بازخوانی ۹ انتقاد شدید «یادگار امام» علیه دولت «رفسنجانی»
انتخاباتی که پیروز مسلمش شخصیتی چون اکبر هاشمیرفسنجانی بود که قرار بود چرخ اقتصاد کشور را که در آن زمان، مهمترین دغدغه اجتماعی بود، در مدت 4 و یا نهایتاً 8 سال بگرداند و از ایران به تعبیر خودش "ژاپن اسلامی" بسازد.
کارشناسان و ناظران دوران سازندگی اما میگویند این کشور نه تنها ژاپن اسلامی نشد، بلکه سیاستهای لیبرالیستی دولت خصوصا در اقتصاد، رفتهرفته ایران اسلامی را نیز از آرمانهایش دور کرد.
این انحراف از مسیر که از ابتدای دولت سازندگی اوج گرفته بود، انتقاد شدید بسیاری از دلسوزان نظام و علیالخصوص یادگار امام را برانگیخت. تا جایی که سیداحمد خمینی یادگار امام که تنها در مواقع ضروری لب به انتقاد میگشود، درخصوص یکی از سیاستهای انحرافی دولت برای جذب سرمایهداران به کشور میگوید: "وقتی ما از کسانی که در خارج نشسته بودند و فرزندان امام از بیدکتری جان میدادند، دعوت به عمل آوردیم، نباید توقع داشته باشیم نگویند همه ارزشهای دوران انقلاب به ضدارزش تبدیل شده است. ملاقات با سرمایهداران فراری زمان شاه، ایران را به ایران زمان شاه، یعنی مورد قبول غرب مبدل میکند."
اما اینکه چه عواملی باعث شد یادگار امام که در ابتدا با وجود تمامی گرانیها، از لزوم حمایت از برنامههای دولت سخن میگفت، بدین نحو به عملکرد اقتصادی دولت هاشمی بتازد را میتوان در اقدامات دولت جست.
یکی از اصلیترین خطوط انحرافی دولت اکبر هاشمی رفسنجانی کنار گذاشتن برنامه اول توسعه و اجرای سیاست تعدیل اقتصادی بود.
در قانون برنامه اول توسعه -که در پایان سال 68 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید- ردپایی از سیاست تعدیل و مجموعهای از سیاستها و روشهای پیشنهادی مانند آزادسازی قیمت ارز یا برخی از کالاها و خدمات، خصوصیسازی، کوچکسازی دولت، کاهش تعرفههای بازرگانی و یا حذف یارانهها به چشم نمیخورد ولی در عمل دولت گامهای شتابانی را بدین سو برداشت تا عملا با سیاستهای بانک جهانی همسو شود.
انحراف از این برنامه و تئوریسینی اقتصاددانان براساس الگوی غربی باعث شد تا دولت هاشمی نتواند مدیریت اقتصاد را در دست گیرد و سیاستهایی همچون استقراض وامهای کوتاهمدت برای پروژههای بلندمدتی که 20 سال بعد به نتیجه میرسد، امری عادی به حساب آید تا جایی که با اصرار رئیسجمهور گرفتن وام یک الزام شود و حتی رئیسجمهور خطاب به دستگاهها اعلام کند که اگر شما این کار (گرفتن وام) را نکنید، من خودم وارد میدان خواهم شد و وامهای مورد نظر را از خارج تهیه میکنم.
تحلیل هاشمی رفسنجانی و تیم اقتصادیاش در آن زمان این بود که با اجرای مفاد برنامه اول و تسهیلات خاص برای صادرات، وام و بهره وامها از ارز حاصل از صادرات تامین میشود ولیکن به گفته روغنیزنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه، تحلیل اشتباه در قیمت هر بشکه نفت و کاهش قیمت آن در بازارهای جهانی و همچنین اشتباه در میزان صادرات غیرنفتی، عملا دست دولت را در پرداخت وامهای خارجی خالی گذاشت و تلمباری از بدهیها را در سال 70 و 71 ایجاد کرد.
سرانجام تصمیمات اشتباه دوساله دولت سازندگی، تبعاتش را به سوی سفرههای مردم سرازیر کرد تا حتی یادگار امام خمینی نیز که دریکسال ابتدا به کار دولت، تاکید بر این مساله دارد که "نباید توقع داشته باشیم همه معضلات فوراً حل شود" و یا اینکه "مشکلات اقتصادی نباید شما را از پای دربیاورد. شما هرگز برای وضع اقتصادی مبارزه نکردهاید"، لب به انتقاد از سیاستهای اقتصادی و همچنین وضع موجود بگشاید.
یکی دیگر از سیاستهای تکنوکراتی دولت هاشمی، دعوت از سرمایهداران خارج از کشور برای شرکت دادن آنها در بازسازی کشور بود. این اقدام دولت نیز با واکنش تند یادگار امام مواجه شد.
سیداحمد در دیدار با اعضای ستاد مراسم ارتحال امام با بیان اینکه "نباید بگذاریم تفکر امام، یاد امام و راه امام فراموش شود"، میگوید:
"دعوت از سرمایهداران فراری رژیم گذشته برای مشارکت در برنامههای اقتصادی دوران سازندگی، شدیدا مغایر با آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و خط امام است. بعضی از آدمهای مستاصل به این نتیجه رسیدهاند که برای چارهاندیشی مشکلات جاری، سرمایهداران فراری بیایند سرمایهگذاری کنند. در صورتی که مشکل ما با سرمایهگذاری چهار تا سرمایهدار خونخوار و فراری و زراندوز حل نمیشود.
دعوای ما با دنیای سرمایهداری به وجود آورنده مشکلات جاری است که جنگ با سرمایهداری در بطن مکتب ما نهفته است. حقیقتا تاسفآور است که سادهلوحانه از سرمایهداران بیاعتقاد به اسلام و نظام و رهبر دعوت کنیم که بیائید سرمایهگذاری کنید که مردم ما فقیر هستند! تاسفآورتر اینکه باز میگویند در خط امام حرکت میکنیم. به چه قیمت میخواهیم تعدادی سرمایهدار فراری را وارد وطن کنیم. به قیمت از دست دادن حزبالله و دلسردی نیروهای انقلابی!
سرمایهداران فراری عناد و کینهها با نظام ما دارند و هرگز به این مردم مظلوم نخواهند بود. پس این همه مصائب مردم ما در طول سیزده سال انقلاب اسلامی برای چه بود؟ شما به چه عنوانی دست از خط روشن و بیابهام امام میکشید و جلسه با لاجوردیها و برخوردارها که همیشه از منفورترین افراد نزد ملت ما هستند، برگزار میکنید؟ آن هم در شرایطی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان یکی از شاگردان زنده امام توصیه اکید بر ادامه مبارزه آشتیناپذیر با دشمنان انقلاب و نظام و آمریکای جنایتکار دارند و حتی کشتهشدن در راه مبارزه با آمریکا را شهادت میدانند.
این چه سیاست غلطی است که ما در کنار سرمایهداران مقیم آمریکا قرار بگیریم که میخواهیم به مردم خدمت کنیم. مردم ما خدمت را نمیخواهند، دعوت از دکترهایی که در حساسترین شرایط جنگ تحمیلی کوچکترین قدمی در راه مداوای مجروحان برنداشتند، نمیتوانند دردی از دردهای مردم را مداوا کنند و آنها به محض ورود به کشور در شمال شهر تهران ساکن میشوند و برای مردم دور افتاده روستاهای محروم کاری نخواهند کرد. دعوت از نخبگان و متخصصان در شرایطی میتواند گرهی از مشکلات نظام و انقلاب باز کند که مبتنی بر اعتقادات و ارزشهای اسلامی نظام باشد.
وقتی ما با لاجوردیها در آمریکا جلسه تشکیل دادیم، وقتی ما از کسانی که در خارج نشسته بودند و فرزندان امام از بیدکتری جان میدادند، دعوت به عمل آوردیم، نباید توقع داشته باشیم نگویند همه ارزشهای دوران انقلاب به ضد ارزش تبدیل شده است. ملاقات با سرمایهداران فراری زمان شاه، ایران را به ایران زمان شاه، یعنی مورد قبول غرب مبدل میکند و این ظلم بزرگ در مورد رهبری است که در تمام سخنرانیهایشان غرب به خصوص آمریکا را دشمن انقلاب ما معرفی میکنند...
ما امروز بیش از گذشته و با قدرت بیشتری باید از خط امام دفاع کنیم و در مقابل کسانی که بدون اجازه رهبر معظم انقلاب اقداماتی انجام میدهند، بایستیم و نگذاریم افکار امام و رهبری و آرمانهای نظام از این مملکت رخت بربندد. از آنجا که ما رهبر معظم انقلاب را داریم، مطمئن هستیم که این سیاستها و طرحها جامه عمل نخواهد پوشید ولی ضرر طرح این مسائل هم کم نیست."
سیاستهای غلط و زنبیل بدست گرفتن وزارتخانهها برای اخذ وام از کشورهای بیگانه و عدم پرداخت آن، فشار گرانیها را روز به روز بر مردم میافزاید و تحمل این شرایط برای یادگار امام در حالی سخت و غیرقابل تحمل میشود که میداند تمام این مصیبتها برگرفته از الگوی غربی و پشت پا زدن به تمامی آرمانهای روحالله خمینی است. همین امر نیز باعث میشود که در هشتم مرداد سال 70 از فشار شکننده اقتصادی بر مردم بگوید.
"اقتصاد بیمار ما بیشتر از هر زمانی به راهاندازی چرخهای تولید نیاز دارد. اگر کسانی فکر کنند که در تبیین مسائل اقتصادی و فرهنگی جامعه باید همه تعریف کنند، خود را گول میزنند و از واقعیتهای جاری جامعه فاصله گرفتهاند. امروز گرانی و کمبود و فشار اقتصادی بر دوش خیل محرومین جامعه به صورت شکنندهای درآمده است و باید عاجلا چارهای برای آن اندیشید....
حل مشکلات اقتصادی نیازمند به زمان طولانی است. ما اگر دست از آرمانهای اسلامی برداریم، مسلماً به یک اقتصاد شکوفا در جهت اهداف اسلامی و انقلابی نخواهیم رسید.»
روح غالب بر اقتصاد غربزده، تجملپرستی و رفاهطلبی است. این روح به آرامی در کالبد مدیران دولتی ریشه میدواند و دیگر سادهزیستی برای یک مدیر عار و تجملگرایی سکه رایج میشود؛ سکهای که گویا باورهای رئیسجمهور را که در مکتب امام آموزش دیده است، دگرگون کرد تا او نیز بگوید "بسیجی باید مانور اشرافیگری بدهد".
طبیعی گشتن همین امر در بین سیاسیون و دولتمردان، انتقاد سیداحمد آقا که در مکتب بزرگ مرد سادهزیستی چون امامخمینی آموزش دیده بود را برمیانگیزد.
وی در گفتوگویی با روزنامه کیهان در اردیبهشت سال 70، درخصوص افزایش تجملگرایی و رفاهزدگی میگوید: "بله متاسفانه تجمل، زیبائیپرستی، رفاهزدگی، افراط در میهمانیهای آنچنانی به حدی است که اگر بخواهیم به سالهای قبل از فوت امام برسیم، کار بس مشکلی در پیش داریم. شما سری به وزارتخانهها بزنید، گلدانهای گلهای زینتی که از مال مردم فقیر تهیه میشود را ببینید. میز و صندلیها دیگر میز و صندلیهای اول انقلاب نیست. سفرهها دیگر آن سفرهها نیست. ریخت و پاشها به قدری است که دل هر کسی را به درد میآورد. اینها همه برای این است که شعارهای انقلاب را جدی نگرفتهایم...."
وی همچنین در شهریورماه سال 70 و در دیدار با خانوادههای شهدای شهرستانهای خمین، جیرفت و اقشار مختلف امت حزبالله به انحراف تدریجی برخی از مسئولین اشاره میکند و میافزاید:
"ضد انقلاب با کمک استکبار دست به ترور روحانیون بزرگوار زد. انفجار حزب جمهوری اسلامی، نخستوزیری و ترور شخصیتهای سیاسی، مذهبی و ترور ائمه جمعه از موارد قابل اشاره است. ناچار روحانیون مسئول به محافظ پناه بردند و حفاظت خود را به آنها سپردند و نطفه جدایی از مردم بسته شد.دیگر محافظین اجازه نمیدادند روحانیون مسئول بین مردم بروند. بزرگترین ضد ترورها جدا کردن مسئولین روحانی از مردم بود.
این جدایی کار خود را انجام داد و مسئولین روحانی به راحتی نمیتوانستند حرف دل مردم را بشنوند. از طرف دیگر پاسدار و حفاظت داشتن خودژستی شد و تشریفات خلقوخوی خلقیبودن روحانیون مبارز را تغییر داد. دیگر روحانیون مسئول مانند مردم جنوب شهر در صف اتوبوس نمیایستند. منازلشان با منازل پابرهنهها همخوانی ندارد. خورد و خوراک آنها مانند مردم نیست. مسافرتها، وضع زن و بچه به کلی تغییر کرده است و بالاخره تجمل جای درویشی را گرفت. فریاد امام و رهبر انقلاب بلند شد.
بعضیها ظاهر قضیه را کمی تغییر میدهند تا آب از آسیاب بیفتد. خیال میکنند که تشریفات فقط ماشین بنز است که در آن مینشینند، در حالی که تشریفات تنها این نیست. تشریفات در تفکر ما رسوخ کرده است. هر قدم انحرافی بعد از چندی قبح خودش را از دست میدهد و معتقد میشویم که اینکه چیزی نیست. در این موقع است که به قول امام مردم با خود میگویند «نکند پشت کتاب چیزهایی نوشته شده است که ما نمیدانیم».
روحانیون ضدانقلاب و مرتجع سربرآوردند و مریدانی که روحانیون انقلابی جذب کرده بودند، دوباره دور خود جمع کردند. اینبار حرفهای آنها و مخالفتهای آنها برای مریدان قدیمیاشان قابل فهم بود لذا اگر بعضی از روحانیانی که قبل از انقلاب در غم و شادی مردم شریک بودند، همانها که سخنگوی انقلاب بودند، اگر زود به فکر علاج نیفتند خطری که احساس میشود ممکن است جدی گردد. اینکه روحانی حرف از مستضعف میزند، میگویند شعار میدهی، به علت این است که خودعمل نمیکند، و الا اگر خود عمل میکرد او شعار بیمحتوا نمیداد، اگرچه ممکن بود که به حرف او گوش ندهند. به نظر من یکی از علل دلسردی حزبالله عزیز در مقابل مفاسد اجتماعی همین است. این مساله در غیرروحانی هم هست ولی من چون یک طلبه هستم، قسمت روحانیاش را گفتم و یک غیرروحانی وکیل و یا وزیر قسمتهای دیگرش را بگوید. این اُس اساس است.
دیروز سختیهای مبارزه، با مردم تفسیم میشد و مردم گرم در مبارزهای بیامان میشدند، ولی امروز امتیازهای حکومت با مردم تقسیم نمیشود لذا حزبالله حساسیت و دلگرمی قبل را ندارد، البته بحث بر سر حزبالهی که اعتقادش محکم است، نیست؛ او که با خدایش و امامش پیمان بسته است تا همیشه در مقابل سختیها و فریبها بایستد و هرگز قدمی کوتاه نیاید....
اعمال بعضی از مسئولین از قبیل نشستن با سرمایهداران فراری در آمریکا که با این سخن امام که «روحانیت متعهد به خون سرمایهداران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت» و دفاع تبلیغی سراسری از این حرکت نادرست از جمله چیزهایی است که حزباللهی را دلسرد میکند.
عدم هماهنگی با بعضی از مواضع رهبری معظم که در زمان امام هم اتفاق میافتاد و عدم اعتراض تبلیغی سراسری و یا حتی موردی موجب میشود که عدهای از فرزندان انقلاب در حوزهها و دانشگاهها و محافل سیاسی معتقد شوند که این عدم هماهنگی خود سیاست مورد قبولی است که به امام در زمان امام صدمه میزد و به رهبری معظم در این زمان.
این موضعگیریها و رفت و آمدهای بیحساب در دانشگاهها، حوزهها، کارخانهها و کوچه و بازار بخصوص محافل سیاسی بازتاب گستردهای دارد که ممکن است در دراز مدت زیانهای غیرقابل جبرانی به دنبال داشته باشد. باید کاملا توجه داشت که برای رسیدن به رفاه اقتصادی شکست سیاسی و اعتقادی نخوریم که در مقاسیه با آن رفاه، در سایر زمینهها ضرر بیشتری عایدمان میشود.
من صرفا به یکی دو مورد اشاره کردم و خواستم بگویم همه چیزی را به گردن آمریکا انداختن و همه ضعفها را به پای فاکتورهای خارجی نوشتن و در زیر چتر این شعارهای از عیوب خود غافل بودن سادهلوحانه است."
عدم توجه مسئولان دولتی به توصیههای یادگار امام و تختهگاز رفتن در اتوبان اقتصاد لیبرالیستی و بیتوجهی به اساس انقلاب کار را به جایی رساند که 2 سال بعد، سیداحمدآقا نگرانی خود را نسبت به انحراف از آرمانها به صورت صریحتر بیان کند.
"اینجانب بارها تذکر دادهام که نباید دست به کارهایی بزنیم که در آینده برای مردم و سردمداران حکومت به عنوان روش مورد قبول باشد. باید تلاش کنیم که دچار تشریفات زاید نگردیم. حضرت امام در سال 58 بعد از انجام رفراندوم که مرتبا روزنامهها آگهیهای تبریک را چاپ میکردند به من فرمودند که به روزنامهها بگوئید این کار طاغوتی را انجام ندهند و آن را متوقف کنند. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی که در شهرکرد داشتند، فرمودند: من دوست دارم روی سنگها و خاک کوچههای شما راه بروم و هرگز برای من کوچه و خیابانی را آسفالت نکنید که این کار زشتی است. همه دستاندرکاران نطام با سخنان رهبر انقلاب موافقند.
آقای رئیسجمهور به استانی تشریف میبرند، سری به روزنامهها بزنید، دهها صفحه پر از تبریک سفر ایشان به آن استان است! و اکثر تبریکها مثل هم! میلیونها تومان خرج این آگهیهاست! ریاستجمهور عزیز چه احتیاجی به این نوع کارها دارند؟ خوشامدگویی کسانی که میتوانند پول این آگهیها را بدهند، چه نفعی برای مردم و ریاستجمهوری دارد؟ آیا بهتر نبود اینگونه مخارج را به جای این کارها، خرج دارو یا غذای فقرا و مستمندان میکردیم.
این کارها امروز برای ریاستجمهوری است و فردا برای فلان وزیر، پس فردا برای استاندار! مسلما ریاستجمهور عزیز ما که خود من یکی از ارادتمندان جدی ایشان هستم، راضی به این کارها و تشریفات زاید نیستند.
اگر امروز جلوی این قبیل کارها گرفته نشود، فردا ترککردنشان برای دیگران توهین تلقی میشود. نباید اجازه دهیم که در چنین مسیر تلخ و ارزشکشی بیفتیم".
دولت سازندگی تا جایی که توانست مسیر اقتصادی کشور را برای تاخت و تاز سرمایهداران باز گذاشت. مسیری که به تعبیر دولتیها اگر برای رسیدن به اهداف توسعهشان 15 درصد مردم هم زیر چرخ های اقتصادی له میشدند، مانعی نداشت.
در آن دوران به حدی دست سرمایه داران برای وارد آوردن فشار بر طبقه مستضعف باز بود که یادگار امام در چندین سخنرانی نسبت به تداوم این وضعیت شکایت میکنند و خواستار عملکردی همانند برخوردی که با منافقین شد، با سرمایهداران میشود. "امروز کنترل شرایط نابسانمان اقتصادی و حمایت از توان اقتصادی محرومان جامعه، لازمه سالمسازی فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی است. متاسفانه امروز هم خون مستضعفین را سرمایهداران بزرگ و کوچک میمکند. بعضیها خیال میکنند به بخش خصوص بها دادن به معنای آزادی عمل سرمایهداران به شکلی است که هر اندازه خواستند خون مظلومین را در شیشه بکنند. اینگونه نمیشود....
اگر ما با سرمایهداران بزرگ به طور سنجیدهای برخورد میکردیم، آنها نمیتوانستند در برابر دولت و ملت یک مسالهای را ایجاد کنند. از موقعی که سرمایهداران تحت لوای بخش خصوصی به تخریب اقتصادی مشغول هستند، هر روز سنگی در مقابل توان اقتصادی مردم مظلوم و مستضعف انداخته و هرروز سیاستهای اقتصادی دولت به بازی گرفته میشود...
اگر ما با سرمایهداران همانند منافقین عمل می کردیم، اوضاع کشور به این صورت در نمیآمد. یک عده سرمایهدار زالوصفت به این بهانه که اقتصاد دولتی مضر است، به حال خود رها شده و به جان این ملت افتادهاند. کسی منکر این نیست که اقتصاد دولتی مضراتی دارد اما به این بهانه نباید لجام گسیختگی اقتصادی حاکم شود...
اسلام با بیبندوباری اقتصادی مخالف است. ما نباید تابع سیاستهای اقتصادی درهای باز غرب باشیم. اگر تابع این سیاستها باشیم، مانند شوروی سابق مطمئنا در آینده کارمان از شرایط کنونی مشکلتر میشود".
یادگار امام در دیدار با مسئولان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی نیز از لزوم برخورد با دانهدرشتها و سرمایهداران زالوصفت میگوید."نباید اجازه دهیم تحت تاثیر جو تبلیغاتی حق کسی ضایع شود و بیگناهی را محکوم کنند. در چنین کار مهمی اول باید سراغ دانهدرشتها برویم.
بسیاری از نهادها و شرکتهای دولتی برای افزایش درآمدهای کاذب خود، قیمتهای واقعی و سود عادلانه را رعایت نمیکنند. تحت عناوین ملی و دولتی مایحتاج مردم را با قیمت و سود عادلانه عرضه نمیکنند. دولت و مسئولانِ مبارزه با گرانفروشی اول باید به وضع شرکتها و نهادهای دولتی رسیدگی کنند.
ما از اول گفتیم که آزادی عمل سرمایهداران بزرگ و متکاثر کار را به اینجا خواهد رساند. کسی با کارهای زیربنایی و بازسازی زیرساختهای اقتصادی مخالف نیست. ما میگفتیم که اجازه ندهید به این بهانه لجام گسیختگی اقتصادی حاکم شود."
هرچند که امروزه آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی بدون یادآوری خاطرات دوران زمامداریاش، انتقادات شدیدی را نسبت به شرایط کنونی روا میدارد ولی بازخوانی بخش کوچکی از تاریخ نشان از وخیمتر بودن اوضاع با الهامگیری از تئوریهای لیبرالیستی -که اصرار زیادی نیز بر اجرای آن وجود داشت- دارد.
یادگار امام در اینباره به دولت هشدار میدهد که نکند صرف اینکه طرحی از طرف چند اقتصاددان تهیه شده و تنی چند از کسانی که مسائل اقتصادی را میفهمند آن را تائید کردند، موجب شود تا آخر بر آن پافشاری کنیم.
"امروز همه ما موظفیم سیاستهای اقتصادی دولت را پشتیبانی کنیم و دفاع از دولت وظیفه شرعی همه است ولی صرف اینکه طرحی از طرف چند اقتصاددان تهیه شده و تنی چند از کسانی که مسائل اقتصادی را میفهمند آن را تائید کردند، نباید موجب شود تا آخر بر آن پافشاری کنیم.
ما باید از جنگ و طرحهای کارشناسان جنگی و نتیجه جنگ این تجربه و درس را بیاموزیم که باید کارشناسان دولت حتما برای طرحهای خود زمان در نظر گیرند و با شجاعت و صراحت با مردم حرف بزنند و بگویند که تا فلان زمان نتیجه این سیاست اقتصادی چیست که در صورت عدم موفقیت فورا فکر اصلاحی کرد و الا کار به جایی میرسد که یک مرتبه متوجه میشویم که هیچ راهی جز تسلیم در برابر مشکلات نداریم.
نتیجه اینکه با وضع اقتصادی مردم تجملگرایی روحانیون مبارز و عدم کار فرهنگی درست و موضعگیریهای بعضی از مسئولین، ملایمتهای بیمورد دیگر نباید انتظار داشته باشیم همان شور و حال اول انقلاب باقی باشد و مردم در مقابل تنشهای سیاسی و فرهنگی سر از پا نمیشناسند و وارد عرصه کارزار با مفاسد اجتماعی و میادین مبارزاتی شوند.»
عدم توجه به توصیهها و هشدارهای کارشناسان و همچنین یادگار امام برای عدم پافشاری بر روی برخی مسائل اقتصادی همچون دریافت بیحد و حصر وامهای خارجی سرانجام به بدهی سنگین 30 میلیاردی و عدم پرداخت آن منجر میشود و کار را به جایی میرساند که دولت با تغییر تئوریسینهای اقتصادیاش، تغییر رویه از سیاست تعدیل به سیاست تثبیت میدهد.
یادگار امام در اینخصوص با شدیدترین لحن به استقراض خارجی دولت انتقاد میکند و میگوید: "آیا آمریکا به ما گفت که دور دنیا راه بیفتیم و از هر کشور و دولتی که سر راهمان بود چند صد میلیون و چندین میلیارد دلار وام بگیریم و مملکت را زیر بار استقراض خارجی ببریم؟ … یک مدت ایام ماه عسل بود، آقایان از دردسر جنگ فراغت یافته و پولهای موجود را هزینه میکردند. دوستان انقلاب و نظام مرتبا حرص میخوردند و مضرات دریافت وامهای سنگین خارجی را گوشزد میکردند اما آقایان در مصاحبههای خود دریافت هرگونه وجهی را از کشورهای خارجی تکذیب کرده و با قاطعیت میگفتند ما هیچگونه بدهی خارجی نداریم.
اما حالا اعلام میشود که صحبت از 35 تا 40 میلیارد دلار بدهی است و هر چند هفته یکبار اخبار مربوط به نحوه پرداخت بدهیها به آلمان، فرانسه، انگلیس، هلند، کره، ژاپن و بعضی ممالک دور و نزدیک در جراید چاپ میشود و یک نفر هم نیست که این روزنامهها را بردارد ببرد بگذارد جلوی برادر دکتر عادلی رئیس کل سابق بانک مرکزی و دکتر نوربخش وزیر سابق دارایی و از آقایان بپرسد که مگر شما نمیگفتید ما صنار به ممالک خارجی بدهکار نیستیم؟"
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، آغاز تجملگرایی و انحراف از مسیر و قیمتهای سر به فلک کشیده از درون دولت سازندگی آغاز شد و امروزه بسیاری از تحلیلگران سنگبنای اقتصاد بیمار امروز را ریشه در عملکرد دولت سازندگی تحلیل میکنند. چه اینکه رهبر معظم انقلاب نیز در اول فروردین ماه سال 1392 در جمع زائران حرم امام رضا (ع)، یکی از علل مهم تاثیرگزاری تحریمها را در شرایط کنونی در وابسته بودن اقتصاد کشور به نفت دانستند و فرمودند: "من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان "تکنوکرات" لبخند انکار زدند که مگر میشود؟!"