جنس رفتار شهید مرادقلی فرهنگی بود
به گزارش خبر نگار خبر گزاری بسیج :تیمور مرادقلی نخستین شهید معلم انقلاب سیستان و بلوچستان که در بهمن ۵۷ شهید شد، جنس رفتارش بوی فرهنگ می داد و اکنون نیز برای مردمان این دیار تداعی کننده انقلاب است.
دوست این شهید انقلابی بابیان اینکه یکی از کارکردهای انقلاب معرفی انسانهای آزاده به جهان است می گوید: هیچوقت نشنیدم که تیمور علیرغم محرومیت تاریخی گذشته از مشکلات شخصی زبان به گلایه بگشاید بلکه جنس گلایههای او فرهنگی بود و همواره از مشکلات اجتماعی و فرهنگی تحمیلی به سیستان و بلوچستان گلایه میکرد.
با این نگاه رهسپار خانه شهید شدم، قدم زدن در کوچهشان سنگین نیست، اصلاً هیچ فرقی با دیگر کوچههای شهر ندارد، یک کوچه است بهمانند هزار کوچه دیگر در دل محله کوی قدس زاهدان.
در این کوچه ۳۷ سال پیش جوانی که هنوز جوهر مهر دهه دوم زندگیاش خشک نشده بود قدم میزد، مسجد میرفت و بیانیه امام را پخش میکرد و لحظهشماری میکرد برای شنیدن حرفهای امام مهربانیها.
حالا این کوچه از آنهمه رفتوآمد تنها یک یادگار از تیمور برای خود به یادگار برداشته، عکسی که هنوز بعد از ۳۷ سال روی سر در ورودی خانه آنان نصب است تداعی شور و است شوریدگی؛ عشق است و دلدادگی.
یکی از عکسهایش که بر روی دیوار خودنمائی میکرد برایم تلنگری عجیب بود، عکس به یادگار با بچهها مدرسه که بر رویش نوشته بود آیندهسازان ایران اسلامی.
حال که خودش برای شکلگیری این انقلاب با خونش، ریشه آن را آبیاری کرده بود اکنون نبود که آن نسل دانشآموز را ببیند که ایرانش را ساختهاند و از سوئی گرد پیری و فراق مهمان صورت خانوادهاش شده بود و به گفته همسرش همچنان سفرهام را دو نفره پهن میکنم چراکه تیمور همیشه با ما است.
مرور خاطرات تیمور با این سخن همسرش افقی زیبا را برایم ترسیم میکرد، فرخ میرشکار میگوید: سال ۱۳۵۱ پس از طی دوران خدمتش در سپاه دانشنامهای را به وزیر وقت آموزشوپرورش نظام ستمشاهی مینویسد و در آن نامه توصیه میکند: کشور عزیز ما درراه تمدنی بزرگ گام برمیدارد و کلیه آحاد ملت وظیفهدارند که درراه رسیدن به این هدف مقدس کوشا باشند.
هدفی که به زیبایی با نثار جانش شکل گرفت و بر تارک تاریخ انقلاب سیستان و بلوچستان، سالها است که خودنمائی میکند.
همسرش میگوید هنوز باور ندارد که تیمور پر کشیده همانطور که هنوز سفره را دونفره پهن میکند و چند دقیقه بعد به یاد میآورد که هیچکس قرار نیست جای خالی نفر دوم را پر کند.
اینجا خانه شهید تیمور مرادقلی است، شهیدی که تنها پل آشنایی ما با وی یک نام بود، که تداعی این جمله بود نخستین شهید معلم انقلاب سیستان و بلوچستان.
در این گوشه شهر و در این خانه کوچک اما باصفا خانواده برخلاف عرف غلط جامعه که با مرگ فردی تمامی خاطرات آن نیز به زیرخاک میرود هنوز لباس گچی تیمور را نگهداشته یا بهتر بگویم نخواسته بشوید تا نکند عطر تن امید زندگی اش را به فراموشی بسپارد و فراموش نکند که برای تربیت نسل آینده ایرانزمین روزگاری تیمور تلاش میکرد، معتقد بود که با این کار هرروز بیشتر به جامعه متعهدتر میشود.
آنطور که همسر شهید میگوید تیمور از همان کودکی شوق معلمی را داشت؛ وی بهمحض پایان مقطع دبیرستان وارد مراحل گزینش و استخدام شد تا بعد از پایان این هفتخان توانست جایگاه معلمی را روی پیشانی خود نصب کند.
هنوز وسایل اتاقش مثل قبل سر جایش است، هیچچیزی فرق نکرده تا دل همسرش یا بهتر بگویم مادرش بیش از این ترک بردارد.
این شعر بر سر درب اتاقش خانه ساده اما مملو از صفایش خودنمائی میکرد که به سراغ من اگر میآیید نرم و آهسته قدم بردارید تا مبادا ترک بردارد چینی تنهائی من.
همسر شهیدی که به همراه دو یادگار تیمور در کنار ما نشسته میگوید: وقتی تیمور برای اولین بار در مقام معلمی ظاهر شد تازه دیپلم داشت و در قاب سپاه دانش مشغول به خدمت شد و به دلیل پایبندی به مقررات و انضباط کاری، خوشبرخورد بودن و جدیت در تدریس پس از گذراندن دوره دانش سرا در سال ۱۳۵۱به استخدام رسمی آموزشوپرورش درآمد.
فرخ میرشکار میگوید: شهید تیمور مرادقلی اعتقاد خاصی به خدمت در مناطق محروم داشت طی مکاتبهای با رئیس آموزشوپرورش شهرستان تعهد مینماید در صورت موافقت برای ادامه تحصیل تا پایان خدمت صرفاً در روستاها و مناطق دورافتاده خدمت نماید، لذا موافقت میشود و تیمور ضمن خدمت؛ به تحصیلات عالیه خود در رشته مهندسی برق نیز ادامه میدهد.
همسر شهید دیگر تاب سخن گفتن ندارد، صورتش را در بین چادرش پنهان میکند، برای مدتی فضای آمیخته باغم، اندوه و آه حاکم میشود...
با آهی بلند و صدای لرزان متأثر از بغض ادامه میدهد که همزمان با اوجگیری مبارزات انقلابی به رهبری امام خمینی (ره) علاوه بر شغل معلمی بهعنوان دانشجوی رشته مهندسی برق در حال تحصیل و نقش بسیار تأثیرگذاری را در روشنگری دانش آموزان و اقوام و مردم زاهدان داشت و بدین منظور و بنا به درخواست شخصی از کاشمر به زاهدان انتقال یافت و در آن زمان ازجمله فعالیتهای وی پخش بیانیه، توزیع اطلاعیهها و تصاویر حضرت امام (ره) و برگزاری و شرکت در جلسات ضد رژیم بود.
وی یادآور میشود: ۱۷ بهمن ۵۷ بود که از منزل جهت رفتن به مدرسه خارج شد حدود ساعت ۱۰ صبح که برای خرید از منزل خارج شدم دیدم یکی از شاگردانش از مدرسه برگشته، صدایش زدم و گفتم مگر مدرسه تعطیلشده است که این ساعت برگشتی؟ گفت: بله و معلمان برای اعتصاب رفتند؛ تیمور از برگزارکنندگان مراسم بود، سنگینی کوهی را بر روی سرم حس میکردم و دلم بر به شوره افتاده بود.
همسر شهید میگوید: وقتی این صحنه را دیدم تا آخر خط را خواندم که برای همسرم اتاقی میافتد، به خانه خواهرش رفتم گفتم شاید او اطلاعی از برادرش داشته باشد که در همین حین پسر بزرگش که دبیرستانی بود سراسیمه آمد خانه و پرسید: دایی برگشته ؟ که مادرش گفت نه مگر چه شده ؟ گفت: توی راهپیمایی بلند مردم داد میزدند مرادقلی مجروح شد.
دیگر اشک امانش نداد و بغضش ترکید، طوری ضجه میزد که انگار در ۱۷ بهمنماه همین امسال تیمور شهید شده، برای چنددقیقهای مکث کردم اما همینطوری اشک از روی گونههایش جاری میشد، در خلسه حالش با تیمور آنان را تنها گذاشتم و غبطه خوردم به این عشق و شوریدگی.
سرم را به نشانه خداحافظی تکان دادم و همسر شهید حسب ادب با همان چشمان بارانی تا دم درب مرا همراهی میکرد اما بغض راه صدایش را گرفته بود، اما از اینکه از سرنوشت پایانی تیمور آگاه بشوم ذهنم لحظهای آرام نمیگرفت، مستقیم به اداره پژوهش بنیاد شهید رفتم و با مرور اسناد تاریخی دریافتم که شهید مرادقلی معلمی مبارز و انقلابی که از برگزارکنندگان و ادارهکنندگان راهپیمایی ۱۷ بهمنماه سال ۱۳۵۷ بود که در حین راهپیمایی براثر حمله نیروهای ضدانقلاب با اتومبیل به صفوف انقلابیون به درجه رفیع شهادت نائل و در گلزار شهدای زاهدان به خاک سپرده شد.
تمام شد و این نقطه پایان زندگی معلمی بود که برای عشق به وطن و استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی جانش را هدیه کرد به گواه تاریخ تشییعجنازه شهید تیمور مرادقلی یکی از شلوغترین تشییعجنازهها بود، همه مردم شیعه و سنی، معلم و دانشآموز همه و همه آمده بودند و با احترام در ۱۷ بهمن ۵۷ پیکر مطهرش را در گلزار شهدای زاهدان به خاک سپردند.