اگر میخواهید زبان فارسی یاد بگیرید، امام خمینی(ره) را بشناسید
به گزارش بسیج، بزرگ بودن و بزرگ ماندن نیازمند ابزار است. باید بتوانی تا بزرگ شوی و همچنان بزرگ بمانی و حتی سالها بعد از وفات هم باز از تو به بزرگی یاد کنند. لازمه اش در این است که از خود بگذری و به اصل حقیقت برسی. درست مانند امام خمینی (ره). امام ما و امام خوبیها. شناخت این مرد بزرگ و رفتار و مسلک اش برای غیر ایرانیهایی که علاقمند به شناخت کشورمان هستند؛ منجر به آن شد که برای فارسی آموزانی که به دعوت بنیاد سعدی یک ماه به ایران و دانشگاه شهید بهشتی آمدهاند تا در کنار کلاسهای آموزشی و تقویت زبان فارسی، بیشتر با مردم، فرهنگ و ایران آشنا شوند، بازدید از منزل امام(ره) و حسنیه جماران در برنامه قرار گیرد.
گزارش ذیل روایتی از خبرنگار همراه فارسیآموزانی است که میخوانید:
در جماران هستم. همراه با بیش از 200 دانشجوی دختر و پسر از 43 کشور. کشورهایی از 4 گوشه دنیا با عقاید و افکار و سلایق مخصوص به خود. آمدهایم تا محل زندگی و دیدارهای رهبر بزرگترین انقلاب تاریخ معاصر را ببینیم. اگر ذهنیتی از قبل نداشته باشیم؛ باید با محلی وسیع و متجمل با شرایط خاص مواجه شویم. منطق امروز دنیا هم می گوید که محل استقرار یکی از بزرگ ترین رهبران قرن بیستم باید اینطور باشد؛ ولی فارسی آموزان که به ایران آمدهاند با دیدن بیت امام خمینی(ره) و اینکه ایشان هفتهای چند بار در محیطی ساده به نام حسینیه، که حتی دیوارهایش با گچ سفید نشده اند، با مردم کشورش از نزدیک دیدار و گفت وگو میکرد، متعجباند. مگر میشود که رهبر بزرگ کشوری باشی و محل زندگی و کارت حتی از خانه همسایههایت هم بهتر و بزرگ تر نباشد؟!
«رفاه یزبک»، دانشجویی که از کشور جنگ زده سوریه به تهران آمده، این خانه را که میبیند، میگوید: «امام خمینی (ره) خیلی متواضع بودند که در این خانه کوچک زندگی میکردند». بعد بلافاصله میگوید: «مردی که ثروت برایش مهم نبود».
«سونیا مانویلوویچ» که فارسی آموزی از صربستان است، سخنان «یزبک» را ادامه می دهد و میگوید: «حدس می زدم که محیط زندگی امام خمینی (ره) اینطور باشد، چون روحانیون به دنیا علاقه ندارند و بیشتر به خدا فکر میکنند».
«خدایی بودن امام خمینی (ره) شرط اصلی موفقیت او بود که به بزرگی اش رساند»؛ این تأکید «محمد سلیم»، از لبنان است. می گوید: «یک رهبر بزرگ که توانست پهلوی را از بین ببرد در این خانه ساده زندگی میکرد. این نشانه بزرگی انسان است». بعد از آن اشاره ای هم به حسینیه جماران میکند و ادامه میدهد: «اگر هر رهبر و رئیس جمهوری مثل امام خمینی (ره) در مکانی معمولی و به دور از تجملات و تشریفاتی که در جهان سیاست عرف است با مردم خود دیدار و گفت وگو داشته باشد، کشور آنها هم مانند ایران پیشرفت های بزرگی خواهد کرد».
«توبیاس» از آلمان به جمع ما اضافه می شود. جوان است و اطلاعات خیلی زیادی از تاریخ ندارد. با این حال عنوان می کند که دوست دارد با کتاب هایی که در کتابخانه حسنیه جماران خوش نشستهاند، آشنا شود. نام آنها را برایش می خوانم؛ «قرآن»، «نهج البلاغه» و «مفاتیح الجناح». بعد از آن توبیاس میگوید: «دوست دارم تا کتاب هایی که امام خمینی مطالعه میکرد را بخوانم».
در گوشهای از حسینیه جماران، «شیرین بکینوا» از قرقیزستان هم به تماشای حسینیه مشغول است. نزدیک او می روم و نظرش را درباره خانه امام (ره) می پرسم. میگوید: «درباره امام خمینی خیلی شنیدهام و می دانم که برای ایران خیلی زحمت کشیده است؛ ولی نمیدانستم که در این خانه ساده و کوچک زندگی و مردم ایران را رهبری می کرد».
«آنتون توگای» اوکراینی اما برخلاف «شیرین»، اطلاعات زیادی درباره امام خمینی ندارد؛ ولی میداند که او رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بوده است. می گوید: «به تازگی درباره امام مطالعه کردهام و می دانم که دیوان شعر دارد».
به بیرون از حسینیه می روم در کوچه مقابل بیت امام چند دانشجوی خارجی را می بینم که در حال صحبت باهم هستند. به جمعشان اضافه می شوم. موضوع صحبت امام خمینی (ره) است. «اسماعیل» و «بوراک»، هر دو از ترکیه نظر یکسانی دارند. می گویند که امام خمینی حتماً مرد متواضعی بود که در خانهای به این کوچکی و سادگی زندگی میکرد.
«متیو» دانشجوی آمریکایی که از شهر شیکاگو به ایران آمده هم در این جمع است. میگوید: «در اینترنت خیلی درباره امام خمینی مطالعه کردهام و از قبل هم میدانستم که امام خمینی در خانهای کوچک و ساده زندگی میکرد».
نفر دیگر این جمع «پاتریک» از آلمان است. او حسینیه را محل دیدار مستقیم مردم با رهبرشان می داند که در خانه ای کوچک حضور داشت و انقلاب بزرگ ایران را رهبری میکرد.
از این جمع جدا میشوم و به سمت دختری میروم که در حال تماشای دوستانش است. دوستان او در حال گرفت عکس های یادگاری با کتیبههای نقاشی شده بر روی دیوارهای حسینیه جماران هستند. خودش را «والریا لشنکو» معرفی میکند که از بلاروس و برای شرکت در دوره دانش افزایی زبان فارسی به ایران آمده است. نظرش را درباره این مکان میپرسم. می گوید: «چون در دانشگاه تاریخ خواندهام، امام خمینی را به خوبی می شناسم. این را هم میدانم که او چون خیلی صمیمی بود، دوست داشت بین مردمش زندگی کند و به همین دلیل در ایران و در جهان خیلی محبوب شده است». در پایان یک توصیه به فارسی آموزان جهان دارد: «هر کسی می خواهد زبان فارسی را یاد بگیرد، باید این مرد بزرگ را بشناسند».
به همراه گروه به بیمارستان قلب جماران، که امروز به دلیل حضور این فارسی آموزان در جماران، درباش باز شده است، میرویم تا اتاقی که امام روزهای آخر عمرشان را بستری بودند، مشاهده کنیم؛ اتاقی بسیار ساده و با امکانات معمولی، اما حال و هوای آن بسیار خاص بود. دانشجویان از نقاط مختلف اتاق و همچنین تخت و عکس ایستاده امام، عکسهای زیادی انداختند و برایشان چنین اتاق سادهای برای بستری رهبر یک کشور بسیار تعجب برانگیز بود.
دانشجویان کم کم آماده می شوند تا به دانشگاه شهید بهشتی بازگردند. در نگاهشان می توان هم پرسش و هم پاسخ، هر دو را دید. پرسششان این است که چگونه رهبر کشوری بزرگ مانند ایران، زندگی سادهای را برای خود انتخاب میکند؟ و پاسخشان حتماً این است که چون امام خمینی (ره) به دنیا تعلق خاطری نداشت.
و من هم در پی دانشجویان، پیش خودم فخر میکنم از مهری که نگار ما در دنیا برانگیخته است.