به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج زنجان، زماني كه كودك مرتكب جرم سرقت مي شود، والدين بايد با اين مسئله برخورد عملي كنند. خانواده بايد راهكار هاي درستي را پيش گيرند بايد تذكر دهند و به كودك بفهمانند.
در دوره نوجواني اعمال بچه ها به سرقت از داخل منزل و مدرسه محدود نمي شود،بلكه مرتكب جرم دخل زني و جيب بري نيز مي شوند. در سنين بالاتر تنوع جرايم سرقت بيشتر مي شود.
تاثير خانواده بر شخصيت نوجوانان بزهكار
بنا بر تعريف جامعه شناسان، سرقت نوجوانان يكي از انواع و اشكال بزهكاري است كه داراي بيشترين ميزان در ميان انواع كج روي هاي كودكان و نوجوانان است. به طوري كه تعداد سرقت كودكان و نوجوانان نسبت به ساير جرايم اطفال به اندازه اي زياد است كه مي توان حتي مبحث جرايم كودكان و نوجوانان را به سرقت هاي ارتكابي آنان اختصاص داد. اما جرايم نوجوانان به سرقت محدود نمي شود. قتل،تجاوز، قاچاق مواد مخدر و ... جرايمي هستند كه در ميان نوجوانان به وفور ديده مي شوند.
جامعه شناسان از ديرباز به بررسي علل اين پديده پرداخته اند و اين نشان از قدمت بزهكاري نوجوانان در تاريخ دارد. تقريبا تمامي صاحب نظران بر اين باورند كه تاثير تربيت خانواده بر وقوع بزه در نوجوانان غير قابل انكار و بسيار زياد است.
زيرا خانواده مهمترين نهاد جامعه است و جامعه اي سالم است كه خانواده ي آن سالم باشند. اگر تاريخچه خانوادگي افرادي را كه مرتكب بزه شده اند بررسي كنيم، متوجه مي شويم كه اين افراد از خانواده هاي آسيب ديده مي آيند. مثلا يكي از افراد خانواده هاي آنان سوء مصرف مواد مخدر داشته، پدر و مادر از هم جدا شده اند و يا در خانواده هاي طلاق خاموش رخ داده است. يعني روابط عاطفي پدر و مادر با يكديگر و گاهي با فرزندان سرد بوده است.
در مواردي هم سابقه بزه در خانواده وجود داشته است. به عقيده روانشناسان اين كه والدين خود چگونه تربيت شده و در روابط اجتماعي چه رفتاري دارند روي فرزند تاثير مي گذارد. خانواده ها مدل هاي تربيتي مختلفي دارند. بعضي از خانواده ها مستبد و كنترل كننده هستند. در چنين خانواده هايي فرزندان احساس تحقير و خشم مي كنند. اما اين خشم را بنا به دلايل مختلف فرو مي خورند. اين خشم فرو خورده و يا تبديل به افسردگي مي شود يا در جاي ديگر مثلا در قالب بزه در جامعه بروز مي كند.
روش هاي اصلاح و درمان سرقت كودكان بزهكار:
شيوه هاي اصلاحي براي بازسازي اين كودكان بسيار متنوع است. به طور كلي بهتر است والدين و مربيان به جاي تنبيه بكوشند كه فكر و روحيه كودك را درك كرده و طرق اصلاحي زير را به كار گيرند. چون كودك فرد بزرگسال نيست كه با آگاهي از همه ابعاد مسئله تن به چنان خفتي دهد و لذا با اين روش ها مي توان او را زودتر از تنبيه و سرزنش درمان كرد.
1- آگاه ساختن: بسياري از كودكان از قبح و زشتي عمل دزدي آگاهي ندارند. نمي دانند دزدي چيست و اگر هم بدانند از شدت قبح آن بي خبرند. پس بايد به آنها آموخت كه دزدي چه عواقب و رسوايي هايي را در پي دارد.
2- رفع محروميت: بايد كودكان را تامين كرد. البته نه به گونه اي كه چون شاهزاده اي زندگي كنند. بلكه بايد حداقلي را براي آنها قايل شد تا به آنها نشان داده شود كه والدين در فكر تامين خوشبختي آنها هستند.
دادن پول تو جيبي به كودكي كه كم و بيش در خيابان ها رفت و آمدي دارد ضروري است تا اگر هوسي كرد و غذايي خواست بتواند بخورد و گرسنگي خود را رفع كند و يا امكان شركت در يك فعاليت جمعي را بيابد. البته بايد تذكرات لازم به او داده شود و به او تفهيم گردد كه خريد چه چيز هاي ممنوع و ناثواب است.
3- تهيه چيز هاي مورد علاقه: والدين بايد كودك را از آنچه كه مورد علاقه اوست سير كنند به گونه اي كه هوس فوق العاده اي درباره آن نداشته باشند. شايد براي والدين امكان نداشته باشد كه همه آنچه را كه طفل دوست دارد براي او خريداري كنند ولي مي توانند با خريداري اشياي مشابه خواسته او را اجابت كنند.
4- ابراز آگاهي: ابراز آگاهي از خيانت و كار ناپسند كودك ممكن است او را سر عقل بياورد. پدر در خانه مي تواند بدون اينكه مسئله را به رخ كودك بكشد او را از راهي ديگر هوشيار سازد. مثلا راه كمتر حرف زدن با او، كمتر خنديدن و ... و مادر نيز به طفل مي گويد كه ظاهرا پدرت از اين مسئله خبردار شده است و ...
5- ذكر داستان ها: بيان داستان هاي ملامت بار و سرزنش كننده افرادي كه تن به خفت دزدي داده اند براي كودك هوشيار كننده است. داستان ها بايد به كودك نشان دهد كه فلان كس دزدي كرد و به فلان عقوبت دچار شد و يا دچار فلان رسوايي شد و عاقبت سرقت خطرناك و ويران كننده است.
6- پند و موعظه: در برخي موارد به خصوص در دفعات اوليه كه كودك دست به دزدي مي زند مي توان او را پند و موعظه كرد و به او فهماند كه اين عمل مورد رضاي خداوند و پدر و مادر نيست،زشت و ناپسند است و آبروي او و خانواده را مي برد.
7- تذكر و اخطار: در مواردي كه پند و موعظه موثر واقع نمي شود. بايد به كودك تذكر داد و به او گفت كه خطاهاي او مكرر شده است و اگر ترك نكند او را چنين و چنان خواهيم كرد. بديهي است مربيان آگاه سعي مي كنند كه اخطارشان به گونه اي باشد كه طفل آن را واقعي و جدي تلقي كند. همچنين بايد به كودك اخطاري داده شود كه قابل اعمال باشد كه والدين قصد عملي كردن آن را داشته باشند.
به طور كلي در درمان دزدي كودكان مي توان با روان درماني طولاني مدت براي بازسازي شخصيت و شناخت انگيزه دروني و رفع احتياجات معنوي و عاطفي كودكان اقدام نمود. همچنين با شركت دادن دانش آموزان و يا مسئوليت دادن در فعاليت هاي مربوط به نمايش، تئاتر موزيك و فعاليت هاي ورزشي مي توان در كاهش ميزان سرقت در نوجوانان موثر بود. توهين، اهانت،دروغگو و دزد خواندن كودك دردي از او دوا نمي كند. چون كودك به آن اهانت و سرزنش ها عادت مي كند و لذا كمبود هاي شخصيتي را از طريق سرقت هاي ديگر، افزون كردن درآمد و صرف آن در راه معاشران و دوستاني كه اور ا تحسين مي كنند، جبران مي كند.
با توجه به آنچه گفته شد در مبارزه با سرقت بايد عوامل اين پديده را شناخت و به طور همه جانبه با همكاري نيروها امنيتي و مردم به آن همت گماشت،رسانه ها و مراكز فرهنگ در ترويج فرهنگ ايثار و گذشت و مساوات اسلامي و تكامل اجتماعي و به خصوص در اشاعه فرهنگ قناعت بايد بكوشند و با فرهنگ تجمل گرايي مبارزه كنند و در تقويت بنيان هاي مذهبي همت گمارند.
قوه قضائيه با احساس مسئوليت بيشتر در برخورد با سازمان حرفه اي اين گونه بزه كاران را به قضات با تجربه،عالم،شجاع و با شهامت بسپارد. بالاخره از لحاظ فرهنگي بايد تلاش كرد تا سرقت به صورت منكر اجتماعي جلوه كند،به طوري كه كنترل اجتماعي در اين زمينه اعمال گردد و سارق به عنوان فرد ضد اجتماع احساس انزوا كند.
منبع : دفتر تحقيقات كاربري فرماندهي انتظامي زنجان