یادداشت وطن امروز/امیر استکی

مردم به مثابه سیاهی‌لشکر!

در فیلم‌ها و مخصوصا فیلم‌های تاریخی که نیاز به نشان دادن اجتماعات پرشمار است، راه‌حل استفاده از انبوهی از انسان‌ها به مثابه سیاهی‌لشکر است.
کد خبر: ۸۹۶۵۷۰۶
|
۰۳ دی ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۷

به گزارش خبرگزاری بسیج، در فیلم‌ها و مخصوصا فیلم‌های تاریخی که نیاز به نشان دادن اجتماعات پرشمار است، راه‌حل استفاده از انبوهی از انسان‌ها به مثابه سیاهی‌لشکر است. کسانی که حضورشان مهم است اما نه به واسطه نقشی که در آن فاعلیت دارند، بلکه به مثابه نقشی که صرفا به خاطر داشتن جسم، خود به خود بازی می‌شود و هیچ‌گاه سیاهی‌لشکرهای فیلم‌ها از خود اختیاری ندارند. الان باید بدوند، بنشینند، فریاد بزنند، نزدیک بیایند یا دور بشوند و ... ولی در این میان تنها جسم‌شان است که در کنار انبوه دیگری از جسم‌ها که اساسا باید برای سیاهی‌لشکر خوب بودن هیچ کار اضافه‌ای نکنند، به کار می‌آید. سیاهی‌لشکر اگر بخواهد در جریان نقشی که در یک فیلم بازی می‌کند ابتکاری به خرج دهد یا نکته‌ای بگوید و راه جدیدی را امتحان کند، مخل نظم و برنامه کلان فیلمساز و کارگردان می‌شود و اینجاست که بروز دادن هر نوع فاعلیت مختاری نوعی اخلال محسوب می‌شود. اخلالی که اگر بیش از یک خطای سهوی باشد به پای نافرمانبری و شاید «دسیسه»گری آن فرد نوشته شود. آخر سیاهی‌لشکر خوب، سیاهی‌لشکری است که مطیع باشد و فقط صحنه‌ها را پر کند و دست آخر هم راهش را بکشد و برود. در عالم سیاست این روزهای ایران، تصاویر برساخته بیش از تصاویر واقعی سخن می‌گویند. این تصاویر در روزهای دوری از قدرت ساخته می‌شوند و بر مبنای ادعاها و آرزوهای جریانات سیاسی است که شکل می‌گیرند. حرف‌های قشنگ و شعارهای زیبا و وعده‌های کلان فقط در روزهایی اوج می‌گیرند که سیاست‌ورزی، به دور از مرکب قدرت باشد.
قول و قرارهایی که تجربه نشان داده است هیچ تضمینی برای وفادار ماندن به آنها در فردای تسلط بر قدرت سیاسی وجود ندارد. قاعدتا برقراری چنین نسبتی با مردم باید به مثابه برخی قول و قرارهای عاشقانه، یک مونولوگ یکبار مصرف باشد ولی شواهد نشان می‌دهد بارها و بارها می‌شود از این روش استفاده کرد. لازمه آن که دوباره بشود مردم را به این نحو فریفت، استفاده موثر از زمان است. گذر زمان این فرصت را به سیاست‌ورزان ایرانی می‌دهد که تصاویر باب دندان ملت را بارها و بارها بسازند و بارها و بارها به طاق نسیان بسپارند. متخصصان این نوع بازی هم مدعی‌ترین جریانات سیاسی موجود در ایران در زمینه عمل به قواعد دموکراسی هستند. اصلاح‌طلبان در ایران به بهترین نحو این تصاویر را می‌سازند و در هر شرایطی زنده نگه می‌دارند و به مثابه پیروان راستین یک فرقه، در هر شرایطی به آن وفادار می‌مانند، در حالی که این تصویر از روز اول سرابی بیش نبوده است. آنچه بیش از هر چیز ناراستی این ادعاها و دستور کارهای کلان را مشخص می‌کند، سوای از سنجش عملکردهای مدعیانش، ویژگی فرقه‌گونه این جریان سیاسی است. سیستمی با سازوکارهای به غایت سنتی و با مرکزیتی صلب و نفوذ‌ناپذیر و غیردموکراتیک که از طنز روزگار شعار آزادی و دموکراسی‌خواهی می‌دهد و بر طبل اسلام لیبرالیزه شده می‌کوبد! ‌الله‌اکبر! چهره‌های مرجع در جریان اصلاحات در ایران امروز نه از دل یک سازوکار از پایین به بالا که لازمه صداقت در ادعاهای دموکرات‌مسلکانه است، بلکه از درون یک الیگارشی خاندانی و رفاقتی سر بر می‌آورند و تغییر هم نمی‌کنند و فقط در مواجهه با مقتضیات زمان رنگ عوض می‌کنند و هر از گاهی دستی به سر و گوش تصاویر برساخته خود می‌کشند و ابدا برای سمپات‌ها و فعالان رده‌های پایین‌تر راهی به حضور در لایه‌های بالایی و تصمیم‌ساز آنها وجود ندارد. برای ورود باید خودی بود، آشنا و همخون و از زمره حاملان ژن‌های مرغوب بود. تشکیک در این اصل اساسی خیانت و دسیسه‌گری لقب خواهد گرفت.
در عمل هم این جریان سیاسی نشان داده است در فردای رسیدن به قدرت، دستور کاری بر مبنای منافع عده قلیلی از افراد جامعه را دنبال خواهد کرد و در پاسخ به همه مطالبه‌گری‌های سمپات‌های فعال و نقدها و بازخواست‌های‌شان، حرف از در کار بودن توطئه و دسیسه می‌زند. به عنوان یک نمونه می‌شود به نوع رفتار اینان در زمینه آلودگی هوا اشاره کرد. همه ما به یاد داریم که تا قبل از به قدرت رسیدن جناب روحانی و در دولت دهم و زمان شهردار سابق تهران، چه مقدار ناله‌ها و مویه‌ها و نقدها و نظرهای تند و آتشین بود که در رابطه با آلودگی هوای تهران و سرطانزا بودن بنزین‌های پتروشیمی در حجمی بسیار گسترده منتشر می‌شد و در فردای به قدرت رسیدن جناب روحانی، وقتی تولید بنزین پتروشیمی به نفع واردات متوقف شد و اداره شهر به دست اصلاح‌طلبان افتاد، به یکباره همه آن حرف‌ها و حدیث‌ها متوقف شد و در مواجهه با آلودگی گسترده کلانشهرها راه‌حل، دعا، البته نه برای باران؛ بلکه برای وزیدن باد معرفی شد؛ این چرخیدن در بر همان پاشنه سابق است.
آری! این روزها جریانی از پشیمانی گسترده از رای دادن به جناب روحانی در فضای مجازی راه افتاده است؛ واکنشی به عملی نشدن قول و قرارها و وعده‌ها؛ واکنشی به احساس تلخ فریب خوردن و به بازی گرفته شدن. اما این واکنش چیزی نیست که در تصویری که اصلاح‌طلبان و رهبران تقدیس‌شده آنها از هواداران‌شان دارند بگنجد. در این تصویر هواداران و مردم همان نقش سیاهی‌لشکرهای فیلم‌ها را بر عهده دارند. به جایش باید بگریند، به جایش باید بیایند، بخندند، بایستند، بنشینند و از همه مهم‌تر به جایش باید ساکت باشند و سر موقع هم از کادر خارج شوند تا دموکراسی‌بازی به بهترین نحو جان بگیرد. دموکراسی، آزادی، حقوق شهروندی و جامعه مدنی که اصلاح‌طلبان می‌گویند، در عمل به مثابه صحنه یک فیلم است. فیلمی که ناگزیر از به کارگیری سیاهی‌لشکرها است. سیاهی‌لشکرهایی که در فیلم نقش جماعتی را بر عهده دارند که تصمیم‌گیرندگان اصلی‌اند اما نکته اساسی همینجاست که همه داستان از اساس مانند فیلمی بیش نیست. فیلمی که در صحنه آخرش، آنکه سیاهی‌لشکرها بر برگه‌های رای نوشته‌اند و به صندوق انداخته‌اند از پله‌های تخت قدرت بالا می‌رود و دیگر فیلم تمام می‌شود و سیاهی‌لشکرها باید به خانه بروند و هر کدام‌شان هم که تصور کند بعد از این صحنه آخر هم قرار است اتفاقاتی دیگر بیفتد، در حال تمسخر خود است. سیاهی‌لشکر خوب باید به خانه بازگردد و ادامه داستان را فقط ببیند و بی‌نهایت معتقد به راستی و درستی و صداقت به قدرت‌رسیدگان باشد؛ در غیر این‌صورت حتما دسیسه‌ای در کار است.

ارسال نظرات
آخرین اخبار