خبرهای داغ:
چه کسی باید پاسخ بدهد؛ اصولگرایان یا جریان خاص؟

طرح براندازی انقلاب به بهانه سرنگونی پهلوی!

توهین به اصولگرایان برای پیروزی در انتخابات و چه کسی باید پاسخ بدهد؛ اصولگرایان یا جریان خاص؟! از جمله مطالبی است که در بسته امروز گزارش تحلیلی خبرگزاری فارس به آنها پرداخته‌ایم.
کد خبر: ۸۶۳۴۸۴۰
|
۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۸

بسته گزارش تحلیلی به تحلیل و بررسی برخی اخبار و مطالب کمتر دیده شده در لابه‌لای رسانه‌های کشور می‌پردازد. در این بسته گزارشی _ تحلیلی علاوه بر خوانش اخبار؛ سوابق و برخی تحلیل‌های موجود پیرامون این مطالب نیز آورده شده است.

 

***

 

توهین به اصولگرایان برای پیروزی در انتخابات

مرتضی مبلغ، از فعالان اصلاح‌طلب و معاون سیاسی وزیر کشور در دولت اصلاحات اخیراً در بخشی از یک مصاحبه که سایت حزب ندای ایرانیان آنرا منتشر کرده، در پاسخ به این سؤال که «شرایط برای اصول‌گرایان چگونه است؟» گفته است:

«به نظر من، با‌ وجود این ظاهر زیبا و خوشحال‌کننده که برای آنها دیده می‌شود و این افراد فکر می‌کنند مشکل رقابت ندارند و راحت در این جاده پیش می‌روند؛ اتفاقا بدترین وضعیت برای آنهاست. به‌خاطر‌اینکه این شرایطی که یک جناح سیاسی کشور یک شادی تخیلی و غیر واقعی برای رقابت داشته باشد، شرایطی است که آنها را زمین‌گیر می‌کند، کما‌ اینکه همین الان هم زمین‌گیر شده‌اند و رشد پیدا نمی‌کنند و اینها منافع ملی را کمتر در نظر می‌گیرند. به‌هر‌حال نمی‌توانند در تراز جمهوری اسلامی خودشان را رشد بدهند چون وابسته و متکی رانت هستند»!

 

*شوربختانه بایستی اشاره کرد که طبیعیست وقتی یک جریان سیاسی به رئیس جمهور منتخب مردم نسبت «بی‌...» بودن می‌دهد و یا اکثریت نمایندگان ملت در مجلس را تندرو و کارنابلد معرفی می‌کند؛ فی‌النهایه از توهین به رقبا و سایرین نیز فروگذار نخواهد کرد.

کما اینکه همانند اظهارات بالا اصولگرایان را نیز متهم می‌کند به اینکه منافع ملی را کمتر در نظر می‌گیرند، متکی به رانت هستند و بصورت تخیلی سیاست‌ورزی می‌کنند!

خوانش اظهارات اصلاح‌طلبان در توهین به رقبا همچنین مکشوف‌کننده این حقیقت نیز هست که جریانی سیاسی که از حمله به نمایندگان مردم احتراز نمی‌کند؛ یقیناً از هجوم و توهین به مردم نیز خودداری نخواهد کرد.

چه اینکه مشاهده شد همین جریان سیاسی هنگامی که مردم از برگزاری جشن هسته‌ای و به خیابان آمدن برای مذاکرات ملال‌آور دولت روحانی با کشورهای 1+5 خودداری کردند نیز به انتقاد از مردم پرداختند و حتی یکی از آنها گفته بود: «ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﺄﺳﻒ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺯﯼ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺁﻥﮔﻮﻧﻪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﻭ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻫﯿﭻ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ. ﺍﯾﻦ ﺑﯽﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﯾﻘﯿﻨﺎً ﺑﻪﻭﺍﺳﻄﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺪﻡ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻫﺰﯾﻨﻪﻫﺎﯼ ﻫﺴﺘﻪﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ».

و همین جریان خاص سیاسی بود که در دوران اصلاحات از این گفته بود که «مردم حتی برای دریافت مرگ موش هم صف می‌کشند» و باز هم چهره‌های همین جریان در دوران دولت سازندگی بودند که بیان کرده بودند باید ابزارآلات سرکوب تهیه کرد تا اگر مردم در مقابل سیاست‌های ریاضتی دولت آقای هاشمی دست به اعتراض زدند به بدترین وجهی سرکوب شوند. و یا اگر چند درصد مردم هم زیر چرخ‌های توسعه لِه شدند اشکالی ندارد.

لازم به ذکر است جریان سیاسی خاص در تمام طول 14 سال گذشته در هیچ انتخاباتی نتوانسته رأی اکثریت مردم را به دست آورد.

 

***

 

طرح براندازی انقلاب به بهانه سرنگونی پهلوی!

روزنامه اعتماد اخیراً در مصاحبه با فردی به نام احمد موثقی به بررسی دلایل بروز انقلاب اسلامی پرداخته است.

وی در این مصاحبه اظهار کرده است:

«در هر دو مورد پدر و پسر، طبقات متوسط و پایین، به دلایل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناراضی شدند. نخبگان صنعتی و کارآفرینی هم که شکل گرفته بودند در تصمیم گیری‌های کلان نقشی نداشتند. در این حال و هوا رژیم به سمت اختناق و سرکوب رفته بود و این شکاف میان جامعه و دولت بسیار عمیق شده بود. از دیگر سو چالش میان دولت و دین هم وجود داشت که با شکاف قبلی همراه شد و جامعه و دین در برابر دولت قرار گرفت. بنابراین به وجود آمدن انقلاب اجتناب‌ناپذیر شد»!

او افزوده است: رهبری امام خمینی(ره) به عنوان یک رهبر کاریزما، تمام گروه های ناراضی را نمایندگی کرد. همچنین چهار متفکر دینی داریم که این چهار متفکر دینی نقش پررنگی در پر کردن خلاهای فکری و سازماندهی جوانان، تحصیلکردگان و دانشجویان داشتند. این چهار متفکر دینی شهید مطهری، آیت‌ا... طالقانی، دکتر شریعتی و مرحوم بازرگان بودند. رهبری امام (ره) این امواج را هدایت کرد و همه نارضایتی‌ها حول محور یک رهبر کاریزما شکل گرفت و تحول را ایجاد کرد.

گفتنیست در مقدمه این مصاحبه که با تیتر «شکاف میان دولت و ملت، عامل سقوط شاه»! منتشر شده اینطور آمده است که امام خمینی(ره) با جذابیت‌های کاریزماتیک موجب حرکت عظیم توده‌ها و سرنگونی رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب ایران شد!

 

*صحبت‌های فرد اشاره شده در بادی امر شاید چندان عجیب یا حاوی نکته خاصی به نظر نیایند ولی ماجرا وقتی جالب می‌شود که مخاطبان از عقبه این صحبت‌ها نیز باخبر شوند و بدانند جریان سیاسی خاص تلاش زیادی دارد تا مدام عنوان کند چیزی به نام «شکاف» میان مردم و حکومت سبب سقوط شاه خائن شده و البته هم‌اکنون نیز در نظام جمهوری اسلامی ایران شکاف و فضای دوقطبی وجود دارد...

آنچه که در ادامه می‌خوانید، تقریرات و گفته‌های تعدادی از چهره‌های جریان سیاسی خاص است که طی دو و نیم سال گذشته بصورت مستقیم یا غیر مستقیم از چیزی به نام وجود «شکاف» در میان مردم و نظام جمهوری اسلامی سخن گفته است:

_ سعید معیدفر، جامعه شناس اصلاح‌طلب: (در حال حاضر) مردم در حاکمیت به درستی دخالت داده نمی‌شوند. (بخشی از یادداشت وی در نشریه اصلاح‌طلب صدا)

_ علیرضا علوی‌تبار، فعال اصلاح‌طلب: اگر بخواهیم اعتماد عمومی به دولت‌ها ایجاد شود و این شکاف تاریخی بین دولت و مردم در جامعه ما از بین برود، راهی جز مردمسالاری نیست. (قسمتی از یادداشت این فرد در روزنامه اصلاح‌طلب شرق)

_ غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی:‌ نسل‌های جوان و جدید خود را خارج از بافت‌های قدیمی قرار می‌دهند و حتی فراتر از تقابل با حاکمیت به تنافر با آن رسیده‌اند...آنها راه خود را می‌روند و ما راه خودمان را! (از سخنان وی در مقابل رئیس‌جمهور روحانی)

_ محسن رنانی، از استادان اصلاح‌طلب: در زمانی که جامعه دارد به شدت دوقطبی می‌شود؛ در زمانی که شانزده میلیون پرونده در دادگستری ما انباشته شده است و روز به روز بر آن افزوده می‌شود؛ در زمانی که اعتیاد بخش بزرگی از نیروی جوان کشور را درگیر کرده است...درزمانی که فساد به ویژگی عادی و اصلی نظام اداری ما تبدیل شده است؛ و در زمانی که ده‌ها مسئله ریز و درشت دیگر قوای کشور را روز به روز تحلیل می‌برد، نظام سیاسی باید دست به انتخاب‌های دشواری بزند. انتخاب‌هایی که می‌تواند از جنس تحول یا حتی «انقلاب از بالا»! محسوب شود. (در گفت‌وگو با نشریه ایران فردا)

_ احمد پورنجاتی، فعال اصلاح‌طلب: یکی از مهم‌ترین عوامل (یکجانبه‌نگری شهروندان) که متأسفانه در کشور ما نیز مشاهده می‌شود، بروز شکاف اعتماد و گسترش نوعی کم‌اعتمادی بین دولت و ملت است. این شکاف وجود دارد و نمی‌توان آن را نادیده انگاشت! (در گفت‌وگو با روزنامه شهروند)

_ هادی خانیکی، تئوری پرداز اصلاح‌طلب با بیان اینکه مردم (ایران) به رسانه‌ها اعتماد ندارند: اگر در جامعه‌ای میان حکومت و جامعه شکاف وجود داشته باشد، دودستگی و جدایی را میان جامعه و رسانه‌ها و حتی در بخش‌های مختلف جامعه می‌توان دید. (در مصاحبه با سایت اصلاح‌طلب جماران)

در تتمه این اشاره‌ها نیز گفتنیست که رضا صالحی امیری، از فعالان اصلاح‌طلب و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی در دولت کنونی، فرد دیگری بود که مثل مصاحبه شونده روزنامه اصلاح‌طلب اعتماد، زمانی در یک نشست به مناسبت 22 بهمن، از وجود «شکاف» بعنوان عامل سقوط نظام شاهنشاهی یاد کرد و جالب آنکه هم او بود که مدتی قبل از سخنان بهمن‌ماهی خود، در اجلاس ماهیانه بنیاد باران(وابسته به لیدر اصلاح‌طلبان) به وجود شکافی عمیق میان نگاه ساختارهای رسمی و غیر رسمی در ایران فعلی اشاره کرد.

او گفته بود: سنجش‌های آماری در این مورد نشان می‌دهد که نوع نگاه ساختار رسمی و ساختار غیر رسمی دارای شکافی عمیق است!

این مدعیان اما در عین حال هیچ سند و مدرکی را دالّ بر دوئیّت و شکافی که بر آن اصرار دارند، ارائه نمی‌کنند و البته کنکاش در قصد و غرض طرح این وهمیّات نیز به هیچ وجه ما را به نتایج خوبی نمی‌رساند.

چه اینکه جامعه‌ی دارای شکاف از صفاتی مثل مشارکت کم در مراسم ملی و مذهبی، کمی مشارکت در انتخابات‌ها و جلوات مردمسالاری و عدم رعایت قوانین و خواسته‌های حاکمیت از سوی مردم برخوردار است که البته هیچیک از این نشانه‌ها به فضل الهی در ایران وجود ندارد.

علت این کنایه‌ها به نظام اسلامی چندان برای افکار عمومی و کسانی که جریان سیاسی خاص را می‌شناسند نامکشوف نیست...

گفتنیست القای اینکه امام خمینی یک رهبری کاریزمای صرف بوده است و عدم اشاره به انتخاب عقلانی مردم ایران در حرکت انقلابی و تبعیت آنها از ولی فقیه شیعه در کنار این معنا، مفاهیم خوبی را به ذهن متبادر نمی‌کند.

 

***

 

درباره کسانی که ژست اقتصادی دارند اما سیاسی رفتار می‌کنند

چه کسی باید پاسخ بدهد؛اصولگرایان یا جریان خاص؟!

فیض‌الله عرب‌سرخی، فعال اصلاح‌طلب اخیراً در بخشی از یک مصاحبه با روزنامه آفتاب یزد در اشاره به انتخابات اسفندماه مجلس شورای اسلامی گفته است:

مستقل از اینکه این جناح (اصولگرایان) برنامه مشخصی برای شعار‌های معطوف به بهبود معیشت مردم دارد یا ندارد باید یادآور شد که سه دوره چهارساله مجلس، دو دوره چهار ساله دولت همراه با بیش از ٩٣٠ میلیارد دلار درآمد ارزی حاصل از صادرات نفتی و غیرنفتی به عنوان پشتوانه‌ای که نه در گذشته وجود داشته و نه در آینده قابل تصور است در اختیار این جناح بوده است و کلیه نهادهای اجماعی حاکمیت هم حامی آنان بوده است و هیچ کس حاضر نیست از این دوره و نتایج عملکرد آن دفاع کند، حالا قرار است چه شرایطی ایجاد شود که آنها موفق به تحقق شعارهای خود شوند؟!

او افزوده است: دلیل اصلی رویگردانی مردم در انتخابات ٩٢ از اصولگرایان همین عملکرد بوده است و بعید است که در این انتخابات هم مردم اقبالی به این جریان -مستقل از عرضه هر شعاری - نشان دهند!

 

*شاید بهتر باشد قبل از آنکه علت عدم رأی‌آوری کاندیداهای اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری گذشته بررسی شود؛ علت ناکامی جریان سیاسی خاص در تمام انتخابات‌های 14 سال گذشته و کنار کشیدن کاندیدای آنها در سال 92 بررسی شود.

همچنین باز هم آنچه که ضرورت بررسی بیشتری دارد؛ نبود هیچ سند خاصی مبنی بر حمایت جریان سیاسی خاص از کاندیداتوری رئیس جمهور روحانی در انتخابات سال 92 است!

از سوی دیگر و در اشاره به کارنامه سه مجلس و دو دولت اصولگرا نیز بایستی بیان کرد که اصولگرایان نه تنها در این 10 سال که همواره دغدغه مستضعفین و قشر محروم جامعه را داشته‌اند و به تعبیری مسئله اقتصاد و معیشت همیشه یکی از اصلی‌ترین وجوه فعالیت اصولگرایان بوده است.

اتفاقاً این جریان سیاسی خاص است که باید بگوید چرا در طول 8 سال دولت اصلاحات به جای توجه به معیشت مردم شعار توسعه سیاسی و گفت‌وگوی تمدن‌ها را سر داد و حتی بعدها و پس از اعتراف به این اشتباه خود، باز هم اشتباه دیگری به نام بزرگنمایی از تحریم‌ها را مرتکب شد و بعدها در جریان فتنه سال 88 نیز موجب تحریم‌های بیشتری علیه مردم ایران شد.

در طول حدود 10 سال منصب‌داری اصولگرایان نیز نه تنها کشور دچار «رکود» نبود و نشد بلکه ایران به جایگاه هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا (به گواه صندوق بین‌المللی پول) رسید، بخش‌هایی از درآمدهای ملی به اشکال مختلف به سمت مردم سرازیر شد، جلوی گرانی برخی اقلام مایحتاج مردم گرفته شد، پایتخت ایران به یکی از نمادهای مدیریت جهادی اصولگرایان تبدیل شد، مذاکرات هسته‌ای دوران آنها هیچ شبهه‌ای مبنی بر کرنشگری و قبول کدخدایی ابرقدرت‌ها را با خود نداشت، ایران اسلامی به غنی‌سازی 20 درصدی اورانیوم دست یافت و در طول تمام این سال‌ها نیز ایران اسلامی به جایگاه‌های رفیع جهان در تولید علم و فناوری دست یافت و هم‌اکنون نیز قدرت جهانی‌اش بویژه در محور مقاومت به رخ کشیده می‌شود.

این در حالی است که جریان اصولگرا حتی از بابت اشتباهات برخی چهره‌های خود نیز کارنامه‌ای شفاف در «طرح انتقاد» و مقابله با این خطاها و عدم پذیرش مسببان دارد.

چه اینکه مرحوم کردان را اصولگرایان برکنار کردند نه اصلاح‌طلبان و مقابله با حلقه انحرافی توسط اصولگرایان طرح و دنبال شد و منتقد برخی سیاست‌های غلط دولت قبلی در اقتصاد و دیپلماسی و سیاست خارجی نیز توکلی و نادران و زاکانی و صفارهرندی و محسنی اژه‌ای و... بودند نه اصلاح‌طلبان.(جالب آنکه مثلا یکی از فعالان اصلاح طلب رسما اعلام کرد که از مشایی! به دلیل عدم به کاربردن کلمه فتنه ممنون است).

اما در سمت مقابل این رخدادها، جریان سیاسی خاص قرار دارد که حتی هنوز هم حاضر به برائت جستن از هیچیک از چهره‌های خطاکارش نیست، همچنان از بیان موضع محرز خود در قبال سیاست‌های ایران اسلامی در محور مقاومت –که صراحتاً با آن مخالف بود-اِبا می‌ورزد، درباره بی‌دستاوردی برجام و پسابرجام جوابی ندارد، ژست اقتصادی دارد اما رفتارش سیاسی است، فتنه سال 88 را «سوء تفاهم» می‌خواند و در مقابل رکود عارض شده بر کشور نیز صرفا به تشویق لباس نپوشیده پادشاه مشغول است!

این جریان خاص سیاسی همچنین درباره 8 سال دولت اصلاحات که مشحون از فتنه، توهین به مردم، اشک ریختن رئیس‌جمهور وقت برای رأی‌آوری، تلاش برای القای حاکمیت دوگانه، عدم رعایت «تقوای جمعی» و خاطرات مجلس مشهور ششم و نمایندگان مستعفی‌اش است نیز هیچ نمی‌گوید و صرفاً به مدح و ثنا مشغول است.

در واقع منهای نتیجه انتخابات هم این جریان سیاسی خاص است که باید درباره تمامی مقولات فوق به جای سکوت یا فرافکنی، استدلالاتی منطقی را در محضر افکار عمومی مطرح کند و یا اینکه راه «عذرخواهی» و «توبه» را در پیش گیرد.

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار