به گزارش خبرگزاری بسیج، یکی از موضوعاتی که همواره مقام معظم رهبری بر آن تأکید دارند بحث تحول در علوم انسانی و اسلامی کردن آن است، ایشان میفرمایند: علوم انسانی بسیار مهم است. تحوّل در علوم انسانی که به دلایل بسیار یک امر لازم و ضروری است، نیاز دارد به جوششی از درون و حمایتی از بیرون. خوشبختانه جوشش از درون امروز هست.
برگزاری کنگره بینالمللی علوم انسانی نیز از جمله اقداماتی است که در این راستا به بیان اهمیت و اقداماتی که در این خصوص توسط نهادهای مختلف کشور انجام میشود، میپردازد. دهم آبان ماه سال جاری نیز سومین کنگره آن در مرکز همایشهای بینالمللی سازمان صداوسیما در تهران برگزار شد. به همین مناسبت گفتوگویی با حجتالاسلام رضا غلامی رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا درباره «تحول بنیادین در علوم انسانی» داشتهایم که در ادامه میخوانید:
با توجه به اهمیت جایگاه علوم انسانی و تأکیدات مقام معظم رهبری بر تحول بنیادین در علوم انسانی، علوم انسانی سکولار چگونه در طول این سالهایی که از شکلگیری نظام انقلاب اسلامی میگذرد هنوز در دانشگاههای ما تدریس میشود و مورد حمایت قرار میگیرد؟
تحول اساسی در علوم انسانی یکی از اهداف کلیدی جریان انقلاب اسلامی است. شک نکنید، تداوم حقیقت انقلاب اسلامی و محقق شدن اهداف بزرگ آن، چه در ایران و چه در جهان، منوط به وجود یک علوم انسانی اسلامی قوی و کارآمد است. انقلاب نمیتواند بر اساس علوم انسانی سکولار و غربی جلو برود و این دو یعنی ذات و روح انقلاب اسلامی و جوهر و باطن علوم انسانی سکولار، به روشنی با یکدیگر در تضاد هستند. برای من سؤال است که چطور در این 37 سال، ما اجازه دادهایم علوم انسانی سکولار با همه ضدیت و خصومتی که با انقلاب اسلامی دارد، در آغوش نظام جمهوری اسلامی خوش نشینی کند! خوش بینانهترین تعلیل درباره این اتفاق تعجب برانگیز، فقدان فهم عمیق از علوم انسانی غربی در میان بخش مهمی از مسئولان و نخبگان، غفلت از این موضوع فوق مهم یا نبود آلترناتیو است، لکن میتوان به این قضیه نگاه دیگری هم داشت.
علوم انسانی در این سالها هموارترین مسیر برای یک نفوذ اساسی و مؤثر در نظام جمهوری اسلامی بوده است
به نظر من، دشمن از مقطع ورود دانشگاه به ایران تا الان، نفوذ همه جانبه در ایران و سلطه بر دستگاه ذهنی و شبکه مدیریتی کشور را از طریق سرمایه گذاری بر روی علوم انسانی دنبال کرده است. موفق هم بوده است. یعنی توانسته افکار عمده نیروی انسانی تحصیلکرده و نخبه کشور که مدیران نیز از میان آنها انتخاب میشوند را به شکل نانوشته، به برنامه کلان استعمار نو گره بزند. دقت کنید، شما هر قدر هم که انقلابی باشید، وقتی در بستر علوم انسانی غربی تربیت میشوید، سر بزنگاه و در نقاط حساس و سرنوشت ساز از انقلاب جا میمانید. یعنی نمیتوانید شانه به شانه با انقلاب همراهی کنید. دلیل اصلی این ماجرا، عینکی است که با حضور در دانشگاه و تحصیلات عالی در عرصه علوم انسانی، به چشم شما زدهاند.
بله، آزادی انتخاب نیز نداشتهاید؛ این عینک به شما تحمیل شده است! پس ببینید، وقتی علوم انسانی غربی با آدمهای انقلابی اینگونه معامله میکند، با بقیه چه می کند؟! پس قبول کنید که علوم انسانی در این سالها هموارترین مسیر برای یک نفوذ اساسی و موثر در نظام جمهوری اسلامی و اختلال در برنامههای آن بوده است. بنابراین، بنده عرض میکنم، تا این علوم انسانی در کشور ما حاکم است، نفوذ هم هست. حتی سایر شاخههای نفوذ نیز به علوم انسانی برمیگردد یعنی در هنر، در ادبیات، در رسانه و غیره، همه این ها بدون اغراق، محصول علوم انسانی فعلی در کشور است.
تا مشکل علوم انسانی حل نشود، هر کاری هم که بکنیم بیهوده است
نفوذ از طریق علوم انسانی چگونه انجام میشود؟
دستگاه فکری شما را جوری میسازند که قادر نباشید خارج از چارچوب فکر غربی و محاسبات مادی به دیدن واقعیتها و تحلیل مسائل بپردازید. لذا اهداف اسلامی و انقلابی برای یک دانش آموخته علوم انسانی غریب است و اگر هم بخواهد آنها را باور کند، باید پا روی شاکله ذهنی و دانستههای خود بگذارد.
به نظر جنابعالی چقدر در کشور از برنامه تحول اساسی در علوم انسانی حمایت میشود؟
خیلی کم. حتی بعضی نیروهای حزباللهی نیز آن طور که سزاوار است از این برنامه پشتیبانی نمیکنند. بچههای انقلاب امروز با تمام توان در حال دفاع از کشور هستند و رنج زیادی هم به جان میخرند لکن از اهمیت تحول اساسی در علوم انسانی غافلند. به نظر من به عنوان یک کارشناسی که به جز علوم انسانی، بالاخره در عرصههای فرهنگی نیز کارهایی کردهام، تا مشکل علوم انسانی حل نشود، هر کاری هم که بکنیم بیهوده است لذا باید بخش عمدهای از توان جبهه انقلاب روی این عرصه متمرکز شود.
دولتها و مجامع رسمی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی راه را گم کردهاند و در همان پازلی بازی میکنند که مریدان غرب به اسم تحول در علوم انسانی جلوی آنها گذاشتهاند
دولت و مجامع رسمی چطور؟
دولتها و مجامع رسمی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز برفرض آنکه مایل به نقش آفرینی در این حرکت تحولی باشند، راه را گم کردهاند و در همان پازلی بازی میکنند که مریدان غرب به اسم تحول در علوم انسانی جلوی آنها گذاشتهاند. در واقع، مریدان غرب آنها را سر کار گذاشته اند! برای امثال بنده کاملا روشن است، راهی که شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تحول در علوم انسانی انتخاب کرده است، نه تنها به تحول منتهی نخواهد شد، بلکه به ضد تحول نیز تبدیل خواهد شد کما اینکه امروز نشانههای آن را میبینیم.
با این وصف، چه باید کرد؟
باید یک حرکت خودجوش محتوایی با رویکرد جهادی در این عرصه راه انداخت؛ کاری که در این 4-5 سال ما در کنگره علوم انسانی اسلامی انجام میدهیم. واضح بگویم، امیدی به نهادهای رسمی نیست. آنها همین که مانع تراشی نکنند، و دست از اذیت و آزار نیروهای حاضر در صحنه بردارند، لطف کردهاند! دوستان ما در حوزه و دانشگاه باید بدانند، کاری که در زمینه شکل گیری و تکامل علوم انسانی اسلامی میکنند از جهاد نظامی در جبهه حق علیه باطل به مراتب مهمتر است و اجر آنها اگر از شهید بالاتر نباشد، کمتر نیست. اگر هم دست روی دست بگذارند و کاری نکنند، مثل این است که از جبهه فرار کرده باشند.
ننگ کمکاری در زمینه تحول اساسی در علوم انسانی، مانند ننگ فرار از جبهه است. فرقی نمیکند. ما امروز باید چنین فهمی در بچههای انقلاب به وجود بیاوریم. هر یک از نیروهای باسواد ما در حوزه و دانشگاه که بحمدالله کم هم نیستند، باید یک سهم جدی در این زمینه برای خود تعریف کنند تا کار در قالب یک نهضت پیش برود و گام به گام به نتیجه برسد.
ننگ کمکاری در زمینه تحول اساسی در علوم انسانی، مانند ننگ فرار از جبهه است
بعضا مشاهده میشود در بین نیروهای انقلاب در زمینه روش تحول در علوم انسانی اختلاف نظر است؟
بله، اشکالی هم ندارد. ما اختلاف نظر را در چارچوب کلان فکر اسلامی نعمت میدانیم. قرار نیست همه در جزئیترین مسائل مانند هم فکر کنند. مهم این است که امروز نیروهای انقلاب در حوزه و دانشگاه روی مبانی تحول به یک اتفاق نظر نسبی دست یافتهاند و ما امروز نشانههای این اتفاق نظر که مهمترین آن، نقش آفرینی وسیع اساتید در کنگره علوم انسانی اسلامی هست را مشاهده میکنیم.
آیا میتوان گفت، خود علوم انسانی غربی به تعبیری مسیر تحول را مین گذاری کرده است؟
حتما همینطور است. علوم انسانی غربی به حدی دچار خودکامگی است که هر نوع تلاش علمی خارج از محدوده خود را غیر علمی و نامعتبر معرفی میکند. از طرف دیگر، قوه تخریب آن نیز خیلی قوی است و به سرعت مخالفین خود را تکفیر و طرد میکند. شما ببینید این روزها روشنفکران سکولار با چه تعابیر زشتی منتقدین علوم انسانی فعلی را خطاب قرار میدهند؟ محترمانهترین تعبیر متوهم خواندن منتقدین است. بنابراین، شما تا از قلمرو علوم انسانی غربی خارج نشوید، فرصت مستقل اندیشی و تصمیم درست را پیدا نمیکنید. بعضی از اختلاف نظرها بین نیروهای انقلابی، همین است که بعضی هنوز یک پایشان در قلمرو علوم انسانی غربی است.
عدهای از روشنفکران سکولار به اسم بحثهای چالشی و جذاب، تریبونهای رسانه ملی را قبضه کردهاند
نقش رسانه ملی را در این زمینه چگونه توصیف میکنید؟
رسانه ملی نقش منحصر به فردی دارد. باید فضایی را بوجود بیاورد تا نیروهای انقلاب، هم نقدهای اساسی خود را بر علوم انسانی موجود بیان کنند و هم نظریههایشان را تشریح کنند. با این وجود، بخش فکری و نخبگانی رسانه ملی در خیلی از شبکهها در اختیار نیروهای انقلاب نیست. یک عدهای از روشنفکران سکولار به اسم بحثهای چالشی و جذاب، تریبونهای رسانه ملی را قبضه کردهاند و جالب اینکه به فحاشی علیه اساتید انقلابی و منتقد علوم انسانی فعلی می پردازند. هر گاه می گوییم اجازه بدهید بیاییم حرف هایمان را بزنیم، یا به بهانه چالشی کردن برنامه، عدهای از روشنفکران سکولار را میآورند تا خارج از نرمهای رایج بحث علمی، علیه علوم انسانی اسلامی شعار بدهند و یا مجریانی را برای برنامه انتخاب میکنند که هیچ باوری به علوم انسانی اسلامی ندارند و از هر تلاشی برای ضایع کردن بحث دریغ نمیکنند! واقعیت این است که نیروهای انقلاب در مباحث فکری رسانه ندارند. نه صدا و سیما، نه مطبوعات و نه فضای مجازی. همه اینها در اختیار دیگران است و این، حقیقتا نشانه بارز مظلومیت نیروهای انقلاب است.
شما در صحبتهای اخیرتان در کنگره، تاکید داشتید که باید پای علوم انسانی اسلامی را به میدان عمل باز کرد؛ کمی درباره این مطلب توضیح می دهید؟
علوم انسانی اسلامی در صحنه عمل به تکامل واقعی میرسد نه در فضاهای انتزاعی
واقعیت این است که علوم انسانی اسلامی نیامده تا در انزوا حیات داشته باشد. علوم انسانی اسلامی به دنبال آن است که جامعه را از شر نگاهها و نسخه پیچیهای غلط علوم انسانی غربی نجات دهد. لذا قطعا باید وارد میدان بشود. ما امروز از مدیران متعهد، دلسوز و آزاد اندیش انتظار داریم به نظریه پردازان برجسته در رشتههای گوناگون علوم انسانی اسلامی اجازه بدهند تا هم تصویر واقعیتر و عمیقتری از انسان و جامعه انسانی ارائه کنند، و هم نسخههای تازهای را برای خروج از معضلاتی که همین علوم انسانی غربی برای ما ایجاد کرده است پیش روی نظام مدیریتی کشور قرار دهند. ضمن اینکه توجه داشته باشیم، علوم انسانی اسلامی در صحنه عمل به تکامل واقعی میرسد نه در فضاهای انتزاعی.
امروز علوم انسانی اسلامی در چه رشته هایی قادر به نقش آفرینی است؟
تلاشهای خیلی از محققان حوزه و دانشگاه لااقل طی نیم قرن اخیر در بعضی از رشتهها با توفیق همراه بوده است. مثلا در اقتصاد اسلامی، در تعلیم و تربیت و روانشناسی اسلامی، در حقوق اسلامی، در مدیریت اسلامی و در علوم سیاسی اسلامی. به نظر من، وضع ما در هر رشته متفاوت است ولیکن در مجموع کار در حدی پیش رفته که بتوان توقع داشت علوم انسانی اسلامی در عمل حرفهای جدی برای گفتن داشته باشد.
5 سال پیش، کسی جرأت نمیکرد از ترس تکفیر روشنفکران سکولار در دانشگاهها، اسم علوم انسانی اسلامی را به زبان بیاورد
از نظر جنابعالی کنگره علوم انسانی اسلامی چقدر در اهداف خود موفق بوده است؟
یکی از اهداف اصلی کنگره گفتمان سازی در این عرصه است که امروز همه شاهد تحقق بخش مهمی از این هدف هستند. 5 سال پیش، کسی جرأت نمی کرد از ترس تکفیر روشنفکران سکولار در دانشگاهها، اسم علوم انسانی اسلامی را به زبان بیاورد! اما امروز به لطف الهی این عنوان علمی کاملا جا افتادهاست. البته کنگره کار خود را در گفتمان سازی تمام شده تلقی نمی کند و ان شاء الله با قوت به این کار ادامه میدهد.
هدف دیگر کنگره، کمک هدفمند به جریان تولید فکر در این عرصه بوده است که در این زمینه نیز علی رغم دست تنگیهای مالی، اتفاقات خوبی افتاده است. ما به جز مقالات فراوانی که هر دوره از کنگره دریافت و پس از طی مراحل ارزیابی، منتخب آنها را منتشر میکنیم و باید بگویم، سطح همه آنها نیز علمی - پژوهشی است، خط تولید مقالات نظریه پردازانه را بوجود آوردهایم که خودش دارای یک فرایند علمی خاص است. محصول این خط را نیر در قالب کتاب نظریه که نخستین شماره آن در افتتاحیه کنگره رونمایی شد منتشر میکنیم. در زمینه تربیت پژوهشگر و مدرس هم برنامههایی داشتهایم که تشریح این برنامهها را به آینده مؤکول میکنم.
در پایان، اگر بخواهید راه تحول اساسی در علوم انسانی را در چند جمله معرفی کنید، چه خواهید گفت؟
ایجاد خط قوی حمایت از نظریه پردازی و تولید فکر تازه، و همچنین تاسیس گروه ها یا کرسیهای علمی جدید بر اساس رشتههای علوم انسانی اسلامی در دانشگاهها بر اساس ظرفیتها، آن هم در یک فضای آزاد و رقابتی.