حاجبی اظهار کرد: اگر همسران شهدا وابستگی به همسرشان را حس کنند حضورش را نیز حس خواهند کرد، برای خودم پیش آمده یک بار دست درد شدید گرفتم با تصویر شهید در میان گذاشتم، همان لحظه احساس کردم دستش روی دستم کشیده شد.
کد خبر: ۹۳۷۵۲۳۴
|
۳۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۵:۴۸

به گزارش خبرگزاری بسیج، خانم حاجبی همسر شهید دکتر مظفر مهرقربانی در برنامه زنده "سلام تهران"، اظهار کرد: همسرم هفتم اردیبهشت ما سال ۱۳۶۲ شهید شدند، آن زمان من ۲۳ سال داشتم، ایشان هرگز از جبهه و جنگ برایم نمی‌گفت تا استرس نداشته باشم و زمانی که شهید شد من تازه فهمیدم که همسرم در خط اول جبهه بود.

وی افزود: دوستانش می‌گفتند دکتر در چادر بهداری نمی‌ماند و به خط مقدم می‌رفت، سرانجام در منطقه چنگوله ایلام، محل پاک‌سازی مین شهید شدند، در حالی که پزشک بود و می‌توانست پشت خط زنده بماند.

حاجبی ادامه داد: اگر همسرم به من می‌گفت که می‌خواهم به خط مقدم بروم من اجازه نمی‌دادم برود، ولی آنقدر مهربان بود که قطعا مرا راضی می‌کرد و می‌گفت می‌روم و نزد تو و دخترمان برمی‌گردم.

همسر شهید مهرقربانی یادآور شد: یک بار دخترم تب شدید کرده بود من به ایشان گفتم که حال دخترم خوب نیست مرا آرام می‌کرد ولی به مرخصی نمی‌آمد.

این همسر شهید اضافه کرد: زمانی که همسرم شهید شد دخترم مرجان حدود دو سال داشت، از زمانی که بزرگ‌تر شد و پدر دوستانش را می‌دید و بسیار ناراحت می‌شد، من از ابتدا به دروغی نگفتم باید از کودکی برایش جا می‌انداختم که پدر تو قهرمان ملی بوده و بعد از جنگ با دشمن، پیش خدا رفت‌.

وی با بیان اینکه آشنایی من و همسرم در دانشگاه علوم پزشکی رقم خورد، خاطرنشان کرد: در آن زمان من دانشجوی مامایی و همسرم دانشجوی پزشکی بودند، پس از شهادتش من در محیط بیمارستان و کنار کادر درمان جای خالی او را به شدت حس می‌کردم. در مسیر برگشت به خانه اشک می‌ریختم و کنار دخترم سعی می‌کردم شاد و سرحال باشم.

دکتر حاجبی تاکید کرد: از نظر من اگر همسران شهدا وابستگی به همسرشان را حس کنند حضورش را نیز حس خواهد کرد، برای خودم پیش آمده یک بار دست درد شدید گرفتم با تصویر شهید در میان گذاشتم، همان لحظه احساس کردم دستش روی دستم کشیده شد.

این همسر شهید در پایان اذعان داشت: درخواستم این است که به خانواده‌ و فرزندان شهدا توجه شود، شهدا رفتند و امنیت به ارمغان آوردند.

ارسال نظرات