یک اعتراف تلخ!
«علیرغم میلم برای حضور در کمیسیون اجتماعی به فرهنگی رفتم». این را محمد اسماعیل سعیدی گفت. نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو. اعتراف تلخ او اما استعارهای است از یک وضعیت کلانتر. مجلس دهم که کارش را شروع کرد معلوم شد کمیسیون فرهنگی فقط چهار نفر طالب دارد. آش آن قدر شور بود که رئیس مجلس در اقدامی نمادین اعلام کرد عضو این کمیسیون میشود. هرچند آخرش هم فرهنگی نشد. رئیس رفت و نایب رئیس آمد. آخر ماجرا هم 17 نفر سهم کمیسیون فرهنگی شد. از این جمع، 13 نفرشان در آغاز داوطلب نشده بودند و حالا احتمالاً از سر ناچاری کوتاه آمده بودند تا این کمیسیون خالی نماند. تا سرشان بیکلاه نماند. چرا نمایندهها از کمیسیون فرهنگی گریزانند؟ چرا تازهواردها به «فرهنگ» بیاعتنایند؟
مجلس ششم 22، مجلس هفتم 19، مجلس هشتم 16، مجلس نهم 9 و مجلس دهم تنها 4 داوطلب. یک حساب سرانگشتی نشان میدهد که مجلس دهم رکورد کمفروغترین دوره کمیسیون فرهنگی را به نام خود ثبت کرده. چرا نمایندگان ترجیح میدهند به کمیسیونهای دیگر بروند؟ پشت پرده انتخابهای غیرفرهنگی نمایندگان چیست؟
بیپولی
«بیپولی ریشه حضور همه شیاطین است!» این را جورج برنارد شاو گفته. یک متفکر ادبی سوسیالیست. نمایندگان مجلس دهم هم نه به این شدت! اما به خاطر همین «پول» به کمیسیون فرهنگی نمیروند. به خاطر بودجه پایین فرهنگ. حق هم دارند. خیلی از آنها نماینده شهرستانهای کوچک هستند. مردمشان از آنها توقع حل مشکلات ملموسشان را دارند. آنها جاده آسفالت میخواهند و کارخانهای با کلی کار برای جوانهایشان. آقا یا خانم نماینده هم میرود سراغ کمیسیونهای پرپولتر. با گردشی مالی پر و پیمانتر. میرود تا دل مردمش را به دست بیاورد. میرود تا تواناییاش را به آنها اثبات کند. از «فرهنگ» که هیچوقت نانی گرم میشود پس خداحافظ «کمیسیون فرهنگی» و سلام کمیسیون «برنامه و بودجه» و «کمیسیون اقتصادی»!
چهار سال مثل برق و باد میگذرد. به پلک هم زدنی. نمایندهها با خودشان که حساب کتاب میکنند میبینند شاید تنها همین چهار سال را مهمان بهارستان باشند. مردم به نمایندگانشان بیش از اینها فرصت نمیدهند. نمایندگان تازه وارد بیشتر به این چیزها فکر میکنند و با خودشان میگویند تا بخت یار است چه بهتر که بهترین استفادهها را ببریم. وقتی کمیسیونهای دیگر بیشتر به سفرهای خارجی میروند مگر عقلممان کم شده که برویم کمیسیون فرهنگی. وقتی میتوانیم برویم دنیا را ببینیم چرا بهره نبریم. چهار سال مجلس است و همین سفرهای گاه و بیگاهش. نه غیرقانونی است و نه غیرشرعی. خدا راضی، ما راضی، کی میرود کمیسیون فرهنگی!
برجامبازی دولت و بیاعتنایی به فرهنگ
اصلا همه اینها به کنار. فرض کنید نمایندگانی از سر دانش و تعهد بروند کمیسیون فرهنگی. چه سود وقتی دولت به مطالبات فرهنگی اهمیتی نمیدهد؟ همه انرژی دولت خرج برجامبازی میشود. کسی گوشش بدهکار دغدغههای فرهنگی نیست. نگاه دولت معطوف به بیرون مرزهاست و به همین میزان بیاعتنا به داخل کشور. به جای توجه به «فرهنگ» سرگرم بالا بردن عدد تلفنهای ظریف به کری است. وقتی دولت میخواهد با شیوخ عرب طرح رفاقت بریزد، «فرهنگ» سیری چند؟ تازه واردهای مجلس هم میبینند بهتر است وقت و انرژی شان را صرف کار مهمتری بکنند. آنها دوست دارند درختشان ثمر بدهد. نمیخواهند به بهانه برجام سرشان بی کلاه بماند. در این صورت ترجیح میدهند روی دیوار کمیسیونهای بهتری یادگاری بنویسند.
نمایندهای که پیگیر مطالبات فرهنگی مردم است بدون داشتن دانش و تخصص مثل شناگری است که شنا کردن بلد نیست. مثل مربی فوتبالی است که هیچ وقت پایش به توپ نخورده و فقط از تلویزیون فوتبال تماشا کرده. نمایندهای که دانش و تخصص فرهنگی ندارد یا به کمیسیون فرهنگی نمیآید یا از سر ناچاری آن را میپذیرد. بازی باخت باختی که خاکش توی چشم مردمی میرود که به پشتوانه نمایندگانشان شبها سر بر بالین میگذارند. بیعلاقگی تازهواردها به کمیسیون فرهنگی بیارتباط با بیتخصصیشان نیست. و اینکه حالا از 4 نفر به 17 نفر رسیدهاند بیش از آنکه باعث دلگرمی باشد، نگرانکننده است. در این صورت چه بر سر «فرهنگ» میآید؟
چه بر سر «فرهنگ» میآید؟
شواهد و قرائن حاکی از بیعلاقگی تازهواردها به کمیسیون
فرهنگی است. اعضای سابق این بیاعتنایی را تفسیر و دلایل آن را
برشمردهاند. هرچند در پاسخ آنها تفاوتهای معنیداری به چشم میخورد اما
یک عامل بیشتر از بقیه جلب توجه میکند: «بودجه پایین، اقتصاد و گردش مالی
ناچیز». پاسخهای کامل اعضای سابق کمیسیون فرهنگی را از اینجا بخوانید.
کاهش چشمگیر داوطلبان عضویت در کمیسیون فرهنگی در پنج دوره گذشته اما زنگ
خطر است. یک هشدار جدی. یادمان باشد در همیشه بر یک پاشنه نمیچرخد و
«فرهنگ» جامعه هم برای تغییر و اصلاح منتظر ما نمیماند. باید تا دیر نشده
فکری کرد، وگرنه کار از کار میگذرد. به احتمال آن روز دیگر نه از «سرهنگ»
کاری برمیآید، نه از «حقوقدان»!