به گزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی؛ قهرمانها و اسطورهها همواره در دو گروه واقعی و افسانهای بودهاند. یعنی یا انسانهایی بودهاند که رفتار و اندیشه آنها برای مردم الگو شده یا برخی جوامع خود دست به خلق قهرمانان خیالی زدهاند تا به مردم خود هویت بخشیده و حرکت آنان را در مسیری خاص تعریف و تحکیم کنند. برای تحقق این موضوع نیز کارهای بسیاری در حوزه هنر، ادبیات و رسانه انجام دادهاند. مثل ایلیاد و اودیسه هومر شاعر یونانی، افسانههای شرق آسیا و شاهنامه فردوسی و بسیاری از تولیدات سینمایی کشورها.
آنچه در این میان مهم است همان زنده نگه داشتن گرایش به یک فرهنگ در جامعه و حرکت بر مبنای آن است. به طوری که اگر جامعهای احساس هویت نکرده و قهرمان و الگو نداشته باشد؛ چونان گردی در برابر کوچکترین باد، از خود اراده و توانی نخواهد داشت و در تحولات هضم خواهد شد. پس در دنیا «الگوسازی برای مردم» یک اصل پذیرفته شده است. حتی جهت داشتن این الگوسازی نیز مهم است. یعنی هیچ جامعهای دوست ندارد به سمت پستیها حرکت کند، چرا که نتیجه آن نابودی است.
در اسلام مردم به عنوان برپادارندگان و مُحَقَق کنندگان آرمانها و اهداف معرفی شدهاند. پیام آیه شریفه«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» این است که با خواست و اراده مردم، حق در جامعه بر پا یا باطل مسلط میشود. اما هیچ گاه بیان نشده که باید تابع خواست مردم بود و از آن پیروی کرد، چرا که انسان به سبب محدودیت علم و سایر نیروهایش، ممکن الخطاست و امکان دارد که اشتباه کند. «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» لذا باید الگوهایی را انتخاب کرد که از خطا مصون باشند. این الگو، وحی الهی و کسانی هستند که معرفت و عمل کاملی به آن دارند. بنابراین از نظر اسلام، دین و اولیاء دین باید الگو بوده و مردم باید پیرو باشند. حال اگر مردم از این الگوها پیروی و خود را هر چه بیشتر به آنها شبیه کنند، حق در جامعه برپا میشود و اگر به جای دین الگوهای دیگری انتخاب کنند؛ باطل مسلط خواهد شد، که البته نتایج تلخ آن را در طول تاریخ شاهد بودهایم.
پس تقابل الگوگیری در جامعه یک تقابل تاریخی است. مبارزهای که در آن ائمه حق و پیامبران تلاش داشتهاند الگوهای مثبت را به مردم معرفی و خود الگوی کامل و جامع باشند. در مقابل آنان عدهای همواره تلاش کردهاند که مردم را از تبعیت دین حق و اجرا شدن برنامه خدا در زندگی بشر بازدارند. «عرف گرایی» شاه کلید این گروه ضد دین بوده تا با تمسک به آن، مردم را از راه به بیراهه بکشانند.
آیه 59 سوره مریم به زیبایی به آسیب شناسی اجتماعی ناشی از تغییر مبانی و الگوها میپردازد. «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصلاتَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا» غفلت از یاد خدا و تبعیت از خواستههای دنیایی موجب میشود تا پیمان شکنانی چون طلحه و زبیر، به جای ایستادگی در برابر دشمنان دین خدا، در برابر علی بن ابیطالب (ع) صف آرایی کنند. ثروت اندوزی، اشرافیگری و روابط ناسالم سیاسی، اقتصادی و اخلاقی، عرف شده بود و جامعه یا اینها را میپسندید و یا در برابرشان سکوت میکرد. افشاگریهای ابوذر و روشنگریهای عمار ویرانگر تلقی میشد و جانفشانیهای مالک، افراطیگری لقب میگرفت.
عرف گرایی و تبعیت از الگوهایی غیر از الگوی اصیل دینی، موجب شد تا این جامعه در چنگال بنی امیه گرفتار شود. بنی امیهای که دین را بر اساس عرف استحاله کرد. استحاله ای که تجلی آن ثروت اندوزی، اشرافیگری، فاصله طبقاتی، تبدیل شدن جانشینی رسول خدا(ص) به سلطنت، نشستن میمون باز شرابخوار زناکار بر منبر رسول الله (ص) و تبدیل محراب مسجدالنبی (ص) به اصطبل اسبهای امویان بود. کار این جامعه به جایی رسید که پنجاه سال پس از رسول خدا (ص) فرزندش را به فجیعترین شکل به شهادت رساندند. خون هزاران نفر بر زمین ریخت و مردم شهر پیامبر(ص) و صحابی ایشان مهر بردگی یزید خوردند. شهرهایی که مرکز صدور اسلام به جهان بود، به قطب صدور فاحشه و آوازه خوان مبدل گشت. عرفگرایی و نگشتن بر مدار دین، آن قدر آنها را متشتت و پراکنده کرد که هر روز گرگی آنها میدرید و بلایی بر سرشان نازل میشد.
دیگر فقط قطام نبود که برای مهریهاش خون علی(ع) را طلب میکرد. حالا خولی و امثال او مراکز رقاصی و آوازهخوانی راه انداخته و با سازماندهی شبکههای فساد و فحشا، آزادی اجتماعی پوشالی و شادی دروغین را به جوانان هدیه میدادند. جوانانی که شاید پیش از کربلا، نمیدانستند خولی چقدر حرص دارد تا خود را برای سر حسین (ع) به گودال قتلگاه برساند.
جامعه که این گونه شددیگر انتقام از خولی هم دردی را دوا نمیکند، چرا که وقتی علی، حسن و حسین (ع) بی یار ماندند، امویان بر مردم مسلط میشوند. بنی امیهای که یک نمونه از زمامدارانش حجاج است. اگر مردم صدر اسلام از ولایت پیروی کرده بودند، هم خواستههای دنیایی آنان به بهترین شکل برآورده میشد و هم سعادت اخروی را داشتند، اما این روش شیطان است که پس از گمراهی به انسان و جامعه گمراه شده پوزخند زده و بگوید که میخواستی دنبال من نیایی!
خولیها دلبسته فحشا و منکراتند و با تغییر ذائقه عمومی، جابجایی الگوها و تخریب سبک زندگی مردم، زمینه ساز فتنهها هستند. آنها میکوشند تا مردم را از مدار دین به سمت عرفگرایی ببرند. در هر فتنهای منتظر رسیدن یزید زمانند و در این سوال غوطهورند که اگر یزید از راه رسید؛ مسلم را زنده تحویل او دهیم یا خود سرش را جدا کرده و تقدیم کدخدا نماییم؟!
عرف گرایی، قاتل علی اکبرها و زمینه ساز تسلط خولیها و سلطه امویان است. علی اکبر به عنوان یک جوان مومن انقلابی،«اشبه الناس خَلقا و خُلقا و منطقا برسول الله» است. او تلاش دارد تا خودش و جامعه را هر چه بیشتر به رسول الله (ص) به عنوان اسوه حسنه شبیه کند. شباهتی از عمق فکر و جان، نه از جنس شبیه خوانی.
در شبیهخوانی یا همان تعزیه، نقشها واقعی نیستند و همه مردم میدانند که علی اکبر خوانهای تعزیه هیچ کدام «اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسول الله» نیستند، اما علی اکبر حسین این گونه بود، چرا که در تمام زندگی، الگوی او پیامبر(ص) بود، نه بنی امیه و خولیها.
علی اکبر اگر جامعه را در فرآیند عرفی شدن میبیند، نه تنها تسلیم آن نمیشود بلکه همان گونه که سید الشهداء علیه السلام هدفش اصلاح جامعه بر اساس دین و مقابله با فرآیند عرفی شدن بود، او نیز بدون هیچ ترس و نگرانی در راه «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی...» قدم برمیدارد. او به خوبی میداند که اگر الگوی حرکت جامعه عرف باشد، الگوهای ناقص و خواستههای متناقض آن را نابود خواهد کرد، که «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَه إِلاَّ اللَّه لَفَسَدَتَا»
پس هر کسی که فرآیند عرفی شدن را بپذیرد، در واقع تسلیم بی دین شدن جامعه و نابودی آن شده و اگر دانسته این موضوع را ترویج کند، بی شک دشمن دین و دشمن مردم است. این همان خواسته یزیدیان است تا دین را شخصی و جامعه را سکولار، بی دین و بدبخت کند.
شبیه خوانی برای الگو سازی همیشه وجود دارد تا جامعه در این میان این الگوها، در تقابل بین دینی شدن، پیشرفت و سعادت با عرفی شدن، عقب افتادگی و نابودی یکی را انتخاب کند و این تقابل تاریخی هنوز هم ادامه دارد. باز هم عدهای میگویند که الگوی مردم باید عرف باشد و دین را باید بر اساس خواست جامعه اصلاح کرد! این گروه معتقدند که نعوذ بالله چون مردم فاسدند و فساد را دوست دارند؛ پس ما هم باید زمینه فساد را فراهم کنیم. یا چون خروج آدمهای فاسد از کشور برای فساد در سواحل ترکیه و جنوب شرق آسیا و... موجب خروج ارز از کشور است؛ پس سواحلمان را آزاد کنیم تا همین جا کارشان را بکنند و ارزمان از کشور خارج نشود! حتی برخی از اینها صراحتا کیش را به عنوان مرکز فحشا پیشنهاد میکنند و برخی هم میگویند لبنان و ترکیه الگوی خوبی برای حجاب هستند!
عرف گرایان خوب میدانند که «ماهاتیر محمّد» نخست وزیر مالزی، بعد از بحران اقتصادی چند سال پیش در شرق آسیا گفت: «ما در یک شب به مردمی گدا تبدیل شدیم!» اگر با ولنگاری و بی بند و باری میتوان در جنگ ارزی مقاومت کرد پس چرا این کشورها شکست خوردند؟ و چرا ترکیه سقوط ارزش پول ملی را به شکل بی سابقه ای تجربه میکند؟!
اینها مبارزه با فساد اقتصادی، رانتخواری و زد و بندها را نیز ویرانگر میدانند. البته شاید نگران رو شدن فیشهای نجومیشان هستند. فیشهای نجومی که از سوختن صنعت این سرزمین حاصل شده و دودش به حلق مردم میرود و شاید به همین خاطر است که برای درمان دردهای جامعه، نسخههای انحرافی میپیچند. یک روز میگویند "برای برداشتن موشکها از روی میز مذاکره باید تن به معامله بدهیم" و روز دیگر پیشنهاد فحشا گستری میدهند. انحراف مطالبات مردم از اصلاح به افساد، سیاست همیشگی خولیها و یزیدیان است تا جامعه فردا، فقط عطر و رنگ اسلام داشته باشد.
ربط دادن مشکلات اقتصادی و مسائل معیشتی به دینداری و حجاب، نه از سر دلسوزی برای مشکلات معیشتی مردم، بلکه ناشی از سودای فحشا گستری و براندازی نظام است. کسانی که رای آوردن با چهره بزک کرده زن را تجربه کرده باشند، بعید نیست به زودی الگوهای رای آوردن برخی زنان در اروپا را هم تجویز کنند تا با فحشا گستری و فروش ناموس مملکت هم شهوات جنسی خود را ارضا کنند و هم باک شهوت جامعه و راه اندازی جنبش سیاسی جنسی به قدرت برسند. این نهایت کار نیست، چون آخرین نسخه خولیهای زمان، تسلیم کردن مسلم بن عقیل به یزیدیان است. چیزی که در پستوهایشان به صراحت گفتهاند!
راه جامعه اسلامی، خط علی اکبرهایی است که جان دادند تا جامعه نغمه داوودی «عجل علی ظهورک» را عملی کند، نه بیراهه آنان که نغمه شیطان سر میدهند تا فساد، فحشا و موانع ظهور بیشتر شود. جامعه ما الگوی علی اکبرهای حقیقی خمینی را به شبیه خوان های دروغین ترجیح میدهند شبیه خوانهایی که یک روز در تعزیه روستایشان علی اکبر خوانی میکردند، بعدا در شهر سعی کردند تاج زاده شوند و حالا در تلاشند تا مطلوب مسعود بهنود باشند تا شاید لندن نشینان آنها را بپسندند. آنان که از شبیه خوانی علی اکبر به شباهتی عجیب با خولی رسیدهاند.
راهیان خط علی اکبر هشدار امیرالمومنین(ع) را فراموش نکردهاند که اگر امر به معروف و نهی از منکر فراموش شود، خولیها جامعه را دو دستی تقدیم یزید میکنند. لذا جوانان مومن انقلابی نه نسبت خود را با ولی خدا گم میکنند و نه در تلاطم با واقعیات جامعه سردرگم میشوند. نه در دو قطبیهای آشنا گرفتار میشوند و در عملیات روانی بیگانه. نه از مطالبات روزمره کوتاه میآیند و نه از تلاش برای تحقق آرمان شهر حسینی و مهدوی ذرهای پا پس میکشند. تکلیف جوانان مومن انقلابی روشن است. این جریان غیر انقلابی لانه کرده در نظام است که باید تکلیف خود را روشن کند که بالاخره میخواهد با روضه سیدالشهداء بگوید حسینی است یا با نمایش زنان بی حجاب و ایجاد «دو قطبی ارزش و معیشت» خط خولیها و یزیدیان را دنبال کند؟!