان پاسخگویی درباره عملکرد خود و انتظارات به حق مردم را ندارند همین بهتر است که همه چیز را به سمت دیگر بکشانند. برایشان بهتر است که مدام مردم را در خوف و رجا نگه دارند و بگویند: «صبر کنیم ببینیم چه می‌شود»


از سوی دیگر ظاهراً برای دولتمردان هم خیلی راحت‌تر است که رکود، تورم، مشکلات ارزی و بی‌برنامگی خودشان در اداره کشور را سرپوش گذاشته و همه مسائل کشور را به سیاست خارجی و سازش و مذاکره با غربی‌ها گره بزنند. انگار نه انگار که قبل از مذاکره با غربی‌ها ما کشوری داشتیم که با همه تحریم‌های ظالمانه و تاریخی داشت ادامه می‌داد و تازه دیوار تحریم‌ها به گواه اوباما ترک برداشته بود. روزگاری که کم‌اهمیت‌ترین اخبار کشور بحث نشست‌های شورای عالی امنیت ملی و اروپا و رئیس‌آژانس هسته‌ای یا اظهارات مقامات آمریکایی و غربی بود. آنها در خوش‌بینانه‌ترین حالت نمی‌خواهند بپذیرند که موضوع سیاست خارجی می‌تواند بخشی از مسائل کشور باشد، نه همه مسائل کشور. آنها نمی‌خواهند باور کنند که با گره زدن همه مسائل کشور به بیرون مرزها، ایجاد ضرب‌الاجل و بحث درباره مذاکرات و جلسات آتی تنها مردم را به سمت رکود و نشستن و دیدن اینکه چه می‌شود سوق می‌دهند و داخل کشور را هم در خوف و رجا نگه می‌دارند.

ارسال نظرات
پر بیننده ها