تهاجم فرهنگی به وسیله سریال های به ظاهر کم اهمیت شبکه های فارسی زبان غرب از اصلی ترین اهداف راهبردی و استراتژیک غرب می باشد که به نحوی بنیان های اخلاقی و فرهنگی جامعه اسلامی را مورد هدف قرار داده است راه مقابله با این جریان تنها در تقویت و تحکیم جریان فرهنگی برآمده از اصل انقلاب اسلامی می باشد.
به گزارش بسیج، هجمه سریال های خارجی و ترکی در شبکه های فارسی زبان مقیم اروپا امروز
آنچنان همه گیر شده است که حقیقتا راه مقابله با آن و نقد و واکاوی آن در
راستای شناخت آن به مثابه یک پدیده فرهنگی دشوار گردیده است. زرادخانه شبکه های
فارسی زبان و تولیدات متنوع آنان برای ورود به خانه های مردم ایران آنچنان
طرح ریزی شده و پر قدرت ظاهر گردیده است که بسیاری از کارشناسان فرهنگی را
متعجب نمود. متعجب از این حیث که چرا سریالهای متعدد اینچنین بنیان
خانواده و فرهنگ اسلامی - ایرانی را هدف قرار داده اند.
غرب از اواخر قرن بیستم شاهد وقوع انقلاب جنسی بود. این انقلاب که محصول یک جریان فرهنگی برآمده از کانون بحران زده روانشناسی می باشد، انسان را به مثابه یک اتم جنسی مورد نظر قرار می دهد. یعنی آنکه انسان چیزی نیست جز مجموعه ای از تمایلات و غرایز جنسی که در پی ارضاء آن است.
این جریان عرصه زندگی برای انسان را بستری برای تجارب عمدتا جنسی می پندارد و اساسا معتقد است که با فروپاشی اخلاقیات در غرب به ویژه از قرن بیستم چه مانعی وجود دارد تا سد راه این تنوع طلبی جنسی بشود؟ وقتی اخلاق مبدل به یک امر خیالی و انتزاعی می شود پس اصلا چرا انسان خود را به هر تجربه نامشروعی تن ندهد؟ روانشناس پست مدرنی همچون جودیت باتلر (که خود همجنسباز بود) در کتاب "آَشفتگی جنسی" معتقد است انسان اساسا هیچ جنسیت مشخصی ندارد (یعنی نه مرد است نه زن) به اعتقاد او این خواست فرهنگی قدرت است که انسان ها را به "مرد" و "زن" تقسیم می کند و این امر حاصل یک نگاه تبعیض آمیز به انسان است، پس انسان وقتی جنسیت مشخصی ندارد، هر تجربه ای مجاز است. این نگاه باتلر که وام دار میشل فوکو جامعه شناس معروف فرانسوی (او نیز همجنس گرا بود) و برخی از گرایاشات متفکران مکتب فرانکفورت بود به جای اینکه در نقد قدرت، سرمایه داری و طبقه مسلط را مورد هدف قرار دهد سراغ قانونی نمودن ازدواج دو جنس موافق می رود.
ارتشبد سابق حسین فردوست در کتاب خاطرات خود "ظهور و سقوط سلطنت پهلوی" در دوره آموزشی خود به عنوان رئیس دفتر ویژه اطلاعات در رژیم پهلوی در مراکز آموزشی سرویس اطلاعاتی بریتانیا می نویسد شبکه های همچون سرویس جهانی "بی بی سی" اتاق فکری خاصی دارند تا طرح ریزی کنند که چگونه می توانند با ساخت خبر و برنامه های مختلف به نفوذ فرهنگی و سیاسی خود در ایران اقدام نمایند. این امر تا آنجا پیش می رود که در دی ماه سال 1387 بخش فارسی زبان این شبکه با بودجه 22 میلیون دلاری از سوی وزارت خارجه بریتانیا تاسیس گردید تا زمینه های کودتای 1388 را فراهم آورد. پس از بی نتیجه ماندن طرح کودتا، این شبکه ها فاز دیگری از پروژه تهاجم فرهنگی را آغاز نموده اند که بیش از پیش بر نفوذ به میان باور های فرهنگی مردم ایران تاکید دارد.
تهاجم فرهنگی به وسیله سریال های به ظاهر کم اهمیت شبکه های فارسی زبان غرب از اصلی ترین اهداف راهبردی و استراتژیک غرب می باشد که به نحوی بنیان های اخلاقی و فرهنگی جامعه اسلامی را مورد هدف قرار داده است راه مقابله با این جریان تنها در تقویت و تحکیم جریان فرهنگی برآمده از اصل انقلاب اسلامی می باشد.
مسعود قدیمی
غرب از اواخر قرن بیستم شاهد وقوع انقلاب جنسی بود. این انقلاب که محصول یک جریان فرهنگی برآمده از کانون بحران زده روانشناسی می باشد، انسان را به مثابه یک اتم جنسی مورد نظر قرار می دهد. یعنی آنکه انسان چیزی نیست جز مجموعه ای از تمایلات و غرایز جنسی که در پی ارضاء آن است.
این جریان عرصه زندگی برای انسان را بستری برای تجارب عمدتا جنسی می پندارد و اساسا معتقد است که با فروپاشی اخلاقیات در غرب به ویژه از قرن بیستم چه مانعی وجود دارد تا سد راه این تنوع طلبی جنسی بشود؟ وقتی اخلاق مبدل به یک امر خیالی و انتزاعی می شود پس اصلا چرا انسان خود را به هر تجربه نامشروعی تن ندهد؟ روانشناس پست مدرنی همچون جودیت باتلر (که خود همجنسباز بود) در کتاب "آَشفتگی جنسی" معتقد است انسان اساسا هیچ جنسیت مشخصی ندارد (یعنی نه مرد است نه زن) به اعتقاد او این خواست فرهنگی قدرت است که انسان ها را به "مرد" و "زن" تقسیم می کند و این امر حاصل یک نگاه تبعیض آمیز به انسان است، پس انسان وقتی جنسیت مشخصی ندارد، هر تجربه ای مجاز است. این نگاه باتلر که وام دار میشل فوکو جامعه شناس معروف فرانسوی (او نیز همجنس گرا بود) و برخی از گرایاشات متفکران مکتب فرانکفورت بود به جای اینکه در نقد قدرت، سرمایه داری و طبقه مسلط را مورد هدف قرار دهد سراغ قانونی نمودن ازدواج دو جنس موافق می رود.
کشور های آسیایی مانند ترکیه، مصر، چین، ژاپن و
... در پی انقلاب جنسی اروپا، خود دچار تحولاتی شدند آنها از یک طرف
خواهان جذب این طرز تفکر (حاصل از انقلاب جنسی) بودند و از یک طرف ساختار
سنتی جامعه حالت تدافعی در مقابل این استحاله فرهنگی به خود گرفت.
سریال
های شبکه های فارسی زبان چند ویژگی مهم دارند که آن ها را بر می شمریم، اول
آنکه تصویر اشاعه یافته از جامعه در این آثار دروغ محض است، در این سریال
ها بعضا شاهد خانه های مجلل و ماشین های آخرین مدل هستیم این در حالی ست
که در کشوری مانند ترکیه بحران اقتصادی تا همین چندی پیش موجب تظاهرات
اعتراضی میدان تقسیم شد. اما به دلیل آنکه سازندگان این آثار تنها مضامین
خود را از میان مناسبات طبقه حداقلی صاحب سرمایه انتخاب می کنند اصلا بحران
اقتصادی جامعه خود و شکاف طبقاتی آن را نمی بینند.
دوم آنکه تصویر خانواده در این سریال ها به عنوان عنصری مرتجع و نشانه عقب ماندگی ارائه می شود تعهد به خانواده و نداشتن روابط پنهان عمدتا جنسی هر یک از اعضای خانواده نشانه تحجر است و لذا باید دانست که آنها بنیاد خانواده را هدف گرفته اند. نگرشی که در این سریال ها تبلیغ می شود این است که بگویند چه اشکال دارد که هر فردی در کنار داشتن روابطی درون خانواده، زندگی خارج از آن و روابطی پنهانی نیز داشته باشد؟
سوم آنکه این آثار ساختاری کاملا فریبنده و ایدئولوژیک دارند مبنی بر اینکه انسان به مثابه یک فرد می تواند با اراده خود مسیر زندگی اش را انتخاب کند این در حالی ست که در جوامع سرمایه داری انسان به دلیل سیطره استعماری صاحبان کار مجبور است آن طور زندگی کند که بتوان امرار معاش نماید پس انسان در یک جامعه لیبرال مختار نیست تا مدل زندگی خود را خودش انتخاب کند و این امر در این سریال ها نادیده گرفته می شود. چهارم موضوع عمده این سریال های حول محور دو مضمون اصلی "شهوت" و "خشونت" می چرخد و این امر خود موجب ترویج این مضامین می گردد.
فعالیت شبکه های فارسی زبان خارجی در عرصه تهاجم فرهنگی در راستای هدف اصلی آن که استحاله باور های فرهنگی که ریشه در تشیع دارد، است. استعمار غرب پس از انقلاب اسلامی و با مشاهده تقویت باورهای فرهنگی مردم در راستای بنیان های اسلامی و تشیع به این نتیجه رسید که نفوذ فرهنگی بیش از هر نفوذ امنیتی و سیاسی موثر واقع خواهد شد این امر تنها در حوزه سریال سازی خلاصه نمی شود بلکه این شبکه ها در تمام برنامه های سیاسی و اجتماعی و حتی خبری خود نیز اهداف تهاجمی را دنبال می کنند.
دوم آنکه تصویر خانواده در این سریال ها به عنوان عنصری مرتجع و نشانه عقب ماندگی ارائه می شود تعهد به خانواده و نداشتن روابط پنهان عمدتا جنسی هر یک از اعضای خانواده نشانه تحجر است و لذا باید دانست که آنها بنیاد خانواده را هدف گرفته اند. نگرشی که در این سریال ها تبلیغ می شود این است که بگویند چه اشکال دارد که هر فردی در کنار داشتن روابطی درون خانواده، زندگی خارج از آن و روابطی پنهانی نیز داشته باشد؟
سوم آنکه این آثار ساختاری کاملا فریبنده و ایدئولوژیک دارند مبنی بر اینکه انسان به مثابه یک فرد می تواند با اراده خود مسیر زندگی اش را انتخاب کند این در حالی ست که در جوامع سرمایه داری انسان به دلیل سیطره استعماری صاحبان کار مجبور است آن طور زندگی کند که بتوان امرار معاش نماید پس انسان در یک جامعه لیبرال مختار نیست تا مدل زندگی خود را خودش انتخاب کند و این امر در این سریال ها نادیده گرفته می شود. چهارم موضوع عمده این سریال های حول محور دو مضمون اصلی "شهوت" و "خشونت" می چرخد و این امر خود موجب ترویج این مضامین می گردد.
فعالیت شبکه های فارسی زبان خارجی در عرصه تهاجم فرهنگی در راستای هدف اصلی آن که استحاله باور های فرهنگی که ریشه در تشیع دارد، است. استعمار غرب پس از انقلاب اسلامی و با مشاهده تقویت باورهای فرهنگی مردم در راستای بنیان های اسلامی و تشیع به این نتیجه رسید که نفوذ فرهنگی بیش از هر نفوذ امنیتی و سیاسی موثر واقع خواهد شد این امر تنها در حوزه سریال سازی خلاصه نمی شود بلکه این شبکه ها در تمام برنامه های سیاسی و اجتماعی و حتی خبری خود نیز اهداف تهاجمی را دنبال می کنند.
ارتشبد سابق حسین فردوست در کتاب خاطرات خود "ظهور و سقوط سلطنت پهلوی" در دوره آموزشی خود به عنوان رئیس دفتر ویژه اطلاعات در رژیم پهلوی در مراکز آموزشی سرویس اطلاعاتی بریتانیا می نویسد شبکه های همچون سرویس جهانی "بی بی سی" اتاق فکری خاصی دارند تا طرح ریزی کنند که چگونه می توانند با ساخت خبر و برنامه های مختلف به نفوذ فرهنگی و سیاسی خود در ایران اقدام نمایند. این امر تا آنجا پیش می رود که در دی ماه سال 1387 بخش فارسی زبان این شبکه با بودجه 22 میلیون دلاری از سوی وزارت خارجه بریتانیا تاسیس گردید تا زمینه های کودتای 1388 را فراهم آورد. پس از بی نتیجه ماندن طرح کودتا، این شبکه ها فاز دیگری از پروژه تهاجم فرهنگی را آغاز نموده اند که بیش از پیش بر نفوذ به میان باور های فرهنگی مردم ایران تاکید دارد.
تهاجم فرهنگی به وسیله سریال های به ظاهر کم اهمیت شبکه های فارسی زبان غرب از اصلی ترین اهداف راهبردی و استراتژیک غرب می باشد که به نحوی بنیان های اخلاقی و فرهنگی جامعه اسلامی را مورد هدف قرار داده است راه مقابله با این جریان تنها در تقویت و تحکیم جریان فرهنگی برآمده از اصل انقلاب اسلامی می باشد.
مسعود قدیمی
منبع: مشرق
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار