به گزارش سرویس راهیان نور خبرگزاری بسیج، در آستانه سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) استان کرمان میزبان سه شهید تازه شناسایی شده است که یکی از این شهدا، شهید «عباس اسدیپور» میباشد.
به همین مناسبت با خانم «بیبیمعصومه میرتاجالدینی» همسر این شهید بزرگوار به گفتوگو نشستیم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید.
مختصری از زندگینامه شهید اسدی را بازگو نمایید؟
شهید عباس اسدی در بیستم دیماه سال 1337 در یک خانواده متدین در بخش گلباف از توابع کرمان به دنیا آمد.
عباس بعد از گذراندن دوران تحصیل به خدمت سربازی فراخوانده شد و خدمت سربازیاش را در اصفهان گذراند و در ایام سربازی که مصادف بود با خروش ملت علیه رژیم ظالم پهلوی در راهپیماییهای مردم اصفهان مشارکت داشت.
چه سالی با شهید ازدواج کردید و چه مدت بعد به جبهه اعزام شدند؟
سال 1359 پس از گذشتن یک سال از خدمت سربازیاش با هم ازدواج کردیم ولی با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و پس از مدتی برگشت و به عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
نحوه شهادت ایشان چگونه بود؟
عباس در طول مدتی که در جبهه بود بیشتر در قسمت مخابرات فعالیت میکرد. همیشه آرزو میکرد شهید شود و از دیگران نیز میخواست برایش دعا کنند. در سال 1363 و در عملیات بدر در حالی که به عنوان بیسیمچی تیپ خدمت میکرد به فیض عظمای شهادت نائل آمد و همچون شهدای کربلا پیکر پاکش در منطقه عملیاتی به جا ماند.
چگونه از شناسایی شدن پیکر همسر شهید خود مطلع شدید؟
از بنیاد شهید کرمان تماس گرفتند که میخواهند به ما سر بزنند. ما هم به رسم مهماننوازی پذیرفتیم و منتظر ماندیم. شامگاه روز یکشنبه چند نفر از بنیاد شهید کرمان آمدند و ما نمیدانستیم آنها حامل پیغامی هستند و آنها با لحنی آرام موضوع را مطرح کردند.
آیا انتظار آمدن شهید را داشتید و چگونه این مدت را سپری کردید؟
ما 33 سال منتظر برگشتن عباس بودیم و البته از شهید شدنش مطمئن بودم، چون همرزمش «محمدرضا کیانی» بعد از اینکه از اسارت برگشت برای ما نحوه شهادت عباس را توضیح داد، اما با این حال پدر و مادر شهید، منتظر آمدن خود عباس بودند و در خانه همیشه حرف عباس بود.
من همواره شاهد بیقراریهای مادر و پدر عباس بودم، آنها باور داشتند که عباس یک روزی برمیگردد و من گرچه امروز خیلی خوشحالم که پایان هجران فرا رسیده است، ولی وقتی یاد گریههای مادر و پدر عباس میافتم که چقدر منتظر فرزندشان بودند و نگاهشان به در بود، به حال آنها غبطه میخورم و میگویم که ای کاش حداقل یکی از آنها این روز را میدید.
به گزارش دفاع پرس، امیدوارم همانطور که خداوند دل ما را خوشحال کرد، دل هزاران پدر و مادر، همسر و فرزند شهید چشمانتظار دیگر را هم خوشحال کند.