رزمنده دفاع مقدس گفت: هفته دفاع مقدس یادآور حماسه آفرینی، استقامت ولایت پذیری، مردم سلحشور کشور عزیزمان و رزمندگان اسلام است که جلوه های بسیار زیبائی از توانمندی نظام و حکومت دینی و اسلامی بعد از قرن ها در این سرزمین با تاسی به نهضت عاشورای حسینی به نمایش گذاشتند.
کد خبر: ۹۱۷۶۵۴۸
|
۳۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۶

 

 
 

 

به گزارش  خبرنگار خبرگزاری بسیج هرمزگان؛در ایام هفته دفاع مقدس به سراغ رزمندگانی می رویم که عاشقانه به ندای « هل من ناصر ینصرنی » رهبرشان لبیک گفتند؛ در این میان قرار مصاحبه را با رزمنده ای گذاشتیم که سادگی درکلام، لبان همیشه خندان، مهربانی در چهره و بی ریایی در رفتارش موج میزند.

این رزمنده در ابتدای گفتگو ضمن تبریک هفته دفاع مقدس، به درخواست خبرنگار بیوگرافی مختصری از خود بیان کرد: محمد خدابخشی صوغانی ، رزمنده سالهای دفاع مقدس.

از احساس خودتون در هفته دفاع مقدس بگویید؟

هفته دفاع مقدس یادآور حماسه آفرینی، استقامت ولایت پذیری، مردم سلحشور کشور عزیزمان و رزمندگان اسلام است که جلوه های بسیار زیبائی از توانمندی نظام و حکومت دینی و اسلامی بعد از قرن ها در این سرزمین با تاسی به نهضت عاشورای حسینی به نمایش گذاشتند و واژه های مانند هویت و حیثیت شخصیتشان و منزلت معنا بخشیدند.

چه درسهایی از جبهه گرفتید؟

از جبهه درس استقامت، صبر، معرفت و ایثار و از خودگذشتگی، توکل و توسل،چگونه زیستن و مردن و درس معامله و معاشقه با خدا آموختم.

آیا با همرزمانتان هنوز ارتباط دارید؟ چند تن از همرزمان شهید تان را نام ببرید؟ بله با خیلی از این عزیزان ارتباط دارم، البته با همه آنها به لحاظ اینکه هر کدام از آن عزیزان در شهر یا استان دیگر هستند وبه آنها دسترسی ندارم، اما صفا و صمیمیت و دوستی و رفاقتی که زیر آتش و دود و تیر ترکش و خون بوجود آمده هرگز فراموش نمی شود و هروقت فرصتی پیش می آمد توفیق زیارت آنها را پیدا می کنم و بیاد آن روزهای عشق و حماسه همدیگر را در آغوش می گیرم و از خاطرات گذشته یاد می کنیم، اما دوستان شهیدم که درود خدا بر روح پاکشان و مطهر همه آنها باد، شهید (رضا مجیدی، هادی رضوانی، حسین بازدار،عیسی توسلی،علی حاجبی، اسماعیل فرخی، غلامشاه ذاکری)

با کدام یک از فرماندهان ایرانی همرزم بودید؟

در دوران دفاع مقدس با سردار سلیمانی،سردار مارانی، سردار ترابی،سردار روانکار،سردار عسکری،سردار حاج باقری،سرهنگ مولاپرست هم رزم بودم.

چه سالی به جبهه رفتید و مجروح شدید؟

از تاریخ ۱/۱/۶۱ به صورت پیوسته بمدت ۵۶ ماه و ۱۳ روز در جبهه های حق علیه باطق حضور داشتم و در پنج نوبت مجروح شدم.

در چه مناطق عملیاتی از جبهه حضور داشتید؟

در مناطق جنوب و جبهه های میانی ودرعملیات های بیت المقدس، رمضان،والفجر مقدماتی، ولفجر هشت،کربلای یک،کربلای چهار، کربلای هفت و کربلای پنج و یک شلمچه حضور داشتم.

اگر جنگی دوباره روی دهد حاضر به شرکت فرزندانتان در جبهه خواهید بود؟

بله فرزندانم که بجای خود و خودم هم آماده حضور آگاهانه در رکاب آقا و مولایمان حضرت آیت الله خامنه ای هستم هنوز هم هر چندگاه یکبار لباس رزم بر تن می کنم و در صحنه های مختلف سیاسی نظامی فرهنگی و اقتصادی حضور پیدا می کنیم و به فرزندانم هم آموزش های لازم را داده ام و آماده هستند در دفاع از انقلاب و اسلام و ارزشهای نظام و آشنایی با اصلی ترین عنصر فرهنگ انتظار یعنی ایثار و شهادت در رکاب ولی امر مسلمین باشند.

برخورد خانواده در اعزام شما به جبهه چگونه بود؟

خانواده من هم مثل همه خانواده های رزمندگان عاشق اسلام و نظام انقلاب بودند و با صبر و استقامت خودشان مشوق خوبی برای من بودند که با خیال راحت در جبهه های نبرد و دیگر ماموریتها حضور پیدا کنم و حتی یک مقطع  هم در دوران دفاع مقدس در کنار من در مناطق جنگی در زیر بمب بارانهای دشمن بودندو آنهم با دو بچه کوچک لذا بر خودم واجب می دانم که از زحمات و فداکاری های همسرم صمیمانه تشکر کنم.

در صورت بروز جنگ فکر می کنید که مثل همان دوران جنگ و دفاع مقدس همه اقشار حضور پیدا می کنند؟یا از قشر حزب الهی ها به جبهه می آیند؟

البته جنگ بین حق و باطل تمام شدنی نیست و هیچکس هم نباید فکر کند که جنگ تمام شده است بعد از حماسه آفرینی های ملت شریف ایران و پذیرش قطنامه ۵۹۸ تاکتیک دشمن عوض شد و خاکریز و ابزار و ادوات جنگی دشمن تغییر پیدا کرده است.

امروز به ظاهر صدای غرش موشک، هواپیماهای بمب افکن و توپ و تانک به گوشمان نمی خورد ولی از شعلهای جنگ دیروز برافروخته تر و شعاع ترکش آن از بمب ها و موشکها بیشتر است ، دیروز جنگ با هدف حمله به جان مال خاک و وطن آغاز شد اما امروز هدفش از بین بردن اعتقادات مذهبی و باورهای دینی مردم ما است.

اکثر مردم شریف و سلحشور ایران اسلامی بخصوص جوانان مومن و انقلابی و پیرو ولایت با کمک و استعانت و اعتماد به خداوند منان و با بکارگیری از تجربیات با ارزش دوران دفاع مقدس در تمام صحنه های نظامی ،سیاسی، اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی حضور پیدا خواهند کرد و با اطاعت از ولی امر مسلمین دشمن را از کرده خود پشیمان خواهند کرد.

خاطره ای از جنگ برایمان بگویید؟

عملیات کربلای یک در تاریخ ۹/۴/۶۵ با رمز یا ابوالفضل العباس ادرکنی از دو محور در منطقه عملیاتی مهران آغاز شدو به مدت پنج روز طول کشید من هم از ناحیه دو چشمم در منطقه فاو و البهار مجروح و در بیمارستان تهران بستری بودم از طریقی اطلاع پیدا کردم که قرار است عملیاتی در منطقه انجام شود با اسرار زیاد و بهانه سر زدن به خانواده موفق شدم چند روز مرخصی بگیرم بلافاصله نماینده بنیاد من رو به ترمینال برد و بلیط برام گرفتند و من را راهی حاجی آباد کردند.

اون زمان خانواده من حاجی آباد بودند همان موقع هم پسر عمه ام اسحاق شهبازی به شهادت رسیده بودبه منزل آنها رفتم و بعد به خانه برگشتم و دو روز بعد باید برمی گشتم تهران بستری می شدم اما تصمیم گرفتم به منطقه بروم و در عملیات شرکت کنم وقتی وارد منطقه شدم نیروها سازماندهی شده و قرار بود دو گروهان در موج اول یک گروهان و در موج دوم هم یک گروهان در عملیات شرکت کنند و یک گروهان هم به عنوان احتیاط در عقب باشند.

دوستان با توجه به اینکه من مجروح بودم خواستند مراعات حال من کنند چون من جانشین گردان ۴۲۲ یا زهرا (س ) بودم و جناب نبی زاده فرمانده گردان بودند، قرار شد من به همراه گروهان احتیاط باشم ، اما خوشبختانه چون منطقه خالی از عارضه طبیعی و مصنوعی بود فرمانده لشکر دستور داد چند دستگاه مهندسی جهت زدن خاکریز و جان پناه برای رزمندگان همراه با گردانهای خط شکن در موج اول وارد عملیات شدیم بعنوان حفاظت از دستگاههای مهندسی در بین راه که می رفتیم متوجه شدم عراقی ها دو دستگاه ماشین چیپ فرماندهی و دستگاه ایفا را روشن گذاشتن و فرار کردن من تصمیم گرفتم چیپ رو به خط مقدم ببرم برای انجام امورات گردان و قتی سوار شدم فرمان به سمت راست حرکت دادم ماشین به سمت چپ حرکت می کرد متوجه شدم سیستم فرمان اون خرابه از ماشین پیاده شدم دربها رو قفل کردم و سویچ را با خودم بردم فردا صبح که هوا روشن شد با برادر امانی رفتیم که ماشین ها رو بیاریم وقتی کنار ماشین ها رسیدیم  عراقی ها بالای ارتفاع بودند و روی ما کاملا دید داشتند.

در حال بررسی ماشین بودیم که عراقی ها یک موشک آرپی چی یازده به سمت ما شلیک کردند و انفجار شدیدی کنار ما رخ داد ولی ما آسیبی ندیدم احساس کردیم که ماندن ما اونجا بی فاید است و منطقه خطرناک است و سریع منطقه رو ترک کردیم و به طرف خطی که نیروها مستقر بودند حرکت کردیم شب در خط کنار دستگاهها ماندیم و نزدیکی های ظهر روز بعد ماموریت جدید به گروهان ما اعلام شدکه باید در دامنه های قلاویزان حضور پیدا می کردیم ضمن پاکسازی منطقه در همان مکان پدافند کنیم عراقی ها بالای ارتفاعات بودند مرتب روی خط ما اجرای اتش می کردند و ما هم جوابشان می دادیم در بین راه که به طرف محل ماموریت جدید می رفتیم من از ناحیه پای راست مجروح شدم و مورد اثابت گلوله قرار گرفتم به دلیل اینکه نمی خواستم روحیه نیروها خراب شود خودم را داخل چاله ای انداختم و وسیله کمکهای اولیه رو باز کردم با یک باند پای خودم رو بستم و به همراه بیسیم چی و پیک به طرف جلو حرکت کردیم.

 خودمان را به نیروها رساندیم کل منطقه را پاکسازی کردیم و آنجا مستقر شدیم ۴۸ ساعت آنجا بودیم و ارتباط با عقب قطع بود و هیچ گونه غذایی نداشتیم رزمندگان با لبهای تشنه و خشکیده بعد از ۴۸ ساعت به ما دستور عقب نشینی دادند زمان برگشت به خط دوم در بین راه یک دستگاه ماشین تویوتا که آب و غذا می آورد به آن برخورد کردیم و غذا بین بچه ها توزیع شد و هیچ وقت یادم نمی رود از بس گرسنه بودیم با دستهای آلوده پر از خاک و خون از شدت گرسنگی غذا می خوردیم.

ارسال نظرات