خبرهای داغ:
همدان-یار دیرین شهید مدنی گفت: من اصالتا همدانی هستم و با تمام علمای همدان هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب آشنایی دارم ولی کسی مانند شهید مدنی (ره) را ندیدم.
کد خبر: ۹۳۷۱۴۷۲
|
۱۸ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۴
حاج علی ویسی: کسی مانند آیت‌الله مدنی ندیدمبه گزارش خبرگزاری بسیج، حاج علی ویسی متولد سال ۱۳۳۰ درب و پنجره‌ساز و خادم مسجد المهدی (عج) است که ۴۵ سال پیش با شخصیت آیت الله مدنی آشنا شد.

در ادامه گفت‌و‌گوی جذاب و خواندنی حاج علی ویسی یار دیرین شهید مدنی با خبرنگار خبرگزای بسیج در خصوص جلوه‌هایی از سلوک اخلاقی و اجتماعی و همچنین مبارزات انقلابی آیت‌الله مدنی بیان شده است.

از نحوه آشنایی خود با شهید مدنی بگویید.

حاج علی ویسی: حدود ۴۵ سال است که از آشناییم با شهید مدنی می‌گذرد زمانی که از نجف برای استراحت به همدان آمدند و از طریق دعای ندبه‌ای که در خانه‌ها برگزار می‌شد با ایشان آشنا شدند.

من اصالتا همدانی هستم و با تمام علمای همدان هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب آشنایی دارم، ولی کسی مانند شهید مدنی (ره) را ندیدم. وقتی جوان‌ها را می‌دید آن‌ها را به سینه خود می‌چسباند و گرمی و بوی آغوشش جوان‌ها را متحول می‌کرد و به راه ولایت سوق می‌داد. حتی افرادی که خیلی به انقلاب معتقد نبودند وقتی به دیدار ایشان می‌آمدند به حدی نگاه و کلام و رفتار ایشان اثرگذار بود که بعد از جدا شدن از او هر کدام ولایتی و یک مبلغ بودند.

ایشان علاوه بر مسائل شرعی و سیاسی به نکات ریزتر حتی در خصوص نظافت هم توجه داشتند. مسجد مهدیه تازه راه افتاده بود که جوانان را جمع کرد و به آن‌ها گفت که به آراستگی محاسنتان توجه کنید چرا که شما باید زینت برای همسران، مردم و اجتماع باشید.

خود و خانواده‌اش به حدی سخاوتمند بودند که زمانی که با عده‌ای از بچه‌های همدان حدود ۶۰ نفر به آذر شهر رفتیم به نحو احسن و با مهربانی از ما پذیرایی کردند. اگر فرد گرسنه و فقیری به ایشان مراجعه می‌کرد به او کمک می‌کرد. غذای خودش را به او می‌داد.

برایمان از شهید مدنی و سلوک اخلاقی وی بگویید.

حاج علی ویسی: در زمان حمله تانک‌های ارتش کرمانشاه، با شهید مدنی (ره) به سمت تانک‌ها رفتیم.  برای بسیاری سوال است که مگر می‌شود با سنگ و چوب در مقابل تانک ایستاد؟ بله می‌شود، چون سلاح اصلی ما بیان شیوای شهید مدنی بود که با سرداران و فرماندهان مذاکره و آن‌ها را قانع کرد و بدون کوچک‌ترین خونریزی نقشه دشمنان برای سرکوب انقلاب در نطفه خفه شد.

ایشان با آن‌ها مصافحه کرد و به منزل آورد و از ارتشیان پذیرایی کرد و من هم برای نگهبانی از تانک‌ها ماندم که غذای من را هم حاج سلیم معمار موسوی، یار شهید مدنی (ره) از خانه ایشان می‌آورد.

حرف‌های ایشان تأثیر داشت، چون خودش به آن‌ها عمل می‌کرد؛ بسیار با تقوا بود به خانه هر کسی نمی‌رفت، غذای هر کسی را نمی‌خورد و پول هر کسی را قبول نمی‌کرد و در یک خانه ساده و محقر با گلیم زندگی می‌کرد. بهترین غذاهایش، غذا‌های ساده‌ای، چون آش برنج و عدس و برای مهمان‌ها معمولا آبگوشت بود.

جایگاه ایشان در دل مردم همدان به حدی بود که وقتی خبر شهادتشان رسید عده زیادی به تبریز رفتند و سپس در همدان برایشان مراسم ترحیم گرفتند. اکنون هم بعد از گذشت سالیان زیاد در سال‌روز شهادتش در مسجد مهدیه مراسم برگزار می‌کنیم.

از خاطره‌های خود با ایشان بگویید.

حاج علی ویسی: قبل از انقلاب زمانی که امام خمینی (ره) در تبعید بودند مردم شایعه کرده بودند که امام خمینی (ره) در ماه است و مردم برای دیدن ایشان شب‌ها به ماه خیره می‌شدند تا بلکه بتوانند امام (ره) را ببینند که آیت‌الله مدنی در رد این شایعه عنوان کردند که امام خمینی (ره) در قلب مردم و همه مرتضوین و یاران امام زمان (عج) هستند. در یکی از ایام در بحبوحه انقلاب در مسجد مهدیه مراسم جشنی برپا بود و بر در آن پرچم سه رنگ با نشان شیر و خورشید نصب کرده بودیم ایشان تا در مسجد آمد، ولی برگشت و به ما گفت: تا زمانی که این پرچم را برندارید من داخل مسجد نمی‌آیم و ما هم پرچم را جمع کردیم.

شهید مدنی اقداماتی نظیر مسجد مهدیه، دارالیتام مهدیه، درمانگاه مهدیه و صندوق قرض الحسنه مهدیه انجام دادند.

شهید مدنی مقلد و تابع دستورات حضرت امام (ره) بود زمانی که امام (ره) به ایشان امر کرد که به تبریز برود ما به ایشان گفتیم نرود، ولی گفت: هر چه امام (ره) بگویند همان را انجام خواهم داد و بچه‌های همدان که ارادتمند ایشان بودند برای دیدارشان به تبریز می‌رفتند و در نهایت هم در همان‌جا به فیض شهادت نایل آمدند.

وقتی شاه قصد داشت قند را گران کند گفت: من قند نمی‌خورم و با توت خشک چای خود را می‌نوشید و همه پیروانش هم به تبعیت از ایشان از خوردن قند با چای امتناع کردند تا قیمت قند بشکند.

قبل از انقلاب به دستور امام (ره) برای اداره حوزه علمیه خرم آباد به آنجا رفتند و من و جمعی برای نماز عید فطر به خدمت ایشان رفتیم؛ وی با وجود مسافت زیاد بین مسجد و منزلشان مسیر را پیاده رفت و آمد داشتند؛ بعد از اقامه نماز عید فطر با شعار صلوات و ... تا خانه همراهیشان کردیم و چند روز بعد هم به دستور شاه به نورآباد تبعید شدند و من به همراه ۴ نفر در نورآباد هم به دیدنشان رفتیم.

 دو نفر از همراهان به شهید مدنی گفتند که علی ویسی می‌خواهد برای محرم پیراهن مشکی بخرد، ولی ما به او می‌گوییم پیراهن سقایی نخرد و این پول را صرف کمک به انقلاب و نیازمندان کند که ایشان فرمود: شما به فعالیت خود برسید و علی ویسی هم به کار خودش می‌رسد.

انتهای پیام/
ارسال نظرات