هر لحظه منتظر یک اتفاق یا مورد خاص و غیر منتظره بودیم، تمام لحظه هایم دربین این مردم دوست داشتنی برایم خاطره بود.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج، مسلم رشنوادی نژاد از جهادگران اردوی جهادی شهید غلامحسین زینی وند دره شهر در گفت و گو با خبرنگار ما اظهار کرد: من اسم این خاطره ام را معجره می نامم چون خدا خواست تا با این اردوهای جهادی آشنا شوم.
مسلم رشنوادی نژاد خاطره جهادی خود را این چنین بیان کرد: خاطره ی من به چهار سال پیش برمی گردد، یک روزی که دلم خیلی گرفته بود و هیچ راهی برای رفع مشکلاتم نداشتم و در فکر رفع کردن مشکلاتم خلوت کرده بودم که یهو تلفنم زنگ خورد و دوستم حاج عباس نعمتی مسئول گروه جهادی شهید غلامحسین زینی وند دانشگاه علمی کاربردی دره شهر ازم خواست بعنوان عکاس گروه جهادیشان را همراهی کنم.
من که دیگر چاره ای برای رفع مشکل خودم نداشتم ترجیح دادم خودم همراه این گروه جهادی بروم شاید اگر توانستم کاری برای دیگران انجام دهم خدا هم به من عنایت کند و گره ای از مشکلم را باز کند.
به همین نیت با این گروه جهادی همراه شدم و به جهادگران گفتم برایم دعا کنند؛ چند روزی مشغول فعالیت در منطقه محرم شهید چمران شدیم که بهم خبر دادند که مشکلم حل شده است و این حل مشکلم را فقط خواست خدا، دعای خیر مردم و دوستان جهادگرم دانستم.
هر باری که مشکلی برایم پیش می آمد و چاره ای را نمی یافتم نیت رفع گرفتاریم می کردم و به سفری جهادی می رفتم و چند سالی است که دیگر خودم راه حل مشکلاتم را یافتم.
امسال دیگر قبل از اینکه حاج عباس به من زنگ بزند خودم به او زنگ زدم و گفتم باز هم می خواهم به اردوی جهادی بیایم که حاج عباس نعمتی بهم گفت: ما الان در حال رنگ و سفیدکاری خانه ی از روستاهای اطراف دره شهر هستیم که خودم را سریع به آنجا رساندم چون دیگر می دانستم فکر کردن به تنهای هیچ راه حلی برای مشکلم نیست و باید خدا هم بخواهد...
شاید اگر حاج عباس نعمتی چهار سال پیش این زنگ را به من نمی زد هیچ وقت با اردوهای جهادی آشنا نمی شدم، اما الان که دیگر آثار و برکات این اردوها را می دانم با خودم عهد کرده ام هرکجا اردوی جهادی کاری انجام دهد من هم در آن جهاد شرکت کنم.