به گزارش خبرگزاری بسیج، سردار زهدی در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری فارس گفت:
در عملیات ثامن الائمه (ع) که به شکست محاصره آبادان انجامید، غنائم زیادی ازجمله یک آتشبار توپخانه 155 میلیمتری -که دشمن آن را در شمال آبادان جا گذاشته و گریخته بود- به دست میاید. رزمندگان اسلام، بلافاصله این آتشبار را تعمیر و عملیاتی کرده و در همان منطقه، علیه دشمن بکار میگیرند.
3 ماه بعد و در عملیات فتح بستان، رزمندگان تیپ 14 امام حسین (ع) یک گردان توپخانه 130 و یک آتشبار 105 یوگسلاوی دیگر را از عراقی ها غنیمت گرفتند. این 2 اتفاق، مبدأ شکل گیری توپخانه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
پدر موشکی ایران را باید پدر توپخانه سپاه هم بدانیم. ماهها قبل از اینکه جمهوری اسلامی ایران به سمت تشکیل قدرتمندترین بازوی دفاعی خود برود؛ حسن طهرانی مقدم توپخانه سپاه را تشکیل داد ولی عمر فرماندهی او در این یگان کوتاه بود و با رفتن به سراغ مبحث موشکی، حسن شفیع زاده جای او را گرفت.
سردار یعقوب زُهدی (معاون این روزهای مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی) ازجمله بازماندگان نسلیست که هم در کنار حسن مقدم و هم حسن شفیع زاده در روند تشکیل این یگان حاضر بود و خود بعدها به فرماندهی توپخانه نیز رسید.
او در چهارمین سالگرد شهادت همرزم قدیمیاش در گفتگو با فارس به بیان خاطرات و ویژگیهای آن پارسای بی ادعا میپردازد:
«رفاقت ما با حاج حسن به سی و چند سال پیش برمیگردد، حتی بعد از جنگ هم روابط نزدیک ما برقرار بود، البته به دلیل مسائل امنیتی روش ارتباطی ایشان خاص بود ولی مرتب در کارها به همدیگر مشورت میدادیم و در دو مقطع همکاری نزدیک و مهمی داشتیم.
یکی از آن مقاطع در سال 76-77 و زمانی بود که بنده مسئولیت معاونت نیروی انسانی سپاه را در مقطع فرماندهی سردار صفوی برعهده داشتم و شهید طهرانی مقدم فرمانده موشکی بود، شهید مقدم اعتقاد داشت و این همکاری باعث قوام یافتن بحث موشکی در سپاه شد؛ افق دید او برای توسعه موشکی بسیار وسیع بود ولی نیروهای محدودی داشت؛ اکثرا هم بچههایی بودند که از ابتدای فعالیت موشکی حضور داشتند و برای همین حاج حسن -طهرانی مقدم- نگران تربیت نسلهای بعدی بود.
او افکار بلند پروازانهای داشت و میخواست توان موشکی ایران را از یک به 10 برساند اما در وهله اول، اگر این موضوع را با کسی عنوان میکرد، برایش باورپذیر نبود».
سردار زهدی معتقد است که نوابغ، هیچگاه در زمان خود درک نمیشوند: «شهید مقدم همیشه این گونه بود. یادم هست که به من میگفت تو مرا درک میکنی و باید کمک کنی.
ما هم در آن مقطع، سهمیه خوبی برای نیروی انسانی یگان موشکی در نظر گرفتیم و این را به تمام ردههای سپاه هم اعلام کردیم؛ خودشان هم فعال شدند و نهایتا نزدیک به 500 نفر در یک فاز نیرو جذب شد؛ میتوان اینگونه گفت که اسکلت و استخوانبندی اصلی یگان موشکی سپاه همان افرادی هستند که در آن مرحله جذب شدند».
معاون مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی در توضیح دومین مقطع همکاری نزدیک خود با شهید طهرانی مقدم چنین میگوید: «ایشان فرماندهی موشکی را تحویل داده و تحقیقات جهاد خودکفایی را در ارتباط با بحث موشکی برعهده گرفته بود. یکی از ویژگیهای شهید مقدم این بود که علیرغم کسب موفقیتهای بزرگ قانع نبود و رضایت نداشت؛ هم در توپخانه هم در یگان موشکی ضمن تایید و تشویق پیشرفتها افقهای جدیدی ترسیم میکند و میگفت شما باید حرکت کنید و خیلی عقبید!
در عین تشویق، قانع بودن را خطر مهلکی میدانست؛ هر زمانی هم که برای تست و بازدید صنایع موشکی میرفت، بلافاصله فاکتورهای جدیدی مطرح میکرد. مثلا فرض کنید دقت موشک به 20 متر رسیده بود، او میگفت 20 متر به درد ما نمیخورد و باید به 5 متر برسد. این در حالی بود که دقت 20 متر هم برای موشک با سرجنگی سنگین، یک دقت خوب محسوب میشود.
در واقع در توپخانه هم هنگامی که گلوله به 50 متری هدف اصابت میکند، آن را هدف تلقی میکنیم ولی ایشان در بحث موشک به متر توجه میکرد و این ویژگی خاص او بود».
بارها شنیده بودیم که یکی از ویژگیهای حسن طهرانی مقدم کنار گذاشتن روال بروکراتیک و اقدامات دست و پا گیر اداری بوده است، از سردار زهدی در این باره پرسیدیم: « در بحث سازماندهی و اداره کارهای پشتیبانی خیلی راغب نبود و وقت نمیگذاشت، نه اینکه به این سازماندهی اعتقادی نداشته باشد اما خودش را درگیر آن نمیکرد و همیشه در کنارش کسی بود که این وظایف را انجام میداد. مثلا در تشکیل توپخانه شهید شفیعزاده این کار را انجام میداد. شهید شفیعزاده فرد مبتکر و خلاق و در سازماندهی و مدیریت هم بسیار قوی بود حتی قویتر از شهید مقدم و مقدم هم اعتراف میکرد که شفیعزاده در بحث مدیریتی قویتر است. سازماندهی، تجهیز امور انسانی، توسعه سازمانی، تشکیل توپخانه لشکرها و .. برعهده شهید شفیعزاده بود.»
از راست: شهید شفیع زاده، شهید طهرانی مقدم، سردار زهدی و سردار حاجی زاده
*قدرت فضایی مهمتر از توان هستهای است
معاون مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی قدرت فضایی را مهمتر از قدرت هستهای میداند و میگوید: «چون قدرت هستهای بولد شده، همه فکر میکنند حیات و ممات ما در این است در صورتی که اهمیت بحث فضایی در حاکمیت آینده جهان، بیشتر از هستهای است و جمله معروفی است که «زمین در اختیار کسی است که در فضا تسلط داشته باشد» همه چیز زمین از فضا کنترل میشود؛ شهید مقدم این را درک کرده و میدانست که «موشک» لازمه حضور در فضاست.
سردار زهدی با بیان اینکه شهید طهرانی مقدم خیلی خوب نظام قدرت در آینده را تشخیص داد و فهمید ما چطور باید ظاهر شویم گفت: «مقدم یکسری افراد بازنشسته نخبه را در کنار عدهای جوان 24-25 ساله جمع کرده بود و ترکیب و معجونی درست کرد که کارش را جلو میبرد. اگر حتی در یک هیات کسی را میدید که مستعد و تحصیلکرده است، میگفت فردا بیا مشغول به کار شو».
زود جوش خوردن و خودمانی شدن با آدمها یکی دیگر از خصلتهای شهید طهرانی مقدم بود: «زمانی که آقا محسن رضایی فرمانده کل سپاه بود، ابهت نظامیگری خاصی داشت که فرماندهان خیلی کم به او نزدیک و با او خودمانی میشدند ولی وقتی شهید مقدم به او میرسید گردنش را میگرفت و گونه اش را میبوسید. ما همه خیلی متعجب میشدیم. حتی با حضرت آقا هم از الفاظ خودمانی استفاده میکردند و ایشان هم دوست داشتند. یک حالت پدر و فرزندی بین آنها بود و مقام معظم رهبری علاوه بر خدماتی که شهید مقدم انجام میداد خصوصیتهایش را به عنوان یک جوان جهادگر دوست داشت، جملات سنگینی هم حضرت آقا در مورد ایشان گفتند. مثلا اینکه ایشان تنها کسی است که هرچه میگفت عمل میکرد».
از راست: سردار زهدی، سردار رضایی، شهید طهرانی مقدم، سردار چهارباغی
یکی دیگر از خصوصیات شهید مقدم که سردار زهدی بر آن تاکید میکند ذوب در ولایت بودن ایشان بود و میگوید اصلا دلیل اینکه شهید مقدم به حوزه موشکی رفت بحث ولایتپذیری ایشان بود.
«بعد از عملیات خیبر و اوایل اردیبهشت 63، شهید مقدم در جلسهای که من و شهید شفیعزاده هم در آن حضور داشتیم گفت که من میخواهم به حوزه موشکی بروم. البته در عملیات خیبر تست موشکی کوچکی انجام شده بود و یکی از برادران خودکفایی ارتش یک چیز بسیار ابتدایی ساخته بود و گفت تا سه کیلومتر برد دارد، ما آن موشک را به خط مقدم طلاییه بردیم و امتحان کردیم.
شهید مقدم آنجا انگیزه پیدا کرد، درست است که آن تست موشک ابتدایی بود و جواب هم نداد ولی جرقه را در ذهن مقدم زده بود که من باید مسئله موشک را حل کنم.
به همین خاطر بعد از عملیات خیبر گفت من به سراغ ساخت موشک میروم. ما گفتیم توپخانه تازه دارد پا میگیرد چرا میخواهی بروی؟ (سال 61 توپخانه راهاندازی شد) یک جملهای گفت که ما کم آوردیم. گفت: مردم بعد از موشک باران شهرها توسط صدام میگویند موشک جواب موشک. من وقتی به امام فکر میکنم که دستش خالی است و نمیداند جواب مردم را چه بدهد دلم میشکند، من باید این کمبود را جبران کنم. تفکر را نگاه کنید. تفکر این نیست که مثلا چون عراق موشک دارد، ما هم باید داشته باشیم. اینها در حاشیه است. چیزی که در اولویت قرار دارد این است که امام و ولی فقیه من نباید دست خالی باشد.
شهید مقدم اردیبهشت سال 63 به بخش موشکی رفت و اوایل اسفند 2 موشک در کرکوک عراق خورد. رژیم بعث برای اینکه سربازانش روحیه خود را از دست ندهند اعلام کرد که انفجار تروریستی بوده و ایرانیها موشک ندارند، ما هم گفتیم که موشک بعدی را در بغداد میزنیم و اعلام هم میکنیم که چه زمان خواهیم زد. 2 موشک شلیک شد که یکی از آنها به بانک رافدین و یکی نزدیک وزارت دفاع خورد.»
سردار زهدی در توضیح توان موشکی ایران در آن سالها میگوید: «ما تا سال 63 صفر بودیم و شهید مقدم از نقطه صفر شروع کرد، خودمان تعجب میکردیم چطور رژیم شاه که یک قدرت منطقهای بود و اینطور با آمریکا رابطه داشت و تجهیزاتی مانند F14 خریداری کرده بود به فکر موشک نبود؟
اوایل فکر می کردیم موشکهایی وجود دارد که پنهان شده است ولی جستجوی ما به نتیجه نرسید و به غیر از موشک کاتیوشا که توپخانه از آن استفاده میکرد و 20 کیلومتر برد داشت هیچ موشک زمین به زمینی نداشتیم».
سردار زهدی از اختلافات و اصطکاکهای شهید مقدم به دلیل داشتن افق دید وسیع میگوید: «مهمترین پشتوانهای که مقدم داشت خود مقام معظم رهبری بود، ارتباطات و جلسات خصوصی داشتند و حضرت آقا شخصا کارهای ایشان را دنبال میکردند و حتی از از مسیرهای دیگری غیر از سیستمهای معمول ایشان را حمایت میکردند.»
«حاج حسن خیلی رک و صریح اللهجه بود»، این را همرزم قدیمی او اظهار کرد و گفت: «سال 65 در عملیات کربلای یک و در مهران جلسهای با حضور فرماندهان جنگ برگزار شد تا در مورد تعیین تکلیف حوزه موشکی صحبت کنند.
طهرانی مقدم شروع به گزارش کرد و گلایه داشت که چرا ما را در نیروی هوایی گذاشتید؟ دکتر موسی رفان -فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه- نیز آنجا نشسته بود اما مقدم او را نمیشناخت و او نیز هیچ حرفی نمیزد، آقا رحیم هی لبخند میزد و تلاش میکرد شهید مقدم را مهار کند تا کار به جاهای باریک نکشد ولی نمی شد. زمانی که حاج حسن متوجه حضور دکتر رفان در جلسه شد رفت و عذرخواهی کرد اما دوباره حرفش را تکرار کرد و گفت من به فرد کاری نداشتم و تشکیلات نیروی هوایی مد نظرم بود.
موضوع قرار گرفتن یگان موشکی در نیروی هوایی تا سنوات اخیر هم ادامه داشت اما تحولی سازمانی در نیروی هوایی سپاه ایجاد شد و موشکی با اسم «هوافضا» محور نیروی هوایی قرار گرفت. یگان پروازی هم شاخهای از عملیات هوایی شد ولی ماموریت اصلی نیروی هوایی به یگان موشکی واگذار شد.»
معاون مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی ضمن تاکید بر این مطلب که اگر کسی شهید مقدم را درک نمیکرد نمیتوانست با او کار کند و اصطلاحا میبُرید، تصریح میکند: «مقدم درعین حال که به دنبال ابزارهای قدرتی و سلاحهای سنگین و پیشرفته بود؛ متکی به اینها نبود و به قدرت الهی تکیه میکرد؛ ما نداریم یا خیلی کم داریم افرادی را که از لحاظ تکنولوژیک و فنی اینطور انگیزه داشته باشند و جلو بروند و در بحث های اعتقادی نیز قوی باشند.
طهرانی مقدم در عین حال که به آن توان دست پیدا کرده بود، تکیه بر قدرت الهی بود و امکان نداشت موشکی را بدون دعای توسل شلیک کند. ممکن نبود موشک را بدون نوشتن آیه «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» شلیک کند، آن را با اعتقاد مینوشت و دکور نبود، در صدر اسلام روی شمشیرها آیه مینوشتند و حدیث هست که اینها با سلاحشان بصیرتشان را حمل میکنند و او هم روی سلاحش اعتقادش را سوار کرده بود. زمانی که ایشان در توپخانه فعال بود به دیدگاه میآمد و به دیدهبان می گفت فلان نقطه را بزن، دیدهبان میگفت امکان ندارد به هدف بخورد اما او میگفت: پس «ما رمیت» چیست؟بخوان و بزن.»
سردار زهدی تلاش رسانهها برای شناساندن چهره حقیقی شهید مقدم را ناکافی می داند و میگوید: «حضرت آقا در پیامهاشان از ترکیب پارسای بیادعا استفاده میکنند که حقیقتا صفت وجودی ایشان بود ولی متاسفانه بر روی این بُعد کمتر کار شده است.»
معاون مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی در خاتمه، به مبحث بازدارندگی اشاره میکند: «هر وقت بحث بازدارندگی مطرح میشود همه اذهان به سوی بحث موشکی متوجه می شود؛ البته این غلط نیست ولی قدرت اصلی بازدارندگی ما قدرت اعتقادی و تکیه بر مردم است؛ عامل اصلی بازدارنده ما مردم با ایمان هستند و اگر قرار باشد ابرقدرتی مانند آمریکا طرحی را پیاده کند، آنچه نمیتواند چارهای برایش بیاندیشد، همین مردم با ایمان و در صحنه است.»