روز نهم ماه محرم الحرام سال ۶۱ هجری که معروف به تاسوعا است، آخرین روزی بود که امام حسین (ع) و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد.
کد خبر: ۹۱۷۲۶۲۹
|
۱۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۴
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از یزد، تاسوعا یا همان نهم محرم یادآور نهمین روز از محرم سال 61 هجری قمری و واقعه کربلاست؛ هر چند به نام قمر بنی‌هاشم علیه السلام رقم خورده است و عاشقان و شیفتگان آن حضرت با اینکه شهادت آن جناب در روز عاشوراست این روز را به عزاداری آن سقای تشنه لب اختصاص داده‌اند که سنتی بس شریف و ارزشمند است؛ اما وقایعی را در بردارد که ارزشمندند و می‌توان با بازخوانی دوباره آنها به درس‌ها و پیام‌های بیشتری از کلاس پُر درس و عبرت عاشورا دست یافت.
داستان شجاعت و صلابت عباس (ع) مدت‌ها پیش از ولادت او، از روزی آغاز شد که امیرالمؤمنین (ع) از برادرش عقیل خواست تا برای او زنی برگزیند که ثمره ازدواجشان، فرزندانی شجاع و برومند در دفاع از دین و کیان ولایت باشد. و نیز «فاطمه» دختر «حزام‌بن‌خالدبن‌ربیعه» را برای همسری مولای خویش انتخاب کرد که بعدها «ام‌البنین» خوانده شد. این پیوند در سحرگاه جمعه، چهارمین روز شعبان المبارک سال ۲۶ ه. ق به بار نشست.
نخستین آرایه‌های شجاعت، در همان روز، زینت‌بخش غزل زندگانی عباس (ع) گردید: آن لحظه‌ای که علی (ع) او را «عباس» نامید.
وقایع تاسوعای سال ۶۱ هجری
روز نهم ماه محرم الحرام سال ۶۱ هجری که معروف به تاسوعا است، آخرین روزی بود که امام حسین (ع) و یارانش شبانگاه آن را درک کرده¬ بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت (ع) از اهمیت بالایی برخوردار است. در این روز مهم، چند رویداد سرنوشت ساز در سرزمین کربلا واقع گردید که به آن ها اشاره می¬ کنیم:
ورود لشکر تازه نفس دشمن به کربلا
در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد، و شمر نامه ابن زیاد را آورد.
امان نامه برای فرزندان ام البنین (ع)
در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس (ع) و برادرانش امان نامه آورد. (۵) آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) رسانید و بانگ برآورد: «أین بنو اختنا»؛ پسران خواهر ما کجایند؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند. امام حسین (ع) فرمودند: جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عباس (ع) در جواب فرمودند: چه می گویی؟ شمر گفت: من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده¬ ام. شما خود را به خاطر حسین (ع) به کشتن ندهید.
حضرت عباس (ع) با صدای بلند فرمود: "لعنت خدا بر تو و امیر تو (و برامان تو) باد. ما را امان می¬دهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد!؟ "
محاصره خیمه های آل الله
امام صادق (ع) فرمودند: تاسوعا روزی بود که حسین (ع) و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند، و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند، و آن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد و اهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.
مهلت برای راز و نیاز
وقتی عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امام (ع) نمود و معلوم شد که قصد جنگ دارد، حضرت به برادرش عباس (ع) فرمود : نزد دشمنان برو و به آنها بگو امشب را به ما مهلت بدهند چرا که : «و هو یعلم انی احب الصلاه له و تلاوه کتابه» (خداوند می داند و گواه است که من و نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم
پس حضرت عباس(ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود وسرانجام ازلشکریان خود پرسید که: "چه باید کرد؟ "
عمروبن حجاج گفت:" سبحان الله اگر اهل دیلم (کنایه ازمردم بیگانه) و کفار از تو چنین تقاضائی می¬کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی. "
قیس بن اشعث گفت: "درخواست آنها را اجابت کن به جان خودم سوگند که آنها صبح فردا با تو خواهند جنگید. "
ابن سعد گفت:"بخدا سوگند که اگربدانم چنین کنند هرگز با درخواست آنها موافقت نکنم. "
و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی (ع) آمد و گفت:
"ما به شما تا فردا مهلت می¬دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباز زدید، دست ازشما برنخواهیم داشت. "
اتمام حجت با اصحاب
در عصر این روز امام حسین (ع) در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.
روز تاسوعا، روز محاصره حسین علیه السلام و یارانش‏
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی به نقل از عبدالملک می‌نویسد: امام صادق علیه السلام فرمود: تَاسُوعَاءُ یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحُسَیْنُ ع وَ أَصْحَابُهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ؛ تاسوعا، روزى است که حسین و یارانش (که خدا از ایشان، خشنود باد) در کربلا، محاصره شدند و سپاه شام، بر گِرداگِرد آنها حلقه زد و آنها را محاصره کرد؛ ابن مرجانه و عمر بن سعد از وفور و فراوانىِ سپاهیان، شادمان شدند و در این روز، حسین علیه السلام و یارانش را که خدا از ایشان خشنود باد، ناتوان شمردند و یقین کردند که کسى به یارى حسین علیه السلام نخواهد آمد و عراقیان هم به او کمکى نخواهند کرد؛ امام صادق علیه السلام بعد از این سخن این جمله را بر زبان جاری ساخت: بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیبُ؛ یعنی پدرم به فداى غریبی که او را ناتوان شمردند.
عصر تاسوعا، آهنگ حمله دشمن و آنچه که در خیمه گاه حسین علیه السلام گذشت؛ مجاهدت‌هاى سیّد الشهدا علیه السلام و همه شهداى راه حق و فضیلت در طول تاریخ، براى آشنا کردن مردم با خداوند متعال و استقرار یگانه‏‌پرستى در سایه حکومت دینى در جهان بود؛ آنچه حسین علیه السلام را می‌آزرد دوری مردم از روح دین و بندگی خدا بود.
تاریخ طبرى به نقل از ابو مِخنَف، درباره حوادث عصر تاسوعا می‌نویسد: حارث بن حَصیره از عبداللّه بن شریک عامرى برایم نقل کرد که: عمر بن سعد ندا داد: اى لشکر خدا! سوار شوید و بشارتتان باد! آنگاه، خود با مردم، سوار شد و پس از نماز عصر، به سوى آنان (سپاه امام حسین علیه السلام)، حرکت کرد.
حسین علیه السلام، جلوى خیمه نشسته بود و پاهایش را برگِرد شمشیرش حلقه کرده بود و سرش بر روى زانوانش گذارده بود که خواهرش زینب علیهاالسلام، صداى حرکت لشکر ابن سعد را شنید و به برادرش نزدیک شد و عرض کرد: اى برادر من! شما هم صداهایی را که نزدیک می‌شوند، می‌شنوید؟
حسین علیه السلام، سرش را بلند کرد و فرمود: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دیدم؛ به من فرمود: تو به سوى ما می‌آیى؛ خواهرش به صورت خود زد و گفت: واى بر من!
حسین علیه السلام فرمود: خواهرم! رحمت خدا بر تو باد! آرام باش؛ عبّاس بن على علیه السلام آمد و عرض کرد: اى برادر! دشمن حرکت کرده و به سوی ما می‌آید.
امام حسین علیه السلام برخاست و فرمود: یا عَبّاسُ، ارکَب بِنَفسی أنتَ یا أخی حَتّى تَلقاهُم. فَتَقولُ لَهُم: ما لَکُم و ما بَدا لَکُم؟ و تَسأَلُهُم عَمّا جاءَ بِهِم؟
اى عبّاس! اى برادرم! جانم فدایت! سوار شو و با آنان ملاقات کن و بپرس که در چه حالند و چه شده است و براى چه به سوی ما می‌آیند؟
عبّاس علیه السلام با 20 سوار، به پیشواز آنان رفت؛ زُهَیر بن قَین و حبیب بن مُظاهر نیز میان آن 20 تن بودند؛ عبّاس علیه السلام به آنان گفت: چه شده و چه می‌خواهید؟ گفتند: فرمان امیر آمده که به شما پیشنهاد دهیم که یا به حکمش گردن نهید و یا با شما بجنگیم؛ عبّاس علیه السلام گفت: عجله نکنید تا به سوى اباعبداللّه باز گردم و آنچه را گفتید به او برسانم؛ آنان ایستادند و گفتند: این خبر را به او برسان و پاسخش را برای ما بیاور.
عبّاس علیه السلام با شتاب به سوى حسین علیه السلام بازگشت تا خبر را برساند؛ هنگامی‌ که عبّاس‌بن‌على علیه السلام نزد امام حسین علیه السلام آمد و پیشنهاد عمر بن سعد را باز گفت، امام علیه السلام به او فرمود: به سوى آنان باز گرد و اگر توانستى، بازشان گردان و (رویارویى با) آنها را تا صبح به تأخیر بینداز.
لَعَلَّنا نُصَلّی لِرَبِّنَا اللَّیلَةَ و نَدعوهُ و نَستَغفِرُهُ، فَهُوَ یَعلَمُ أنّی قَد کُنتُ احِبُّ الصَّلاةَ لَهُ، وتِلاوَةَ کِتابِهِ، وکَثرَةَ الدُّعاءِ وَالاستِغفارِ!
تا امشب براى پروردگارمان نماز بخوانیم، او را بخوانیم و از او طلب آمرزش کنیم، چراکه او خود می‌داند که من، نمازگزاردن براى او، تلاوت کتابش، دعا و آمرزش‏ خواهىِ فراوان را دوست دارم.
(بعد از دریافت پاسخ) عبّاس بن على علیه السلام به شتاب بازگشت و به آنها گفت: اى مردم! ابا عبد اللّه، از شما می‌خواهد که امشب، باز گردید تا در این باره (قصدی که دارید) بیندیشد.
طبری به نقل از امام زین العابدین علیه السلام ادامه می‌دهد: پیکى از سوى عمر بن سعد، نزد ما آمد و به گونه‏‌اى ایستاد که سخنش را بشنویم و سپس گفت: ما تا فردا به شما، مهلت می‌دهیم؛ اگر تسلیم شدید، شما را به سوى امیرمان عبید اللّه بن زیاد می‌بریم و اگر خوددارى کردید، شما را رها نخواهیم کرد.
درسی مهم از مهلت خواهی روز تاسوعا
مجاهدت‌هاى سیّدالشهدا علیه السلام و همه شهداى راه حق و فضیلت در طول تاریخ، براى آشنا کردن مردم با خداوند متعال و استقرار یگانه‏‌پرستى در سایه حکومت دینى در جهان بود؛ آنچه حسین علیه السلام را می‌آزرد دوری مردم از روح دین و بندگی خدا بود.
امام حسین علیه السلام عصر تاسوعا تا به صبح عاشورا را مهلت گرفت تا در یک کلاس عملی و کاملاً واقعی این مبنا و محور قیام خود را به تصویر بکشد به همگان نشان دهد که هدف او از این حرکت عظیم زنده کرده دین و بندگی واقعی خدا است و از دینی که در ظاهر نماز و روزه و قرائت قرآن است ولی امام آن یزید و یزیدیان زمان است بیزار است.
و این، درس بزرگى است که امام حسین علیه السلام براى ارائه آن به عموم مسلمانان، به خصوص پیروان خود، در عصر تاسوعا، از دشمن، یک شب مهلت خواست و بدین سان، شب عاشورا، آخرین شب انس امام حسین علیه السلام و یارانش با انیس ذاکران بود؛ در منابع تاریخی آمده است:
جاءَ اللَّیلُ، فَباتَ الحُسَینُ علیه السلام تِلکَ اللَّیلَةَ [لَیلَةَ عاشوراءَ] راکِعاً ساجِداً باکِیاً مُستَغفِراً مُتَضَرِّعاً و باتَ أصحابُهُ و لَهُم دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحلِ.
شب فرا رسید و حسین علیه السلام، شب عاشورا را به رکوع و سجود و گریه و آمرزش‏‌خواهى و تضرّع و زارى پرداخت و یارانش در آن شب، زمزمه‏‌اى مانند آواى زنبور (بدون وقفه) داشتند.
انتهای پیام/
ارسال نظرات