با شهدا کوهبنان (درراستای کنگره ۶۵۰۰شهید استان کرمان)
به گفته دوستان چهره او عوض شده بود و گویا خواب دیده بود. به بعضی از دوستانش گفته بود که این خداحافظی آخر است و من دیگر برنمیگردم و شهید میشوم. او به خوبی میدانست
کد خبر: ۹۱۷۳۴۰۵
|
۲۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۱

به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمان؛ شهید سیدیحیی امیری در سوم آبان سال 1341 در خانوادهای مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت. کودکی خود را در روستای ده جری گذراند و تا کلاس پنجم ابتدایی در همان روستا درس خواند. ضمن درس خواندن ، در کارهای کشاورزی به پدر کمک می کرد و از آن روزی که خود را شناخت همواره در کارهای سخت و طاقت فرسا شرکت می کرد تا اینکه برای ادامه تحصیل روانه پابدانا شد. چون پدر وی در ذوب آهن کار میکرد، او هم نزد پدرش به آموختن علم پرداخت و در سال 1362 دیپلم گرفت. او مهربان و خندان بود و به دیگران کمک می کرد. اکثر اوقات بعد از نماز قرآن تلاوت میکرد. پیوسته به یاد خدا بود. نمازش را اول وقت میخواند و ماه محرم با شور و شوق خاصی در مسجد حاضر میشد و عزاداری میکرد. در تظاهرات انقلاب حضور جدی و سهم به سزایی داشت. همواره دلش برای جبهه ها می تپید و هر وقت شهیدی را می آوردند، متأثر و منقلب می شد.

هرچقدر پدر و مادر بر ادامه تحصیل وی اصرار کردند، گفت: الان جبهه به من نیاز بیشتر دارد و وقت برای درس خواندن زیاد است. از این رو خود را برای سربازی معرفی کرد و سه الی چهار ماه در پادگان05 کرمان دوران آموزشی را گذراند، سپس به کردستان رفت و در دفتر فرماندهی کار می کرد. بعد از مدتی خود را به خط اول جبهه یعنی شمال پنجوین انتقال داد و چنان که گفته اند، فرمانده هرچه اصرار کرده بود که همین جا بمان، گفته بود این کار جایز نیست، دوستان و برادران من در خط مقدم باشند و من اینجا. تصمیم گرفت و خود را به خط مقدم رساند.

به گفته دوستان چهره او عوض شده بود و گویا خواب دیده بود. به بعضی از دوستانش گفته بود که این خداحافظی آخر است و من دیگر برنمیگردم و شهید میشوم. او به خوبی میدانست و از آموزگارش اباعبدالله الحسین(ع)  یادگرفته بود. چشم سر را بسته بود و به چشم دل همه چیز را میدید.عاقبت در خرداد ماه سال 1363 مصادف با ماه مبارک رمضان دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

ارسال نظرات