خبرهای داغ:
گزارشی به بهانه سالروز رحلت یادگار امام؛

سید احمد خمینی؛ سربازی برای ولایت فقیه

آقای رئیس‌جمهور به استانی تشریف می‌برند، سری به روزنامه‌ها بزنید،‌ ده‌ها صفحه پر از تبریک سفر ایشان به آن استان است! اگر امروز جلوی این قبیل کارها گرفته نشود، فردا ترک‌کردنشان برای دیگران توهین تلقی می‌شود. نباید اجازه دهیم که در چنین مسیر تلخ و ارزش‌کشی بیفتیم.
کد خبر: ۸۶۵۰۹۵۷
|
۲۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۲:۵۸

به گزارش خبرگزاری بسیج، خیلی ها تصور می‌کردند با رحلت حضرت امام خمینی (ره)٬ نقش سید احمد خمینی فرزند ایشان٬ نیز کمرنگ خواهد شد و او رفته رفته از صحنه سیاسی کشور حذف خواهد شد. او نیز علاقه‌ای به حضور در فضای سیاسی کشور نداشت اما به فرمایش رهبر انقلاب و احساس نگرانی از بیراهه رفتن کشور در دولت سازندگی٬ به میدان سیاست کشیده شد تا از برخی کج‌روی‌ها انتقاد کند؛ انتقاداتی که بر دولت آقای هاشمی رفسنجانی بسیار گران آمد.

به بهانه 25 اسفند ماه٬ سالروز رحلت سید احمد خمینی٬ به بررسی ابعاد زندگانی یادگار امام از قیام خونین 15 خرداد 1342پرداخته‌ایم.

قیام تاریخی پانزده خرداد سال 42 که در پی دستگیری امام خمینی(ره) در سحرگاه پانزده خرداد اتفاق افتاد، نقطه عطف مبارزات مردم ایران، سرفصل انقلاب اسلامی، سرآغاز هجرت و تحولی بزرگ در زندگانی «حاج احمد خمینی» قهرمان فصل‌های آینده نهضت امام خمینی(ره) بود.

در غیاب پدر بزرگوار که دوران حبس و حصر را در تهران می‌گذرانید، حاج آقا مصطفی فرزند دیگر امام خمینی (ره) که در آن زمان خود از چهره‌های فرهیخته وادی علم و جهاد در حوزه علمیه قم بود، سامان‌دهی امور بیت و دفتر امام (ره) را در قم بر عهده داشت و این موقعیت در آن ایام، خود فرصتی پدید آورد تا احمد در حساس‌ترین مرحله زندگی به خویشتنِ خویش بپردازد.

نطق کوبنده امام و اعلامیه تاریخی او علیه احیای کاپیتولاسیون، ضربه‌ای مهلک بود که تنها با تبعید امام به خارج از مرزهای وطن و قطع تمامی ارتباط‌‌های او با ایران و حوزه‌های علمیه بود که شاه را خیالبافانه به ادامه دخالتهای آمریکا و تداوم سلطنت خیانت‌پیشه‌اش امیدوار می‌ساخت.

حاج احمد آقا در سحرگاه سیزده آبان سال 1343 شاهد محاصره منزل پدر، از سوی صدها کماندوی اعزامی از مرکز و دستگیری رهبر قیام، در حال مناجات و نماز شب بود. حضرت امام (ره) به اهل بیت خویش سفارش می‌کند که در آن لحظه مداخله نکنند و در برابر آنچه که مقدر الهی است شکیبا باشند، روح خدا خمینی کبیر را، سراسیمه به تهران برده و از آنجا یکسره به نخستین تبعیدگاهش ترکیه می‌برند.

رنجهای دوران غربت و تبعید در خاندان خمینی کبیر (ره) آغاز می‌شود. «آقا مصطفی» در غیاب پدر پاسداری از ارزشهای انقلاب را بر عهده دارد و دیگر اعضای خاندان نیز هر یک رسالت خویش را در این طریق مقدس به خوبی ایفا می‌کنند.

دیری نمی‌پاید که فرزند برومند امام، آیت‌الله حاج آقا مصطفی نیز دستگیر، پس از چندی نزد پدر به تبعیدگاهِ ترکیه و سپس عراق روانه می‌شود. کارگزاران رژیم شاه گمان می‌کنند آخرین سنگر را فتح کرده و پروندۀ نهضت را بسته‌اند، غافل از آنکه خداوند حکیم و قادر، نگاهبان نهضتی است که آن عارف الهی بنیان نهاده است، و این خداست که راه استمرار آن را هموار خواهد کرد.

این ایام آغاز ارتباط‌های گسترده حاج احمدآقا با چهره‌های برجسته روحانیت و عناصر مبارز و قشرهای دیگر جامعه است. حضور یادگار امام بعد از تبعید پدر و برادر، در منزلی که کانون قیامش لقب داده‌اند و حضور تنی چند از محدود یاران وفاداری که هنوز ساواک به شناسایی و بازداشت آنان موفق نشده است، سبب گردیده تا مشعل قیام در این جایگاه شریف خاموش نگردد. این حضورِ مخاطره‌آمیز دردسرهای تازه‌ای برای کارگزاران رژیم فراهم آورده و خواب ایادی استعمار را آشفته ساخته است.

رنج شنیدن زخم زبانهای مغرضین و ایادی نفوذی رژیم در حوزه، تلخی دیدن دوروئیها، بی‌تفاوتیها و از سوی دیگر سنگینی رسالت حفظ حرمت انقلاب کبیرِ امام خمینی(ره)، انتقال پیام نهضت 15 خرداد و گرم نگهداشتن کانون مبارزه، سهمی است که برای حاج احمدآقا تقدیر شده بود. شایسته فرزند امام خمینی (ره) بود که از این امتحان الهی سربلند بیرون آید.

 روایت حاج احمد آقا از دوران مبارزه

حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی(ره)، در سال 1361 به اصرار حجت‌الاسلام سید محمود دعائی، سرپرست روزنامه اطلاعات، برای اولین و آخرین بار به بازگویی خاطرات خویش از دوران مبارزه پرداخته است:

«در مدتی که قم بودم مثل سایر طلاب در رساندن اعلامیه‌های امام و یا اعلامیه‌هائی علیه دولت و رژیم سابق به مردم تلاش می‌کردیم، تا کم‌کم به این فکر افتادم که احتیاج به وسایل تکثیر داریمآمدم پیش آقای هاشمی در تهران. او توسط آقای توکلی یک دستگاه فتوکپی برایمان تهیه کرد و من قبلاً اطاقی را در منزل یکی از آشنایانمان اجاره کردم و آنجا مشغول کار شدیم. از کسانی که از ابتدا با ما بوده آقای موسوی خوئینی‌ها و آقای واحدی است.

... کم‌کم کارمان وسعت پیدا کرد و جایمان تنگ شد. منزلی در نزدیکی منزل امام در قم بنام آقای واحدی خریدیم. پول آن را با التماس از این و آن تهیه کردیم. زیرا آقای پسندیده تا از کم و کیف قضیه مطلع نمی‌شدند پول نمی‌دادند و مطلب را هم که نمی‌شد بگوئی. این منزل دست و بالمان را باز کرد.

آقای موسوی خوئینی‌ها که خود با گروههای دیگری هم ارتباط داشت یک دستگاه ماشین تکثیر برای ما تهیه کرد. قبلاً از ماشینهای ساده‌تر استفاده می‌کردیم. آقای موسوی خوئینی‌ها دستگیر شد. توسط خانمشان به من خبر داد که ایران را ترک کنم. مدت پانزده روز رفتم پاکستان. اتفاقاً آقای هادی قم بود. اوضاع پاکستان را از او پرسیدم البته بدون اینکه ایشان مطلع شود که چه می‌خواهم بکنم.

بلافاصله با آقای محمد منتظری هم تماس گرفتم، آمد مرز ایران و پاکستان. این دو هفته‌ای که پاکستان بودم تجربه‌های خوبی کسب کردم. در مراجعت، آقای واحدی را از کم و کیف قضیه مطلع کردم و در ضمن شخصی به ما معرفی شد تا در ایران به وسیله او با گروهی دیگر همکاری نمائیم. اتفاقاً ما مشغول چاپ کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» جلال بودیم.

در ضمن برای اینکه مطمئن شویم از نظر اعتقادی کارمان صدرصد درست باشد با آقای خامنه‌ای در مشهد تماس گرفتیم که مأمور تماس، من شدم و بارها پیش ایشان رفتم و ایشان را هم تا اندازه‌ای در جریان کارهایمان قرار دادم، البته در این موقع آقای هاشمی زندان بود و الّا با ایشان هم مشورت می‌کردیم. [به هر حال] بوسیله شهید منتظری با گروه فوق ارتباط برقرار کردیم.

در اوائل، همسرم مسئول ارتباط با آنان شد تا مطمئن شوم کسی از طرف مقابل ما را زیر نظر نگیرد. کار هم بدین صورت می‌شد که هفته‌ای دو روز صبح‌ها آنها وسایلی که داشتند در قبرستان نو در مقبره‌ای می‌گذاشتند و عصر آنها را برمی‌داشتیم و هفته‌ای دو روز ما این کار را می‌کردیم. به محمد منتظری پیغام دادم این کار مشکل است، ما هم حاضر نیستیم با گروهی که دقیقاً نمی‌شناسیم بصورت آشکار کار کنیم. او که در آن موقع با آقای غرضی و آقای جنتی [علی] در سوریه کار می‌کرد، فردی را فرستاد پیش من بنام سعید که بحمدالله هم امروز مشغول کار برای جمهوری‌ای هستند که خود زحمتش را کشیده‌اند.

مشکلی از حیث کار نداشتیم. مجموعه‌ ما تمام دستگاهها را داشتیم، از کاغذ خردکنی گرفته تا چاپ. با دستگیری آقای خوئینی‌ها تصمیم گرفتیم آقای خاتمی را وارد عمل کنیم که بحمدالله ایشان از هر حیث ما را یاری کردند.

آقای هاشمی دستگیر شد؛ بدنبال دستگیری او ناچار با اصفهانیهایی که یکی دو نفر آنان را آقای هاشمی به من معرفی کرده بود تا در صورتیکه دستگیر شد با آنان تماس بگیریم (این کار را بعد از یکی دو هفته کردم) که یکی از آنان آقای روحانی، روحانی خوب اصفهان است. بدنبال آن یک خانه تیمی در اصفهان و یکی در تهران تشکیل دادیم. البته آقای روحانی را در جریان این کار نگذاشتیم چون احتمال دستگیری ایشان زیاد بود. متأسفانه بین دوستان سوریه اختلاف جزئی پیدا شد که نزدیک بود دامن ما را هم بگیرد تا من بودم نگذاشتم ولی وقتی من رفتم به عراق و بدنبال شهادت برادرم در آنجا ماندگار شدم یکی دو مصادره در قم صورت گرفت. که آقای واحدی در یکی از آنها شرکت داشت در نامه‌ای که برایم بوسیله یکی از دوستان که آن هم بوسیله آشیخ عباس معروف...

شهید اندرزگو...؟

- بله، بوسیله آن سید جلیل القدر بدستم رسید در این نامه این مسئله را جدی مطرح کردند. از همانجا تذکر دادم که این کار به صلاح کار تشکیلاتی مانمی‌باشد، ولی بر سر مسئله‌ای که هنوز اجازه ندارم بگویم این کار بالا گرفت و وسایل انتشاراتی که در یکی دیگر از منازل تیمی بود که سعید (واسطه) از آن مطلع بود شبانه به منزل تیمی دیگر انتقال پیدا کرده بود.

یکی از دوستان در مصاحبه‌اش گفته بود که سینمای قم را من و یا گروه ما منفجر کرده‌اند. در حالیکه این با واقعیت تطبیق نمی‌کند. شهید اندرزگو شبی را در منزل ما گذراند که مدعی بود این کار را در همان روز انجام داده است.»

 سفر به عراق، فصل جدید مبارزات حاج احمد خمینی(ره)

پس از 14 سال درخشش وتلاش در دو جبهه درس ومبارزه، حاج احمد آقا ایران را به قصد نجف ترک کرد و این در حالی بود که رابطه رهبری انقلاب با حوزه‌های علمیه و مبارزین داخل کشور به گسترده‌ترین و مطلوبترین وجه ممکن رسیده بود. تکلیف گروههای مخالف رژِیم از لحاظ پایبندیشان به رهبری قیام روشن گردیده و در صفوف انقلابیون پالایش لازم صورت گرفته بود. کانالهای ارتباط با نجف برقرار و شبکۀ ارتباط روحانیت و مؤمنین به نهضت امام در سطح کشور، به همت یاران فداکار امام و فرزند مجاهدش تنظیم شده‌بود.

از سوی دیگر فرزند خمینی کبیر که چندین سال درس خارج فقه و اصول را از محضر بزرگان حوزۀ قم فرا گرفته بود، برای تکمیل نیازهای علمی خویش و یافتن پاسخ پرسشهای علمی‌اش، فرزانه‌ای چون امام را می‌طلبید.

همرزمان او پس از دستگیری در سال 56 به وی پیغام دادند که بخشی از روابط مبارزاتی آن عزیز لو رفته و باید ایران را ترک کند. بدین ترتیب حاج احمد برای چهارمین و آخرین بار وطن را به قصد انجام رسالتی دیگر به سوی نجف اشرف ترک کرد.

دیدن داغ جگرسوز استاد، همراه، همرزم و تنها برادر مهربان‌اش، شهید آیت­الله حاج آقا مصطفی خمینی در آبان ماه 1356 در نجف اشرف، ابتلا و امتحانی خطیر برای حاج احمد داغدار بود. امتحانی که پدر، آنرا لطف خفیۀ الهی نامید. حاج احمدآقا  پس از شهادت برادر، فصل جدیدى از حیات سیاسى خود را آغاز کرد. در 15 آبان، امام خمینى(ره) ایشان را وصى خود قرار داد. منابع ساواک هم گزارش دادند: «حاج احمدآقا گویا جانشین مصطفى خمینى شده است.»

این شهادت آغازگر خیزش 19 دیماه قم و سپس چهلم­های پیاپی و پدید آمدن صحنه کارزارِ پیروان امام با دژخیمان رژیم، در میدانی به وسعت سرتاسر ایرانِ بزرگ گردید. بنا به نقل یاران امام در نجف، به محض ورود حاج احمد آقا در سال 56 به نجف اشرف، شهید بزرگوار آیت‌الله حاج آقا مصطفی به اعضای دفتر و روحانیون مبارز آنجا تأکید می‌فرمود که از آن پس در تنظیم امور سیاسی و مبارزاتی به وی مراجعه کنند.

احمدِ خستگی‌ناپذیر در آن ایامِ پرحادثه، در نجف اشرف توانست خلاء وجود بابرکت شهید حاج آقا مصطفی را در کنار پدر پر کند. با رهبری الهی حضرت امام خمینی(ره)، دامنۀ قیام به سراسر ایران و به جمع دانشجویان و مسلمانان انقلابی خارج از کشور کشیده شد و در این میان، حاج احمد، رازدار امین امام و حامل پیامهای پی در پی رهبر و نقطۀ اتصال شبکۀ گسترده ارتباطها بود.

تماسها و فعالیتهای یادگار امام در نجف نیز در منگنۀ مراقبتها و کنترلهای دائمی ساواک و مأمورین امنیتی سفارت شاه در بغداد قرار داشت و علاوه بر اینها، سازمان امنیت عراق نیز در همکاری با ساواک، مأمورینی ویژه برای کنترل تماسهای آن مهاجر الی الله گمارده بود.

 شب را در بغداد بودیم؛ دوستانمان را دوباره دیدیم. امام همان شب برای زیارت به کاظمین(علیهما السلام) مشرف شدند؛ احساسات مردم عجیب بود.

مأموران، آقای دعایی را خواستند؛ با حالتی متغیر برگشت. خجالت کشید که به امام بگوید؛ به من گفت که گفتند امام دیگر برنگردد!!!

رسیدیم پاریس... همان شب را از کاخ الیزه آمدند پیش من که: «ما مواجه شدیم با این قضیه، چه بخواهیم و چه نخواهیم، آیت‌الله آمده است. اگر مطلع می‌شدیم نمی‌گذاشتیم». وقت خواستند. امام گفتند بیایند. آمدند و گفتند حق ندارید کوچک‌ترین کاری انجام دهید، و امام گفتند: «ما فکر می‌کردیم این جا مثل عراق نیست، من هر کجا بروم حرفم را می‌زنم؛ من از فرودگاهی به فرودگاهی دیگر و از شهری به شهری دیگر سفر می‌کنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا، دستشان را در دست یکدیگر گذاشته‌اند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند، من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه می‌گذرد.

 مدیریت ملاقاتها و مصاحبه ‏های مطبوعاتی امام در نوفل لوشاتو 

حساسیت فوق‌العاده وی در پیگیری نیات و اهداف کسانی که هر یک به انگیزه‌های مختلف و بنا به مقتضیات شرایط انقلاب در آن ایام برای دیدار رهبر انقلاب به پاریس می‌شتافتند، باعت شده بود تا جبهۀ مخالفینِ راه و مشی امام خمینی(ره) کمترین توفیقی بدست نیاورند.

اهمیت رهبری حکیمانۀ امام خمینی(ره) و نقش فرزند صالح آن حضرت در دوران اقامت در نوفل لوشاتو زمانی آشکار می‌شود که بر این واقعیت توجه کنیم که سفر امام خمینی(ره) به پاریس بدون آمادگی قبلی انجام شده بود. فرانسه یکی از کشورهای حامی رژیم شاه در اروپا بود.

غیر از عناصر مسلمان و مؤمنی که در اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا از نهضت امام جانبداری می‌کردند؛ غالب گروهها و چهره‌های سیاسی مستقر در فرانسه و اروپا هواداران احزابی بودند که اساساً با انقلاب اسلامی و رهبری روحانیت میانه‌ای نداشته و یا رو در روی آن قرار داشتند.

اگر نبود اراده الهی و تیزبینی­های فوق تصور حضرت امام و تلاشهای خستگی‌ناپذیر فرزند اندیشمند وزیرک آن عزیز، مطمئناً جریانهای سیاسیِ مخالف راه امام بر امواج قیام سوار شده و سپس آنرا منحرف می‌ساختند؛ چنانکه دهها بار در تاریخ معاصر ایران و قیامهای مشابه آن در جهان سوم شاهد چنین بهره‌برداریها و انحرافاتی بوده‌ایم.

حجت الاسلام حاج سید احمد خمینی در پاریس علاوه بر مقابله با جریانهای سیاسیِ منحرف از خط امام، و برنامه ریزی دقیق برای تنظیم امور بیت و دفتر امام در نوفل لوشاتو، و برگزاری بموقع مصاحبه‌های مطبوعاتی و دقت و وسواس فراوان در ترجمه مصاحبه‌ها و پیامهای امام و جلوگیری از تحریف آنها توسط گروههای ذینفع، رسالتی بس مهم دیگر نیز بر عهده داشت. 

تسخیر لانه جاسوسی

یکی از مهمترین وقایعی که در نخستین سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد و منشأ تحولات عمده‌ای در مسیر حرکت انقلاب گردید؛ ماجرای اشغال لانه جاسوسی آمریکا در ایران است که قریب 15 ماه سیاست داخلی ایران و روابط خارجی جمهوری اسلامی را تحت تأثیر مستقیم خویش داشت. این واقعه دومین ضربۀ کاری انقلاب اسلامی بر حیثیت سیاسی و اقتدار اسطوره‌ای ابرقدرت آمریکا بود که ظرف مدت کمتر از یک سال وارد می‌شد.

دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که سفارت آمریکا را تصرف کرده‌بودند؛ از حاج احمدآقا دعوت کردند تا برای آگاهی از چگونگی اوضاع داخلی سفارت به دانشجویان بپیوندد.

روایت یادگار امام از اشغال سفارت و استعفای بازرگان

«خبر دادند که آقای بازرگان در اعتراض به حرکت دانشجویان استعفای خود و کابینۀ دولت موقت را نوشته – و ظاهراً – عازم قم می‌باشد. ساعتی به پخش اخبار سراسری بعدازظهر از رادیو نمانده بود. این اولین بار نبود که رئیس دولت موقت استعفایِ اعلام نشده می‌داد. با شناختی که از برخوردهای ایشان و دولت موقت داشتم، مطمئن بودم که این اقدام یک حرکت تاکتیکی برای گرفتن امتیاز و تحت فشار قرار دادن دانشجویان است. هنوز در شورای انقلاب و بسیاری از ارکان مدیریت کشور عناصر سازشکار و غیرمتعهد به راه انقلابی امام وجود داشتند و می‌دانستم که اگر فرصت بیابند با توجه به فضای سیاسی آنروزها، جوّسازی را آغاز کرده و زمینه را برای اِعمال فشار فراهم خواهند نمود. با هر وسیله‌ای مسئول رادیو تلویزیون را – که در محل کارش نبود – پیدا کردم و تلفنی به او گفتم که باید مردم را در جریان بگذارید و خبر استعفا را در اخبار سراسری پخش کنید. بالاخره با وجود مخالفتهای مسئولین دولت موقت، خبر پخش شد.»

واکنش سریع امام خمینی(ره) در پذیرش استعفا، واگذاری ادارۀ کشور به شورای انقلاب، کارنامۀ ضعیف و سرشار از ابهام دولت موقت را برای همیشه بست. رهبر کبیر انقلاب اسلامی در روز 14 آبان 1358 طی سخنانی از آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» یاد کرد و به سفارت آمریکا لقب لانۀ جاسوسی داد و اقدام انقلابی دانشجویان را در تصرف این مرکز توطئه و فساد، شدیداً مورد حمایت قرار داد.

بدین ترتیب، و چنانکه حضرت امام در همین سخنرانی پیش‌بینی کرده بود، انقلابی بزرگتر از انقلاب اول برپا شد. با برکناری دولت موقت – که برخلاف حکم امام و علیرغم میثاقی که داشت رو به انحصارگری آورده و اکثریت اعضای آنرا عناصری از جبهۀ ملی و نهضت آزادی تشکیل می‌دادند – وحدت ملی، که بر اثر خیانتهای عناصر ضد انقلاب و ضعفهای دولت موقت سخت به مخاطره افتاده بود، دوباره در سراسر کشور با فریاد «مرگ بر آمریکا» احیا شد. سلاح شعار دروغین پیشتازی در مبارزه با امپریالیسم از دست کمونیستها و چپ‌گرایان گرفته شد. آمریکا با ناباوری دومین شکست سهمگین سیاسی خویش را از انقلاب اسلامی و درایت بی‌مانند رهبری آن دریافت کرد.

فرزند امام با استفاده از تجربه سیاسی و اندوخته‌های مبارزاتی خویش نقش مؤثر در خنثی کردن تلاشهای لیبرالها و بسیاری از جریانهای سیاسی آن روزها داشت که می‌کوشیدند تا ماهیت حرکت انقلابی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را مشکوک و مخدوش جلوه دهند.

توصیف درماندگی آمریکا از زبان سایروس ونس

در توصیف درماندگی و شکست سیاسی و روانی دولت آمریکا از ماجرای 13 آبان 58 همین بس که سایروس ونس، وزیر خارجۀ آمریکا می‌نویسد:

«هیچکس در روز واقعه نمی‌توانست پیش‌بینی کند که این ماجرا به یکی از پیچیده‌ترین مشکلات سیاست خارجی آمریکا مبدل خواهد شد... این آغاز یک داستان دردناک برای ملت آمریکا بود. به دنبال اشغال سفارت آمریکا در تهران، دولت بازرگان هم در آستانۀ سقوط قرار گرفت... در مراحل اولیۀ بحران، ما تصور نمی‌کردیم مدت زیادی گرفتار این مسئله خواهیم شد... نیازی نیست بگویم که شکست عملیات نجات، تلخ‌ترین شکست و دلشکستگی برای خود من در مدت چهار سال خدمت در کاخ سفید بود!»

 نقش یادگار امام در دفاع مقدس

در تمام دوران دفاع مقدس و در تمام صحنه‌های هدایت آن، و هر جا که امام خمینی(ره) بود در کنار او چهرۀ مصمّم و خستگی‌ناپذیرِ مشاورِ کاردان و امینش،حاج احمدآقا، نیز حضور داشت.

کسب اطلاعات دقیق روزمره از آخرین وضعیت نیروهای خودی و قوای دشمن در جبهه‌ها، گردآوری آخرین اطلاعات از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و موضعگیری افراد و گروهها در قبال مسائل جنگ، و تنظیم و جمعبندی آخرین اطلاعات از مواضع سیاسی و نظامی دولتها و مجامع بین‌المللی در رابطه با رخدادهای جبهه و مواضع رادیوها و دیگر رسانه‌های بیگانه و رساندن به موقع این اطلاعات به فرماندهی کل قوا مسئولیتی بود که مرحوم حاج احمد آقا با مدیریت عالی خود و با مطمئن‌ترین روشها و استفاده از افراد کاردان و امین در دفتر حضرت امام آن را به بهترین وجه ایفاء می‌نمود و علاوه بر آن، ابلاغ امانتدارانه و سریع پیامهای سرّی و علنی امام در رابطه با امور نظامی، و ارتباط مستمر با شورای عالی دفاع و فرماندهی نظامی و شرکت در جلسات شورا و ارائه رأی و نظر مشورتی خویش به حضرت امام و شورا، و برنامه‌ریزی ملاقاتِ رزمندگان ارتشی و سپاهی و بسیجی با فرمانده کل قوا از دیگر مسئولیتهایی بود که وی در 8 سال دفاع مقدس در کنار مشغلۀ روزمره و بسیار مهم و مؤثری که در دفتر حضرت امام و در خدمت ایشان داشت بخوبی از عهدۀ آن برآمده است.

وقتیکه حضرت امام پیامی در رابطه با جبهه‌ها می‌داد و یا نظری ابراز می‌نمود وی نخستین کسی بود که با شور و احساس مسئولیت با تمام وجود تلاش می‌کرد تا پیام و نظر امام به درستی و مو به مو اجرا شود و بدین ترتیب است که نام حاج احمدآقا خمینی در کنار دیگر سرداران دفاع مقدس در خدمت حضرت روح‌الله ثبت است و تاریخ از نقش و سهم مؤثر او در این رابطه همواره به بزرگی یاد خواهد کرد.

 نقش حاج احمدآقا پس از رحلت امام (ره)

یادگار امام، بعد از رحلت حضرت امام نیز همچون گذشته با وجود شایستگیهایی که داشت براساس مصلحتهایی که خود تشخیص داده بود و قبلاً نیز امام بدان توصیه کرده بود از پذیرفتن سِمَتهای رسمی اجرایی امتناع ورزید و همواره می‌گفت: «اگر کسی بخواهد، و با انگیزه و هدف باشد، بدون سِمَت رسمی هم می‌تواند خدمت مؤثر به نظام و انقلاب بکند و چه بسا که در چنین وضعیتی راحت‌تر و مؤثرتر بتوان خدمت کرد.» بارها می‌فرمود: «می‌خواهم مثل گذشته، فرزند امام و مدافع ارزشها و آرمانهای او باقی بمانم.»

 عضویت در مجمع تشخیص مصلحت، شورای امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی

حاج احمدآقا براساس معتقداتی که داشت به نظر و خواست مقام معظم رهبری به دیدۀ یک تکلیف شرعی و واجب عینی می‌نگریست و بر همین مبنا نیز براساس نظر مقام معظم رهبری عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور که از حساسترین و عالیترین مراکز شورایی نظام جمهوری اسلامی می‌باشند را پذیرا شد.

با توجه به تجربه و بینشی که داشت حضور وی در این نهادهای عالی بر اطمینان از صحت تصمیم‌گیریها در انطباق با خط امام و غنای مباحث جلسات می‌افزود و پشتوانه‌ای برای دیگر اعضا بود. عضویت ایشان در نهادهای مذکور تا زمان رحلتشان ادامه داشت. علاوه بر اینها وی بر مبنای روحیه‌‌ای که در حمایت از محرومین داشت و براساس سفارشات اکید حضرت امام از زمان حیات ایشان داوطلبانه و با افتخار، عضویت در هیئت امنای مرکزی کمیته امداد امام خمینی را پذیرفته بود.

 نمایندۀ ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی

ایشان در نخستین سالی که بعد از رحلت حضرت امام راه بیت‌‌الله الحرام در پی سه سال توقف، به روی حجاج ایرانی گشوده شد، در تاریخ 17 فروردین 1370 طی حکمی از سوی رهبر انقلاب اسلامی به عنوان نمایندۀ ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی برگزیده شدند. در قسمتی از این حکم آمده بود:

«اینجانب با تأسی به آن بزرگوار [حضرت امام خمینی] که جنابعالی را با اعتمادی کم‌نظیر از همگنان ممتاز ساخته بود، با اطمینان و اعتماد کامل به دانش و بصیرت و هوشمندی همراه با امانت و صداقت و کارآیی که از آن برخوردار می‌باشید، شما را به سمت نماینده خویش و سرپرست حجاج محترم ایران منصوب می‌کنم...

 اطاعت از مادر و عدم پذیرش سمت امیرالحاج

یادگار امام نیز این مسئولیت را با طیب خاطر و فروتنی پذیرفت و در پی تمهید مقدمات آن بود که با ابراز عدم تمایل مادر گرامی خویش، آن بانوی نمونۀ انقلاب اسلامی، که از سالیانی دراز در رنجهای خمینی کبیر سهیم بوده و حضرت امام سفارش او را و وجوب جلب رضایت او را در نامه‌ها و وصایای شخصی به فرزندان، و بخصوص احمد، بارها یادآور شده است، مواجه گردید. فرزند برومند امام، موضوع را طی نامه‌ای خطاب به مقام معظم رهبری منعکس نمود؛ در قسمتی از این نامه آمده است:

پس از صدور حکم با کمال شوق کار را دنبال نمودم و پیشرفتهایی هم در بعضی زمینه‌ها حاصل شد. ولی امروز در ملاقات با مادر بزرگوارم با مسئله‌ای مواجه شدم که تنها فرد را رهبر عزیزم دانستم تا موضوع را با او در میان بگذارم چرا که جنابعالی

همیشه نسبت به خانوادۀ حضرت امام قدّس سره محبت داشته‌اید. والدۀ مریضم به جِدّ دستور فرمودند تا از این سفر منصرف شده و در کنارشان باشم. از آن حضرت درخواست می‌نمایم در صورتی که اجازه فرمایند خواست والده مکرم را بر مسئولیت جدید مقدّم دارم

احمد خمینی

1370/1/23

طبعاً رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی که خود از فرزندان معنوی و شایسته حضرت امام می‌باشند و حفظ حرمت مادر صبور و رنجدیدۀ انقلاب اسلامی را فریضه می‌دانند بدین امر رضایت دادند و طی نامه‌ای به تاریخ 1370/1/25 و با اعلام اینکه: «... رعایت حال همسر مکرمه حضرت امام (قدس الله نفسه الزکیه)را لازم و مشارالیها را دارای حق عظیمی نسبت به خود و همه مخلصان آن عزیز راحل می‌شمارم، با استعفای جنابعالی موافقت می‌نمایم» مسئولیت را به دیگری واگذار کردند.

همسر مرحوم حضرت امام، این موضوع را چنین نقل میکردند:

« یکروز [احمد] آمد اینجا...، بعد از احوالپرسیها گفت: خانم، من امیرالحاج شده‌ام. گفتم: چرا؟ قضایا را تعریف کرد که آقای خامنه‌ای به من گفته‌اند که این مسئولیت را قبول کنم. من به او گفتم: احمد جان تو حتماً بهتر از من می‌دانی که مَلِک فهد تابع دستورات آمریکاست. اگر شما به آنجا بروی و مصلحت آمریکا چنین قرار بگیرد که شما را بگیرند و به فهد دستور دهد، فهد اطاعت می‌کند و این چیزی است که هم برای تو و هم برای ایران مناسب نیست. ایشان رفتند و اطلاعیه‌ای در جواب نوشتند که خانم راضی نیستند.»

انتقادات یادگار امام از دولت سازندگی

انحراف از برنامه اول توسعه و تئوریسینی اقتصاددانان براساس الگوی غربی باعث شد تا دولت هاشمی نتواند مدیریت اقتصاد را در دست گیرد. سیاست‌هایی همچون استقراض وام‌های کوتاه‌مدت برای پروژه‌های بلندمدتی که 20 سال بعد به نتیجه می‌رسد، امری عادی به حساب آمد تا جایی که با اصرار رئیس‌جمهور گرفتن وام یک الزام شد و حتی رئیس‌جمهور خطاب به دستگاه‌ها اعلام کرد که اگر شما این کار (گرفتن وام) را نکنید، من خودم وارد میدان خواهم شد و وام‌های مورد نظر را از خارج تهیه می‌کنم.

تحلیل هاشمی رفسنجانی و تیم اقتصادی‌اش در آن زمان این بود که با اجرای مفاد برنامه اول و تسهیلات خاص برای صادرات، وام و بهره وام‌ها از ارز حاصل از صادرات تامین می‌شود ولیکن به گفته روغنی‌زنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه، تحلیل اشتباه در قیمت هر بشکه نفت و کاهش قیمت آن در بازارهای جهانی و همچنین اشتباه در میزان صادرات غیرنفتی، عملا دست دولت را در پرداخت وام‌های خارجی خالی گذاشت و تلمباری از بدهی‌ها را در سال 70 و 71 ایجاد کرد.

سرانجام تصمیمات اشتباه دوساله دولت سازندگی، تبعاتش را به سوی سفره‌های مردم سرازیر کرد تا حتی یادگار امام خمینی نیز که دریکسال  ابتدا به کار دولت، تاکید بر این مساله دارد که "نباید توقع داشته باشیم همه معضلات فوراً حل شود" و یا اینکه "مشکلات اقتصادی نباید شما را از پای دربیاورد. شما هرگز برای وضع اقتصادی مبارزه نکرده‌اید"، لب به انتقاد از سیاست‌های اقتصادی و همچنین وضع موجود بگشاید.

یکی دیگر از سیاست‌های تکنوکراتی دولت هاشمی، دعوت از سرمایه‌داران خارج از کشور برای شرکت دادن آنها در بازسازی کشور بود. این اقدام دولت نیز با واکنش تند یادگار امام مواجه شد.

سید‌احمد ‌در دیدار با اعضای ستاد مراسم ارتحال امام با بیان اینکه "نباید بگذاریم تفکر امام، یاد امام و راه امام فراموش شود"، می‌گوید:"دعوت از سرمایه‌داران فراری رژیم گذشته برای مشارکت در برنامه‌های اقتصادی دوران سازندگی، شدیدا مغایر با آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی و خط امام است. بعضی از آدم‌های مستاصل به این نتیجه رسیده‌اند که برای چاره‌اندیشی مشکلات جاری، سرمایه‌داران فراری بیایند سرمایه‌گذاری کنند. در صورتی که مشکل ما با سرمایه‌گذاری چهار تا سرمایه‌دار خونخوار و فراری و زراندوز حل نمی‌شود.

دعوای ما با دنیای سرمایه‌داری به وجود آورنده مشکلات جاری است که جنگ با سرمایه‌داری در بطن مکتب ما نهفته است. حقیقتا تاسف‌آور است که ساده‌لوحانه از سرمایه‌داران بی‌اعتقاد به اسلام و نظام و رهبر دعوت کنیم که بیائید سرمایه‌گذاری کنید که مردم ما فقیر هستند! تاسف‌آورتر اینکه باز می‌گویند در خط امام حرکت می‌کنیم. به چه قیمت می‌خواهیم تعدادی سرمایه‌دار فراری را وارد وطن کنیم. به قیمت از دست دادن حزب‌الله و دلسردی نیروهای انقلابی!

سرمایه‌داران فراری عناد و کینه‌ها با نظام ما دارند و هرگز به این مردم مظلوم نخواهند بود. پس این همه مصائب مردم ما در طول سیزده سال انقلاب اسلامی برای چه بود؟ شما به چه عنوانی دست از خط روشن و بی‌ابهام امام می‌کشید و جلسه با لاجوردی‌ها و برخوردارها که همیشه از منفورترین افراد نزد ملت ما هستند، برگزار می‌کنید؟ آن هم در شرایطی که رهبر  معظم انقلاب اسلامی به عنوان یکی از شاگردان زنده امام توصیه  اکید بر ادامه مبارزه آشتی‌ناپذیر با دشمنان انقلاب و نظام و آمریکای جنایتکار دارند و حتی کشته‌شدن در راه مبارزه با آمریکا را شهادت می‌دانند.

این چه سیاست غلطی است که ما در کنار سرمایه‌داران مقیم آمریکا قرار بگیریم که می‌خواهیم به مردم خدمت کنیم. مردم ما خدمت را نمی‌خواهند، دعوت از دکترهایی که در حساسترین شرایط جنگ تحمیلی کوچکترین قدمی در راه مداوای مجروحان برنداشتند، نمی‌توانند دردی از دردهای مردم را مداوا کنند و آنها به محض ورود به کشور در شمال شهر تهران ساکن می‌شوند و برای مردم دور افتاده روستاهای محروم کاری نخواهند کرد. دعوت از نخبگان و متخصصان در شرایطی می‌تواند گرهی از مشکلات نظام و انقلاب باز کند که مبتنی بر اعتقادات و ارزش‌های اسلامی نظام باشد.

وقتی ما با لاجوردی‌ها در آمریکا جلسه تشکیل دادیم، وقتی ما از کسانی که در خارج نشسته بودند و فرزندان امام از بی‌دکتری جان می‌دادند، دعوت به عمل آوردیم، نباید توقع داشته باشیم نگویند همه ارزش‌های دوران انقلاب به ضد ارزش تبدیل شده است. ملاقات با سرمایه‌داران فراری زمان شاه، ایران را به ایران زمان شاه، یعنی مورد قبول غرب مبدل می‌کند و این ظلم بزرگ در مورد رهبری است که در تمام سخنرانی‌هایشان غرب به خصوص آمریکا را دشمن انقلاب ما معرفی می‌کنند...

ما امروز بیش از گذشته و با قدرت بیشتری باید از خط امام دفاع کنیم و در مقابل کسانی که بدون اجازه رهبر معظم انقلاب اقداماتی انجام می‌دهند، بایستیم و نگذاریم افکار امام و رهبری و آرمان‌های نظام از این مملکت رخت بربندد. از آنجا که ما رهبر معظم انقلاب را داریم، مطمئن هستیم که این سیاست‌ها و طرح‌ها جامه عمل نخواهد پوشید ولی ضرر طرح این مسائل هم کم نیست."

سیاست‌های غلط و زنبیل بدست گرفتن وزارتخانه‌ها برای اخذ وام از کشورهای بیگانه و عدم پرداخت آن، فشار گرانی‌ها را روز به روز بر مردم می‌افزاید و تحمل این شرایط برای یادگار امام در حالی سخت و غیرقابل تحمل می‌شود که می‌داند تمام این مصیبت‌ها برگرفته از الگوی غربی و پشت پا زدن به تمامی آرمان‌های روح‌الله خمینی است. همین امر نیز باعث می‌شود که در هشتم مرداد سال 70 از فشار شکننده اقتصادی بر مردم بگوید:»اقتصاد بیمار ما بیشتر از هر زمانی به راه‌اندازی چرخ‌های تولید نیاز دارد. اگر کسانی فکر کنند که در تبیین مسائل اقتصادی و فرهنگی جامعه باید همه تعریف کنند، خود را گول می‌زنند و از واقعیت‌های جاری جامعه فاصله گرفته‌اند. امروز گرانی و کمبود و فشار اقتصادی بر دوش خیل محرومین جامعه به صورت شکننده‌ای درآمده است و باید عاجلا چاره‌ای برای آن اندیشید....

حل مشکلات اقتصادی نیازمند به زمان طولانی است. ما اگر دست از آرمان‌های اسلامی برداریم، مسلماً به یک اقتصاد شکوفا در جهت اهداف اسلامی و انقلابی نخواهیم رسید«.

روح غالب بر اقتصاد غربزده، تجمل‌پرستی و رفاه‌طلبی است. این روح به آرامی در کالبد مدیران دولتی ریشه می‌دواند و دیگر ساده‌زیستی برای یک مدیر عار و تجمل‌گرایی سکه رایج می‌شود؛ سکه‌ای که گویا باورهای رئیس‌جمهور را که در مکتب امام آموزش دیده است، دگرگون کرد تا او نیز بگوید "بسیجی باید مانور اشرافی‌گری بدهد".

وی در گفت‌وگویی با روزنامه کیهان در اردیبهشت سال 70، درخصوص افزایش تجمل‌گرایی و رفاه‌زدگی می‌گوید: "بله متاسفانه تجمل، زیبائی‌پرستی، رفاه‌زدگی، افراط در میهمانی‌های آنچنانی به حدی است که اگر بخواهیم به سال‌های قبل از فوت امام برسیم، کار بس مشکلی در پیش داریم. شما سری به وزارتخانه‌ها بزنید، گلدان‌های گل‌های زینتی که از مال مردم فقیر تهیه می‌شود را ببینید. میز و صندلی‌ها دیگر میز و صندلی‌های اول انقلاب نیست. سفره‌ها دیگر آن سفره‌ها نیست. ریخت و پاش‌ها به قدری است که دل هر کسی را به درد می‌آورد. اینها همه برای این است که شعارهای انقلاب را جدی نگرفته‌ایم...."

عدم توجه مسئولان دولتی به توصیه‌های یادگار امام و تخته‌گاز رفتن در اتوبان اقتصاد لیبرالیستی و بی‌توجهی به اساس انقلاب کار را به جایی رساند که 2 سال بعد، سید‌احمدآقا نگرانی خود را نسبت به انحراف از آرمان‌ها به صورت صریح‌تر بیان کند.

"اینجانب بارها تذکر داده‌ام که نباید دست به کارهایی بزنیم که در آینده برای مردم و سردمداران حکومت به عنوان روش مورد قبول باشد. باید تلاش کنیم که دچار تشریفات زاید نگردیم. حضرت امام در سال 58 بعد از انجام رفراندوم که مرتبا روزنامه‌ها آگهی‌های تبریک را چاپ می‌کردند به من فرمودند که به روزنامه‌ها بگوئید این کار طاغوتی را انجام ندهند و آن را متوقف کنند. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی که در شهرکرد داشتند، فرمودند: من دوست دارم روی سنگ‌ها و خاک کوچه‌های شما راه بروم و هرگز برای من کوچه و خیابانی را آسفالت نکنید که این کار زشتی است. همه دست‌اندرکاران نطام با سخنان رهبر انقلاب موافقند.

آقای رئیس‌جمهور به استانی تشریف می‌برند، سری به روزنامه‌ها بزنید،‌ ده‌ها صفحه پر از تبریک سفر ایشان به آن استان است! و اکثر تبریک‌ها مثل هم! میلیون‌ها تومان خرج این آگهی‌هاست! ریاست‌جمهور عزیز چه احتیاجی به این نوع کارها دارند؟ خوشامدگویی کسانی که می‌توانند پول این آگهی‌ها را بدهند، چه نفعی برای مردم و ریاست‌جمهوری دارد؟ آیا بهتر نبود اینگونه مخارج را به جای این کارها، خرج دارو یا غذای فقرا و مستمندان می‌کردیم.

این کارها امروز برای ریاست‌جمهوری است و فردا برای فلان وزیر، پس فردا برای استاندار! مسلما ریاست‌جمهور عزیز ما که خود من یکی از ارادتمندان جدی ایشان هستم، راضی به این کارها و تشریفات زاید نیستند.

اگر امروز جلوی این قبیل کارها گرفته نشود، فردا ترک‌کردنشان برای دیگران توهین تلقی می‌شود. نباید اجازه دهیم که در چنین مسیر تلخ و ارزش‌کشی بیفتیم".

 فرمایشات مقام معظم رهبری درباره یادگار امام

یادگار ارزنده امام(ره)

حاج سید احمد آقا، یادگار ارزنده آن بزرگوار، یادگار عزیز و گرانقدر امام‏المجاهدین و از شخصیتهاى برجسته انقلاب اسلامى و داراى مواضع راسخ و روشن در مقابله با توطئه‏ها و ترفندهاى استکبارى بود.

 خادم صدّیق اهداف امام(ره)

یادگار امام(ره) و فرزند دلبند و عزیزترین کس او، چهره‏اى محبوب و آشناى مردم و غمخوار کشور و انقلاب و خدمتگزارى صدیق براى هدفهاى امام عظیم راحل(ره) و اندیشه‏اى روشن و چشمى تیزبین در خدمت نظام اسلامى بود. یادگار امام(ره)، خادم صدّیق اهداف امام(ره)، مدافع قاطع اصول انقلاب‏  و چشمى تیزبین در خدمت نظام بود.

 عنصرى بی‌‏بدیل در کنار امام(ره)

«ایشان واقعا در کنار امام(ره)، عنصرى لازم و بى‏بدیل بودند. هیچ‏کسِ دیگر در کنار امام(ره) نمى‏توانست این نقش را ایفا کند، به خاطر این‏که خبر دادن به امام(ره) کار آسانى نبود. گاهى خبر تلخى بود که کسى باید به امام(ره) مى‏داد. نه فقط خبرهایى مانند مرگ و میر، بلکه حوادثى بود، اشکالاتى بود در دولت، در مسؤولان و در اشخاص که باید یک نفر به امام(ره) منتقل مى‏کرد. همه کس نمى‏توانست این کار را بکند، چون ممکن بود بعضى منتقل کنند، بعد امام(ره) ندانند که این‏ها خودشان جزو چه گروه و باندى هستند و این خبر چقدر اتقان دارد. فردى باید این کار را انجام مى‏داد که به امام(ره) نزدیک مى‏بود و این فرد حاج احمد آقا بودند.

ایشان، هم در انتقال خبرها و هم در انتقال نظرات امام(ره) به بیرون - چه به بنده و دو سه نفر دیگر که مسؤولان سطح بالاى نظام بودیم و چه به مردم یا بعضى دیگر از مسؤولان - تبحر خاصى داشتند و نظرات امام(ره) را خوب منعکس مى‏ کردند. همچنین در موارد متعددى به امام(ره) مشورت مى‏ دادند. امام(ره) هم آدمى نبودند که تحت تأثیر عواطف قرار گیرند و مسأله پدر و فرزندى، تأثیر ناروایى در ایشان داشته باشد. از مشورت حاج احمد آقا استفاده بهینه را مى ‏کردند، یعنى چنین نبود که هر چه حاج احمد آقا مى‏ گویند، گوش کنند، بلکه مواردى اتفاق افتاد که امام(ره) نظرى داشتند و شاید خود ما هم خیال مى‏ کردیم این نظر را حاج احمد آقا به ایشان منعکس کرده‏ اند. بعد خداى متعال مسائل را طورى پیش مى ‏آورد که مى ‏فهمیدیم نظر امام(ره) در این مورد چیزى دیگر است و نظر حاج احمد آقا به جز این بوده است.

همان‏طور که گفتم، ایشان مشاورى امین براى امام(ره) بودند. امام(ره) هم زمانى جمله‏اى با این مضمون گفتند که احمد هیچ چیزى را به من نسبت نمى‏دهد که من نگفته باشم. این گواهىِ امام(ره) بسیار با ارزش و مهم است. همین‏گونه هم بود. ما هم تا آن مقدارى که دیدیم، همین را حس کردیم».

ولایت محوری یادگار امام

دفاع جانانۀ یادگار امام از اساسی‌ترین اصل مکتب سیاسی امام خمینی(ره) و مهمترین آرمان حکومتی امام یعنی ولایت فقیه منحصر به جلسه خبرگان نمی‌شود. او به دفاع از این اصل تا پایان زندگی خویش وفادار ماند.

آیت الله جمشیدی، عضو شورای مرکزی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ولایت‌مداری را یکی از خصوصیات بارز حاج احمد آقا عنوان کرده و می‏گوید: «ولایت محوری او پس از ارتحال حضرت امام(ره) بیش از پیش آشکار شدوی با وجود غم جانکاهی که به واسطه رحلت پدر بزرگوارشان در دل داشت، مسیر امام(ره) و رهبری را ادامه داد و پیروی از ولایت مقام معظم رهبری و تقویت نهاد ولایت فقیه را بر خود فرض دانست

وی در ادامه تصریح کرد: «در مدت کوتاهی که حاج احمدآقا پس از امام(ره) در دنیا بود پاسدار نهاد ولایت فقیه بوده و خود را سرباز ولی فقیه دانست و تا آخر عمر نیز به این موضوع پایبند بود. در دوران پر حادثه انقلاب مرحوم حجت ‏الاسلام حاج سید احمد خمینى یکى از مؤثرترین ‏عناصر در جریانات کلى کشور و انقلاب بود، او براى بنیانگذارانقلاب فرزندى مهربان و در عین حال ‏مشاورى امین و یارى دیرین و سربازى فداکار و مریدى گوش به­ فرمان و کارگزارى لایق و کارآمد بود.

امام بزرگ ما بارها محبت پرشور و اعتماد عمیق و تحسین قلبى خود نسبت ‏به این فرزند خاضع و مطیع‏ خود را بر زبان آورده بود و نزدیکترین‏ها، گواهى صادق آن چنان پدرى را در حق پسر یگانه‏اش ازآن زبان پرهیزگارش شنیده بودند. بى‏شک در آخرین ماه‌هاى دوران نهضت هیچکس در رابطه با امام(ره) بزرگوار نقشى تا بدین حد بزرگ و مؤثر از خود بروز نداده است

هر حرفی به احمد زده ‏اید، بدانید که به من گفته ‏اید

نقش بی بدیل حاج احمدآقا در حفظ اسرار و تحمل حوادث به دلیل اعتماد بی نظیری بود که امام (ره) به فرزند برومندش داشت و علاوه بر تایید نظر و دیدگاه وی، او را شخصیتی امین و فهیم می دانستند تا جایی که گفتن پیام شفاهی به حاج احمد آقا را همانند انتقال پیام به خود تلقی می کردند.

حمید انصاری در کتاب «مهاجر قبیله ایمان» به نقل از حبیب الله عسگراولادی می نویسد: «در شرایط بحرانی سال های 66 و 67 یک بار خدمت حضرت امام رسیدم و به امام عرض کردم ما نمی خواهیم به طور حضوری برای شما زحمت ایجاد کنیم وقتی می خواهیم مطالبی را به طور شفاهی به شما برسانیم، چگونه عمل کنیم. که تکلیف از ما ساقط شود؟ امام در جواب گفتند: اگر می خواهید پیام شفاهی به من برسانید به احمد بگویید چون او هم حرف شما را خوب می فهمد و هم مطالب را خوب و سالم می رساند. هر حرفی به احمد زده اید بدانید که به من گفته اید.»

 صبحگاه روز 21 اسفند 1373 خبر بستری شدن یادگار امام، نخست موجی از نگرانی در جماران و دقایقی بعد در شهر تهران و پس از آن در سرتاسر ایران پدید آورد و ساعاتی بعد با پخش خبر، بطور رسمی از صدای جمهوری اسلامی، در ایران غوغایی برپا شد که تنها نمونه آن در پخش خبر بیماری امام دیده شده بود. گزارشات بعدی حاکی از آن بود که عارضه قلبی و تنفسی ناگهانی در حالت خواب سبب ‌ایست کامل قلب و تنفس برای لحظاتی گردید و همین امر موجب بروز سکته مغزی شده است. پس از چند روز، تلاش خستگی‌ناپذیر تیم پزشکی نتیجه‌ای نبخشید و حاج احمد خمینی، همان کسی که نامش، و یادش و تصویرش و فداکاریهای بیمانندش تا ابد در کنار نام مبارک امام خمینی(ره) در قلب و روح و روان عاشقان انقلاب اسلامی پرجلوه و پراثر باقی خواهد ماند، ندای حق را در شامگاه 25 اسفند 1373 لبیک گفت.

منبع: سراج 24
ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار