به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از دیده بان، زوال کشورهای غربی با محوریت آمریکا در ایجاد جریان آلترناتیو و اپوزوسیون علیه جمهوری اسلامی در دنیا به جایی می رسد، که گروهکی معلوم الحال همچون منافقین را از لیست گروههای تروریستی بیرون آورده و از ایشان بهعنوان منابع مورد استفاده در هجمههای حقوق بشری بهرهبرداری میکند.
منافقین نیز که سالها در مؤلفههای فرقهگرایی غوطه ور شده و مدام در حال پاسخگویی به هزینههای ناشی از جداشدن اعضایشان طی سالهای اخیر بودهاند، با ولع و اشتهایی زیاد، تمام تلاششان را در کسب اطلاعات از درون ایران و جاسوسی در این راستا با به کارگیری راههای مختلف نمودهاند.
از سوی دیگر با تعطیل شدن اردوگاه اشرف در عراق و انتقال اعضای باقیمانده منافقین به کمپ لیبرتی، عملاً گستره فعالیتهای سازمان در عراق رو به افول رفت و متمرکز شدن آنها بر روی برنامههای ظاهراً سیاسی در اروپا وجه غالبی پیدا کرد. سرکردگان این گروهک بعد از سقوط صدام در عراق اولویت فعالیتهای خود را به ناچار به اروپا انتقال داده و به منظور جلوگیری از واکنش کشورهای اروپایی در قبال فعالیتهای یک گروه تروریستی با تغییر در چهره ظاهری و شعارها و خواستهها فرصت فعالیت در برخی کشورهای اروپایی را پیدا کردند. هماکنون منطقه «اوورسورواز» در حومه شهر پاریس بهعنوان پایگاه اصلی این گروه در اروپا شناخته میشود.
مسئلهای که در این بین میتواند مورد توجه قرار بگیرد، طراحیهایی است که باید در مواجه با منافقین مد نظر قرار میگرفت و مغفول مانده است. ظرفیت اردوگاه اشرف بهعنوان قرارگاه اصلی حضور منافقین در منطقه، طی سالهای اخیر آنچنان مورد غفلت قرارگرفته است که میتوانست بهعنوان یکی از موزههای مربوط به جریانهای معارض انقلاب اسلامی که سالها علیه مردم ایران فعالیت کردهاند، قرار بگیرد. این در شرایطی است که از یکسو کشور عراق نیز خود زخمخورده این گروه تروریستی در حوادثی همچون کشتار شیعیان عراق در سال 1991 و غارت منابع این کشور توسط این گروه تروریستی بوده و از سوی دیگر روابط حسنه جمهوری اسلامی ایران و عراق اجازه اینگونه فعالیتها را برای کشورمان فراهم خواهد آورد.
در عین حال با پوششهای رسانهای و تبلیغی در این حوزه امکانی وجود داشت که در کشورهای مرجع فعالیتهای کنونی منافقین در اروپا، شفافسازیای برای جلوگیری از فریب افراد و حضور چشم بسته در برنامههای این گروه تروریستی صورت گیرد و همچنین بسیاری از دولتهای غربی را برای جلوگیری از فعالیت و رفتوآمد سران این فرقه مجاب نمود.
با این حال طی سالهای اخیر از جمله تنها اقدامات قابلتوجهی که برای مقابله با سازمان در اروپا صورت پذیرفته است، فعالیتهای خودجوش برخی جداشدههای این گروهک بوده است که در قالب تجمع، فعالیتهای رسانهای و تبلیغی محدود و در مواردی نیز دیدار و نامهنگاری با برخی مقامات سیاسی اروپا بوده است که متأسفانه بازخورد فراگیر و چندان مؤثری در افکار عمومی و فضای سیاسی اروپا نداشته است. لذا به نظر میرسد ترسیم سازوکاری تبلیغاتی برای هجمه مناسب به منافقین و مهندسی چهره ایشان برای مردم اروپا لازم به نظر میرسد.
تجربه نشان داده است که سازمان علاوه بر افشای معادلات درونیاش توسط جداشدهها به مؤلفههای دیگری نیز حساسیت دارد که متمرکز شدن بر روی آنها میتواند در راستای شکلگیری افکار عمومی در اروپا و ابراز انزجار نسبت به ایشان مثمر ثمر باشد.
برخی از این مؤلفهها را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
· ترسیم عقبه پادگانی گروهک رجوی و به نمایش درآوردن ابعاد حقیقی زندگی در پادگان اشرف و تقابل با سیاسی نمایی سازمان در فضای اروپا و خلاصه شدن آن در یک آلترناتیو سیاسی صرف.
· نمایش اسناد، اعلامیهها و بیانیههای منافقین در راستای اقدامات تروریستی ایشان که سالها تلاش کردهاند آنها را از فضای اینترنت و دیگر منابع محتوایی حذف نمایند.
· انتشار مناسبات سازمان در راستای جاسوسی، تخلیه تلفنی و فریب افکار عمومی.
· افشای اسناد مربوط به کارشکنیهای سازمان در معادلات درونی عراق.
· نمایش نسلکشی سازمان در عراق و اقدامات ضد بشری آنها در طی سالهای حضور در این کشور.
· پیگیری برای فاش نمودن زندگی اسفبار کودکان اعضای منافقین که در اروپا به سرنوشتهای نامعلوم دچار شدند.
· برگزاری همایش با حضور اعضای جداشدههای فرقه رجوی در اقصی نقاط اروپا.
· استفاده از خانواده قربانیان سازمان که در اروپا زندگی میکنند، جهت برانگیختن احساسات مردمی و نمایش فرقهگرایی در سازمان.
· نمایش مقرهای فعال و تابلودار سازمان در اروپا مانند اورسورواز و تبیین نحوه فعالیت در این محلها.
· نمایش نحوه همکاری غیر ایرانیها با سازمان و شیوههای فریب ایشان در استفادههای تبلیغاتی سازمان.
گفتنی است متمرکز شدن سازمان بر روی مانورهای سیاسی میتواند سابقه فرقهگرایی و تروریستی ایشان را تحت الشعا قرار داده و زمینه را برای فریب افراد ناآگاه فراهم کند. این در حالی است که قوانین کشورهای اروپایی حساسیت ویژهای برای جلوگیری از فعالیتهای فرقهای در کشورهایشان دارند. همچنین ظرفیت خانواده اعضای فریبخورده حاضر در سازمان در اروپا نیز مغفول مانده است که میتواند برگ برندهای برای تبیین چهره واقعی یک فرقه تروریستی باشد.
پیگیری چنین رویهای می تواند امنیت روانی منافقین در اروپا را به سمت بحران برده و آنها را در موضع انفعال قرار دهد. اگر چه به جرأت میتوان اذعان کرد که در فضای کنونی کشور، مسئله منافقین در اولویتهای بسیار پایین دستگاههای امنیتی قرار دارد، اما منافقین ثابتکردهاند که در راستای اهداف و منافع غرب از هیچ فعالیتی فروگذار نبوده و اعمالی همچون جاسوسی و کارشکنیهای مقطعی را صورت میدهند و این اقدامات هرچند ناچیز میتواند مخل آسایش و امنیت مردم عزیزمان باشد.