به گزارش خبرگزاری بسیج، ساعت 2 بعد از ظهر 31 شهریور 1359(22 سپتامبر 1980)، هواپیماهای رژیم بعثی عراق با حملهای غافلگیرانه و گسترده به مناطق مختلف ایران، به ویژه فرودگاههای نظامی، بر تبل آغاز جنگی 8 ساله کوبیدند. همان روز هم با شلیک اولین توپها به سمت شرق توسط صدام و ملک حسین(پادشاه اردن) که او را همراهی میکرد، حمله زمینی رژیم بعث به همسایه تازهانقلابکرده خود شروع شد...
جنگ واقعا از کی شروع شد؟
پیش از انقلاب، میان ایران و عراق مشاجراتی بر سر مالکیت اروند رود وجود داشت که به درگیریهایی هم منجر شده بود ولی با توجه به برتری نظامی ایران، عراق چندان توفیقی به دست نیاورده و با نارضایتی به قرارداد 1975 الجزایر تن داده بود.
با وقوع انقلاب اسلامی و خروج 40 هزار مستشار آمریکایی از ایران و فرار و دستگیریهای گسترده در ارتش شاهنشاهی به ویژه نیروی زمینی و نبود نیروهای منظم جایگزین(بسیج مردمی و سپاه هنوز نیروهایی نوپا و بدون آموزش کافی بودند.)، صدام موقعیت را بسیار مناسب حمله دید، به خصوص که با حملات پراکنده ای که از آغاز انقلاب اسلامی به مرزها شروع کرده بود، واکنش در خور توجه از دولت موقت بازرگان و بعد بنیصدر ندیده بود.
مرحوم ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت در مصاحبه با سایت تاریخ ایرانی، درباره نشانههای شروع جنگ از سال 1357 به چندین مورد اشاره میکند:« ما با مطالعهای که دربارۀ سایر انقلابهای جهان داشتیم، بر این باور بودیم که آمریکا، انگلیس و اسرائیل که ۲۵ سال در ایران مطلقالعنان بودند، به این راحتی دست از سر ما بر نمیدارند.... ما از اسفند ۵۷ حمله عراق به ایران را مطرح کردیم، بنابراین جنگ قابل پیشبینی و پیشگیری بود. البته از نظر دیپلماسی قابل پیشگیری بود و نه از نظر نظامی...»
یزدی ادامه میدهد:«پس از انقلاب، آقای حمید آهنگران، برادر صادق آهنگران، مسوول صدا و سیمای خوزستان شد. او از رفتوآمدهای نظامی در مرز ایران و عراق با هلیکوپتر صدا و سیما فیلم گرفته بود. اخیرا ترجمه مقالهای از مارک گازیوروسکی، پژوهشگر آمریکایی درباره سفر جورج کیو، مامور سیا به تهران منتشر شد که مدعی بود کیو اطلاعاتی درباره آمادگی عراق برای جنگ با ایران به هیات ایرانی (بازرگان، امیرانتظام و یزدی) داده است که آنها پس از استعفای دولت موقت این اطلاعات را در اختیار جانشینان خود نگذاشتند. من در پاسخ به آن مقاله نوشتم که اطلاعات ما از آمادگی عراق برای حمله نظامی بیشتر از آنچه بود که کیو داد، چون از کانالهای مختلف اطلاعات به ما میرسید. هم آقای حمید آهنگران اطلاعات را به ما میداد، هم افسران شیعه عراقی که در عراق بودند... به آقای شمس اردکانی(سفیر ایران در کویت) گزارش داده بودند که ارتش عراق در چه روز و ساعتی و از کدام نقطه به ایران حمله خواهد کرد. آقای شمس اردکانی هم این را به صورت تلگراف و رمز به وزارت امور خارجه فرستاد. کسی که در دولت آقای موسوی به عنوان کفیل وزارت امور خارجه معین شده بود، بدون توجه به اهمیت این تلگراف، در حاشیه آن مینویسد که ملاحظه شد، بایگانی شود. در حالی که این باید فوری به نظر امام و دولت و شورای انقلاب رسانده میشد.»
ابراهیم یزدی در همان مصاحبه وقتی درباره علت عدم استفاده درست از امکانات ارتش برای مقابله با حمله قریب الوقوع ارتش صدام مورد سؤال قرار میگیرد، اینگونه پاسخ میدهد:« ما موافق دخالت ارتش و اعزام نیروی نظامی به مرز نبودیم. به آقای مهندس بازرگان گفتم ارتش ایران از انقلاب شکست خورده است، هنوز هم تصفیه نشده است. ما نمیدانیم که در ارتش چه خبر است. اگر شما به ارتش ماموریت دهید به کردستان برود، چه بسا در یک جنگ با عراق پیروز شود، اما به عنوان ارتش جمهوری اسلامی بیاید و مدعی انقلاب شود. ارتش به انقلاب تسلیم شده بود اما هنوز نیروی قابل اعتمادی نبود.... ما چطور میتوانستیم با این ارتش در مرزهایمان مانور دهیم، در حالی که دولت مرکزی هیچ قدرتی آنجا نداشت؟» پاسخ یزدی، فرسنگها با نگاه امام خمینی به ارتش، فاصله دارد.
با وجود اینکه بخش بزرگی از خریدهای نظامی شاه از آمریکا در زمان بختیار لغو شد ولی تعدادی از خریدها مثل چند دستگاه زیردریایی که با خدمه ایرانی در حال حرکت به سمت ایران بودند، نیز در زمان دولت موقت لغو شدند و همچنین تلاش دولت موقت برای فروش F14 های نیروی هوایی ارتش غیر قابل چشم پوشی است. به طوری که حجت الاسلام حسن روحانی، که سالها بعد رئیسجمهور ایران میشود، در نماز جمعهای در سال 64 میگوید:« برای استقرار صلح در یک جامعه، تنها نیروهای دفاعی نیاز نیست بلکه آمادگی جنگی باید باشد. آن وقتی دشمن میترسد به ملتی هجوم آورد که بداند اگر هجوم کند مقابلهبهمثل میشود و هجوم متقابل را باید تحمل کند. اگر ملتی قدرت تهاجم را نداشته باشد قدرت دفاع هم نخواهد داشت. اگر نادانی دولت موقت نبود شاید جنگی این چنین بر ما تحمیل نمیشد. آنهایی که حتی تصمیم داشتند هواپیماهای اف۱۴ ما را به آمریکا پس دهند و اگر شهید بهشتیها و عزیزانی چون خامنهایها و هاشمیها در شورای انقلاب نبودند، دولت موقت در تابستان ۵۸ آنها را به آمریکا پس داده بود. من نمیگویم خیانت یا عدم خیانت بلکه این یک نادانی و عدم تفکر صحیح برای یک ملت انقلابی بود.»
اجتناب پذیری جنگ؟!
مرحوم ابراهیم یزدی و سایر اعضای نهضت آزادی، در همه این سالها مدعی بودهاند که در صورت تداوم سیاستهای دیپلماتیک دولت موقت، جنگ اجتناب پذیر بوده و صدام حمله ای را ترتیب نمیداد. به خصوص بر تسخیر سفارت آمریکا به عنوان عامل جرئت بخش به صدام در حمله به ایران بسیار تاکید میکنند ولی در صحبتهای شخص آقای ابراهیم یزدی نکاتی وجود دارد که چندان با این ادعا سازگار نیست.
او در بخشی از مصاحبه خود میگوید:« در مذاکراتی که دهم شهریور ۱۳۵۸ در حاشیه اجلاس سران جنبش عدم تعهد در هاوانا با صدام حسین داشتم، او مساله سه جزیره ایرانی در خلیج فارس را مطرح کرد و گفت که این جزایر در زمان شاه ایران اشغال شدهاند و ایران باید آنها را تخلیه کند و به امارات برگرداند. به صدام گفتم در مورد سه جزیره ایرانی در خلیج فارس حاضر نیستیم با شما صحبت کنیم، چون به عراق ربطی ندارد... بعد از آن دیدار هم چنانکه صلاح عمر علی، سفیر عراق در سازمان ملل در خاطراتش نقل کرده، او به صدام گفته لازم است مشکلات دو کشور از راههای مسالمتآمیز حل شود اما صدام پاسخ داده این فرصت به دست نمیآید مگر در هر صد سال، یک بار و ما سرهای ایرانیها را خواهیم شکست و خرمشهر و شطالعرب را باز خواهیم گرداند.»
این دیدار قبل از اشغال لانه جاسوسی آمریکا صورت گرفتهاست؛ صحبتهای صدام با سفیر عراق در سازمان ملل و حمله عراق به ایران که نزدیک به یک سال بعد از این دیدار صورت گرفته است، نشان میدهد ادعای اعضای نهضت آزادی مبنی بر این که اگر سفارت تسخیر نمیشد، صدام از حمله به ایران منصرف میشد چندان درست نیست.
و اما جنگ
با وجود همه مشکلات، درست فردای حمله ارتش بعث به ایران، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در عملیاتی گسترده با استفاده از 140 هواپیما و برنامه ریزی عالی با کمترین تلفات، حملهای گسترده به بیشتر پایگاههای نظامی عراق صورت داد که باعث سردرگمی و تعجب فرماندهان نظامی عراق شد. صدام به زودی به پوچی رویای تصرف سه روزه تهران پی برد و جنگی 8 ساله را میان دو ملت از نزدیکترین ملتهای جهان تحمیل کرد و رو سیاهیاش تا ابد بر چهرهاش ماند. جنگی که با خیانت برخی دوستنمایان و تهاجم همهجانبه دشمن آغاز شد و میرفت تا ایران را تکهتکه کند، خود تکهای عبرتآموز و غرورآفرین از تاریخ معاصر ایران شد.