اثرات سوء تقلید از فیلمها و سریالهای غربی در تولیدات رسانه ملی
به گزارش خبرگزاری بسیج یه نقل از دیده بان، رسانه در میان فنآوریهای جدید امروز بهعنوان ابزاری بکار بسته میشود که از لابهلای تولیدات فریبنده و پربیننده، اهداف و اغراض اصلی سازندگان را به صورت القای غیر مستقیم وارد فرهنگ و الگوهای رفتاری جوامع میکند.
کپیبرداری سریالهای ایرانی از نمونههای بیگانه بویژه آمریکایی همواره جزء مسائل طنزآلود و تلخ جامعه ما بوده است. ماجرا تا آنجه پیش رفته است که اخبار چنین اقداماتی در فضای رسانهای و خبری بیگانگان و دشمنان ما نیز بازتابانده میشود و برخی به طعن و کنایه درباره آن سخنپراکنی میکنند.
مسئله، حسن یا قبح تقلید نیست؛ چنانکه اگر پدیده یا رفتاری مطابق موازین عقلی و نقلی شایسته تقلید باشد، تکرار و کاربست آن ـ به شرط سازگاری صحیحش با شرایط زمان و مکان جدید ـ پسندیده و بجا خواهد بود. چنانچه مقلد در این ساحت اهل مجاهدت و پایمردی باشد چهبسا به مقام و مرتبهای دست یابد و حوزه مورد تقلید را به اندازه و بضاعت خود بربکشد و طرحی نو دراندازد. مشکل اصلی زمانی آغاز میشود که او ناشیانه یا حرفهای، ناآگاهانه یا عامدانه میکوشد تصرفات لوس، خنک و بیربطی وارد کار کند که خود را از اتهام تقلید برهاند اما پیامد آن حسی جز تمسخر و استخفاف مخاطب را برنمیانگیزد.
حواشی این تقلیدها به رسانههای غربی نیز کشیده شده مثلاً در همین نمونه نشریه «اسلیت» مینویسد: «درحالیکه در سریال آمریکایی خانواده مدرن به خانواده یک زوج همجنسگرا پرداخته که سعی دارند یک کودک سیاهپوست را به فرزندی قبول کنند و با استانداردهای خود او را بزرگ کنند، سریال ایرانی به همان ماجرای تکراری و همیشگی قبول مسئولیت کودک در یک خانواده کاملاً معمولی ایرانی میپردازد. از طرف دیگر در سریال آمریکایی روابط بین دختر و پسرهای نوجوان مورد بررسی قرار گرفته درصورتیکه در سریال ایرانی نگرانی خانوادهها از ارتباط و دوستی پسران با دوستان همجنس خودشان است!»
چگونه کپیبرداری سطحی به جنگ نرم رسانهای کمک میکند؟
فیلمها و سریالهای ساختهشده در جایی مثل هالیوود مبتنی بر معیارها و اصول تعریفشده غربی تولید میشود و تمام فلسفه و اندیشه پشت پرده آن پرداخته دست فیلمساز امریکایی است. اصول و ارزشهای غربی به استثنای چند مورد اندک که مطابق با فطرت و عقل سلیم است و بینش اسلامی ما نیز تأیید میکند، بقیه در تنافی و برخی در تعارض و تقابل کامل با باورهای اسلامی و دینی است.
بیشک جهانبینی، انسانشناسی و خداشناسی هر صاحباثری در فرآورده فکری و عملی او متجلی خواهد بود. حتماً کسی که کسب درآمد را به هر روشی حتی ربا مجاز میداند یا سرقت و دزدی از دید او برای کسی که مستمند و فقیر است اشکالی ندارد، فیلمی با همین مضامین و جهتگیریها میسازد و اختلاف فاحشی با محصول یک فیلمساز دینمدار خواهد داشت.
استفادههای ابزاری از برهنگی و صحنههای مستهجن نیز از دیگر عوامل جذابیتساز برای یک فیلمساز غربی است که در آثار دینی مردود و ممنوع است. البته درباره جذابیتهای حقیقی که فطرت سالم و ذهن آگاه انسان آزاده را میرباید و جذابیتهای دروغین و کاذب که نفس انسان بدانسو متمایل است، گفتنیهای بسیاری است که سخن در ماهیت و تفاوت ایندو به درازا میکشد و خود مقالهای مستقل میطلبد.
برای نمونه یکی از سریالهایی که اخیراً از شبکه یک رسانه ملی پخش شد و در قالب کمدی سریال معروف و پربیننده امریکایی «افسارگسیختگی» (Breaking Bad)، سریال «جاده قدیم» بود. سازنده اثر طوری از نسخه امریکایی تقلید کرده بود که صرفاً با استفاده از موسیقی فیلم، ظاهر شخصیت اصلی و برخی المانهای ظاهری دیگر فیلم اصلی را در ذهن متبادر میکرد و به گمان خود آن را دستمایه طنز قرار داده بود.
حال آنکه فیلمساز امریکایی یک درام جذاب پرپیچ و خم را با موضوع حساس آشپزخانههای مواد مخدر نوین به تصویر کشیده و جایزه گلدنگلوب را نیز در بخش سریال از آن خود کرد. چنین تقلید سخیف و بیهدفی که مشخصاً از شلفتگی و غربگرایی فیلمسازان ما ناشی میشود که با تماشای فیمهای هالیوودی طوری به وجد میآیند که با خود میگویند ما هم باید یک نسخه وطنی از روی آن بسازیم. در حالی که درست است که تو به هیجان آمدی و لذت بردی اما ساخت چنان اثری التزامات خود را دارد و تلاش جلسات اتاق فکر شما به چیزی جز همین جاده قدیم منتهی نخواهد شد.
برآیند پخش سریالهایی از این دست، پس از التفات مخاطب به وجود نسخه اصلی امریکایی فقط این خواهد بود که بیننده مشتاق و تشنه به اصل ماجرا رجوع میکند و اینگونه است که رسانه ملی کشور اسلامی ما و دیگر دستگاههای فرهنگی به رایگان در خدمت تبلیغ تولیدات غربی درمیآیند.
پیش ازین نیز سریال «هفتسنگ» به تقلید ظاهری و پوستهای از سریال امریکایی «خانواده مدرن» (Modern Family) پرداخته بود و اینهمانی برخی صحنهها و انتخاب شخصیتهای دو داستان تا جایی بود که واکنش رسانههای خبری ـ تحلیلی را به همراه داشت.
این سریال به مباحث چالشی جامعه آمریکایی نظیر ازدواج همجنسگرایان و همچنین پذیرش مسئولیت فرزند در زوجهای همجنسگرا میپردازد. این نمونه به خوبی دلیل پیشگفته را تأیید میکند. زیرا اگر داستان فیلم را با بحث مد نظر سازنده غربی ارزیابی کنیم که مسائلی چون تشکیل یک نهاد خانواده و تقبل فرزند را درون آنها به تصویر میکشد یا از مشکلات دختر خانواده برای روابط دوستیاش با یک پسر نوجوان سخن میگوید، سریال در جایگاه یک اثر نسبتاً قوی و دارای پیام تعریف میشود. اما زمانی که آن را به محیط داخل کشورمان بیاوریم و با یک گرتهبرداری زننده یک کمدی خنک تولید کنیم طوری که خجالت و تابوی فرزندآوری دو همجنس را به ترس یک زوج ایرانی تبدیل کنیم که از بیان تقبل فرزند از پرورشگاه به پدرشان دارند مخاطب با موضوعی تکراری و دستمالیشده که از جایی بیربط با او آمده و تنها با مسائل داخلی کالیبره شده است.
اشتباه مسئولین فرهنگی و سیاستگذاران رسانه ما در تحلیل نادرستشان از فریضه شریف «امر به معروف و نهی از منکر» خلاصه میشود. برخی میپندارند مؤمن وقتی از منکری نهی میشود باید به صورت یک فرمول ریاضی معروفی در مقابل به او عرضه شود تا جایگزین شود. جمله متداولی است که میگویند: «اگر به جوانی میگوییم شراب نخور چون حرام است در مقابل باید چیز دیگری را به او بدهیم و بگوییم بجای آن بنوش!» حال آنکه میتوان مثال دیگری آورد که بجای سیگار یا مخدرهای دیگر چه چیزی مصرف کنم؟!
حواشی این تقلیدها به رسانههای غربی نیز کشیده شده مثلاً در همین نمونه نشریه «اسلیت» مینویسد: «درحالیکه در سریال آمریکایی خانواده مدرن به خانواده یک زوج همجنسگرا پرداخته که سعی دارند یک کودک سیاهپوست را به فرزندی قبول کنند و با استانداردهای خود او را بزرگ کنند، سریال ایرانی به همان ماجرای تکراری و همیشگی قبول مسئولیت کودک در یک خانواده کاملاً معمولی ایرانی میپردازد. از طرف دیگر در سریال آمریکایی روابط بین دختر و پسرهای نوجوان مورد بررسی قرار گرفته درصورتیکه در سریال ایرانی نگرانی خانوادهها از ارتباط و دوستی پسران با دوستان همجنس خودشان است!»
اعضای شورای نظارت، الگوبرداری از سریالی که توسط کشوری تولید میشود که از لحاظ فرهنگی تفاوت بسیاری با کشور ما دارد را مناسب ندانسته، درحالیکه عملاً مخالفتی با الگوبرداریهای شکلی و ساختاری در جهت بالا بردن کیفیت و جذب مخاطب ندارند و تنها الگوبرداری ازلحاظ محتوایی را به دلیل مغایرت فرهنگی خلاف ضوابط، اهداف و معیارهای رسانه ملی توصیف میکنند. در حالی که چشمپوشی از الگوبرداریهای ظاهری و ساختاری نیز به همان نتیجه الگوبرداری محتوایی منتج خواهد شد ولی با زمان بیشتر و غیرمستقیم.
تشویق و تصحیح الگوهای خلاقانه داخلی
در مقابل همه این سریالهای تکراری برنامههای خلاقانهای مثل «خنداونه» و «قندپهلو» نیز وجود دارند که توقع و سلیقه مخاطب را یک گامی روبهجلو بردهاند و گرچه هردوی آنها نیاز به اصلاح و انطباق با مبانی اخلاق اسلامی دارد و باید از بار غفلتآفرین آنها کاست اما در مجموع آثار جذاب و پرظرفیتی برای رسانه ملی در راستای فرهنگسازی مثبت ارزیابی میشوند. تلویزیون امروز نیازمند نیروهای خلاقی است که با ایدههای جدید خود برنامههایی تولید کنند که سوژههایی خارج از سیکل بسته صداوسیمای امروز دارد.
اشتباه مسئولین فرهنگی و سیاستگذاران رسانه ما در تحلیل نادرستشان از فریضه شریف «امر به معروف و نهی از منکر» خلاصه میشود. برخی میپندارند مؤمن وقتی از منکری نهی میشود باید به صورت یک فرمول ریاضی معروفی در مقابل به او عرضه شود تا جایگزین شود. جمله متداولی است که میگویند: «اگر به جوانی میگوییم شراب نخور چون حرام است در مقابل باید چیز دیگری را به او بدهیم و بگوییم بجای آن بنوش!» حال آنکه میتوان مثال دیگری آورد که بجای سیگار یا مخدرهای دیگر چه چیزی مصرف کنم؟!
حقیقت امر آن است که اوامر و نواهی الهی مجموعهای است که با عمل به آنها به صورت بستهای کامل روح انسان کامل و در مسیر لقای پروردگار سلوک میکند. منکرات دیدنی باشد یا شنیدنی، خوردنی باشد یا انجامدادنی و... برای روح، دل و در نتیجه جامعه انسان مضر است و باید از آنها پرهیز کرد و در مقابل اوامر را باید انجام داد چون مورد نیاز انسان و جامعه اوست.
نتیجه چنان دیدگاه غلطی از امر به معروف و نهی از منکر است که ما را به سوی چنین برنامهسازیهایی میکشاند. به طوری که انگار باید بجای ممنوعیت ماهواره، از برنامه های آنها الگوبرداری کنیم تا مردم سراغ آنها نروند و نیاز خود را اینجا تأمین کنند. بایستی متوجه شویم آنچه مضر است به هر طریقی مضر است و با پخش آن از صداوسیما مشروعیتی نخواهد یافت و بالعکس.
در پایان یادآور میشویم بین این مطالب به معنای یادگیری نکات مثبت ـ همانطور که در ابتدای متن اشاره شد ـ از غرب یا هر جای دیگر نیست تا ابوالفضولی طعن کند که مگر حدیث نبوی «اطلبوا العلم ولو بالصین» را نشنیدهاید؟ غرض تقلید کورکورانه و برآورنده اهداف دشمنان است که از روی جهل یا خدایناکرده آگاهانه صورت میپذیرد.