ایران ورق توطئه رژیم بعث در قطع نامه 598 را با عملیات "مرصاد" برگرداند
به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج ، ماموریتش از سپاه کرج به سپاه کرمانشاه آغازگر عملیاتی می شود که امروز آوازه اش تن منافقین را در گور می لرزاند، همزمان با هیاهوی "مرصاد" در واحد عملیات سپاه کرمانشاه مشغول به خدمت می شود، درست زمانی که فرمانده اش پاسدار مجیدی، فرمانده سپاه وقت کرمانشاه مبارز بزرگی به نام شعبانی و جانشین سپاه این استان سردار ناصح بود.
ساعت به وقت اردیبهشت سال 67
در حالی وارد استان مرزی کرمانشاه می شود که شرایط جنگی کشور بسیار بحرانی شده بود، وضعیت جبهه های جنوب به واسطه حمله عراق و تصرف فاو وضعیت خوبی نداشت، حتی جزیره مجنون، شلمچه و جبهه های شمال غرب.
یگان های قرارگاه نجف و سپاه بعثت کرمانشاه در حلبچه مستقر بودند، در ان مقطع دستور تخلیه حلبچه آمده بود و به مروز زمان با عقب نشینی در خردادماه سال 67 وضعیت بحرانی تر شد و جبهه های شمال غرب نیز با مشکلات عدیده ای مواجه شدند.
این ها روایت هایی است که 31 سال در سینه یک پاسدار کرجی به یادگار مانده است، رزمنده ای که تواضع و فروتنی اش اجازه نام بردن از وی را هم از شبکه خبری تحلیلی تیتریک گرفت.
بزرگ مردی که این روزها در گوشه ای از شهر کرج با مرور خاطرات دفاع جانانه غیور مردان ایرانی صبح را به شب می رساند با تداعی ان روزها ماجرای عملیات مرصاد را اینگونه در گفتگویی اختصاصی با "تیتر1" عنوان می کند؛
زمزمه صلح، آتش بس و قطع نامه بود، 27 تیر 67 قطع نامه در ان شرایط بحرانی توسط ایران پذیرفته شد، تصور عموم این بود که با پذیرفتن قطع نامه جنگ نیز به اتمام رسیده است اما کسانی که در صحنه بودند این را یک توطئه می دانستند.
سوء استفاده دشمن از شرایط بحرانی یگان های رزمی
صلح به امام (ره) تحمیل شد و ایشان جام زهر را به واسطه حفظ اسلام و انقلاب نوشیدند، با گذشت 3 روز از قطع نامه، بخش اعظمی از نیروهای رزمندگان اسلام در یگان های رزم تسویه حساب کردند و بسیجیانی که ماموریت آنها به اتمام رسیده بود، مناطق بحرانی را ترک کردند، با این روند توان رزمی یگان ها به نصف کاهش یافت.
دشمن از این شرایط حساس و بحرانی سوءاستفاده کرد و حمله خود را در 30 تیر 67 از محورهای جنوب و غرب را از سر گرفت و با تمام توان وارد عمل شد. خرمشهر در محاصره قرار گرفت، دشمن به سمت اهواز در حرکت بود که امام (ره) در پیامی تاریخ ساز اعلام کردند "مگر جوانان اهواز مرده اند که ارتش عراق به دنبال تصرف اهواز است؟".
48 الی 72 ساعت جوانان انقلابی اهواز دشمن را به عقب راندند و تلفات سنگینی از دشمن گرفته شد، در محور غرب نیز عراق سومار، مهران، قصر شیرین، سرپل ذهاب، گیلان غرب و ...را تصرف کرد و بنا داشت به سمت اسلام اباد غرب حرکت کند.
یگان های سپاه 4 بعثت کرمانشاه فعالانه در جبهه های گیلان غرب حضور پیدا کردند و تیپ نبی اکرم (ص) که متعلق به کرمانشاه بود در سرپل ذهاب مستقر شد. ارتش ناچار به عقب نشینی از قصر شیرین و گیلان غرب شد و دشمن با استفاده از این فرصت در گیلان غرب حضور یافت.
خط پدافندی را سپاه 4 بعثت تحویل گرفت و سردار شعبانی در این محور فعال بود، ارتش، بسیج بومی، پاسدار و ... در قالب 50 نفر سازماندهی شدند تا در ارتفاعات مستقر و مانع تصرف جاده ایلام به اسلام آباد غرب توسط دشمن شوند.
به جز آرپیجی سلاح سنگین دیگری نداشتیم و از اتش خمپاره، خمپاره 60، دوشگاه و ... محروم بودیم. علی رغم این مشکلات رزمندگان عاشورایی ایستادند و نگذاشتند دشمن ذره ای به اهداف خود نزدیک شود.
یک هفته نیروها با پاتک دشمن مقابله کردند و روز پنجم عراقی ها از شهر گیلان غرب خارج شدند و در حال عقب نشینی به سمت قصر شیرین، پل های جاده قصر شیرین به گیلان غرب را هم منهدم کردند.
جنایت داعش گونه منافقین
درست همان روز سازمان منافقین با 5 هزار نیرو به سمت قصر شیرین و سرپل ذهاب حرکت کردند و با کمک ارتش بعث عراق و پشتیبانی اتش توپخانه و هوایی خود ستون زرهی خود را به سمت کردند غرب انتقال داده و این شهر را هم تصرف کردند.
پس از تصرف اسلام آباد غرب، در جنایتی هولناک و داعش گونه مجروحین یک بیمارستان را به رگبار بستند و بیمارستان را به اتش کشیدند، با عبور از گردنه چهار زبر با ترافیک سنگین و مقاومت نیروهای مستقر شده تیپ قائم، تیپ همدان و ... مواجه شدند.
ما در مقر کرمانشاه مستقر شدیم و سردار ناصح به ما ماموریت دادند که سریعا به کردند غرب که مقر منافقین بود برویم و سپاه 4 بعثت کرمانشاه نیز به دنبال انجام عملیاتی در این شهر برای زمینگیر شدن منافقین بودند.
در پشت ارتفاعات کرند، گهواره، کوزران و ... خود را به آقای شعبانی "فرمانده" رساندیم، نیروهای بومی حضور پیدا کردند و خط پدافندی تشکیل دادند، از بالای ارتفاعات تردد منافقین را به وضوح مشاهده کردیم و پس از رصد و شناسایی در شیاری که به یک جاده در پشت کرند غرب ختم می شد مستقر شدیم.
منافقین منطقه ای که ما حضور داشتیم را احاطه کردند، با درخواست تجهیزات 2 خودرو با دوشگاه و 45 نیرو به ما اضافه شد و در حالی که عِده و عُده دشمن بسیار زیاد بود، با انجام یک عملیات و تشکیل خط آتش قبل از هر گونه حرکتی شمار زیادی از آنها را به هلاکت رساندیم.
همزمان در چهار زبر قرارگاه نجف موفق شد با انجام یک عملیات مواضع منافقین را در هم شکسته و و عملیات مرصاد را با رمز مقدس یا علی بن ابی طالب به ثمر برساند.
خودکشی با سیانور، پایان سناریوی منافقین
شب عملیات مرصاد، حماسه عاشورایی رزمندگان تماشایی بود و چه صحنه ای زیباتر از اینکه 2500 نفر از منافقین به درک واصل شدند و برخی از انها تا یک ماه در کوه ها در حال فرار بودند، عده ای نیروهای منافقین که قادر به فرار نبودند با سیانور یا نارنجک خودکشی می کردند.
این پاسدار کرجی گفتگویش را در حالی با این جملات "مرصاد عملیاتی سرنوشت ساز با امدادهای غیبی الهی بود که درست زمانی که شرایط به سود دشمن در حال اتمام بود امداد الهی شامل امام (ره)، رزمندگان و خانواده شهدا شد، ورق برگشت و پیروزی را نصیب اسلام کرد" به پایان رساند که اصرارهای ما همچنان برای اعلام نام ایشان ناکام ماند.
کلام آخر اینکه...
با اسم یا بدون اسم باید گفت چه بسیارند مردانی که در مقابل شهدای گمنام سر تعظیم فرود آورده و حتی حاضر نیستند نام خود را بر زبان آورند تا مبادا خدمت خالصانه شان را علنی کنند.