بهعنوان مثال استفاده از آنتیبیوتیک و مواد شیمیایی و دارویی در برخی واحدهای صنعتی و بزرگ مرغداری باعث شده است که مشتریان اعتماد خود را به این دسته از محصولات از دست بدهند و غذاهای ارگانیک یا در اصطلاح بازار ایران «محصولات محلی» مشتریان زیادی را به خود جذب کند.
این موضوع میتواند برای صاحبان کسبوکارهای کوچک، درآمد سرشاری را رقم بزند. «پرورش مرغ بومی» یکی از مطلوبترین این گزینههاست. مطلوب از آن جهت که پرورش مرغبومی در سطح صنعتی و مرغداریهای بزرگ توجیه اقتصادی ندارد و در نتیجه تولیدکنندگان باتجربه و بزرگ قادر به رقابت با بازار کوچک شما نیستند.
علاوهبر این مرغ بومی یا همان مرغهایمحلی ایران، نوعی نژاد بسیار مقاوم بهشمار میآیند. آنها در مقابل بیماریها، گرما و سرما تحمل بالایی دارند و این مزیت باعث میشود که ایجاد یک واحد تولیدی مرغبومی نهتنها هزینههایتان را کاهش میدهد بلکه شما را با ضرر و زیان کمتری ناشی از تلفات هم مواجه میکند.
به جز این مقاومت نژاد بومی در مقابل تغییرات دما سبب میشود که شما بتوانید در هر نقطه از کشور یک مرغداری کوچک و کمهزینه دایر کنید. این درحالی است که واحدهای صنعتی و بزرگ پرورش مرغ در برخی اقلیمها مانند مناطق گرم و کویری زیاندهی بالایی دارند.
براساس بررسیهای کارشناسی با راهاندازی یک واحد کوچک پرورش مرغبومی که صرفنظر از هزینه تهیه مکان نگهداری، بین ٤,٥ تا ٦میلیون تومان برایتان هزینه دارد از دوره دوم پرورش به بعد تقریبا به سوددهی خالص و صد درصد میرسید.
*نابینایی که مرغ بومی پرورش می دهد
پرورش مرغ بومی به دلیل برخورداری از ویژگی هایی که به آن اشاره شد، جزو عرصه های تولیدی است که در چارچوب اقتصاد مقاومتی با هدف تولید محصول ارگانیک و اشتغالزایی مورد حمایت قرار گرفته است. آقای اکبر محمد زاده، بسیجی روشندل ایلامی که در روستای لرینی علیا زندگی می کند، از جمله پرورش دهندگان موفق مرغ بومی است.
او درباره ورودش به عرصه پرورش مرغ بومی می گوید: "من حدود 1200 مترمربع زمین کشاورزی دارم که در آن برنج کشت می کنم. از آنجایی که درآمد حاصل از برنجکاری کفاف مخارج زندگی ام را نمی داد، تصمیم گرفتم با استفاده از زمین بلا استفاده متصل منزلم، مرغ بومی پرورش بدهم."
اکبر محمد زاده می افزاید: " پرورش مرغ بومی پیشنهاد بسیج سازندگی بود و البته من نیز از بچگی با کار پرورش مرغ آشنا بودم. 5 میلیون تومان وام گرفتم و کار را شروع کردم و خدا را شکر از درآمد آن راضی هستم. همسر و فرزندانم در کار پرورش مرغ به من کمک می کنند."
*درمان مرغ بومی با گیاهان دارویی
او درباره ویژگی های مرغ بومی خاطرنشان می کند: "مرغ بومی خیلی بیشتر از مرغ صنعتی تخم می گذارد. از آنجایی که غذای طبیعی می خورد و در محیط مورد علاقه اش رشد می کند و نه در قفس، به هیچ وجه با مرغ صنعتی قابل مقایسه نیست. ما به مرغ بومی هورمون و آنتی بیوتیک نمی زنیم چون در برابر بیماری ها بسیار مقاوم است. اما اگر هم بیمار شوند با گیاهان دارویی آن ها را درمان می کنیم. در منطقه ما گیاهی هست که نمی دانم شما به آن چه می گویید اما ما آن را "ترس نداری" می نامیم، مرغ ها اگر مریض شوند این گیاه را می جوشانیم و به خوردشان می دهیم، از پونه محلی هم استفاده می کنیم. به همین دلیل مرغ بومی بسیار خوشمزه تر از مرغ صنعتی است."
آقای محمد زاده زمانی که فقط چند روز از به دنیا آمدنش سپری می شده به بیماری آب سیاه دچار می شود و به علت فقر پدر و مادرش و ناتوانی از تامین هزینه های درمان، برای همیشه نابینا می شود. او که سرپرستی همسر و 5 دخترش را بر عهده دارد درباره کار برنجکاری اش می گوید: "در منطقه ما کشاورزان به ازای هر 1200 متر مربع زمین، 300 کیلو گرم برنج مصرف می کنند اما من به دلیل خودداری از استفاده کود شیمیایی و بهره گیری از کودهای ارگانیک در همین مقدار زمین 450 کیلوگرم برنج برداشت می کنم."
*یک روستا را جابجا کردم
این روشندل ایلامی اما در عین فعالیت جدی در عرصه تولید، به عنوان یک فعال اجتماعی تمام عیار نیز شناخته می شود تا آنجا که به تنهایی بانی انتقال مکان یک روستا و همه خانوارهای ساکن در آن به یک محل جدید و مناسب شده است. او در این باره می گوید: "اوایل انقلاب شغل اصلی مردم روستای ما دامداری بود و ییلاق و قشلاق می کردیم اما به مرور گرایش مردم به سمت کشاورزی رفت. مشکل روستا کوهستانی بودن آن بود، زمین بسیار کمی در اختیار مردم بود و با افزایش جمعیت حتی یک متر زمین برای ساخت خانه وجود نداشت چه برسد به کار کشاورزی. به این نتیجه رسیدم که با استفاده از طرح هادی بهترین گزینه برای حل این مشکل نقل مکان روستا به محلی مناسب است."
او می افزاید: "وقتی مصمم به پیگیری دریافت زمین از دولت برای انتقال روستا به محلی دیگر شدم، بیشتر اهالی مخالفت می کردند به خصوص آن هایی که زمین کافی و خوب داشتند. اما من معتقد بودم باید آینده روستا را دید. موافقت مسئولان را گرفتم و آن ها تقسیم زمین ها را آغاز کردند اما هیچکس حاضر به جابجایی نشد. من و اعضای خانواده ام به تنهایی به محل جدید روستا که 4 کیلومتر از روستای قبلی فاصله داشت نقل مکان کردیم در حالی که از آب لوله کشی و برق بی بهره بودیم. یک سال با همین وضعیت زندگی کردیم تا تاسیسات زیربنایی روستا رسید و مدرسه نیز تاسیس شد. مهاجرت مردم به روستای جدید به مرور آغاز شد و هم اکنون همه 120 خانوار روستای قدیم، در همین روستای جدید ساکن شده اند و در زمین های زیادی که در اختیارشان است، کشاورزی می کنند. روستای جدید ظرفیت پذیرش 1200 خانوار را داراست."
*ساخت مسجد و خاطرات انقلاب
اکبر محمد زاده بانی ساخت مسجد روستا نیز هست و خود افتخار خادمی مسجد روستا را بر عهده دارد. او درباره چگونگی ساخت مسجد روستا می گوید: "برای ساخت مسجد پولی نداشتیم. خودم راه افتادم و رفتم سراغ قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء (ص) و قرب کوثر. گفتم پول بدهید مسجد بسازیم. خدا را شکر کمک کردند. مسجدی ساختیم دو طبقه با زیر بنای 650 متر مربع به اضافه یک پایگاه بسیج و خانه عالم. خادم مسجد هم خودم هستم."
این روشندل ایلامی درباره خاطراتش از دوره انقلاب، می گوید: "پیش از انقلاب معلم مدرسه روستا از اقوام ما بود و خیلی با من رفیق بود. او عامل اصلی بیداری مردم روستا بود. مرتب برای همه توضیح می داد که شاه امریکایی است، برای روستا ارزشی قائل نیست، همه منابع کشور به جیب آمریکایی ها می رود و ما فقط نوکری می کنیم. کدخدای روستا اما طرفدار شاه بود و مردم را به ژاندارمری می فروخت. من عکس امام (ره) را تهیه می کردم و می چسباندم روی تراکتور ها. عکس شاه را هم می خریدم و می دادم به روستائیان تا بسوزانند."
او می افزاید: "یک بار ژاندارمری به مردم حمله کرد و مردم متواری شدند، اما من چون نابینا بودم گیر افتادم. رئیس پاسگاه به کدخدا گفت خجالت نمی کشی که این کور روستایت را به هم ریخته؟ کدخدا گفت همه بدبختی روستا زیر سر این کور است! با موذی گری مردم روستا را تحریک می کند عکس شاه را بسوزانند! خلاصه من را گرفتند و بردند پاسگاه، همانجا به زور در دهانم پهن ریختند تا به خیالشان دیگر نگویم مرگ بر شاه، درود بر خمینی (ره)."
*راه اندازی دو واحد پرورش بوقلمون برای خانواده های بی سرپرست
آقای محمدزاده در روستای محل سکونتش برای دو زن بدون سرپرست پرورش بوقلمون راه انداخته و یک راس گاو نیز برای آن ها تهیه کرده است. او در این باره می گوید: "به آن ها گفتم چرا فقط به کمک های کمیته امداد متکی هستید؟ خودتان تولید کنید و درآمد کسب کنید. گفتند سرمایه نداریم. برایشان وام گرفتم و یک راس گاو و یک گله بوقلمون تحویلشان دادم. الان خودشان زندگی شان را اداره می کنند، ماست و شیر و دوغ و گوشت بوقلمون تولیدی شان را می فرشوند و مثل قبل هم محتاج نیستند."
اکبر محمد زاده درباره مهمترین آرزوش می گوید: "رهبر انقلاب فرمودند که آرزویشان بسته شدن چاه های نفت است. امیدوارم تا زنده هستم آن روز را ببینم. اگر اقتصاد مقاومتی می خواهیم باید تکیه مان به تولید روستایی باشد نه تولید نفت. باید به جوان یاد بدهیم که بعد از نماز صبح دست به کار کشاورزی و دامداری بشوند و به خدا توکل کنند."