خبرهای داغ:
دشمن با تغییر ارزش ها به دنبال جبران سیلی است که از صدور انقلاب خورده است
در نشستی با حضور حجت الاسلام "شیخ محسن تاج لنگرودی" ؤموضوع ازدواج جوانان و دلایل تأخیر در این امر مهم بررسی شد.
کد خبر: ۹۱۶۴۷۵۵
|
۲۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۱۲

به گزارش سرویس بسیج جامعه  زنان کشور خبرگزاری بسیج، حجت الاسلام "شیخ محسن تاج لنگرودی" واعظ شناخته شده تهران و از شاگردان آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) و آیت الله خوشوقت(ره) میهمان پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس بود. در این نشست که با موضوع ازدواج جوانان و دلایل تأخیر در این امر مهم برگزار شد، وی گفت:«برخلاف توهم برخی از افراد که فکر می کنند سن بلوغ، سن ازدواج است؛ اینگونه نیست! و سن نیاز، سن ازدواج است.»
مشروح صحبت های این عالم عالیقدر را در ادامه می خوانیم:
سن نیاز، وقت ازدواج است
طنین یاس: ضمن خوش آمدگویی به حضرت عالی به عنوان سؤال اول می خواستم نظر شما را درباره سن ازدواج و مبحثی که این روزها بسیار مورد بحث است یعنی؛ « ازدواج آسان » بپرسم؟
بسم الله الرحمن الرحیم. درست است که خداوند عالم، سنی را به عنوان "سن بلوغ" اعلام کرده است و شاید گمان همه ما این باشد که سن بلوغ، سن ازدواج هم است ولی وقتی به سیره اهل بیت علیهم السلام نگاه می کنیم، می بینیم حضرات ائمه معصومین، درست به وقت بلوغ ازدواج نکرده اند! مثل شخصیت با عظمت پیامبر اسلام(ص) و شخصیت با عظمت حضرت علی علیه السلام که وقتی سن بلوغ شان رسید ازدواج نکردند؛ مشهور است امیرالمؤمنین و پیغمبر گرامی اسلام در سن ۲۵ سالگب ازدواج کرده اند. « سن بلوغ، سن ازدواج نیست! برخلاف توهم برخی از افراد که فکر می کنند سن بلوغ سن ازدواج است، اینطور نیست! بلکه سن نیاز، سن ازدواج است. زمانی که انسان نیاز پیدا می کند و آن نیاز در انسان مشاهده می شود، سن ازدواج فرا رسیده است. »
یعنی؛ ممکن است یک دختر در ۹ سالگی به بلوغ برسد اما این بدان معنی نیست که حتما باید دختر را مجبور کرد در ۹ سالگی ازدواج کند یا ممکن است پسر در ۱۵ سالگی به بلوغ برسد، ولی اینگونه نیست که ما وی را مجبور کنیم در ۱۵ سالگی ازدواج کند. سنی که انسان نیاز پیدا می کند آن سن، وقت ازدواج است. ممکن است یکی در ۱۸ سالگی این نیاز را در خود احساس کند و دیگری در سن ۲۵ سالگی یا کمتر و بیشتر.
ولی متأسفانه در جامعه ای که الان ما در آن زندگی می کنیم، می بینیم که خیلی از افراد به سن نیاز هم رسیده اند ولی اقدامی برای ازدواج نمی کنند؟! به جهت اینکه ازدواج را امر مشکلی می بینند. - البته من نمی خواهم بگویم که ازدواج امر مشکلی نیست!- با این نگاه است که صحبت از« ازدواج آسان» می کنند، یعنی مسئله ازدواج را بیشتر به سمت مادیات و مقدمات آن – مانند ماشین عروس و تالار- می برند، در صورتی که سختی ازدواج ربطی به این قضیه ندارد! در اسلام ازدواج هم سخت است و هم آسان!.
انتخاب، سختی قضیه ازدواج است
حال سختی قضیه کجاست؟ سختی قضیه بر می گردد به "انتخاب" چون در اسلام کفویت خیلی مهم است. کفویت اشکال مختلفی دارد که شامل موارد ذیل است.
کفویت انسانی؛ یک وقت افراد از نظر انسانی، هم کفو نیستند. مشاهده شده متأسفانه بعضی از مردان، اصلاً زن را در حد انسانی قبول ندارند! گاهی مواقع به زن به چشم یک حیوان نگاه می کنند! خب این ها کفویت انسانی ندارند؛ یا برعکس. گاهی وقت ها دیده شده، زن ها از مرد به عنوان هدف شان استفاده می کنند و اسم مرد را حیوان می گذارند! مردی که وظیفه دارد کار کرده و حقوق زن را پرداخت کند؛ لذا اول کفویت انسانی و بعد هم کفویت اسلامی مهم است.
کفویت اسلامی؛ دو مسلمان باید با هم ازدواج کنند. لذا ازدواج دائم مرد با زن غیرمسلمان جایز نیست و ازدواج زن با مرد غیرمسلمان، تحت هیچ شرایطی چه دائم و چه موقت جایز نخواهد بود. بعد از مسجل شدن مسلمانی، مرحله بعدی کفویت ایمانی است.
کفویت ایمانی؛ ایمان را به قبول ولایت اهل بیت علیهم السلام معنا می کنیم. کسانی که ولایت اهل بیت علیهم السلام را قبول دارند باید با هم ازدواج کنند. زیرا معتقدیم یکی از چیزهایی که کفویت بین زن و مرد برقرار می کند، ایمان است هر دو باید ولایت مدار باشند و هر دو در چهارچوب ولایت اهل بیت علیهم السلام باید زندگی کنند تا بتوانند با هم ازدواج کنند.
بعد از مشخص شدن کفویت ایمانی، نوبت به کفویت امور مادی می رسد. مثلا دختری در خانه مرفه زندگی کرده است، وقتی پسر به خواستگاری او می رود، شرع ما می گوید که پسر باید زندگی را بر اساس سابقه دختر فراهم کند. لذا اگر دختر رفاهی که در منزل پدر داشته است را بخواهد، پسر وظیفه دارد آن رفاه را فراهم کند. مگر آنکه دختر کوتاه بیاید.
آسان گرفتن ازدواج بعد از مرحله سخت انتخاب
بخش سخت ازدواج "انتخاب" است، لذا شما می بینید که کفویت آنقدر مهم است که دختران حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که کم هم نبودند، همه تا آخرین لحظه زندگی بدون همسر زندگی کردند زیرا کفو برای آنها نبود. از این رو یکی از مشکلات ازدواج " انتخاب" است ما اسم این را می گذاریم ازدواج سخت از نظر اسلامی باید افراد هم کفو یک دیگر را انتخاب کنند. چه بسا افراد در این زمینه کوتاهی می کنند و بعد به مشکل برخورد می کنند یعنی، سختی اول زندگی که باید در انتخاب فرد هم کفو، تحمل شود متأسفانه به شروع و ادامه زندگی، سرایت پیدا می کند.
پس وقتی مرحله سخت انتخاب گذشت و مرد یا زن ، فردی که هم کفوش هست را انتخاب کرد باید مرحله ازدواج آسان صورت گیرد.
خانواده ها یکی از مصادیق کفویت هستند
طنین یاس: اگر بخواهیم بصورت مصداقی نقش خانواده ها در پشت سر گذاشتن مرحله سخت ازدواج را بررسی کنیم، این نقش چه در انتخاب همسر هم کفو و چه خدای نخواسته همسری که کفویت ندارد، چگونه است؟
همانطور که در قسمت قبلی عرض کردم، وقتی افراد در کفویت دقت نکند، بعداً دچار سختی در ازدواج خواهند شد. یکی از مصادیق کفویت " خانواده ها" هستند، متأسفانه الان آن چه برای خانواده ها ملاک است، ملاک انتخاب درست نیست، در واقع پسر، دختری را انتخاب می کند که اصلاً هم شأن با خانواده خودش نیست یا برعکس.
مثلا در رابطه با نماز خواندن. پسر، دختری را انتخاب می کند که اهل نماز و اهل حجاب نیست در حال خانواده می گویند، مسئله ای نیست بعداً درست می شود! شما می توانید نماز خوان یا باحجابش کنید! در صورتی که اگر همین اول، دقت نشود نه تنها این دختر بعدها اهل نماز و حجاب نخواهد شد، بلکه گاهی مواقع آنقدر قدرت طرف مقابل زیاد است که روی همسرش اثر گذاشته و مرد را از نماز دور می کند یا غیرتی که مرد روی حجاب همسرش دارد از بین می رود و برایش مهم نخواهد بود که زنش با حجاب است یا بی حجاب!
باور نکردن خدا، یکی از مشکلات مُسری که خانواده ها به آن مبتلا هستند
وقتی مشکلات با عدم انتخاب درست، نمود و بروز کرد باید دید که توسط چه کسانی وخیم می شوند؟ من عرض می کنم که شاید ۹۰ تا ۹۵ درصد مشکلات برای خانواده و بزرگترهای جامعه است، شاید به خود دختر و پسر باشد، با این مشکلات خیلی راحت تر کنار بیایند. ولی متأسفانه یکی از مشکلاتی که خانواده ها به آن مبتلا هستند باور نکردن خدا است! خداوند عالم در قرآن مجید وعده داده است که شما در رابطه ازدواج دختر ها و پسرهای تان اقدام کنید و اگر اینان فقیر باشد، خداوند از فضل خود آنها را غنی می کند.
خدا نمی فرماید: من آنها را پولدار می کنم! می فرمایند "غنی" می کنم . این یعنی چه؟ یعنی اینکه نداشتن پول، نداشتن خانه، نداشتن ماشین، نداشتن سرمایه و .. مانع ازدواج نیست زیرا خداوند وعده داده است این زوج را از فضل خود بی نیاز می کند.
« روزی فرد بازاری از طلبه ای سؤال کرد که شهریه شما خیلی ناچیزی است، با این شهریه چطور زندگی را می گذرانید؟ طلبه بر اساس باور خود گفت: خدا می رساند. بازاری باز هم اصرار کرد و چندباره پرسید: شوخی را کنار بگذاریم واقعا چطور زندگی می کنید؟ طلبه گفت: مجبورم رازی را برایت فاش کنم، فرد یهودی در شمال تهران زندگی می کند ما هر ماه می رویم و حقوقی از او می گیریم و زندگی خود را می گذرانیم. با شنیدن این حرف بازاری گفت: «آها» تا این حرف از دهان بازاری خارج شد، طلبه به او گفت خیلی نادان هستی! بازاری معترض شدو گفت: چرا توهین می کنی؟ طلبه گفت: توهین نکردم! یک ساعت می گویم خدا می رساند؛ باور نکردی تا گفتم یهودی به ما پول می دهد، باور کردی!
متأسفانه الان خانواده های ما اینطور شده اند، خدا را باور ندارند و ایمان به خدا در خانواده ها کم رنگ شده است! نه تنها خانواده ها که در بزرگان جامعه و بزرگان قوم نیز شاهد چنین چیزی هستیم. خانواده ها خدا را باور نمی کند اما کار داشتن پسر یا پول پدر او را باور می کنند! خدا را باور نمی کنند، اما خانه داشتن پسر را باور می کنند! چه بسا خانه ای که در زلزله یا ورشکستگی از بین می رود!
در واقع می توان گفت: آنچه که مانع ازدواج جوانان است، این است که خانواده، بزرگان قوم و جامعه آنطور که باید خدا را باور نکرده اند! خداوند می فرماید شما مقدمات ازدواج پسر با ایمان که آمادگی ازدواج دارد، آماده کنید هر چند اگر پول نداشته باشد، زیرا خداوند از فضل خود آنها را بی نیاز می کند. اما مشکل، عدم باور و ایمان قوی خانواده ها است و این مشکل با جوانان سرایت کرده است و تا می گویید ازدواج کنید، می گویند: با کدام پول، با کدام خانه و کدام ماشین و ...
راهکار این است که ما یاد خدا را در جوانان خود القا کنیم به جای اینکه بگوییم پول، خانه ماشین ..یاد خدا را القا کنیم، حتی لازم نیست از پول خود برای ازدوج جوان خرج کنیم، همین بلکه یاد خدا را در آنها بیدار کنیم. انتظارم از خانواده های مذهبی این است که حداقل ایمان را به جوانان منتقل کنند نه بی ایمانی را.
نفوذ فرهنگی، حمله ی دشمن در ازای صدور انقلاب
طنین یاس: هستند افرادی که هم قدرت فکری انتخاب هم کفو را دارند و هم توان مالی و تشخص خانوادگی، اما انگیزه ای برای تشکیل خانواده در آنها وجود ندارد! در واقع عوامل بازدارنده فرهنگی در جامعه ما وجود دارد که از دلایل بالا رفتن سن ازدواج در بین مجردها است. کارشناسان در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و روانشناسی هر کدام موردی را عامل اصلی می دانند و بر اساس آن پیامدهای بحران تأخیر در ازدواج را مورد بررسی قرار داده و هشدارهایی می دهند، نظر شما در این زمینه چیست؟
یکی ازکارهایی که دشمنان ما انجام داده اند، تغییر ارزش هاست. دشمنان نظام اسلامی، سیلی از اسلام خورده اند و می خواهند به نوعی پاسخ گوی ضربه ای که خورده اند باشند، لذا سعی کردند از نظر فرهنگی در جامعه ما نفوذ پیدا کنند.
صریح عرض کنم که حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری، صحبت از صدور انقلاب دارند. ما تا جایی که از جوامع اروپایی سراغ داریم، انصافا انقلاب ما صادر شده است و در این هیچ شکی نیست. وقتی به این کشورها سفر می کنیم و برخورد آنها را می بینیم، انصافا احساسی می کنیم که انقلاب ما صادر شده است. اخیرا در فضای مجازی تصویری دست به دست می شود از راهپیمایی در یکی از کشورهای غربی که خانمی با حجاب آنچنانی! تابلویی در دست داشت که سخنی از مقام معظم رهبری روی آن نوشته شده بود! این یعنی صدور انقلاب.
این نفوذ فرهنگی در واقع، حمله ای است که غربی ها در ازای صدور انقلاب به کشور ما داشته اند. آنها به این نتیجه رسیدند که جنگ نظامی بر ملت ایران پاسخگوی اهداف شان نیست، پس آمدند از نظر فرهنگی در کشور ما کار کردند، کار آنها این بود که جای ارزش ها و ضدارزش ها را با هم عوض کردند. در انتخابات اخیر مقام معظم رهبری فرمودند: « آنقدر کار کردند که بتوانند جای جلاد را با جای شهید عوض کنند.» حتی بعد از انتخابات حرف هایی از آن طرف آبی ها شنیده شد که شعارهای انتخاباتی ایران، شعارهایی بودکه ما انتخاب کرده بودیم!.
فرار از مشکلات همسری و مادری، دلیل فرار از ازدواج
خب؛ وقتی جای ارزش با ضدارزش عوض شود، جای شهید و جلاد با هم عوض شود، طبیعی است که ارزش ها در ازدواج هم تغییر کند. اگر کسی در قدیم افتخار می کرد که سمت همسری را انتخاب کند و صفت مادری را داشته باشد شاهدیم که متأسفانه الان بحث همسری، در بین بعضی از دختران جوان جامعه جایی ندارد و حتی نقش مادری هم! من از زنان مؤمنه جامعه شنیدم، که شما آیا کار دارید؟ گفت: بله! کار من این است که مادر سه دختر هستم و چه ارزشی بالاتر از این که سه دختر را تربیت کنم.
اما متأسفانه کار فرهنگی جامعه به جایی رسیده است که همسر بودن و مادر بودن ضدارزش شده است و گاها مشکلاتی که سر راه وجود دارد، مشکلاتی است که طرف فکر می کند نمی تواند با آن ها کنار بیاید پس ترجیح می دهد که همسر و مادر نباشد! چون همسری و مادری مشکلات خاص خود را دارد؛ یعنی بخاطر فرار از مشکلات، فرار می کند از همسر بودن، بخاطر فرار از مشکلات فرار می کند از مادر بودن! در صورتی که اگر این ارزش ها سر جای خود قرار بگیرد و مسئولین و بزرگترهای جامعه روی این ارزش ها کار کنند، باز هم می توانند این ارزش ها را سرجای خود برگردانند و مادری و پدری را به عنوان یک صفت برجسته برای زن و مادر انتخاب کنند و برای شان جا بندازند.
ادامه دارد..

پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس

ارسال نظرات