چه چیزی میان ایران و عربستان هست که از پایان تخاصم جلوگیری میکند؟ در شرایطی که عربستان خصمانهترین مواضع را نسبت به ایران داشته است، وزیر خارجه ایران انتخاب همتای جدیدش را تبریک میگوید؛ اما چه میشود که مقامات سعودی بطور متناوب در مقابل تلاشهای ایران برای بهبود روابط، نسبت به ایران کینه و دشمنی خود را رسما ابراز میکنند و بر عداوتها اصرار میورزند؟
به گزارش خبرگزاری بسیج، 1087 تا 1098، 1117 تا 1120، 1337 تا 1453، 1756 تا 1763 و 1803 تا 1815 میلادی. اینها زمان وقوع مهمترین جنگها میان انگلیس و فرانسه است.
فرانسه با آلمان هم همین خاطرات تلخ را در در دو جنگ جهانی داشته است. اما
اکنون این سه کشور، سه عضو اصلی اتحادیه اروپا هستند و با وجود اختلاف نظر
در موارد متعدد، راهبردهای مشترکی را در سیاست خارجی اتخاذ کرده و
همکاریهای گستردهای را در عرصه اقتصادی صورت میبخشند.
اکنون پرسش ما این است: چرا سیاست خارجی ایران و عربستان همسو نمیشود در حالی که انگلیس و فرانسه این مشکل را حل کردند؟ آن دو هم با یکدیگر مرز آبی داشتند، آن دو هم بر سر مدیریت اروپا و بلکه جهان رقابت میکردند و آن دو هم از دو فرقه متفاوت (فرانسه کاتولیک و انگلستان پروتستان) بودند. چه چیزی در اینجا، میان ایران و عربستان هست که از پایان تخاصم جلوگیری میکند؟ چه میشود که مقامات سعودی بطور متناوب در مقابل تلاشهای ایران برای بهبود روابط، نسبت به ایران کینه و دشمنی خود را رسما ابراز میکنند و بر عداوتها اصرار میورزند؟ وزیر خارجه ایران در شرایطی که عربستان خصمانهترین مواضع را نسبت به ایران داشته است، انتخاب همتای جدیدش را به او تبریک میگوید اما عادل الجبیر چند روز پیش بار دیگر اینگونه پاسخ میدهد: «عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان سعودی در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با فرانک والتر اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان مدعی شد که ایران اگر میخواهد بخشی از راه حل سوریه باشد، باید از این کشور خارج شود.»
آیا نسل بعدی عربستان، دوباره در دام فرقهکشی میافتد؟
چه چیزی میانه دو کشور را شکرآب کرد
قبل از انقلاب اسلامی، ایران و عربستان دو بازوی آمریکا برای مدیریت منطقه بودند. ایران بازوی سیاسی و نظامی و عربستان، بازوی اقتصادی. با استقلال ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 شمسی، عربستان گویی رقیبی پیدا کرده بود، زیرا ایران میخواست نظم مورد نظر آمریکا در خاورمیانه را به هم بریزد. عربستان خیلی زود دست به کار شد و این گونه واکنش نشان داد:
* تشکیل شورای همکاری خلیج فارس: عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس، از نفوذ انقلاب در کشورهایشان شوکه شدند و بلافاصله به تشکیل شورایی برای هم اندیشی در این مورد دست زدند.
عربستان قدرت فائقه در شورای همکاری خلیج فارس است، به ویژه از نظر جمعیت و مساحت. این نمودار نشاندهنده سهم جمعیت هر کشور در مجموعه شورای همکاری است
* حمایت از صدام در جنگ علیه ایران:
عربستان از حامیان اصلی صدام در جنگ علیه ایران بود، با این که پیشتر،
اولی پیرو سیاست آمریکا و دومی نزدیک به شوروی بود. ظاهراً حالا به نقطه
مشترکی رسیده بودند.
* کشتار حجاج در سال 1366 شمسی: کاروانهای حجاج با وجود تهدیدهای مأموران سعودی اقدام به تظاهرات اعلام برائت از مشرکین پرداختند و نتیجه مشخص بود: در برخورد میان حجاج و نیروهای انتظامی عربستان، عده زیادی از دو طرف کشته و مجروح شدند.
* ناسازگاری با ایران در اوپک: عربستان از ذخایر نفتی خود علیه ایران استفاده میکند. این مسأله نه تنها در تعیین قیمت، بلکه در جبران نفت کشورهای اروپایی که ایران را در پرونده هستهای تحریم کرده بودند، آشکار شد.
زنگ خطر برای عربستان به صدا درآمده است: تنشهای جدید در روابط دو کشور
سه عامل در سال اخیر، به صورت همزمان به تشدید تنش میان ایران و عربستان منجر شده است:
* توافق هستهای: مذاکرات میان ایران و 1+5 بالاخره به نتیجه رسید، اما به همین راحتی نبود. دو رقیب اصلی ایران در منطقه، یعنی رژیم صهیونیستی و آل سعود به شدت با پیشرفت در این مذاکرات مخالفت کردند و هنوز نیز در حال کارشکنی هستند. دلیل اصلی این گونه مواضع، ناخشنودی آنها از حل مسالمت آمیز پرونده هستهای است. آنها خیلی دوست داشته و دارند که رقیب دیرینه آنها درگیر جنگ با کشورهای غربی شود تا دست کم تا مدتی از افزایش قدرت خود در زمینههای اقتصادی و علمی بازماند.
* حمله به یمن: هواپیماهایی که آل سعود با فروش منابع طبیعیِ متعلق به مردم عربستان، خریداری کردند، بسیاری از مردم یمن را بیخانمان کرده و خانههای فراوانی را به داغ پدر، مادر یا فرزند نشانده است. مردم یمن اهل مقاومت و فداکاریاند و آن قدر بصیرت دارند که بدانند تاوان پیوستن خود به جبهه مقاومت در منطقه را میدهند. عربستان که روز به روز ضعیفتر میشود، نمیتواند ببیند حنایش رنگ باخته و یاران سابقش یکی یکی از اطرافش پراکنده میشوند. عربستان وقتی دید شطرنج سیاست در یمن را به ایران و مردم یمن باخته است، میز بازی را به هم زد و دست به شمشیر برد. ایران بارها برای توقف حملات عربستان و محکوم ساختن آل سعود در مجامع بین المللی تلاش کرده است، گر چه اولویت اصلی دولت، فعلاً حفظ و اجرای توافق هستهای است.
یمنیها نخواستند با طناب پوسیده خاندان عبدالعزیز به چاه بیافتند. حالا هم تاوان هشیاری خود را میدهند
* فاجعه منا: آخرین دست گل آل سعود، مردم کشورهای اسلامی را به عزا نشاند. این بار، نه فقط ایران یا یمن، بلکه بسیاری از اندیشمندان دلسوز در سراسر جهان اسلام به این رخداد حزن انگیز و نگرانکننده واکنش نشان دادند. تلختر از خود اتفاق، برخورد ناجوانمردانه دولت عربستان با مجروحین است. یک هفته از اتفاق منا گذشته بود ولی هنوز جانباختگان این حادثه به خانوادههای عزادار تحویل نشده بودند. نه فقط حجاج ایرانی، بلکه بسیاری از حجاج دیگر نیز با همین برخورد روبرو شدند. رهبر انقلاب در پاسخ به رفتارهای موذیانه دولت عربستان، آل سعود را به «واکنش سخت و خشن» ایران تهدید کرد. این نخستین بار پس از فاجعه کشتار حجاج در سال 1366 شمسی است که مواضع سران دو کشور بار دیگر رنگ جنگ گرفته است.
تراکم این عوامل در یک سال نشان میدهد سالهای آینده ممکن است با سالهای گذشته کاملاً متفاوت باشد و به ناگاه، منازعه میان دو کشور را با شتاب به سمت نقطه اوج به پیش ببرد.
سناریوهای پیشِ رو در روابط ایران و عربستان
راهبردهای ایران در سیاست خارجی، پس از انقلاب اسلامی تا کنون چندان عوض نشده است. ایران مخالف تداوم رژیمهای اقتدارگرا و غربگرا است و هر جا که مردم برای احقاق حقوق سیاسی خود و احیای جامعه اسلامی تلاش کنند، دولت ایران از آنها حمایت میکند، کمااینکه از بیداری اسلامی نیز حمایت کرد. تفاوتهای جزئی در تاکتیکها و نوع اجرای این سیاست ها وجود دارد. برای مثال، مراسم برائت از مشرکین که ندای مخالفت با غربگرایی و استکبار در جهان اسلام است، دیگر نه در خیابان بلکه زیر چادرهای حجاج برگزار میشود.
اما راهبردهای متفاوت عربستان در این سالها موجب شده که روابط میان دو کشور به تنش گراید. از این پس نیز، بسته به راهبرد عربستان در ماهها و سالهای آینده، واکنش ایران متفاوت خواهد بود:
* تداوم وضعیت پیشین: اگر چه تنشها میان دو کشور افزایش یافته است، اما ممکن است تهدیدهای صریح سران ایران خطاب به عربستان منجر به عقب نشینی محدود آل سعود از گستاخیهای جدید در دوره پادشاهی ملک سلمان شود. در نتیجه، وضعیتی که در دوره ملک عبدالله تثبیت شده بود، دوباره تجدید میشود. یعنی دو کشور از رویارویی مستقیم پرهیز کرده و روابط خود را در حد کاردار حفظ میکنند، گر چه در کشورهای مختلف خاورمیانه به رویارویی با سیاستهای طرف مقابل میپردازند.
* روابط مسالمتآمیز سیاسی با وجود برخی اختلافات: قدرت ایران در خاورمیانه، توافق جزئی ایران با کشورهای غربی و هماهنگی ایران با روسیه در مبارزه با تروریسم در عراق و سوریه، ممکن است عربستان را از خر شیطان پایین بیاورد تا از ادعاهای ام القرایی خود دست بردارد. در نتیجه آل سعود نسبت به افزایش روابط سیاسی و اقتصادی، چراغ سبز نشان خواهد داد و فارغ از اختلافات مذهبی، دو کشور بر برخی منافع مشترک اقتصادی و سیاسی تمرکز خواهند کرد، بدون اینکه یکی به دنبال برتریجویی بر دیگری باشد. گر چه نمیتوان منتظر روابط دوستانه میان دو کشور بود، اما در صورت تحقق این سناریو، رفت و آمد اتباع دو کشور به ویژه در حوزه ورزشی، دانشگاهی و زیارتی افزایش خواهد یافت و رفتار بهتری با سران و اتباع کشور مقابل صورت خواهد گرفت. در این سناریو احتمالاً فرد دیگری جایگزین ملک سلمان و پسرش خواهد بود.
* واکنش سخت و خشن ایران به اقدامات عربستان: جنگ تمام عیار میان دو کشور، دور از انتظار است، زیرا پای کشورهای خارجی را بیش از پیش به منطقه باز خواهد کرد. اما در صورتی که ملک سلمان و جانشینانش، پایشان را از گلیم خود درازتر کنند، ایران میتواند واکنشهای سختی به اقدامات عربستان نشان دهد که آل سعود را به سمت یکی از دو سناریوی گذشته سوق دهد. این واکنشها صرفاً نظامی نیست گر چه شامل آن میشود: عملیات ایذایی نظامی بر کشتیهای عربستانی، گروگانگیری و آزادسازی سربازان عربستانی، تشدید عملیات بر ضد منابع سعودی در منطقه، قطع برق برخی شهرهای عربستان، حمله به سیستمهای اطلاعاتی و سرورها در ادارات دولتی و بانکهای عربستان، ساقط کردن ارزش سهام شرکتهای سعودی، قطع برنامه شبکههای تلویزیون دولتی و ... .
اگر این قیچی سه تیغه داشت، قطعاً باید شیعیان تندرو و انگلیسی را اضافه میکردیم که با وجود تأکید رهبری بر حرمت توهین به مقدسات اهل سنت، روش خود را عوض نمیکنند
جمع بندی
اختلاف ایران و عربستان در دو حوزه شدیدتر است: یکی مذهب عمده در هیأت حاکمه (اینجا تشیع و آنجا وهابیت) و دیگری راهبردهای دو کشور در منطقه به ویژه کشورهای پرتنشی مانند عراق و یمن. یعنی عربستان در پیروی از سیاستهای آمریکا به دنبال حفظ رژیمهای اقتدارگراست ولی ایران به ترویج مردمسالاری دینی در کشورهای خاورمیانه فکر میکند. نکته اینجاست که عربستان تلاش میکند اختلاف دومی را به اختلاف اولی ربط دهد، یعنی ایران را متهم به ترویج نظامهای شیعی در منطقه میکند و مردم را با انگیزههای سلفیگری علیه ایران و گروههای حامی مردم سالاری دینی بسیج میکند. تقویت اقتدار ایران در منطقه تنها در صورتی با موفقیت و بدون گسترش تروریسم فرقهای محقق خواهد شد که ایران و محور مقاومت، هر چه بیشتر بر لزوم حاکمیت دموکراسی در منطقه تأکید کنند و صرفاً اقتدارگرایی و غربگرایی را محکوم سازند. در این صورت قدرت ایران همچنان تقویت میشود و راه برای سناریوی تغییر رفتار عربستان و تقویت روابط سیاسی و اقتصادی بدون بروز جنگ بازتر میشود.
منابع برای مطالعه بیشتر:
پژوهشی پیرامون جنگهای ایران و عثمانی از دوره صفویه تا قاجاریه
تحلیل جامع کارشناسان world financial review از علل افزایش قدرت ایران و کاهش قدرت عربستان در منطقه
لینک فیلم
اکنون پرسش ما این است: چرا سیاست خارجی ایران و عربستان همسو نمیشود در حالی که انگلیس و فرانسه این مشکل را حل کردند؟ آن دو هم با یکدیگر مرز آبی داشتند، آن دو هم بر سر مدیریت اروپا و بلکه جهان رقابت میکردند و آن دو هم از دو فرقه متفاوت (فرانسه کاتولیک و انگلستان پروتستان) بودند. چه چیزی در اینجا، میان ایران و عربستان هست که از پایان تخاصم جلوگیری میکند؟ چه میشود که مقامات سعودی بطور متناوب در مقابل تلاشهای ایران برای بهبود روابط، نسبت به ایران کینه و دشمنی خود را رسما ابراز میکنند و بر عداوتها اصرار میورزند؟ وزیر خارجه ایران در شرایطی که عربستان خصمانهترین مواضع را نسبت به ایران داشته است، انتخاب همتای جدیدش را به او تبریک میگوید اما عادل الجبیر چند روز پیش بار دیگر اینگونه پاسخ میدهد: «عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان سعودی در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با فرانک والتر اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان مدعی شد که ایران اگر میخواهد بخشی از راه حل سوریه باشد، باید از این کشور خارج شود.»
آیا نسل بعدی عربستان، دوباره در دام فرقهکشی میافتد؟
ایران و عربستان: داستان تکراری تحریک فرقهای
برگردیم به حدود 400 سال پیش. سلطان سلیم عثمانی که خود را همه کاره جهان عرب و خلیفه مسلمین میدانست، در یک سوی ماجرا و شاه اسماعیل، پادشاه صفوی که خود را بنیانگذار یک حکومت شیعه در ایران قرار داده بود، در این سوی جبهه. هزاران نفر جان خود را از دست دادند و دشت چالدران به خون مسلمانان رنگین شد. پس از آن نیز هزاران شیعه و سنی به همین عنوان در دو کشور جان خود را از دست دادند. اما این پایان ماجرا نبود.
سلطان سلیمان نیز خود را خلیفه جهان اسلام میدانست و از شاه طهماسب میخواست سر فرود آورد. همین منجر به سه لشگرکشی میان دو کشور شد. مراد سوم هم با شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده جنگید. فتوحات شاه عباس اول که جای خود دارد. در زمان سایر سلاطین صفوی و عثمانی نیز جنگها تداوم یافت. عثمانیها ایران را عاصی نسبت به خلافت اسلامی و یک حکومت «رافضی» میدانستند و این گونه مردم خود را علیه ایران تحریک میکردند.
شاه اسماعیل صفوی
در
زمان حکومت نادرشاه افشار نیز این جنگها تداوم یافت. البته نادر بر رسمیت
مذهب تشیع در ایران تأکید نداشت ولی زمینهایی که عثمانی با سوءاستفاده از
سقوط صفویه تصرف کرده بود، طلب کرد و به دست آورد. نزدیک بود دوره قاجار نیز سراسر به جنگ با عثمانی بگذرد اما دو رخداد مهم مانع از این شد.
اولاً معاهده ارزروم در 1823 به تدبیر امیرکبیر پس از جنگ فتحعلی شاه با
سلطان محمود دوم، پایه منطقی و محکمی برای صلح ایجاد کرد، ثانیاً عثمانی در
این دوره ضعیف شده بود و در صورت آغاز جنگ، پایان خوشی برای خود تصور
نمیکرد. در این دوره عمده همّ و غمّ سلاطین عثمانی به «تنظیمات» یا همان
اصلاح اوضاع و قوانین داخلی مصروف شد.
سیاست دینی یا دین سیاست زده؟
حالا پس از نزدیک به دو قرن، دوباره دولتی پیدا شده که خود را خلیفه جهان اسلام دانسته و میخواهد همه از جمله ایران را مطیع خود کند. عربستان سعودی را میگوییم که در حوزههای علمیهاش، شیعیان را رافضی میداند و برخی شیوخش ایرانیان را مهدورالدم دانستهاند. گویی همه مشکلات عالم و آدم را حل کردهاند و تنها مانع سعادت بشر، ایران و انقلاب اسلامی است. برای اینکه مردم خود را تهییج کنند، ویدیوهای چند روحانی افراطی و شیعه انگلیسی (گزارش مشرق از تشیع انگلیسی) را منتشر میکنند که بگویند «ببین شیعیان به خلفا لعن میکنند! ببین ما را مسلمان نمیدانند! ببین اهل سنت را مرتد میدانند!».
داستان روشن است. اهل سنت کجا و وهابیت کجا؟! کسی که این دو را یکی میداند، گویی همه یهودیان را صهیونیست میپندارد! البته وهابیان با پول هنگفت نفت و تبلیغات گسترده، تلاش میکنند از اهل سنت، یارگیری کنند و این هشیاری اهل سنت را میطلبد که دشمن را گم نکنند و به جای اسرائیل، ایران را نشانه نروند. اما حرف ما چیز دیگریست.
از همان زمان که اتحاد خاندان آل سعود با علمای وهابی برقرار شد و به یاری آن، حکومت سعودی شکل گرفت، مشخص شد که می خواهند از دین برای اهداف قدرت طلبانه سیاسی استفاده کنند، نه اینکه سیاست خود را دینی کنند. هنوز هم اگر ایران را به اسم تشیع می کوبند، فقط از عناوین دینی برای حفظ قدرت خود بر دول اقتدارگرای خاورمیانه سوءاستفاده می کنند. و الا کسی با سیاست دینی مشکلی ندارد. مگر ما خود منادی «جمهوری اسلامی» و «مردمسالاری دینی» نیستیم؟ آیا سیاست دینی است که به دولت عربستان برای حمله به مردم یمن مجوز داده است؟ آیا حکومت اسلامی است که مشروب خوری با رئیس جمهور آمریکا را مباح کرده؟ آیا مردمسالاری دینی است که آنها را به قتل شیخ نمر النمر رهبر شیعیان واداشته؟ نخیر! این دینِ سیاست زده است که به اسم جهاد، اعمال تروریستی علیه برادران مسلمان را مجاز دانسته و اینگونه به تقویت گروههای تکفیری برای تجزیه جهان اسلام میپردازد.
برگردیم به حدود 400 سال پیش. سلطان سلیم عثمانی که خود را همه کاره جهان عرب و خلیفه مسلمین میدانست، در یک سوی ماجرا و شاه اسماعیل، پادشاه صفوی که خود را بنیانگذار یک حکومت شیعه در ایران قرار داده بود، در این سوی جبهه. هزاران نفر جان خود را از دست دادند و دشت چالدران به خون مسلمانان رنگین شد. پس از آن نیز هزاران شیعه و سنی به همین عنوان در دو کشور جان خود را از دست دادند. اما این پایان ماجرا نبود.
سلطان سلیمان نیز خود را خلیفه جهان اسلام میدانست و از شاه طهماسب میخواست سر فرود آورد. همین منجر به سه لشگرکشی میان دو کشور شد. مراد سوم هم با شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده جنگید. فتوحات شاه عباس اول که جای خود دارد. در زمان سایر سلاطین صفوی و عثمانی نیز جنگها تداوم یافت. عثمانیها ایران را عاصی نسبت به خلافت اسلامی و یک حکومت «رافضی» میدانستند و این گونه مردم خود را علیه ایران تحریک میکردند.
شاه اسماعیل صفوی
سیاست دینی یا دین سیاست زده؟
حالا پس از نزدیک به دو قرن، دوباره دولتی پیدا شده که خود را خلیفه جهان اسلام دانسته و میخواهد همه از جمله ایران را مطیع خود کند. عربستان سعودی را میگوییم که در حوزههای علمیهاش، شیعیان را رافضی میداند و برخی شیوخش ایرانیان را مهدورالدم دانستهاند. گویی همه مشکلات عالم و آدم را حل کردهاند و تنها مانع سعادت بشر، ایران و انقلاب اسلامی است. برای اینکه مردم خود را تهییج کنند، ویدیوهای چند روحانی افراطی و شیعه انگلیسی (گزارش مشرق از تشیع انگلیسی) را منتشر میکنند که بگویند «ببین شیعیان به خلفا لعن میکنند! ببین ما را مسلمان نمیدانند! ببین اهل سنت را مرتد میدانند!».
داستان روشن است. اهل سنت کجا و وهابیت کجا؟! کسی که این دو را یکی میداند، گویی همه یهودیان را صهیونیست میپندارد! البته وهابیان با پول هنگفت نفت و تبلیغات گسترده، تلاش میکنند از اهل سنت، یارگیری کنند و این هشیاری اهل سنت را میطلبد که دشمن را گم نکنند و به جای اسرائیل، ایران را نشانه نروند. اما حرف ما چیز دیگریست.
از همان زمان که اتحاد خاندان آل سعود با علمای وهابی برقرار شد و به یاری آن، حکومت سعودی شکل گرفت، مشخص شد که می خواهند از دین برای اهداف قدرت طلبانه سیاسی استفاده کنند، نه اینکه سیاست خود را دینی کنند. هنوز هم اگر ایران را به اسم تشیع می کوبند، فقط از عناوین دینی برای حفظ قدرت خود بر دول اقتدارگرای خاورمیانه سوءاستفاده می کنند. و الا کسی با سیاست دینی مشکلی ندارد. مگر ما خود منادی «جمهوری اسلامی» و «مردمسالاری دینی» نیستیم؟ آیا سیاست دینی است که به دولت عربستان برای حمله به مردم یمن مجوز داده است؟ آیا حکومت اسلامی است که مشروب خوری با رئیس جمهور آمریکا را مباح کرده؟ آیا مردمسالاری دینی است که آنها را به قتل شیخ نمر النمر رهبر شیعیان واداشته؟ نخیر! این دینِ سیاست زده است که به اسم جهاد، اعمال تروریستی علیه برادران مسلمان را مجاز دانسته و اینگونه به تقویت گروههای تکفیری برای تجزیه جهان اسلام میپردازد.
چه چیزی میانه دو کشور را شکرآب کرد
قبل از انقلاب اسلامی، ایران و عربستان دو بازوی آمریکا برای مدیریت منطقه بودند. ایران بازوی سیاسی و نظامی و عربستان، بازوی اقتصادی. با استقلال ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 شمسی، عربستان گویی رقیبی پیدا کرده بود، زیرا ایران میخواست نظم مورد نظر آمریکا در خاورمیانه را به هم بریزد. عربستان خیلی زود دست به کار شد و این گونه واکنش نشان داد:
* تشکیل شورای همکاری خلیج فارس: عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس، از نفوذ انقلاب در کشورهایشان شوکه شدند و بلافاصله به تشکیل شورایی برای هم اندیشی در این مورد دست زدند.
عربستان قدرت فائقه در شورای همکاری خلیج فارس است، به ویژه از نظر جمعیت و مساحت. این نمودار نشاندهنده سهم جمعیت هر کشور در مجموعه شورای همکاری است
* کشتار حجاج در سال 1366 شمسی: کاروانهای حجاج با وجود تهدیدهای مأموران سعودی اقدام به تظاهرات اعلام برائت از مشرکین پرداختند و نتیجه مشخص بود: در برخورد میان حجاج و نیروهای انتظامی عربستان، عده زیادی از دو طرف کشته و مجروح شدند.
* ناسازگاری با ایران در اوپک: عربستان از ذخایر نفتی خود علیه ایران استفاده میکند. این مسأله نه تنها در تعیین قیمت، بلکه در جبران نفت کشورهای اروپایی که ایران را در پرونده هستهای تحریم کرده بودند، آشکار شد.
اینها اقدامات عربستان بود. در ایران هم اگر چه جریان حاکم همواره تلاش کرده است تنشها را به حداقل برساند، اما برخی گروههای افراطی و تفرقهافکن شیعه انگلیسی دائماً به اسم روشنگری به تبلیغ علیه اهل سنت پرداخته و از لعن و نفرین به دیگر فرقههای اسلامی دریغ نمیکنند و به جای اصلاح ابرو، چشم این رابطه را کور میکنند.
افول قدرت عربستان و اتخاذ راهبردهای جدید
واقعیت این است که حکام عربستان پس از انقلاب اسلامی روندی را مشاهده میکنند که دائماً از قدرت آنها کاسته و به قدرت سایر کشورهای اسلامی به ویژه ایران، ترکیه و قطر افزوده میشود. این کاهش قدرت، معلول درجازدنِ عربستان و پیشرفت رقبای او در عرصه اقتصادی، سیاسی و علمی است. بر اثر این تحولات، نزدیکترین یاران سعودی یعنی امارات، کویت و بحرین نیز به کار او نمیآید، زیرا دو کشور نخست، لحن خود را نسبت به عربستان تغییر دادهاند و بحرین نیز دستخوش ناآرامی سیاسی شده است. قطر نیز به یارکشی علیه عربستان در شورای همکاری خلیج فارس می پردازند. اینها علاوه بر تغییر افکار عمومی منطقه به ضرر عربستان است.
منابع واقعی قدرت در عربستان در برابر کشورهای وسیع و قدرتمندی چون ایران و ترکیه، فقط به دو مورد خلاصه میشود:
* درآمد فروش منابع طبیعی در عربستان، قدرت مانور خوبی به این کشور داده است.
* از آنجا که مکه و مدینه در خاک آن قرار دارد، جذابیت خاصی برای دولتهای غربی دارد و روابط سیاسی و اقتصادی خوبی با آنها برقرار کرده است.
با وجود پیشرفت کشورهای دیگر در خاورمیانه، چندین دهه است که این دو منبع قدرت عربستان، پیشرفت خاصی نداشته، بلکه با اختراع شنهای نفت و تولید آن در کشورهایی چون آمریکا و چین، منبع اولی نیز در سالهای آینده به کار عربستان نخواهد آمد.
کاهش قدرت سیاسی عربستان، حکام این کشور را به واکنشهای اشتباه و بیفایده واداشته تا سه راهبرد اصلی را در دستور کار خود قرار دهند:
* تضعیف قدرت رقبای منطقهای از طریق تروریسم: تروریسم در خاورمیانه، مدیون کمکهای مالی، سیاسی و مذهبی عربستان است. گروههای تکفیری، افکار خود را در دانشگاهها و حوزههای سعودی پرورش میدهند و جیب خود را از دلارهای نفتی عربستان پر میکنند.
* جستجوی منبع قدرت در خارج از جهان اسلام: وقتی نفرت از اقدامات سعودی، منطقه را فرا گرفته و جز چند دولت کوچک و ضعیف، کسی از آل سعود حمایت نمی کند، طبیعی است دولت عربستان به خارج از جهان اسلام چشم بدوزد و بیش از پیش به دولت های غربی پناه ببرد. بحران اقتصادی اخیر در اروپا و آمریکا، فرصتی به عربستان داد تا با تزریق دلارهای خود در این کشورها، یک بازی برد-برد را رقم زده و آنها را به افزایش حمایت سیاسی از خود سوق دهد.
وهابیون راهی جز اِعمال خشونت و ضعیف کشی برای نشان دادن قدرت خود ندارند. ریشه تروریسم در منطقه به ترس وهابیت از نابودی تدریجی برمی گردد
* افزایش سرسامآور خریدهای نظامی: عربستان در سالهای اخیر، صدر جدول خریداران جهانیِ سلاح را به خود اختصاص داده است. هانا آرنت مینویسد، خشونت از جایی آغاز میشود که قدرت پایان میپذیرد، و الا کسی که قدرت داشته باشد، نیازی به استفاده از خشونت نمیبیند. ظاهراً ایده او، دقیقاً در مورد سعودی صدق میکند. وقتی انبارهای سلاح ریاض پر شد، طبیعی است راههای استفاده از آن نیز به تدریج ظهور میکند. لشکرگشی به بحرین و حمله به یمن، دو نمونه از اقدامات اخیر عربستان برای خرج کردنِ این همه سلاح است.
واقعیت این است که حکام عربستان پس از انقلاب اسلامی روندی را مشاهده میکنند که دائماً از قدرت آنها کاسته و به قدرت سایر کشورهای اسلامی به ویژه ایران، ترکیه و قطر افزوده میشود. این کاهش قدرت، معلول درجازدنِ عربستان و پیشرفت رقبای او در عرصه اقتصادی، سیاسی و علمی است. بر اثر این تحولات، نزدیکترین یاران سعودی یعنی امارات، کویت و بحرین نیز به کار او نمیآید، زیرا دو کشور نخست، لحن خود را نسبت به عربستان تغییر دادهاند و بحرین نیز دستخوش ناآرامی سیاسی شده است. قطر نیز به یارکشی علیه عربستان در شورای همکاری خلیج فارس می پردازند. اینها علاوه بر تغییر افکار عمومی منطقه به ضرر عربستان است.
* درآمد فروش منابع طبیعی در عربستان، قدرت مانور خوبی به این کشور داده است.
* از آنجا که مکه و مدینه در خاک آن قرار دارد، جذابیت خاصی برای دولتهای غربی دارد و روابط سیاسی و اقتصادی خوبی با آنها برقرار کرده است.
عربستان
پس از ملک عبدالله، همان افولی را شاهد است که رژیم اسرائیل پس از شارون.
هیچ کدام به گذشته خود برنمیگردند مگر اینکه با تحولات مردمی جدید در
خاورمیانه هماهنگ شوند
با وجود پیشرفت کشورهای دیگر در خاورمیانه، چندین دهه است که این دو منبع قدرت عربستان، پیشرفت خاصی نداشته، بلکه با اختراع شنهای نفت و تولید آن در کشورهایی چون آمریکا و چین، منبع اولی نیز در سالهای آینده به کار عربستان نخواهد آمد.
کاهش قدرت سیاسی عربستان، حکام این کشور را به واکنشهای اشتباه و بیفایده واداشته تا سه راهبرد اصلی را در دستور کار خود قرار دهند:
* تضعیف قدرت رقبای منطقهای از طریق تروریسم: تروریسم در خاورمیانه، مدیون کمکهای مالی، سیاسی و مذهبی عربستان است. گروههای تکفیری، افکار خود را در دانشگاهها و حوزههای سعودی پرورش میدهند و جیب خود را از دلارهای نفتی عربستان پر میکنند.
* جستجوی منبع قدرت در خارج از جهان اسلام: وقتی نفرت از اقدامات سعودی، منطقه را فرا گرفته و جز چند دولت کوچک و ضعیف، کسی از آل سعود حمایت نمی کند، طبیعی است دولت عربستان به خارج از جهان اسلام چشم بدوزد و بیش از پیش به دولت های غربی پناه ببرد. بحران اقتصادی اخیر در اروپا و آمریکا، فرصتی به عربستان داد تا با تزریق دلارهای خود در این کشورها، یک بازی برد-برد را رقم زده و آنها را به افزایش حمایت سیاسی از خود سوق دهد.
وهابیون راهی جز اِعمال خشونت و ضعیف کشی برای نشان دادن قدرت خود ندارند. ریشه تروریسم در منطقه به ترس وهابیت از نابودی تدریجی برمی گردد
* افزایش سرسامآور خریدهای نظامی: عربستان در سالهای اخیر، صدر جدول خریداران جهانیِ سلاح را به خود اختصاص داده است. هانا آرنت مینویسد، خشونت از جایی آغاز میشود که قدرت پایان میپذیرد، و الا کسی که قدرت داشته باشد، نیازی به استفاده از خشونت نمیبیند. ظاهراً ایده او، دقیقاً در مورد سعودی صدق میکند. وقتی انبارهای سلاح ریاض پر شد، طبیعی است راههای استفاده از آن نیز به تدریج ظهور میکند. لشکرگشی به بحرین و حمله به یمن، دو نمونه از اقدامات اخیر عربستان برای خرج کردنِ این همه سلاح است.
زنگ خطر برای عربستان به صدا درآمده است: تنشهای جدید در روابط دو کشور
سه عامل در سال اخیر، به صورت همزمان به تشدید تنش میان ایران و عربستان منجر شده است:
* توافق هستهای: مذاکرات میان ایران و 1+5 بالاخره به نتیجه رسید، اما به همین راحتی نبود. دو رقیب اصلی ایران در منطقه، یعنی رژیم صهیونیستی و آل سعود به شدت با پیشرفت در این مذاکرات مخالفت کردند و هنوز نیز در حال کارشکنی هستند. دلیل اصلی این گونه مواضع، ناخشنودی آنها از حل مسالمت آمیز پرونده هستهای است. آنها خیلی دوست داشته و دارند که رقیب دیرینه آنها درگیر جنگ با کشورهای غربی شود تا دست کم تا مدتی از افزایش قدرت خود در زمینههای اقتصادی و علمی بازماند.
* حمله به یمن: هواپیماهایی که آل سعود با فروش منابع طبیعیِ متعلق به مردم عربستان، خریداری کردند، بسیاری از مردم یمن را بیخانمان کرده و خانههای فراوانی را به داغ پدر، مادر یا فرزند نشانده است. مردم یمن اهل مقاومت و فداکاریاند و آن قدر بصیرت دارند که بدانند تاوان پیوستن خود به جبهه مقاومت در منطقه را میدهند. عربستان که روز به روز ضعیفتر میشود، نمیتواند ببیند حنایش رنگ باخته و یاران سابقش یکی یکی از اطرافش پراکنده میشوند. عربستان وقتی دید شطرنج سیاست در یمن را به ایران و مردم یمن باخته است، میز بازی را به هم زد و دست به شمشیر برد. ایران بارها برای توقف حملات عربستان و محکوم ساختن آل سعود در مجامع بین المللی تلاش کرده است، گر چه اولویت اصلی دولت، فعلاً حفظ و اجرای توافق هستهای است.
یمنیها نخواستند با طناب پوسیده خاندان عبدالعزیز به چاه بیافتند. حالا هم تاوان هشیاری خود را میدهند
* فاجعه منا: آخرین دست گل آل سعود، مردم کشورهای اسلامی را به عزا نشاند. این بار، نه فقط ایران یا یمن، بلکه بسیاری از اندیشمندان دلسوز در سراسر جهان اسلام به این رخداد حزن انگیز و نگرانکننده واکنش نشان دادند. تلختر از خود اتفاق، برخورد ناجوانمردانه دولت عربستان با مجروحین است. یک هفته از اتفاق منا گذشته بود ولی هنوز جانباختگان این حادثه به خانوادههای عزادار تحویل نشده بودند. نه فقط حجاج ایرانی، بلکه بسیاری از حجاج دیگر نیز با همین برخورد روبرو شدند. رهبر انقلاب در پاسخ به رفتارهای موذیانه دولت عربستان، آل سعود را به «واکنش سخت و خشن» ایران تهدید کرد. این نخستین بار پس از فاجعه کشتار حجاج در سال 1366 شمسی است که مواضع سران دو کشور بار دیگر رنگ جنگ گرفته است.
تراکم این عوامل در یک سال نشان میدهد سالهای آینده ممکن است با سالهای گذشته کاملاً متفاوت باشد و به ناگاه، منازعه میان دو کشور را با شتاب به سمت نقطه اوج به پیش ببرد.
سناریوهای پیشِ رو در روابط ایران و عربستان
راهبردهای ایران در سیاست خارجی، پس از انقلاب اسلامی تا کنون چندان عوض نشده است. ایران مخالف تداوم رژیمهای اقتدارگرا و غربگرا است و هر جا که مردم برای احقاق حقوق سیاسی خود و احیای جامعه اسلامی تلاش کنند، دولت ایران از آنها حمایت میکند، کمااینکه از بیداری اسلامی نیز حمایت کرد. تفاوتهای جزئی در تاکتیکها و نوع اجرای این سیاست ها وجود دارد. برای مثال، مراسم برائت از مشرکین که ندای مخالفت با غربگرایی و استکبار در جهان اسلام است، دیگر نه در خیابان بلکه زیر چادرهای حجاج برگزار میشود.
اما راهبردهای متفاوت عربستان در این سالها موجب شده که روابط میان دو کشور به تنش گراید. از این پس نیز، بسته به راهبرد عربستان در ماهها و سالهای آینده، واکنش ایران متفاوت خواهد بود:
* تداوم وضعیت پیشین: اگر چه تنشها میان دو کشور افزایش یافته است، اما ممکن است تهدیدهای صریح سران ایران خطاب به عربستان منجر به عقب نشینی محدود آل سعود از گستاخیهای جدید در دوره پادشاهی ملک سلمان شود. در نتیجه، وضعیتی که در دوره ملک عبدالله تثبیت شده بود، دوباره تجدید میشود. یعنی دو کشور از رویارویی مستقیم پرهیز کرده و روابط خود را در حد کاردار حفظ میکنند، گر چه در کشورهای مختلف خاورمیانه به رویارویی با سیاستهای طرف مقابل میپردازند.
* روابط مسالمتآمیز سیاسی با وجود برخی اختلافات: قدرت ایران در خاورمیانه، توافق جزئی ایران با کشورهای غربی و هماهنگی ایران با روسیه در مبارزه با تروریسم در عراق و سوریه، ممکن است عربستان را از خر شیطان پایین بیاورد تا از ادعاهای ام القرایی خود دست بردارد. در نتیجه آل سعود نسبت به افزایش روابط سیاسی و اقتصادی، چراغ سبز نشان خواهد داد و فارغ از اختلافات مذهبی، دو کشور بر برخی منافع مشترک اقتصادی و سیاسی تمرکز خواهند کرد، بدون اینکه یکی به دنبال برتریجویی بر دیگری باشد. گر چه نمیتوان منتظر روابط دوستانه میان دو کشور بود، اما در صورت تحقق این سناریو، رفت و آمد اتباع دو کشور به ویژه در حوزه ورزشی، دانشگاهی و زیارتی افزایش خواهد یافت و رفتار بهتری با سران و اتباع کشور مقابل صورت خواهد گرفت. در این سناریو احتمالاً فرد دیگری جایگزین ملک سلمان و پسرش خواهد بود.
* واکنش سخت و خشن ایران به اقدامات عربستان: جنگ تمام عیار میان دو کشور، دور از انتظار است، زیرا پای کشورهای خارجی را بیش از پیش به منطقه باز خواهد کرد. اما در صورتی که ملک سلمان و جانشینانش، پایشان را از گلیم خود درازتر کنند، ایران میتواند واکنشهای سختی به اقدامات عربستان نشان دهد که آل سعود را به سمت یکی از دو سناریوی گذشته سوق دهد. این واکنشها صرفاً نظامی نیست گر چه شامل آن میشود: عملیات ایذایی نظامی بر کشتیهای عربستانی، گروگانگیری و آزادسازی سربازان عربستانی، تشدید عملیات بر ضد منابع سعودی در منطقه، قطع برق برخی شهرهای عربستان، حمله به سیستمهای اطلاعاتی و سرورها در ادارات دولتی و بانکهای عربستان، ساقط کردن ارزش سهام شرکتهای سعودی، قطع برنامه شبکههای تلویزیون دولتی و ... .
اگر این قیچی سه تیغه داشت، قطعاً باید شیعیان تندرو و انگلیسی را اضافه میکردیم که با وجود تأکید رهبری بر حرمت توهین به مقدسات اهل سنت، روش خود را عوض نمیکنند
جمع بندی
اختلاف ایران و عربستان در دو حوزه شدیدتر است: یکی مذهب عمده در هیأت حاکمه (اینجا تشیع و آنجا وهابیت) و دیگری راهبردهای دو کشور در منطقه به ویژه کشورهای پرتنشی مانند عراق و یمن. یعنی عربستان در پیروی از سیاستهای آمریکا به دنبال حفظ رژیمهای اقتدارگراست ولی ایران به ترویج مردمسالاری دینی در کشورهای خاورمیانه فکر میکند. نکته اینجاست که عربستان تلاش میکند اختلاف دومی را به اختلاف اولی ربط دهد، یعنی ایران را متهم به ترویج نظامهای شیعی در منطقه میکند و مردم را با انگیزههای سلفیگری علیه ایران و گروههای حامی مردم سالاری دینی بسیج میکند. تقویت اقتدار ایران در منطقه تنها در صورتی با موفقیت و بدون گسترش تروریسم فرقهای محقق خواهد شد که ایران و محور مقاومت، هر چه بیشتر بر لزوم حاکمیت دموکراسی در منطقه تأکید کنند و صرفاً اقتدارگرایی و غربگرایی را محکوم سازند. در این صورت قدرت ایران همچنان تقویت میشود و راه برای سناریوی تغییر رفتار عربستان و تقویت روابط سیاسی و اقتصادی بدون بروز جنگ بازتر میشود.
منابع برای مطالعه بیشتر:
پژوهشی پیرامون جنگهای ایران و عثمانی از دوره صفویه تا قاجاریه
http://hamrahbatarikh.blogfa.com/post/3
گزارشی از جنگهای فرانسه و بریتانیا در گذشته
https://en.wikipedia.org/wiki/France%E2%80%93United_Kingdom_relationsتحلیلی فجایع حج امسال با تأکید بر رقابت شاهزادگان سعودی در کسب ولیعهدی
http://www.yjc.ir/fa/news/5345448خلاصه کتاب شورای روابط خارجی آمریکا پیرامون بروز جنگ قدرت میان شاهزادگان سعودی و احتمال وخامت روابط با آمریکا
http://www.cfr.org/saudi-arabia/saudi-arabia-new-middle-east/p26663
http://www.worldfinancialreview.com/?p=3960
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=30988
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=30988
لینک فیلم
هرالدو
ریورا، خبرنگار فاکس نیوز عربستان را تهدیدی به مراتب بزرگتر از ایران
برای آمریکا و رژیم صهیونیستی می داند. البته او به اشتباه یا عمداً
وهابیون را با لفظ «سنی» یا «سنی افراطی» خطاب می کند، گویی او نیز در دام
تحریم فرقه ای افتاده است. این افشاگری های جالبی را در مورد تبانی عربستان
با شبکه های خبری آمریکا مطرح می سازد
https://www.youtube.com/watch?v=91hddTycpuMمنبع: مشرق
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار