حجت الاسلام مطلبی که بیش از 29 سال است مسئولیت امام جماعتی مسجد ابوذر در منطقه 17 تهران را بر عهده دارد ، در 6 تیر 1360 به عنوان امام جماعت مسجد ابوذر میزبان حضرت آیت الله خامنه ای بوده است که در این روز حادثه تاریخی انفجار در این مسجد توسط منافقین به وقوع پیوست.
وی در بیان جزئیات حادثه بیان می کند:
من جلوی جمعیت بودم و مقام معظم رهبری پشت تریبون ایستاده بود که یکدفعه دیدم سیاهی پشت سرم است. برگشتم و دیدم یک آقای قدبلندی یک ضبط صوت در دستش است صف های جمعیت را شکسته و جلو می آید، ما بیرون از مسجد تابلو گذاشته بودند که ضبط ها را بیرون بگذارند. با این حال اگر حتی کسی از آن نامرد سوال می کرد که چرا ضبط صوت را داخل مسجد می بری، حتما می گفت ضبط من از بیرون مسجد صدا را ضبط نمی کند.
آن زمان هیچ سیستم بازرسی وجود نداشت. اولین شیشه ای که شکست در مسجد ابوذر و بعد از آن انفجار حزب جمهوری بود، تا آن زمان امنیت، تفتیش و گشتن وجود نداشت، حتی آقایان، محافظ نداشتند، فقط یک راننده داشتند. ممکن بود یک نفر هم همراهشان باشد، اما اینگونه نبود که محافظ مسلح داشته باشد، چون آن زمان این ترس و وحشت ها وجود نداشت.
ضبط صوت را جوری روی تریبون گذاشته بود که به سمت چپ سخنران باشد تا به قلب مقام معظم رهبری اصابت کرده و درجا ایشان را شهید کند. نه من و نه حتی همراهان ایشان هم نگفتند که این مرد چرا ضبط صوت را روی تریبون می گذارد. ضبط را روی تریبون گذاشت و برگشت. طولی نکشید که بلندگو شروع به سوت کشیدن کرد. باز هم فکر ما به این حرف ها نرفت. آنجا بود که مقام معظم رهبری فرمودند «بلندگو را درست کنید».
معمولا اینگونه است که وقتی گوینده پشت تریبون قرار می گیرد، صدای خود را با بلندگو تنظیم می کند. اگر صدا بلند باشد مقداری از بلندگو فاصله می گیرد، اگر کم باشد خود را به جلو می کشند. به هر حال مقداری خود را جابجا میکنند که این هم حکمت خدا بوذ. ضبط را طوری گذاشته بود که به قلب ایشان اصابت و درجا شهید کند. مقام معظم رهبری برای تنظیم صدا، مقداری خودشان را به سمت چپ جابجا کردند. شاید آن زمان حواسمان به این حرکت نبود، اما بعدها متوجه حکمت خدا شدیم. همین جابه جایی اندک ایشان باعث شد تیر به دست راستشان خورده و قلبشان در امان بماند.
به ناگاه صدای عجیبی در مسجد پیچید که گوش ها را کر می کرد. سرم را که بلند کردم، دیدم مقام معظم رهبری همانطور که ایستاده اند به سمت چپ و به پهلو روی زمین افتادند. شیون و گریه از طرف مردم بلند شد.
آن لحظه بود که فهمیدیم که ایشان را ترور کردند، اما باز فکر نمیکردیم که بمب در ضبط صوت بوده باشد. من فکر میکردم از سمت خواهران که در طبقه بالا نشسته بودند، شلیک شده یا از سمت خانه های روبروی مسجد به ایشان شلیک کردند، چون آن زمان جلوی مسجد حیاط بود و به خیابان باز می شد.
بعد از انفجار، خیلی سریع و به طور ضربتی خود مردم و کسانی که همراه مقام معظم رهبری بودند ایشان را بلند کرده، سوار ماشینی ایشان را به مسجد ما آورده بود کردند و به دوراهی قپان رساندند و از آنجا به یک درمانگاه دیگر که در مسیر راه بود، بردند، اما هر دوی این درمانگاه ها بخاطر خونریزی شدید گفته بودند که رسیدگی به آن کار ما نیست. بلافاصله از آنجا ایشان را به بیمارستان بهارلو بردند.
اما من بهت زده بودم، چون مصیبت برای من بود. همان لحظه یک نفر فریاد زد که بیایید این ضبط را ببینید. نگاه به ضبط کردم، دیدم ضبط صوت مانند یک کتاب باز شده و درون آن در چند نقطه با ماژیک نوشته شده بود، که عبارت تقریبا این بود «اولین برخورد فرقان است». آن زمان این ماجرا را به گروه فرقان نسبت دادند. گروه فرقان در آن زمان خیلی فعال بود و در کنار مجاهدین کار می کرد، اما درحقیقت منافقین بودند که این عملیات را انجام دادند. گفته می شد اصل بمبی که داخل ضبط صوت کار گذاشته بودند، منفجر نشده که اگر منفجر می شد تمام مسجد را نابود می کرد. فقط یک بخش از آن منفجر شده و به دست مقام معظم رهبری اصابت کرده بود. از بدن ایشان هم بیرون رفته و دیوار پشت سرشان را چند سانت سوراخ کرده بود ما چندین سال بعد از آن این قسمت دیوار را دست نخورده نگه داشتیم. تریبون و آن ضبط صوت را هم داخل یک محفض در محل انفجار نگهداری می کنیم.
بلافاصله خودم را به بیمارستان بهارلو رساندم. این حکمت خدا بود، که بیمارستان بهارلو نزدیک محل حادثه باشد، بیمارستان بهارلو، از نظر اسم و رسم چندان پیشرفته نبود، اما به این منطقه نزدیک بود. بسیاری از پزشکان معروف و مشهور آن زمان در بهارلو کار می کردند. ایشان را معاینه کرده و مراحل ابتدایی درمانی انجام شد. بعد از آن هم مقام معظم رهبری را به بیمارستان شهید رجایی منتقل کردند.
پس از حدود يك ماه، آيت الله خامنه اي را به منزلي منتقل مي كنند تا امنيت لازم برقرار شود. دكتر ميلاني در گفت وگو با روزنامه هم ميهن اين گونه انتقال ايشان را روايت مي كند: «ايشان تا هفته اول يا دوم مرداد در بيمارستان بودند. چون ايشان دچار خستگي شده بودند، توصيه كرديم كه پياده روي و حركت كنند. در بيمارستان اين كار ميسر نبود. در عين حال ايشان مقيد بودند كه مزاحم افراد عادي كه به بيمارستان مراجعه مي كنند، نشويم و كار روزانه بيمارستان معطل نماند. لذا ايشان را به ساختمان ديگري منتقل كرديم و برخي امكانات پزشكي را به آنجا برديم و مراقبت هايي از ايشان به عمل آمد تا بهبودي يافتند.»
عیادت شهید محمدعلی رجایی از آیت الله خامنه ای در آغازین روزهای پس از حادثه سوء قصد در تیر ماه 1360
آیت الله خامنه ای در دوران نقاهت پس از حادثه ترور در جمع اطرافیان و پاسداران
آیت الله خامنه ای در دوران نقاهت پس از حادثه ترور
آیت الله خامنه ای در آغازین روزهای پس از حادثه سوء قصد در تیر ماه 1360
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR ضمن بازخوانی اسناد ترور ناموفق رهبر انقلاب در تیرماه ۱۳۶۰ می نویسد:
گروهک فرقان به سرکردگی جوانی به نام اکبر گودرزی در سالهای ۵۶ و ۵۷ تشکیل میشود. او با راهاندازی جلسات تفاسیر قرآن، برداشتهای مادی از منابع دینی را مطرح میکرد. فراگیری تبِ تفاسیرِ مادی و مارکسیستی درسالهای منتهی به انقلاب که توسط افراد و جریانهای التقاطی ارائه میشد، حساسیت برخی چهرههای فکری انقلاب مثل شهید مطهری را برانگیخت. کار آنقدر بالا گرفته بود که گودرزیِ جوان بیست و چند ساله، بیست جزوهی تفسیر قرآن، شرح صحیفهی سجادیه و نهجالبلاغه نوشته بود.
گروه فرقان از اردیبهشت ۵۸ موج ترورهای خود را با به شهادت رساندن شهید قرنی رئیس ستاد مشترک ارتش آغاز میکند. شهید مطهری در ۱۱ اردیبهشت، حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی ۳ خرداد، شهید تقی حاجیطرخانی ۱۶ تیرماه، ۲۴ تیر آیتالله سیدرضی شیرازی، ۴ شهریور شهید عراقی و فرزندش حسام، ۱۰ آبان شهید قاضی طباطبایی امامجمعهی تبریز و ۲۷ آذر شهید مفتح در دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران توسط فرقان ترور میشوند. فرقان در صحنهی هر ترور تعدادی جزوه که در آن به چرایی علت ترور پرداخته پخش میکرد و اینگونه مسئولیت ترور را برعهده میگرفت. این ترورها دارای جنبههای مختلفی بودند؛ ترورهای سیاسی که شخصیتها را هدف گرفته بود و ترورهایی که برخاسته از ایدئولوژی فرقان بودند و گاهی هم ریشه در دشمنی شخصی گودرزی داشت؛ مثل ترورهای شهید مفتح و حاجیطرخانی که از افراد اصلی مسجد قبا بودند که گودرزی را طرد کرده بودند.
دستگیریها توسط تیم بررسی که به دستور امام شروع به کار کردهاند از همان اردیبهشتماه شروع میشود و چندماه کار اطلاعاتی منجر به شناسایی بیش از ۱۰ خانهی تیمی فرقان میشود. نهایتاً طی عملیاتی در ۱۸ دیماه ۱۳۵۸ عناصر اصلی فرقان از جمله اکبر گودرزی رهبر این گروهک دستگیر میشوند. با توجه به اینکه اغلب اعضای فرقان جوانان فریبخورده بودند، بنابراین دستاندرکاران پرونده با برگزاری جلسات صحبت و پرسش و پاسخ کوشیدند ذهن آنها را روشن کرده و از گمراهی نجات دهند. رسیدگی قضایی به جرائم افراد و بحثهای عقیدتی که ساعتها به طول میانجامید به طور موازی دنبال میشدند. بحثها و پرسش و پاسخها در نهایت منجر به بازگشت تعداد قابل توجهی از فرقانیها و توبهی آنها شد.
اکبر گودرزی نهایتاً ۳ خرداد ۵۹ به همراه جمعی دیگر از اعضای فرقان اعدام شد. تعدادی از اعضای فرقان نیز که دستشان به جنایت و قتل آلوده نبود به حبس محکوم شدند. برخی توابین هم به جبهه رفتند و بعدها شهید شدند. پس از اعدام گودرزی فرقان شمارهی ۲۵ نشریه را به گودرزی اختصاص داد و با چاپ تصویری از وی در ذیل عکس، عبارت: «مجاهد تشیع مظلوم، شهید ششم ایدئولوژیک شیعه اکبر گودرزی!» را درج نمود. فرقان پیش از این پس از شهید اول، شهید ثانی و شهید ثالث؛ «مجید شریف واقفی» را شهید چهارم و «شریعتی» را شهید پنجم نامیده بود.
پسا فرقانی ها
«محمد متحدی» مسئول شاخهی نظامی فرقان بود که در دستگیریهای اولیه در اردیبهشت ۵۸ دستگیر میشود اما با معرفی خود به عنوان یک فرد عادی و با توجه به اینکه هنوز اعضای اصلی فرقان دستگیر نشده بودند آزاد میشود. او یک بار دیگر در آبانماه دستگیر میشود اما خود را «مهدی سیفی» معرفی میکند و پس از حدود یکماه که در بازداشت به سر میبرد لولهی شوفاژ زیر پنجره را کج میکند و با بریدن میلهی پنجره فرار میکند.
اغلب ترورها با تأیید اکبر گودرزی و محمد متحدی انجام میشد و متحدی خود در ۳ ترور شهید عراقی، تقی حاجیطرخانی و ترور شهید قاضی طباطبایی حضور داشت. او عامل شستشوی مغزی تعدادی از جوانان و جذب آنها به فرقان بود. یکی از آنها «مسعود تقیزاده» عامل ترور شهید قاضی طباطبایی در آبان ۵۸ بود.
متحدی پس از اعدام گودرزی با جمع کردن اعضای باقیماندهی فرقان تشکیلات «رهروان فرقان» را راهاندازی میکند. «رهروان فرقان» که به نوعی همان تشکیلات تبریز فرقان بودند با هدف انتقام خون به اصطلاح شهدای فرقان به تهران میآیند و ترور آیتالله ربانی شیرازی، آیتالله موسوی اردبیلی، حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه از حکام شرع دادگاه فرقان و آیتالله خامنهای را در دستور کار قرار میدهند. ترورهایی که بیش از آنکه جنبهی سیاسی یا ایدئولوژیک داشته باشد، جنبهی انتقامگیری از نظام و ابراز وجود و حیات فرقان در عرصه را دارد.
پس از عملیات ۶ تیر که موجب زخمیشدن آیتالله خامنهای شد، نیروهای دادستانی انقلاب توانستند ردهایی از «رهروان فرقان» را در مشهد بیابند و در شهریور ۱۳۶۰ «محمد متحدی» و «مسعود تقیزاده» دستگیر شدند. مسعود تقیزاده در بازجوییها به تفصیل سخن گفت اما محمد متحدی به جز چند جمله حرفی نزد و در دادگاه نیز حاضر به دفاع از خود نشد.
سرانجام دادگاه انقلاب تهران به ریاست آیتالله محمدی گیلانی در نهایت تقیزاده را به عنوان «باغی محارب و مفسد» شناخته و به اعدام محکوم کرد و وی در ۸ بهمن ۱۳۶۰ در نمازجمعهی تبریز - قتلگاه آیتالله شهید قاضی طباطبایی- به دار مجازات آویخته میشوند.
انتهای پیام/