گفتگو با سید مسعود شجاعی طباطبایی:
کاریکاتور تلخ است اما شفادهنده!
هنرمندان ما همزمان،هم درباره صدام کار میکردند و هم درباره منافقین،و تهدید هم میشدند. خود من وقتی روی دیوار فرودگاه آن کـاریکاتورها را نـقاشی کردم، هر لحظه منتظر بـودم کـه صدای رگباری بیاید و از آن بالا پخش زمین بشوم
به گزارش خبرگزاری بسیج سید مسعود شجاعی طباطبایی فارغ التحصیل کـارشناسی رشـته نـقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد رشته گرافیک از دانشگاه تربیت مدرس است. وی مدیر خانه کاریکاتور ایران و همچنین مسئول واحد کاریکاتور حوزه هنری است. در ادامه گفتگوی تفصیلی با این هنرمند انقلابی را می خوانید:
در ابتدا بهتر است کاریکاتور را از دیدگاه خودتان تـعریف کـنید.
رشته کلمه کاریکاتور،کاریکاره به معنای بزرگنمایی و اغراق کردن است.در قرن شانزده نقاشی به اسم آنی بال کاراچی که از هنرمندان رنسانس بود،برای تفریح دست به طراحیهای اغراقآمیز از صورت آدمهای دور و برش زد.پس از آن از سال 1853 با انـتشار نـشریهء لا کاریکاتور در فرانسه برای اولین بار کاریکاتور به شکل مطبوعاتی در جایگاه واقعی خودش ارائه شد.چندی نگذشت که در انگلستان واژهای به نام کارتون وضعیت کاریکاتور را از نظر معنا دگرگون کرد.درواقع کاریکاتور یک غلط رایج در ایـران اسـت که به طراحی اغراقآمیز از چهره اطلاق میشود،در حالی که کارتون تمامی ابعاد این هنر را دربر میگیرد.در ایران نیز واژه کاریکاتور تمامی شاخهها را دربر میگیرد وبهترین معادل فارسیای کـه بـرای کـلمه کاریکاتور ارائه شده،کلمه طنز ترسیمی است کـه خـانم ایـراندخت محصص این کار را انجام دادهاند.در ادبیات نیز معادلهایی برای طنز قائلند مثل فکاهه، هجو و هزل.در حال حاضر فعالیت مرتبط با کاریکاتور در ایران و کشورهای دیـگر در دو شـاخه خـلاصه میشود؛کاریکاتور مطبوعاتی و کاریکاتورهای نمایشگاهی،البته شکل دیگری از کاریکاتور و کارتون هـم وجـود دارد که به آن کمیک استریپ میگویند.
در زمینه کاریکاتور مطبوعاتی شکلهای مختلفی را در ایران شاهد بودهایم،اولین نمونههای آن در نشریه ملا نصر الدین در سال 1906 مـنتشر شـد.این نـشریه ابتدا در باکو و سپس در تبریز چاپ میشد و آثار آن در ارتباط با وقـایع سیاسی و اجتماعی آن زمان بود.دو نفر از کاریکاتوریستهای اصلی آن نیز روتر و شلینگ آلمانی بودند.در کاریکاتورهای ملا نصر الدین نگاه ژورنـالیستیای وجـود داشـت که در حال حاضر هم در مطبوعات دیده میشود؛یعنی استفاده از نوشتار، خبر و یک زیـرخبر،و تـصویری که نقش رابط را ایفا میکند.به این صورت که یک خبر در بالا قرار میگیرد،یک تصویر با چند جـمله در پایـین آنـ،و کاریکاتور بدین شکل کامل میشود.این کاریکاتورها به تنهایی پیامآور نیستند و متکی به مـتن هستند.
تمام نـشریاتی کـه از دوره مشروطه به این طرف با استفاده از کاریکاتور منتشر شدهاند مثل چلنگر،زنبور و ناهید همین خـصوصیات را دارنـد.نشریاتی مـثل توفیق و کاریکاتور قبل از انقلاب نیز همینگونهبودند.بعد از انقلاب نیز نشریاتی بـه هـمین سیاق منتشر شد مثل گلآقا،طنز،کاریکاتور،فکاهیون و...
بعد از انقلاب کاریکاتور شکل بسیار جدیتری به خود گرفت.برغم اینکه خـود کـاریکاتور بـا شوخی و طنز همراه است ولی به عنوان یک هنر جدی در کشور مطرح شد و موج بزرگی را هـم ایـجاد کرد.بسیاری از کسانی که درواقع هنرمندانی جوان بودند،به این هنر جذب شدند.این مسئله یک مـوج فـراگیر را در جـوانهای ما ایجاد کرد. در اوایل انقلاب هنرمندان ما از کاریکاتور در خدمت انقلاب نیز استفاده کردند.کاریکاتور میتوانست ارتباط خـوبی بـا مردم برقرار کند،برخلاف هنرهای دیگر که این ارتباط را خیلی راحت نتوانستند برقرار کنند.
این مسئله نـیز بـا بـحث کاریکاتور مطبوعاتی مرتبط است،ولی پیش از آن راجع به کاریکاتورهای نمایشگاهی بد نیست توضیحی بدهم.این همان چـیزی اسـت کـه اتفاق دیگری را در عرصه کاریکاتور ایران باعث شده است.
من سال 1363 یا 1364 در دانشکده هنرهای زیـبا بـا آقای کفشچیان مقدم و حسین نیرومند آشنا شدم و احساس کردم که ما میتوانیم باهم به یک زبان مشخص بـه نـام کاریکاتور حرف بزنیم و شروع کردیم به ترتیب دادن نمایشگاه،و حامی ما در آن زمان،جهاد دانشگاهی دانـشکده هـنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.در ابتدا این اتفاق از دل دانـشگاه جـوشید؛یعنی یـک سری پانل در دانشکده وجود داشت که کارهای مـا در آنـجا نصب میشد.بعد در تالار مولوی کارهای ما به شکلی جدیتر روی دیوار رفت.عنوان نمایشگاه ما هـویت بـود و در آن دنبال این بودیم که قـالبی را بـه عنوان کاریکاتور مـطرح کـنیم،و درواقـع حرفهایی را در قالب طرحهای بدون کلام بزنیم.زمانی کـه نـمایشگاه در تالار مولوی ادامه پیدا کرد تعدادی از دوستان چه در تهران و چه در شهرهای دیگر بـتدریج به ایـن مجموعه اضافه شدند و به این تـرتیب یک گروه تشکیل شد و بـرای نـام آن گروه هم خیلی فکر شـد.از دانـشجویانی که در حوزه ادبیات آشنا بودند کمک خواستیم و در نهایت نام کاسنی برای گروه انتخاب شـد.کاسنی یـک گیاه دارویی است که طـعم تلخ و خـاصیت شـفادهنده بالایی دارد.خواجه عـبد الله انـصاری در جایی از مناجات نامهاش گـفته است:الهی اگـر کاسنی تلخ است از بوستان است و اگر عبد الله مجرم است از دوستان است.
کاریکاتورهای ما هم یک شکل انـتقادی و تـلخ داشت. همزمان با فعالیت گروه کاسنی و قـبل از آن، یک سری اتفاقات دیـگر هـم در زمـینه کاریکاتور افتاده بود.در ایـن خصوص هم اگر امکان دارد توضیح بدهید.
بله قبل از آن هم کاریکاتورهایی را روی دیوارهای اطراف فرودگاه با موضوع جنگ به صـورت دیـوارنگاره کشیدم.همه آن کارها بعدا پاک شد و حتی یـک نـمونه از آن هـم بـاقی نـماند که یادآور خـاطرات مربوط بـه آن دوره باشد،ولی چون آنجا تنها ورودیای بود که ازفرودگاه وارد شهر مـیشد اکـثر خـارجیهایی کـه وارد ایـران مـیشدند خصوصا خبرنگاران،کارها برایشان جالب بود و در برخی از نشریات خارجی هم تصاویر آن کارها چاپ شد،مثل فیگارو،تایمز و نیویورک تایمز.خوشبختانه آثار دوستانی که در آن سالها کاریکاتور مطبوعاتی کار کردند ماندگار شده است و هیچکس نمیتواند آنـ آثار را کتمان کند.در آن سالها هنرمندانی بودند که عموما شاخه کاری هنرشان کاریکاتور نبود،ولی به دلیل وضعیت خاص آن دوره، کاریکاتور هم ترسیم میکردند.هنرمندانی مثل حسین خسروجردی،حبیب صادقی، علی دیواندری٬محسن نوری نجفی و علیرضا قادری در نشریات مختلف مثل کـیهان،جمهوری اسـلامی،اطلاعات طرحهایی را در ارتباط با موضوعات بسیاری مربوط به انقلاب و جنگ را در قالب کاریکاتور ارائه کردهاند.
محسن نوری نجفی و جواد علیزاده هریک کاریکاتورهای جالبی دارند که چند ماه قبل از شروع جنگ چاپ شد.آن کاریکاتورها هشدار میداد که صدام دارد جـسارتهایی مـرتکب میشود.محسن نوری نجفی و جواد علیزاده اولین کسانی هستند که چهره صدام را در قالب کاریکاتور به تصویر کشیدند.آن زمان مـا از درون هـم درگیریهایی داشتیم.سازمان منافقین،پیکار،کومله و...بچهها را در داخل میزدندودر این گیرودار هنرمندان ما همزمان،هم درباره صدام کار میکردند و هم درباره منافقین،و تهدید هم میشدند. خود من وقتی روی دیوار فرودگاه آن کـاریکاتورها را نـقاشی کردم، هر لحظه منتظر بـودم کـه صدای رگباری بیاید و از آن بالا پخش زمین بشوم،آثار دوستان در ارتباط با جنگ تحمیلی و اتفاقات آن روزها خود احتیاج به بررسیای دقیق و عمیق دارد و متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است و حتی به نظر میرسد فراموش شـده است.در حـالی که دوستان هنرمند انقلاب در آن دوره بسیار فعال بودند و با شجاعت بینظیری کار میکردند.
در شوروی در جریان جنگ جهانی دوم تعدادی از کاریکاتوریستها دور هم جمع شدند و علیه هیتلر کار کردند.حرف اول اسمهایشان را کنار هم گذاشتند و نام گروهشان شـد گـروه کوکرینسکی.در آن زمـان نام تمام این کاریکاتوریستها جزو لیست مرگ هیتلر ثبت شد که به محض اشغال مسکو اولین کسانی بـاشند که آنها را بکشند.از طرف دیگر کاریکاتوریست دیگری در انگلستان بود به نام«دیوید لاو»کـه او هـم در لیـست مرگ هیتلر جا گرفت.واقعا کاریکاتورهای لاو در آن زمان تأثیرگذار بود و به جنگجویان روحیه میداد.عین همین اتفاقات را ما در ایران دوران جنگ و انقلاب هم داشـتهایم.هنرمندان بـا طرحها و تصاویرشان توطئههای دشمنان را برملا میکردند و به نیروهای خودی روحیه میدادند.مثلا حسین خسروجردی در ارتـباط بـا فـتح خرمشهر کاریکاتوری دارد که آن کاریکاتور حس زیبا و روحیه عجیبی ایجاد میکند؛تصویر جارویی که نیمی از صورت صدام را پاک کـرده و دارد میرود که نیم دیگر را هم پاک کند،و متأسفانه خیلی از وقایع مهمی که هنر و هـنرمندان انقلاب در آنها نقش بزرگی داشـتند،دارد بـه فراموشی سپرده میشود. من فکر میکنم اگر زمینهای فراهم شود که در زمینه کاریکاتور خصوصا کاریکاتورهای زمان جنگ تحقیق و پژوهشهایی صورت گیرد اتفاق بسیار جالبی خواهد بود.
خب،ادامه کار گروه کاسنی چه شد؟
بعد از کارهایی که در دانشگاه انـجام شد،با دعوت حوزه هنری و آقای حبیب صادقی این گروه جان دیگری گرفت.در اینجا بود که توانستیم کتاب چاپ کنیم و نمایشگاههای متعددی در تهران و شهرستانها برگزار کنیم.در همین گروه طرح اولین نشریه تخصصی کاریکاتور هم داده شد.نشریه تخصصیای کـه بـا یک نگاه انتقادی نسبت به اتفاقات دور و بر شکل گرفت.نشریه تخصصی پیشنهادی ما متأسفانه به دلیل اینپا و آنپا کردن مسئول وقت آن زمان در حوزه( آقای زم ) منتشر نشد و این مسئله باعث شد که نشریه گـلآقا و طـنز و کاریکاتور زودتر از ما چاپ شوند.سپس پیشنهاد انتشار نشریه را به مؤسسهء کیهان دادیم.و با عنایت آقای اصغری مدیر مسئول وقت کیهان و عباس سلیمی نمین سردبیر هفتهنامه کیهان هوایی،مجله کیهان کاریکاتور به چاپ رسید.این مـجله درواقـع محصول همان گروه کاسنی بود،چه اولین شماره آن در سال 1371 بیرون آمد .در این نشریه ما یک نگاه متفاوت به کاریکاتور داشتیم و کاریکاتور را برای مخاطبین خاص تعریف کردیم.در این نـشریه مـباحث مـختلفی را طرح کردیم و برای اولین بار هـنرمندان و عـلاقهمندان کـاریکاتوری هنری با یک سری اتفاقات مربوط به کاریکاتور در دنیای اطراف آشنا شدند و در جریان اتفاقات بینالمللی قرار گرفتند؛مسابقات جهانی و کاریکاتوریستهای مطرح دنیا در ایـن نـشریه مـعرفی میشدند و با تعداد زیادی از آنها مصاحبه میشد.خود مـن در فـرصتی که به فرانسه برای تحصیل رفته بودم،توانستم با تعداد زیادی از کاریکاتوریستهای فرانسوی مصاحبه کنم.مباحث آموزشی را هم حسین نیرومند برعهده داشـت کـه اگـر در حال حاضر به شکل یک کتاب منتشر شد و مـرجع خوبی هم شد.
قدم بعدی ما ارتباط با مجامع بینالمللی بود.اولین نمایشگاه گروهی ما در کشور ایتالیا،سال 1371 بود و نامش را گذاشتند آندرومدا و در کنار آن برای مـا هـفتهای بـه نام هفته کیهان کاریکاتور برپا کردند و بتدریج در جاهای مختلف دنیا توانستیم مطرح شـویم.در آنـ زمان امکانات شبکهای،متصل به هم نبود و همه کارها ار طریق پست و ارتباطهای پستی برقرار میشد.
با ایـن وجود توانستیم خیلی زود به مخزنی از کتابها،کاتالوگها و نشریات تخصصی کاریکاتور در دنیا دست پیـدا کـنیم،در همان سـال 71 حسین نیرومند،برنده ویژه یک مسابقه بینالمللی کاریکاتور در ژاپن شد.این ارتباطها و اطلاعرسانیها در نشریه کیهان کاریکاتور باعث شـد کـه بـه فکر یک نمایشگاه بینالمللی کاریکاتور در ایران بیافتیم.موضوع را با آقای صحفی، مسئول وقت موزه هنرهای معاصر در مـیان گـذاشتیم.آقای صحفی را به سختی متقاعد کردیم که نمایشگاه به صورت بینالمللی برگزار شود،چون نظر ایشان این بـود کـه نـمایشگاه داخلی برپا شود.در نهایت در سال 72 اولین مسابقه بینالمللی کاریکاتور برگزار شد که دبیر آن دوره حسین نیرومند بـودند.
اولین مـسابقه یا اولین نمایشگاه؟
اولین مسابقه و اولین نمایشگاه به صورت بینالمللی.البته تا آن زمان هیچ مـسابقه بـینالمللی کـاریکاتور در ایران برگزار نشده بود.۴۳ کشور دنیا کارهای خود را با موضوع قلم برای ما فرستادند.جالب است بدانید کـه در کـتاب دوسالانه اول فقط آثار یازده نفر از هنرمندان ایرانی شرکتکننده به چاپ رسید.البته نام حـدود چـهل نـفر از کاریکاتوریستها در کتاب هست که آثارشان به نمایشگاه راه پیدا کرده بود،اما کسانی که کارشان چاپ شده فقط یـازده نـفر بـودند.اما در دوسالانه آخر حضور کاریکاتوریستهای ایرانی هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت تبدیل شـد بـه یک اتفاق بزرگ،وسیع و جریانساز. 85 درصد از کاتالوگ آخرین نمایشگاه کارهای هنرمندان ایرانی است و این تعداد بیشتر از دو برابر کـارهای هـنرمندان خارجی است.
دوسالانهها را به صورت مرتب برگزار میکردید؟ بله،دوسالانهها به صورت مرتب برگزار میشد و هربار اتفاقات تـازهای مـیافتاد و هنرمندان جدیدی ظهور میکردند. داوری این مسابقات و نـمایشگاهها چـگونه بـرگزار میشد؟ داوران صرفا ایرانی بودند یا داور خارجی هـم داشـتید؟
در اولین دوره چهار نفر داور از خارج بود و سه نفر از ایران.اکثریت هیأت داوران،خارجی بودند.ولی در دوسالانههای بعدی وقـتی تـعداد شرکتکنندگان ایرانی بیشتر شد و حـضور ایرانیها چـشمگیرتر شد،به ایـن نـتیجه رسـیدیم که تعداد داوران ایرانی در این نمایشگاهها بـاید بـیشتر باشد تا آنها بتوانند از حق هنرمندان ایرانی دفاع کنند.این جریان باعث شد کاریکاتوریستهای ایـرانی انـگیزه بالایی برای حضور درخشان در عرصه بـینالمللی پیدا کنند.درواقع برخورد مـا بـا کاریکاتور به عنوان یک هنر تـصویری بـود،نه به سبک و سیاق کاریکاتور مطبوعاتی که مخاطب عام داشتند،و این باعث شد چهرههای گمنام در ایـن زمـینه کشف شوند.حاصل برخورد حرفهای بـا این هـنر و آمـوزش و ارتباطهای ما،این شـد کـه بسیاری از هنرمندان کاریکاتوریست ایـرانی ظـرف مدت کوتاهی در مسابقات و نمایشگاههای بینالمللی کاریکاتور شناخته شوند و در برخی از آنها به عنوان داور شرکت کنند.
اخیرا شـما بـه عنوان داور در ششمین کنفرانس بینالمللی کاریکاتور در چین و اولیـن نـمایشگاه بینالمللی کـاریکاتور در پکـن شـرکت داشتید.از چه طریق شـما را شناختند و دعوت کردند؟و حضور کاریکاتوریستهای ایرانی در آنجا چگونه بود؟
از طریق سایت سایت ایران کارتون.حضور هنرمندان ایرانی در عـرصه بـینالملل آنچنان چشمگیر است که در چین از 28 جایزه در پنـج بـخش،دوازده جـایزه را ایـرانیها گرفتند،و چـینیها با تعداد زیـاد آثـار و حضور پرتعدادشان فقط توانستند چهار جایزه بگیرند.این اتفاق برای من و برای همه کاریکاتوریستهایی که آنجا بودند عجیب و جـالب بـود،و شاید اگـر اعمال نفوذ چینیها نبود،جوایز ایرانیها بیشتر هـم میشد.البته پیـشبینی گـسترش کـاریکاتور ایـران را دکـتر جان لنت در دوسالانه چهارم کرد.این محقق در دوسالانه چهارم به ایران دعوت شد و سخنرانی کرد.فصلنامه ایشان به نام کمیک در جهان از معروفترین فصلنامههای تخصصی در این زمینه است و تاکنون 60 شماره از آن چاپ شده اسـت. ایشان در سخنرانی خود با توجه به آثار ارائه شدهء ایرانیها اعلام کرد؛ایران در آینده مهد کاریکاتور معاصر خواهد شد. در آن زمان شاید فهم این قضیه برای عدهای مشکل بود و این سخن را حمل بر گزافهگویی،یا تـعارف کـردند.ولی حضور هنرمندان ایرانی در بسیاری از نمایشگاهها از جمله نمایشگاه چین شاهد این ادعاست و نشان داد پیشبینی جان لنت دور از ذهن نبود.
یک اتفاق جالب دیگر این است که برندگان جوایز عموما تهرانی نیستند.در چین دو نفر از کسانی که جـایزه اول را گـرفتند اهل شیراز بودند و در نمایشگاه هند بزرگترین جایزه را به هادی طبسی از قم دادند.من شاهدم که شهرستانیها مثل مسعود ضیایی زرد خشویی که در فولادشهر اصفهان زندگی میکند جـوایز بـسیاری را در مسابقات از آن خود کردهاند. خشویی تاکنون جوایز بینالمللی زیادی را برده است. او یکی از چهرههای افتخارآفرین کاریکاتور ایران است و کتاب آثارش نیز چاپ شده است.اخیرا جولیان پناپای برای داوری مسابقه اعتیاد که در تبریز بـرگزار شـد،به ایران آمد.ایشان معمار است،و بـعد از بـردن جایزه بزرگ مسابقه یومیوری شیمبون،که 5/2 میلیون ین بود و به جایزه هیدز و کیندو معروف است،توانست خانهای در رومانی بخرد.پس از آنمعماری را رها کرد و به کاریکاتور روی آورد.درحال حاضر او یکی از کسانی است که باید در کتاب رکورد کینز نامش به عنوان کـسی کـه جایزههای زیـادی برده ثبت شود!ایشان گفت:«وقتی من در مسابقهای شرکت میکنم واقعا از کاریکاتوریستهای ایرانی و چینی میترسم تعداد نفرات و کیفیت کارشان بـسیار زیاد و عالی است.هرزمان کاتالوگی به دستم میرسد و آن را ورق میزنم میبینم که مسعود ضیایی زردخـشویی اول شـده و بـعد یک ایرانی دیگر و بعد یک چینی...»
شما در کوباهم به عنوان داور شرکت داشتید.در ارتباط با کاریکاتور معاصر ایران در آنجا چیزی برای شـما جـالب توجه بوده است؟
کوبا در میان کشورهای امریکای لاتین بسیار پیشرو است. بخصوص در زمینه کاریکاتور و انیمیشن،غولهای بزرگی مـثل "کینو"که یـکی از نـامدارترین چهرههای کاریکاتور در دنیا است برای ارائه کارهای انیمیشن خود به کوبا مراجعه میکند.من در هیأت داوران آنجا با"خوان پدرو"آشـنا شدم که بعد متوجه شدم یکی از پایهگذاران انیمیشن در کوبا است."کینو"برای ساختن انیمیشنهایش به او مراجعه مـیکند.اما یک نکته جالب! در کـوبا مـرا به یک استودیوی قدیمی بردند.در آنجا دو تا دوربین بود.به من گفتند که ما بسیاری از کارهایمان را با این دو دوربین ساختهایم.سؤال کردم؛این دوربینها چه ویژگیهای خاصی دارند؟گفتند؛این دو دوربین را در جنگ خلیج خوکها از دو هواپیمای شناسایی امریکایی سـرنگون شده غنیمت گرفتیم،و با آنها توانستیم دنیای پیرامون را مبهوت کنیم بخصوص امریکاییها را،اصولا کاریکاتور و انیمیشن کوبا جزو بهترین نمونهها است.آنقدر کاریکاتوریست دارد که پس از نیشکر و پزشک بیشترین صادرات آنها در زمینه هنرمند است. برای من سفر به کـوبا خـیلی جالب بود.به دلیل اینکه به عنوان نمایندهای از کاریکاتوریستهای ایرانی به آنجا دعوت شدم و آنها بیشتر کاریکاتوریستهای ایرانی را به اسم میشناختند. در جلساتی که دربارهء کاریکاتور ایران صحبت میکردند،از بزرگی و شکوه هنرمندان ایـرانی یـاد میکردند.هماکنون کاریکاتور ایران یکی از قطبهای مهم کاریکاتور دنیا است.
در جشنواره ششمین کنفرانس بینالمللی چین"ولادیمیر کازانوفسکی"که در دوسالانه پنجم مهمان ایران بود،قبل از سخنرانی از من معذرت خواهی میکند.زمانی که پشت تریبون قرار گرفت گفت:«کل مطلب مـن نـامهای است که یک کاریکاتوریست ایرانی برای من فرستاده است و من راجع به این نامه میخواهم صحبت کنم.»او توضیح داد که؛در نامه نوشته شده در ایران برای کاریکاتوریستها،اختناق محض است و برخی از آنها در زندان به سر مـیبرند،یا در خـانه خودشان مـحبوس هستند و دوسالانهها و نمایشگاههای کاریکاتور،و مجلاتی مـثل کـیهان کـاریکاتور یا سایت ایرانکارتون،ظاهر قضیه است که نظام برای ظاهرسازی انجام میدهد.من گفتم آقایی که ایـن ادعـا را کـرده باید نمونههایی ذکر کند،که وقتی نمونه داد تنها شاهد مـثالش نـیک آهنگ کوثر بود.من توضیح دادم که این فرد تنها شش روز به دلیل اهانت مستقیم به یکی از علما بازداشت بود و هیچ مـورد دیگری وجـود نـدارد.بعد از انقلاب هیچ کاریکاتوریستی جز شخصی که نام برده شد در زندان نـبوده است.شما میتوانید تحقیق کنید و بعد این نامه را بخوانید و سرانجام او مجاب شد،و حتی گفت ما هم در کشورمان اکراین نمیتوانیم کاملا آزاد بـاشیم،کاریکاتور چـهره رئیـس جمهورمان را نمیتوانیم ترسیم کنیم.خطهای قرمزی داریم که باید به آنها توجه کـنیم، از جـمله مذهب.او گفت:«خود من به شخصه خط قرمزی برای خودم دارم؛من دوست ندارم چهره مسیح را مسخره کنم،ولی فرانسویها عـموما در کـارهایشان مـسیح را مسخره میکنند.»من هم توضیح دادم که ما ایرانیها هم خط قرمزهایی داریم مثل همه جـای دنـیا.مردم مـا به اعتقادات دینی خود پایبند هستند و این یکی از خط قرمزهاست.
واقعیت قضیه این است که کاریکاتور در ایـران دو بـخش اسـت، بخش مطبوعاتی و بخش نمایشگاهی.در بخش مطبوعاتی تعداد کمی میتوانند فعال باشند چون جایگاه کاریکاتور در مطبوعات ما تـعریف نـشده است و عموما استفاده سیاسی و ابزاری از آن میشود.بهطوریکه حتی کاریکاتوریستهای سیاسی ما دلزده شدهاند و اصلا مـایل بـه کـار در این زمینه نیستند.در بخش نمایشگاهی کاریکاتورهایی وجود دارد که به مثابه هنر حضور گستردهای دارد.در اصفهان فعالیت بچهها به نام انجمن کایکاتور زیر نـظر حـوزه هنری اصفهان انجام میشو.این اتفاقات در تـمام ایـران اسـت.بچههای مشهد واقعا قدرتمندند.بچههای تبریز هم که انفجاری بوجود آوردهاند. درحال حاضر عملا کاریکاتور در هـمه جـای ایران فعال است و باعث شده تا استعدادها شکوفا شوند و با امکانات جدیدی مثل اینترنت این موقعیت پیـشآمده کـه حضور گستردهای در این عرصه داشته باشند.
خدا رحـمت کـند ابو الفضل عالی را.یک روز در خدمت ایشان بودم.برحسب اتفاق،مهندس کاظمی،مسئول وقت فرهنگسرای بهمن،هم آمد و صـحبت شـد که میخواهند فضایی ایجاد کنند برای مـوزه هنرهای تجسمی،که بعدا بـا اعـلام نظر من به"خانه کاریکاتور"تبدیل شد.پیگیریها انـجام شـد و در نهایت ما وصل شدیم به شهرداری منطقه 3.شهردار وقت آنجا،آقای بابایی خانه متروکهای را پیشنهاد کـرد.آن خـانه تبدیل به"خانه کاریکاتور"شد و بعد مـا شـروع کـردیم به کار در دو بـخش؛بخش آمـوزش بهطور مستقیم و بخش آموزش بـهطور غـیرمستقیم.تعدادی از کاریکاتوریستهایی که به شکل حرفهای در نشریات مشغول هستند هنرجویان"خانه کاریکاتور"بودند و اغلب کاریکاتوریستهای صاحب نام مطرح هـم در آنـجا تدریس کردند.سایتی هم شکل گرفت بـه نام سـایت"ایران کارتون"،که اولیـن سـایت مـطرح کاریکاتور در ایران است..از طریق این سایت توانستهایم با مجامع و سایتهای دیـگر ارتـباط برقرار کنیم و مسابقههایی را به صورت اینترنتی بـرگزار کـردیم.آخرین مـسابقهای کـه داشـتیم مسابقهیمن بود.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار