خبرهای داغ:
بعد از ساعت ها مهدی را در سردخانه خرمشهر بالای سر پیکر دوستانش که در حال آماده سازی سالن برای ورود عروس و داماد بودند پیدا کردند! همانجا برادرم را وکیل خود کرد تا خطبه عقدمان را در نبود داماد جاری کنند .
کد خبر: ۹۱۹۶۸۸۸
|
۱۶ آذر ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۲

به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج،  دکتر خدیجه عابدی از زنان رزمنده و فعال خرمشهری است که خاطرات زیادی از نخستین روزهای جنگ تحمیلی در استقامت چند روزه خرمشهر در خاطر دارد او همسر شهید مهدی البوغبیش از شهدای خرمشهری است که قصه ازدواج و زندگی مشترک چند ماه شان بسیار شنیدنی است.

وی که مؤسس و مدیر سابق مکتب قرآن خرمشهر است در مورد همسر شهیدش می گوید: شهید مهدی البوغبیش فردی بود که از نظر فکر و اخلاقی و عملکرد یک جمعیتی داشت و هم از نظر اخلاقی بسیار شخص شایسته و منظمی بود . از نظر سیاسی هم، شم خیلی قوی داشت و هیچ گاه از خط ولایت و رهبری و خط امام جدا نشد و با درایت و تیزبینی خاصی که داشت دیگران را حمایت می کرد. نسبت به راه حضرت امام خمینی(ره) و اوامری که می فرمودند، مهدی فرمایشات امام را مراعات می کرد و انجام می داد.

و اما درباره مسأله ازدواج ما چون ایشان شخص سرشناسی بودند و تمام بچه های مذهبی و انقلابی شهر و مردم او را می شناختند و مکتب القرآن هم که ایشان در آن تدریس می کرد یک جای شناخته شده ای بود لذا تصمیم گرفته شد برای ازدواج مان اعلام عمومی بشود و برای افراد خاص کارت دعوت فرستاده نشود. خب طبعا وقتی این چنین اعلام بشود مسلم بود که افراد خوب مذهبی و علاقمندان به ایشان شرکت می کردند.

اما در این میان دشمنان انقلاب متوجه شدند در این مراسم عروسی بچه های مذهبی و مؤمن و معتقد به اسلام و نظام جمهوری اسلامی شرکت می کنند و از بس که دوستان مهدی به او علاقمند بودند او را به عنوان الگو و ایدئولوگ می شناختند.دوستانش هم کلی از هزینه های این مراسم ازدواج ما را برعهده گرفتند. خب موقعی که همه در سالن جوانان جمع بودند و دشمن هم مترصد این فرصت ها بود که به این افراد مؤمن و آگاه و بیدار و مخلص و دلسوز و فداکار لطمه بزند.

زمان انجام این مراسم اویل سال ۵۹ بود که متأسفانه ضدانقلاب در آنجا بمب گذاشت و این بمب منجفر شد و تعدادی از بچه ها شهید شدند. در آن موقع من هنوز وارد سالن نشده بودم و در جایی دیگر منتظر بودم بیایند سراغم و مرا به سالن مدعوین ببرند. ولی دیدم مرا بردند به منزل مادری ام خیلی تعجب کردم! پرسیدم مگر قرار نیست برویم سالن جوانان گرچه همراهان این موضوع را از من مخفی می کردند و اگر چه صدای مهیب انفجار به قدری بود که من از راه دور صدای آن را شنیده بودم ولی نمی دانستم که این انفجار در محل عروسی ما بوده است.

در هر صورت مرا برگردانند به خانه و گفتند عاقد می آید در منزل عقد می کند در صورتی که قرار بود تمام این مراسم در سالن جوانان انجام بشود.

عاقد چند بار آمد و رفت ولی از آمدن داماد خبری نبود! همه فامیل به دنبال او می گشتند که وی را پیدا کنند ولی ایشان آنقدر در مورد وظایفش احساس مسئولیت می کرد که با این حادثه ناگوار انفجار اصلا عروسی خودش را هم کاملا فراموش کرده بود. برادران و دوستان خیلی برای پیدا کردنش تلاش کردند تا اینکه او را دیدند که در کنار جنازه شهدا در سردخانه است! وقتی که به او گفتند همه برای مراسم خواندن خطبه عقد هستند، گفته : الان با این وضعیت شهید شدن دوستانم نمی توانم بیایم تشخیص داده بودند که الان وظیفه شان این است که در کنار شهدا و مجروحین حادثه باشند. لذا یکی را به عنوان وکیل شان برای خواندن خطبه عقد معرفی کردند که وکیل ایشان اخوی من بود.

فردای آن روز همه مان در تشییع جنازه شهدای بمب گذاری شرکت کردیم در آن حادثه دلخراش ۶ نفر شهید شدند . مهدی آلبوغبیش همانجا سخنرانی و این نامردی و جنایت ضدانقلاب را محکوم کرد.

بعد از ازدواج در یکی از اتاق‌های مکتب زندگی می‌کردیم. می‌خواستیم خانه‌ای مستقل اجاره کنیم، اما ایشان گفت: «برنامه‌های مکتب از صبح زود شروع می‌شود. بنابراین اجاره‌اش را می‌دهم و ما از یکی از اتاق‌هایش استفاده می‌کنیم.» مکتب قرآن خرمشهر، اولین مرکز فرهنگی تأسیس شده برای بانوان در خرمشهر است و سابقه فعالیت آن به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمی‌گردد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بانوان این مکتب، در روزهای اول جنگ نقش مهمی در پشتیبانی از نیروهای مدافع و خدمت‌رسانی به آنها داشته‌اند.

آلبوغبیش یکی از جوانان خیلی فعال شهر بود. دانشجو، معلم، نماینده شورای شهر و در دادسرای انقلاب بود. خیلی با سواد و اهل تحقیق بود و اطلاعات زیادی داشت. آرشیوی از روزنامه‌های مخالف و موافق درست کرده بود. به او ابوذر خرمشهر می‌گفتند. برای مناظره با منافقین، کمونیست‌ها و پیکاری‌ها از او دعوت می‌کردند او ۲۲ مهر ماه سال ۵۹ در روزهای اول جنگ تحملی به شهادت رسید.

منابع:

از خونین شهر تا خرمشهر - رضا خدری

گفت وگو با خدیجه عابدی همسر شهید مهدی البوغبیش - مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری

طنین یاس

ارسال نظرات