در راستای اجرای یادواره شهدای عشایر استان چهارمحال و بختیاری و استقبال از کنگره ملی شهدای عشایر کشور
شهید عبدالکریم اسدی در شب اول اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۲ هنگام اذان مغرب که فردای آن روز مصادف بود با ولادت فرزند حسین (ع) حضرت علی اکبر (ع) در خانواده ای پاک و معتقد به اسلام در روستای کلبی بک بلداجی دیده به جهان گشود .
کد خبر: ۹۱۷۲۶۶۷
|
۱۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۴

به گزارش خبرنگار بسیج عشایری از استان چهارمحال و بختیاری شهید عبدالکریم اسدی در شب اول اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۲ هنگام اذان مغرب که فردای آن روز مصادف بود با ولادت فرزند حسین (ع) حضرت علی اکبر (ع) در خانواده ای پاک و معتقد به اسلام در روستای کلبی بک بلداجی دیده به جهان گشود .

شهید عبدالکریم سومین فرزند پسر  خانواده زحمت کش بود شهید عبدالکریم در سن هفت سالگی وارد دبستان شد و در آن زمان در مدارس تغذیه به اصطلاح رایگان بود شهید از این نوع تغذیه خودداری می کرد و می گفت دست شرابخوارها به این رسیده است و باید پرهیز کرد شهید در ماه های محرم هر سال بچه های ده را جمع می کرد و به مسجد می رفتند و عزاداری می کردند و در برگزاری مراسم عزاداری بسیار کوشا بود و همیشه در خانه به پدر و مادر می گفت ای کاش من روز عاشورا بودم و سالار شهیدان را یاری می کردم.

شهید در سال ۱۳۵۶ موفق به اخذ کارنامه قبولی کلاس پنجم ابتدایی شد و هوش و استعداد بسیار خوبی داشت ولی به خاطر نبود امکانات برای ادامه تحصیل ناچار به ترک تحصیل شد و به کمک پدر زحمتکش خود در روستا برای بدست آوئردن لقمه نان حلال پرداخت .

شهید در روستا در مجالس شادی و عروسی شرکت نمی کرد و در میان مردم از نظر اخلاق و رفتار و کردار نمونه بود و در سال ۱۳۵۷ که یک بار به مشهد آمده بود و دوباره به ده برگشت با خوشحالی فراوانی صحبت از راهپیمائیها و تظاهرات مردم بر علیه رژیم شاه را می گفت که مردم برای به پا داشتن اسلام قیام کرده اند و یک عکس و رساله از امام با خود داشت و در میان مردم ده شروع به آگاه ساختن مردم کرد تا اینکه در ۲۲ بهمن که رژِیم به کلی نابود شد شهید بر روی پشت بام رفته و فریاد می زد که از امام پشتیبانی کنید که اسلام تازه شده است و نیزشهید هنگامیکه جنگ تحمیلی شروع شد تلاش و کوشش چشمگیری در جهت کمک به جبهه داشت و در تشییع جنازه های شهدا شرکت می کرد و آرزوی شهادت می کرد تا اینکه در مرداد ماه سال ۱۳۶۱ به جبهه رفت و در نامه هایی که از جبهه می داد آرزوی کربلا می کرد و به مادرش می گفت ناراحت نباش که امروز هم عاشورا است شهید هفت بار به مرخصی آمد و در این مدت با شور و هیجان خاصی صحبت می کرد و می گفت زندگی من از ان موقع شروع شده است که در جبهه بودم.

تا اینکه د رتاریخ ۱۱/۱۰/۶۲ در سن ۲۰ سالگی در جبهه مریوان به آرزوی خود رسید و نیز اولین شهیدی بود که در این روستا که مردم او را با احترام به زادگاهش تشییع کردند .

والسلام علیکم ورحمت الله و برکاته

خانواده شهید اسدی

ارسال نظرات