به گزارش خبرگزاری بسیج، سعدالله زارعی در سرمقاله کیهان نوشت: به مرور بخشهای مهمی از اهداف طرح آمریکا درباره فلسطین برملا میشود کما اینکه به مرور واکنش جهان اسلام به این طرح ابعاد و لایههای تازهای پیدا میکند این موضوع بیانگر آن است که برخلاف تصور اولیه نه ما با یک طرح ساده آمریکایی مواجه هستیم و نه آمریکاییها با زمین همواری برای پیاده کردن طرح خود روبهرو هستند.
«اسماعیل هنیه» رئیس جهادی دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین- حماس- روز گذشته ابعادی از طرح آمریکا را بیان کرد و براساس اسنادی که هنیه به آن اشاره کرد فلسطینیها نه تنها از قدس بلکه باید از همه اراضی 1967 واقع در کرانه باختری چشمپوشی نمایند و در واقع بپذیرند که همه فلسطین به «اسرائیل» تبدیل شود. وی گفت واشنگتن به مقامات ارشد تشکیلات خودگردان گفته قدس پایتخت اسرائیل و «ابوویس» پایتخت فلسطین خواهد بود. در این طرح فلسطینیها در غزه باید صرفاً به داشتن یک نهاد سیاسی قناعت نمایند و این به آن معناست که وضع اداری غزه کم و بیش باید به وضعی که تا پیش از سال 2000 داشت، برگردد و بخشی از خاک اسرائیل غاصب قلمداد شود.
اما در نقطه مقابل طرح آمریکایی، طرحی منطقهای با تمرکز روی توانایی فلسطینیها وجود دارد که نه تنها در مقابل طرح آمریکا در کرانه باختری بلکه اساساً بر مبنای نگرش آزادسازی سرزمین فلسطین استوار میباشد. انتفاضهای که این روزها در شهرها و روستاهای مختلف فلسطینی بویژه در کرانه باختری شکل گرفته است از یک چنین توشه و توانی حکایت میکند. انتفاضه سوم و به روایتی چهارم فلسطین دارای ویژگیهایی است که میتواند، بار آزادی سرزمین فلسطین را به مقصد برساند ویژگیهایی از این قبیل:
1- این انتفاضه، انتفاضه بقا است. ممکن است در نگاه اولیه چنین گزارهای به چشم نیاید اما اگر درست به صحنه نگاه کنیم در مییابیم که اگر آمریکا و رژیم اسرائیل بتوانند قدس را از دست مسلمانان خارج کرده و عملاً به رژیم صهیونیستی واگذار نمایند، در واقع سرزمینی بنام فلسطین را بطور کامل از میان بردهاند چرا که وقتی در یک دعوا، مقدسترین شیء به غارت میرود انگیزهای برای نگهداری اشیاء دیگر باقی نمیماند و تصرف دشمن در مابقی ماجرا تسهیل میشود.
از آن طرف هم انتفاضه، رژیم اسرائیل را در شرایط استثنایی قرار داده است این رژیم نمیتواند در شرایط پرغلیان منطقه در یک سیر طبیعی به حیات خود ادامه دهد چه اینکه سیر طبیعی از میان رفتن آن است. رژیم تلآویو یا باید بتواند به حضور فلسطینیها در قدس پایان دهد و در واقع آرمان آزادی فلسطین را دفن گرداند و یا اینکه انزوا در منطقه را که نتیجه قهری آن نابودی است، بپذیرد. در این میان نتانیاهو ترجیح داد طرح اولی را بپذیرد در حالی که بخوبی میدانست که نه آمریکا و نه اسرائیل تجربه ورود به چنین پرونده سختی ندارند.
2- این انتفاضه، انتفاضه وحدت است. همه میدانیم که گروههای فلسطینی اگرچه در اصل موضوع لزوم دفاع از آرمان فلسطین دارای وحدت نظر بودند ولی در بسیاری از موضوعات دیگر اختلافات عدیدهای داشتند و با یکدیگر درگیر میشدند. در انتفاضه اول که در حد فاصل سالهای 1366 تا 1370 روی داد، ابتدا گروههای فلسطینی مذهبی بروز و نمودی نداشتند و یکی دو سازمان مذهبی در متن آن زاده شدند و این در حالی بود که در آن انتفاضه فشار زیادی روی سازمان آزادیبخش فلسطین و شاخه نظامی آن یعنی جنبش فتح وجود داشت و مانع حضور فعال آن در انتفاضه میشد. امروز این توطئه از آنجا که اساس آرمان فلسطین را در معرض تهدید قرار داده است، گروههای مختلف اسلامی، ملی و... فلسطینی را در کنار هم قرار داده و خود سبب بهم پیوستن صفوف مردم در انتفاضه شده است. این وحدت گروهها و تودههای فلسطینی حول محور آرمان قدس، ادامه انتفاضه را سبب میشود و این در حالی است که رژیم صهیونیستی عملاً توانایی تحمل شرایط فشار را در دورهای چند ساله ندارد. ما دیدیم که در جریان جنگ 33 روزه، نظامیان اسرائیلی فشار زیادی روی اولمرت نخستوزیر وقت این رژیم وارد کردند تا به جنگ خاتمه دهد. اسرائیل نمیتواند در یک نبرد فرسایشی شانسی برای حیات داشته باشد.
3- یکی دیگر از جنبههای انتفاضه کنونی «جامعیت» آن است. انتفاضه اول، انتفاضه سنگ بود، انتفاضه دوم انتفاضه موشکهای فلسطینی بود، انتفاضه سوم انتفاضه تودههای فاقد سازمانهای قبلی بود. انتفاضه اول 4 سال به درازا کشید و با شعار پایان دادن به وضع نابسامان اردوگاهها، اعمال تبعیض نژادی و سرکوب مردم راه افتاد. طی این انتفاضه 160 اسرائیلی کشته شدند. انتفاضه دوم نیز بیش از 4 سال به درازا کشید - 11 مهر 79 تا 20 بهمن 1383- و در آن 1069 اسرائیلی کشته و 4500 نفر مجروح شدند در این انتفاضه برای اولین بار فلسطینیها به موشک دست پیدا کرده و بارها شهرهای نزدیک غزه از جمله اسدود و عسقلان را مورد حمله موشکی قرار دادند. در این انتفاضه که انتفاضه الاقصی خوانده شد، بیشترین نقش متعلق به سازمانهایی نظیر حماس و جهاد بود که در حین انتفاضه به شکلدهی گردانهایی نظیر الاقصی، عزالدین قسام، ابو محمد مصطفی، قدس پرداختند. این انتفاضه ضربه سختی به موقعیت و اعتبار آمریکا وارد کرد. انتفاضه چهارم که در سال 1394 آغاز شد به انتفاضه «سکین» موسوم گردید. این انتفاضه تا امروز ادامه دارد. در این انتفاضه در ابتدا گروههای نام و نشاندار حضور نداشتند ولی به زودی به آن ملحق گردیدند. این انتفاضه توسط جوانان و جنبشهای مدنی که از طریق شبکه مجازی به یکدیگر وصل شده بودند راه افتاد و برای رسیدن به اهداف خود عمدتاً از «سلاح سرد» استفاده میکرد و هدفگذاری آن ایجاد «ترس شدید» در میان عوامل رژیم صهیونیستی بود. در این انتفاضه هزاران عامل نظامی و غیرنظامی اسرائیل در مناطق شمالی و مرکزی 1948 و نیز در کرانه باختری رود اردن توسط فلسطینیها با سلاح سرد کشته یا زخمی شدند. این انتفاضه هماینک انتفاضه همه اینها و با بهرهگیری از همه روشها میباشد و لذا میتوان آن را «انتفاضه جامع» نیز نامید.
4- یکی دیگر از جنبههای این انتفاضه، «انتفاضه مقاومت» است. این انتفاضه چه از نظر زمان و چه از نظر موقعیت مکانی اتصال زیادی به جبهه مقاومت پیدا کرده است. دو نکته اساسی ما را با این تحلیل پیوند میزند یکی اینکه این انتفاضه در رد طرح آمریکایی - اسرائیلی تبدیل قدس به پایتخت رژیم صهیونیستی صورت گرفته و این چیزی است که سعودیها با اصل آن مخالفتی ندارند. مخالف چنین طرحهایی در طول نزدیک به چهل سال اخیر، ایران و سایر کشورها و گروههایی هستند که در این منطقه، هویتی بنام مقاومت را شکل دادهاند. ازاین رو میتوان گفت این انتفاضه تکلیف فلسطین را در جبههبندی منطقهای، مشخص کرد. از زمانی که ترامپ سخن از الحاق قدس به میان آورد درواقع پرونده فلسطین را به جبهه مقاومت تحویل داد! از این رو انتفاضه کنونی خواه ناخواه، نگاههای درون فلسطینی و درون منطقهای همسو با ایران را در کانون تحولات این پرونده قرار میدهد. بیدلیل نیست که دیروز «یحیی سنوار» رئیس دفتر سیاسی حماس در غزه با اشاره به تماس تلفنی سردار سلیمانی با بعضی از فرماندهان گردانهای فلسطینی که پس از اقدام اخیر ترامپ صورت گرفت، گفت: فلسطینیها از تمام ظرفیت ایران در این انتفاضه بهره خواهند برد. کنار رفتن سازشکاران و محوریت پیدا کردن نیروهای مقاومت، کار آمریکا و اسرائیل را بسیار دشوار میکند چراکه در دنیا ظرفیتهای زیادی - حتی در غرب - برای حمایت از فلسطین وجود دارد و زین پس هرگاه ندایی به حمایت از فلسطین بلند میشود نوعی همافزایی برای جبهه مقاومت نیز دارد و این دقیقا درنقطه مقابل دهها سال هدفگذاری ضداسلامی و ضدایرانی مقامات آمریکایی و صهیونیستی است.
5- در این انتفاضه، فتح در کنار بقیه گروههای جهادی فلسطین قرار دارد. اگر خوب دقت کنیم درمییابیم که کانون انتفاضه کنونی کرانه باختری است و این درحالی است که دراین منطقه موقعیت سازمانی دو گروه اسلامگرای حماس و جهاد چندان قوی نیست هرچند اکثریت ساکنان آن هوادار آنان هستند. منطقه کرانه غربی ازنظر امنیتی و سیاسی به طور سنتی به فتح و درواقع به تشکیلات خودگردان تعلق دارد و پیش از این همیشه پلیس و نیروهای امنیتی محمود عباس مهمترین موانع حرکت فلسطینیها به حساب میآمدند. هماینک با قرار گرفتن فتح در محوریت انتفاضه مقاومت عملا راه برای فعالیت جدیتر گروههای جهادی و هواداران آن هموارتر شده است و این درحالی است که خود ظرفیت فتح در کرانه بزرگترین ظرفیت فلسطینی به حساب میآید. اقدامات مشابه و مشترک میان سازمانهای فتح، حماس، جهاد و ... خبر از توافقات مهمی میان آنان میدهد هرچند هنوز مکتوب نشده باشد.