خبرهای داغ:
به راستی برخی همسران شهدا با جلوه‌های مختلف صبر و استقامت خود، گوی سبقت را از دیگران ربوده‌‌اند و در زمره "السابقونَ السابقون" جای گرفته‌اند.
کد خبر: ۹۳۸۲۴۷۰
|
۲۱ مهر ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۶

به گزارش سرویس خبری بسیج جامعه زنان-خبرگزاری بسیج: زیاد شنیده ایم که می گویند:« مرگ با شهادت، شبیه هیچ مرگ دیگری نیست.» یا «کُشته در راه خدا همیشه زنده است.» این حقیقت، جز اینکه یکی از آیات معروف قرآن است، یک باور عمومی هم هست.


نشانه هایی از این اعتقاد قلبی را بین آدم های سرزمینمان زیاد دیده ایم؛ کسانی که شهدا برایشان زنده اند و با آنها رفاقت می کنند. از قاب عکس قدیمی شهدا روی طاقچه حسینیه ها و مساجد روستاهای دوردست بگیر تا صفحات و کانال های تلگرامی شهدا و تصویر آنها روی کیف و لباس جوان ها یا پس زمینه گوشی های همراه و... بگیر تا کسانی که اصرار دارند شب های قدر و دقایق سال تحویل را کنار شهدا بگذرانند .
امروز را مهمان همسر شهیدی بودیم که گریه هایش را با عکس شهیدش در هم آمیخته بود و می گفت در تمام گرفتاری های زندگی کنارم است و هیچگاه رفتنش را باور ندارم چرا که او زنده است و همانند همیشه در کنارمان است.

وارد خانه ساده شهید علی اشرف اسدی که شدم چشمم به قاب عکسی خیره شد که نگاهش در درون قاب عکس عمق وجودت را لبریز از آدم هایی می کند که عاشقانه و به عشق وطن رفتند و هیچگاه برنگشتند اما خاطراتشان تا ابد برای تک تک خانواده شان زنده مانده است.
برگ‌های خاطراتش را به دل تاریخ ورق می‌زند تنها ۱۷ بهار از عمرش گذشته بود که همسرش به شهادت رسید و او را با فرزندان قد و نیم قد فرسنگ‌ها دور از خانواده و بستگانش تنها گذاشت.
این همسر شهید از روزهای اول زندگیشان برایمان گفت که؛ طبیعتا جدایی یک زوج در روزهای اول ازدواج کار سختی است اما گاهی جنگ چاره‌ای جز جدایی نمی‌گذارد. زندگی من هم که از این قائده مستثنی نبود درباره آن روزهای سخت گفت: در آن زمان دفاعی وجود داشت به نام دفاع مقدس؛ جنگ را ایران آغاز نکرده بود؛ اگر ایشان و امثال او نمی‌رفتند زندگی ما معنی نمی‌داد؛ ما هم یکی مثل فلسطین و عراق می‌شدیم که در را با پوتین و لگد باز می‌کردند و وارد حریم خصوصی‌مان می‌شدند؛ در طول چند سال زندگی مشترک ما شاید او چند ماه خانه بود.
او افزود: من با او همراه و همدل بودم چون او چیزهایی را در مناطق دیگر می‌دید که من نمی‌دیدم؛ من هم دلم تنگ می‌شد اما با دلتنگی‌هایم صبوری می‌کردم.

علی اشرف اسدی زمانی که ۲۲ سال سن داشت در پاکسازی روستای آویهنگ سنندج در درگیری با ضد انقلاب به شهادت رسید و از وی دو فرزند دو ساله و ۵ ماهه باقی مانده بود.
همسری فداکار و مهربان با دو فرزندی کوچک که اداره کردنشان به عنوان تنها قیم آنها چه سخت بود اما بزرگ کرد و بزرگ کرد تا به پایه رسیدند و حال فردی مفید برای اجتماع شده اند.
ثویبه عباسی همسر این شهید بزرگوار برایمان از صبوری هایش می گوید که؛ همسرم که شهید شد موضوع کفالت فرزندام مطرح بود سختی زیاد کشیدم اجازه نمی‌دادند فرزندانم پیش خودم باشند لذا با برادر شوهرم ازدواج کردم و بچه‌ها را بزرگ کردم و با سربلندی تحویل جامعه دادم، الان تنها دلخوشی‌ام نفس کشیدن در شهر و دیاری است که پیکر همسرم در آن به خاک سپرده شده است.

وی از خاطره یک روز از زندگیش برایمان گفت که؛ بر اثر کار زیاد بر روی یکی از دست هایم توده ای استخوان شکل به شکلی برجسته نمایان شده بود و روز به روز این استخوان بر روی دستم بیشتر نمایان تر می شد تا اینکه با مراجعه به یک متخصص ارتوپد و گرفتن عکس هایی از این زخم اعلام کردند که باید این استخوان تراشیده شود و چندین ماه بدون حرکت در گچ باقی بماند تا بلکم اثری از آن باقی نماند و من هم به دلیل وجود فرزندانم و کارهایی که بر عهده داشتم یک شب آنقدر گریه کردم و دلم برای همسرم تنگ شده بود که با همان حالت گریه خوابم برد و در خواب دیدم که پدر شوهرم در حال کندن قبر همسر شهیدم است و می گوید او زنده است و باید از خاک بیرونش بیاوریم و من مانعش می شدم تا اینکه قبر را که کندند همسرم را دیدم که با لبخند به من نگاه می کند و من هم در حال گریه کردن هستم و از او شکوه می کنم که چرا ما را تنها گذاشتی و رفتی ولی او می گوید ما زنده ایم به خدا ما زنده ایم و دست من را گرفت و چندین بار در خواب بوسید و گفت این دستها حُرمت دارد این دست ها حُرمت دارد و در همین حالت از خواب بلند شدم تمام بدنم خیس عرق شده بود و برای وضو که رفتم به ناگاه متوجه شدم که هیچ اثری از زخم دستم باقی نمانده است فریاد کشیدم و فرزندانم را صدا کردم که پدرتان دست مرا شفا داد و حال به تمام دنیا ثابت خواهم کرد که شهدا نزد خداوند زنده اند و هوای خانواده و فرزندانشان را دارند چرا که همسر شهیدم به محض گریه کردن و ناراحتی من به خواب یکی از عزیزانم جهت سرکشی از من می رود.

وی افزود: فرزندانم همیشه می گویند علاوه بر غم نبود پدر و شرایط زندگی، سختی‌هایی که دیگران بر این زندگی وارد می‌کردند باعث شد رنج ما دو چندان شود؛ پدرم همیشه برای اعتقاداتش و رفتارهایش به ویژه حضورش در سپاه مورد انتقاد بود. این انتقادات حتی بعد از شهادتش و تا الان هم ادامه پیدا کرده است. خیلی دردناک‌تر برای ما این بود که کسانی که می‌توانستند حامی خانواده ما باشند، سکوت کردند.
این بانوی کُردستانی ادامه داد: همسرم همیشه و در همه حال وقتی برای ماموریت های سپاه می رفت می گفت؛ تو را تا ابد سلام می‌فرستم و فرزندانم را به خدا می‌سپارم؛ آنان را که در حاصل زندگی ما و نور چشمی‌های ما هستند. انشاءالله اگر زنده ماندم از شرمندگی شما برمی‌آیم و اگر فیض شهادت بود حلالم کنید.
گرچه عنوان شهید بر تارک تمامی ارزش‌ها می‌درخشد اما اهمیت این موضوع نه صرفاً به‌عنوان جایگاه و مقام، بلکه به‌دلیل اوج نیاز جامعه دینی به چنین نورآفرینانی است که همواره با تولید نورانیت، هم خود شهید و هم جامعه‌ای را که شهید به آن تعلق دارد به اوج تعالی می‌رساند.
بتول سرکانی مسئول بسیج جامعه زنان سپاه سپاه بیت المقدس کردستان در این دیدار با این همسر شهید ضمن تجلیل از مقام شامخ شهید گرانقدر اظهار داشت: خدمتگزاری دلسوزانه این شهید والا مقام به مردم متدین استان قابل تحسین و تجلیل است.
سرکانی افزود: الگو قرار دادن روش و سیره شهدا در ولایت‌مداری و حفظ ارزش‌های انقلاب بر ماندگاری نظام خواهد افزود و موجبات الطاف خاصه حضرت ولی عصر (ع) را فراهم خواهد کرد

وی اظهار داشت: شهادت یک پیروزی عظیم است که خداوند متعال نصیب هر کسی نمی‌کند، بهترین مرگ برای انسان شهادت در راه خدا است، خداوند نیز از بین انسان‌ها افرادی را برای شهادت انتخاب می‌کند و همه شهدا انتخاب شده خداوند هستند.
حقا که شجاعت شهید از مادران پاکدامنی است که تربیت چنین فرزندی را به ‌بهترین نحو و با معیارهای اسلامی و به ‌نکویی انجام داده و به‌ عهده داشته است و هم‌چنین، صبوری و تلاش‌های همسران شهدای گرانقدر را که با ایثارگری‌هایشان و هم‌چنین با قبول مسئولیت، سرپرستی و تربیت یادگاران آن عزیزان، دفاع از کشورمان را به‌شایستگی انجام دادند ارج می‌نهیم.
آری، مادران و همسران شهدا، الگوی صبر، مقاومت و ایستادگی بوده و یادگاران گهرباری هستند که همواره شایسته تقدیر و سپاسگزاری‌ جامعه بوده و خواهند بود.
انتهای پیام/*
مهوش کریمی
ارسال نظرات