هوای عطر اگین خاکریزهای تیر خوردهی مناطق جنگی،
سوز سینه های داغدیده می طلبد. تا حکایت عشق را در چشمان اشکبار بازماندگان شهید
معنی نماید. حال دلنواز سنگرهای به خون آغشته، نای جانهای غربت کشیده می خواهد.
تا در پرتو منورهای آتشبار آسمان خط مقدم، آخرین خاطرات زخم خوردگان را به تصویر
بنشاند.
امروز حس تابلوهای" لبخند بزن بسیجی" صفای
ضمیر، آرامش روح و قلم از دنیا گسسته را جستجو می کند. تا در حریم عشق "با
وضو وارد شوید" را سرلوحه ی نیت خالصانه اعمال خویش قرار دهد. و در قربانگاه
عشق مقداری از اندوخته هایش را به رخ معبود ابدی بکشد. و خود را در پیشگاه اولوهیت
رو سفید گرداند.
آری! چه بسیارند افرادی که بعد از گذشت سی سال هنوز
هم ، با غروب خونین خورشید، به عمق غم انگیز افق استغاثه ی لبهای ترک خورده سنگر
نشینان شلمچه و ماووت فرو می روند. و لحظه ای از یاد و خاطرات آن روایات و حکایات
معنوی غافل نمی شوند. و چنان با عواطف آرام بخش بستر خاک جبهه های نور علیه ظلمت
گره خورده اند، که سینه هایشان از گل واژه های بهار هشت سال دفاع مقدس طراوت می
یابد. و با مشتی راز و نیاز پرواز شهیدان را تداعی می نماید.