شور و اشتیاق عاشقان هنرمند حسینی در اصفهان/ دل ها برای اباعبدالله به جوش می آید
به گزارش خبرگزاری بسیج از اصفهان، صدای کاروان کربلا به گوش میرسد. شتران خرامیدهاند تا بار دیگر برای راهی طولانی، کجاوهها را زین کنند. صدای «هل من ناصر ینصرلی» از سراسر نینوای معلی شنیده می شود. پرچم ها بر سر در خانه ها بالا می رود و مرد علمدار علم ها را وارسی می کند. خیمه ها زده می شود و نوای نوحه خوان بر سر چهارراهها و گذرها شنیده میشود. کاروان کربلا آماده اند تا به خونخواهی حسین ابن علی علیه السلام بیایند. جوان ها یاریگر پیرها می شوند و افسار شترها را در دست می گیرند. شیعیان سیاه پوش جمعیتی می شوند که به ندای امامشان لبیک گفتند و شهادت را به جان خریدند.
سید مهدی یکی از جوان هایی است که در علامت سازی کار می کند. او این موقع از سال که می شود علامت های سنگین را به دوش می کشد و بیرون از مغازه می گذارد تا مشتری ها از راه برسند و از او علامت بخرند.
مرد جوان چه شوری در سر دارد و چه عشقی در جان. می گوید: به عشق اباعبدالله صبح زود از خواب بیدار می شوم و تمام علامت ها را با پارچه ای تمیز می کنم تا مبادا گرد و غباری بر آنها نشسته باشد. مشتری که از شهرهای مختلف برای خرید می آیند سلایق مختلفی دارند. بیشتر علامت های کوچک می خرند تا بزرگ. چون حمل و نقل علم های کوچک راحت تر است. به گفته مهدی، خمینی شهری ها مشتری پرو پاقرص هر ساله آنها هستند که زیاد از آنها خرید می کنند.
در یکی از مغازه های خیابان کمال شهر اصفهان هم طبل های بزرگ و کوچکی وجود دارد و مشتری ها از حالا آمده اند تا کم و کسری های هیئتشان را برطرف کنند. علی نوجوان 16 ساله ای که به همراه پدرش برای خرید طبل آمده است می گوید: هر سال میاندار هیئاتم و طبل می زنم. این کار از نیاکان ما به ارث رسیده است. پدربزرگ و پدرم هم این کاره بوده اند. آنها وسط هیئات طبل می زدند.
به گفته علی، پای عشق امام حسین علیه السلام که به میان می آید همه چیز فراموش می شود. شب ها که می خواهم با دوستانم به هیئت بیایم از چند ساعت قبل یا حتی از روز قبل برنامه ریزی می کنم که باید چه کاری انجام بدهیم. سرودها و نوحه ها را مرشد هیئت آماده می کند و ما از روز قبل در مسجد تمرین می کنیم تا برای هیئت آماده شویم. هر شب به یکی از مساجد، تکایا و حسینیه ها می رویم. من از این مدت لذت می برم. دوستان زیادی پیدا می کنم. هر سال مطلب جدیدی درباره امام حسین علیه السلام و یارانش یاد می گیرم و گاهی اوقات در مدرسه برای دوستانم تعریف می کنم که چه بر سر لشکر امام حسین علیه السلام و یارانش آمده است.
جواد نوجوان 13 ساله ای که برای خرید طبل از شهرضا به اصفهان آمده است می گوید: اصلا حال و هوای ده شب اول محرم را با هیچ چیزی عوض نمی کنم. حال خوشی دارم آن شب ها. اغلب اوقات در شبانه روز فقط چهار ساعت به خانه می آیم و بقیه اوقات در مسجد و حسینیه هستم و مشغول برنامهریزی برای گروه نوجوانان هیئت که چه نوحه ای را بخوانیم و با چه سبکی. تا کنون دو بار به کربلا رفتم اربعین ها پیاده روی و همین حس 10 شب محرم در اربعین هم برای من ایجاد می شود. از خدا می خواهم که این حس را از من نگیرد و همیشه با من باشد.
خیمه های متعددی در سطح شهر بنا شده است و هر کدام نوحه های محرم را گذاشته اند و از مردم با چایی پذیرایی می کنند. اسدالله مرد 65 ساله ای است که سال ها برای عزاداران حسینی چایی می ریزد.«سماور که به جوش می آید. قُل قُل دل من است که برای اباعبدالله به جوش می آید. نمی دانید چه حسی دارم وقتی ماه محرم می رسد. حس نوشدن. تولدی دوباره برای عشقی محکم به مولایم اباعبدالله. خدمتگزاری را دوست دارم آن هم برای مولایم حسین ابن علی علیه السلام و چه کسی بهتر از او. عزاداران که از راه می رسند کفش هایشان را جفت می کنم. دستی به سینه می زنم و برایشان جان می دهم. گاهی سقایی می کنم مانند مولا حضرت سقا ابوفاضل و گاهی با یک استکان چایی، خستگی را از تن مردان خدا می تکانم و چه زیباست خدمتگزاری برای عزاداران بزرگ مرد جهاد و شهادت.
اسدالله یک معلم بازنشسته است.« به تمام شاگردانم توصیه کردهام که برای عزاداری امام حسین(ع) سنگ تمام بگذارند. برخی از آنها در کنار من خدمتگزار عزاداران هستند و برخی دیگر به هیئتها و دستهجات میروند و سینه زنی و زنجیر زنی میکنند. در هر مکان و هر زمانی که خادم مولا باشی از تو میپذیرد و من افتخار میکنم که خادمی آقا را انجام میدهم.