بسیج مداحان: مهدی اکبری، مداح جوان و سرشناس کشور، در گفتوگویی متفاوت، صمیمی و جنجالی به سوالاتی پیرامون زندگی شخصیاش پاسخ داد.
مهدی اکبری از مداحان شناس و همجوار امام رضا (ع) که از چند سال قبل جای خود را در بین هیئتیها پیدا کرده است، در گفتوگویی متفاوت و جنجالی به سوالاتی پیرامون شایعات مطرح شده در ارتباط با زندگی خصوصیاش پاسخ داد که مشروح این مصاحبه را در ادامه خبر میخوانید. متولد چه سالی هستید؟ اهل کجا؟ چه شد که بین این همه عنوان به دنبال عنوان شریف ذاکری رفتید؟ متولد سحرگاه جمعه 30 تیر سال 1357 مصادف با نیمه شعبان هستم و به همین دلیل اسمم را مهدی گذاشتند. اینکه بین این همه پست، عنوان، شغل، کار و عشق این سمت را انتخاب کردهام در حقیقت انتخاب ما نبود و امام حسین (ع) ما را به سمت خود کشاند. بعد از دو سال که بنده قاری قرآن بودم، با نوای حاج منصور ارضی آشنا شدم و نوارهای ایشان را گرفتم. اولین شعری که خواندم روضه حضرت زهرا (س) بود. به تئاتر رفتم و مصادف شد با دهه فجر همان سال که برای ماه رمضان بود. بسیج به ما گفت که تئاترتان را در مسجد هم اجرا کنید. رفتیم و اجرا کردیم و خوششان هم آمد و یک اتاق به ما دادند و گفتند که اینجا تمرین کنید. آقایی به نام رضا تقدیسی در آن جا حضور داشتند که من خیلی از مراحل خوب زندگیام را مدیون ایشان هستم. یک شب که تمرین تئاتر تمام شد، رفتم به ایشان گفتم که کجا میری؟ صورت و منشهای ایشان شبیه شهید رجایی بود. ایشان گفت که دارم به جلسه قرآن میروم. من هم با او رفتم. جلسه قرآن منزل یک سید بود و 10 نفر هم نمیشدیم. نوبت به خواندن من که رسید، بلند شدم و خواستم از جلسه بیرون بیایم که ایشان به من گفت برو قرآنت را ببند و سوره توحید را بخوان و خداحافظی کن. خواستم خداحافظی کنم که آقارضا یک بوسه بر پیشانی من زد و هنوز هم شیرینی آن بوسه را حس میکنم. آغاز عوض شدن من از همان جا بود. به خانه رفتم و نوار قرآنی پیدا کردم و اتفاقا عبدالباسط بود که سوره مریم را میخواند. هفته بعد به جلسه قرآن رفتم و نوبت من که شد سوره مریم را خواندم و آقارضا تعجب کرده بود. ایشان از من پرسید پس چرا هفته قبل آن طوری خواندی و من ماجرای تمرینم را گفتم. ایشان از آن به بعد هر روز ظهر در مسجد به من تجوید آموزش میداد و بعد از هشت ماه از سایرین ایراد میگرفتم و معلم قرآن شدم. خیلیها میخواستند که مانع از مداح شدن من بشوند اما من با اصرارم به این عرصه پا گذاشتم و در ابتدا نیز زیارت عاشورا میخواندم. با عزیزی آشنا شدید که اکنون از دنیا رفته است. از رابطه با سیدجواد ذاکر برایمان بگویید. خدا رحمتشان کند. من چیزهای زیادی از ایشان یاد گرفتم. سید خیلی خوب بود و واقعا جایش روی زمین نبود. اگر با سیدجواد کنار میآمدند، شاید الان دو سوم جوانان کشور حسینی بودند. من در قم یک دوبیتی خواندم که خیلی جوساز شد. آن دوبیتی چه بود؟ در حیرتم از مرام این مردم پست/ این طایفه زنده کش مرده پرست تا هست به هسستی بکشندش ز جفا/ تا مرد به عزت ببرندش سر دست من به خاطر این دو بیت یک سال به قم نرفتم. خودتان نرفتید یا سایرن ممانعت میکردند؟ برخی از افراد بودند که سلیقهشان مانع از پذیرش من میشد و من هم به سلیقهشان احترام گذاشتم. شما در مشهد بودید و سیدجواد ذاکر در قم. چه مسئلهای باعث آشنایی شما شد؟ عدهای سیدجواد را در حرم امام رضا (ع) زدند و من هم شب بعد از آن ماجرا از ایشان دفاع کردم که رابطه ما از همان جا شروع شد. درگذشت سیدجواد با فوت پوپک گلدره همزمان شد. فوت آن بازیگر را از تلویزیون اعلام کردند اما حرفی از سیدجواد ذاکر به میان نیامد. من معتقدم کسی که در دلهای مردم زنده است نیازی به رسانه و این چیزها ندارد. سال گذشته در دیدار مداحان با مقام معظم رهبری، چند دقیقهای را به صورت خصوصی با ایشان صحبت کردید. میشود بفرمایید چه گفتید؟ البته به دقیقه نرسید. زمانی که در سپاه بودم، فرمانده ما سرهنگ ربانی بود که خیلی به من لطف داشتند و هر اتفاقی که در مشهد میافتاد به بنده اطلاع میدادند. من خیلی دوست داشتم که دست حضرت آقا را ببوسم. جدا از مسائل ولایت مداری، من علاقه خاصی به ایشان دارم. سال گذشته در کنار درب ایستادم و به محض اینکه حضرت آقا آمدند، جلو رفتم و دستشان را بوسیدم. حاج محمدرضا طاهری هم کنار حضرت آقا بودند و بنده را به ایشان معرفی کرد و رهبر هم در جواب گفتند «ماشاء الله». خیلی از افراد شما را به دریافت مبالغ هنگفت متهم میکنند. پاکت و صلهای که به مداحان میدهند در واقع شیوه و رسم امام رضا (ع) است. یکی از حسینیههای اطراف مشهد من را دعوت کرد و قبول کردم. آن شخص رفت و پس از مدتی برگشت و گفت که برنامه ما منتفی است. علت را پرسیدم و گفت که نمیخواهیم شرمنده شما بشویم. خلاصه هرطوری که بود من به آن جلسه رفتم و کلا 20 نفر جمعیت داشت. روضهای که آن جا خواندم به یکی از بهترین روضههای عمرم تبدیل شد و خیلی لذت بخش بود. داشتم از حسینیه خارج میشدم که دیدم پاکتی به من دادند. به بانی جلسه گفتم که از طرفی خیلی دوست دارم نگیرم و از طرفی هم خیلی دوست دارم بگیرم. اگر نمیگرفتم آن شخص فکر میکرد که به خاطر مبلغ کم آن است و به همین دلیل گرفتم. مبلغ را که شمردم دقیقا 52350 در آن بود. آن پول چنان برکتی داشت که تا مدتها در کیف من بود و خرج نشد. روضه بعدی که من را دعوت کردند ایام فاطمیه بود که باز هم قبول کردم و رفتم. مدتی در سپاه پاسداران بودید. چه شد که وارد شدید؟ دو سال معلم پرورشی و ورزش ابتدایی بودم. با چند طلبه در نمایشگاه نشسته بودیم که یکی گفت نیروی هوایی سپاه استخدام میکند. ما رفتیم و پس از ثبت نام و ارائه مدارک قبول شدیم. شخصی آخرهای شب آمد و کار ما را پرسید و گفتیم که فعلا طلبهایم ولی ثبت نام کردهایم. ایشان خود نیز یکی از مسئولان آن جا بود و این طوری شد که ما به استخدام نیروی هوایی سپاه درآمدیم. 9 سال در سپاه بودم که سال 86 بازخرید کردم. چرا خارج شدید؟ من احساس کردم که میتوانم اثرگذاری بیشتری در فضای بیرون داشته باشم و همانطور هم شد. آلبومی با دکلمه مصطفی صابر خراسانی و با عنوان «توسل» خواندید. چه شد که به این فکر افتادید؟ در تهران بودم که با مصطفی صابر خراسانی صحبت کردم و ایشان هم گفت که هماهنگ میکنم تا برویم. به استدیوی مجید رضازاده رفتیم و به من گفت بخوان. شعر حضرت عباس (ع) را خواندم و تعجب کرده بود چرا که قبل از رفتن به استدیو استراحت کمی کرده بودم. دیدم میشود کار کرد و خواندم. فقط نیتم این بود که جوانان در محرم 8 دقیقه آهنگ گوش نکنند و به این گوش بدهند. خدای من شاهد است که یک ریال هم دریافت نکردم و نخواستم که دریافت کنم. حتی هزینه رفت و برگشت را هم از جیب خودم میدادم. wggcb.jpg شما قهوه خانه دارید؟ خیر. شخصی هست به نام مهدی اکبری که قهوه خانه دارد ولی من ندارم. با ایشان هم رفاقتی دارم ولی من قهوه خانه ندارم. حستان نسبت به اسامی زیر را خیلی کوتاه و مختصر بفرمایید. حاج مهدی مختاری: داداش. آقامهدی هر جا که مینشیند یا میرود باید یک چیزی بشکند(باخنده). آیت الله واعظ طبسی: بزرگ مشهد. ایشان را دیده بودید؟ بله. زمانی که طلبه بودم زیاد به خدمت ایشان رسیدم. حجت الاسلام دانشمند: کم پیش میآید که مداحان پای منبر سخنرانی بنشینند ولی چند روحانی هستند که من پای منبر ایشان نشستن را وظیفه میدانم و یکی از آنها هم شیخ مهدی دانشمند است. شهرام ناظری: ایشان استادند. من از صدا و نوای گرم ایشان خیلی استفاده میکنم. حاج سعید حدادیان: ایشان که مشخص است. برای ما استاد هستند. از مناجاتهای ایشان خیلی لذت میبرم. آقازادهشان هم وقتی به مشهد مشرف میشوند، به هیئت ما میآیند. از خودشان ناراحت هستم چون چندین بار به مشهد آمدهاند و افتخار آمدن به جلسه ما را ندادهاند. حاج حمید علیمی: از دوستان خوب بنده هستند. الان کمتر میبینمشان ولی خاطرههای زیادی داریم. یک شب با ایشان و مرحوم سیدجواد ذاکر در صحن قدس حرم رضوی (ع) میخواندیم و باران شدیدی شروع به باریدن گرفت تا حدی که زیر مردم هم آب آمده بود. آن جا سیدجواد به نقل از معصوم (ع) حدیثی نقل کرد که «اگر در حرم معصومی باشید و باران بگیرد، گناهان شما شسته میشود». مهران مدیری: بسیار زیرک. بسیار هنرمند. گاهی حرفهایی میزند که همگان از منبع آن تعجب میکنند. هدیه تهرانی: ایشان یکی از بازیگران خوب کشورمان هستند که من فقط فیلمهایشان را دیدهام. اصغر فرهادی: آقا اسمهای سخت میگویید (با خنده). متاسفانه نمیشناسم. چند مدت قبل جوایز زیادی مثل نخل طلایی کن دریافت کردند. بله شناختم. متاسفانه من خیلی از عزیزان را از قاب تلویزیون دیدهام ولی به اسم نمیشناسم. فیلمهای آقای فرهادی را دنبال میکنم. شب جمعه کربلا را درک کردهاید؟ چه دارد که با سایر شبها متفاوت است؟ کربلا از صبح پنجشنبه شلوغ است و همه خود را میرسانند تا شب جمعه را در کربلا باشند. از وصف آن عاجز هستم. اگر وجود نازنین امام حسین (ع) را ببینی چه میگویی؟ میگویم ممنونم که من را تحمل میکنید. خیلیها به من گفتند که مداحی شغلت نباشد و در کنارش کاسبی مجزایی داشته باش. من امتحان کردم و در هر کاری که رفتم شکست خوردم و ضرر کردم. در کنار حاج حسن خلج نشسته بودیم که ایشان گفت: بهترین روزی عالم را ما داریم. دستمان مستقیم در سفره امام حسین (ع) است. یکی از آرزوهایم این است که در جلوی درب هیئتی بایستم و کفش جفت کنم. حاج حسن گفت: در ماه چهقدر خرج داری؟ مقداری را گفتم و ایشان پاسخ داد: آیا امام حسین (ع) خرج تو را نمیدهد؟ اگر هم در کاسبیهای دیگر محتاج میشوی به این دلیل است که ارباب میخواهد تو را در خانه خودش نگهدارد.
انتهای پیام/
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار