درگیری بین مردم و ارتش بیش از پیش روی گرفت و به گفته ی حاضرین ارتش از هیچ تجهییزاتی برای مقابله با مردم بی دفاع مضایقه نکرده و نتیجه ی این درگیری ۳۶ شهید از مردم جان بر کف ساری و مازندران بود....
کد خبر: ۸۹۷۲۸۳۳
|
۱۸ دی ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۵

به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، هر چند اسناد و مدارک ساواک درباره وقایع ماههای منتهی به انقلاب بسیار کم و کمیاب است زیرا در روزهای نزدیک به انقلاب ساواک (که ثانیه ای از هیچ جنبشی را بی گزارش سپری نمی کرد) کمتر به روایت تظاهرات ها میپرداخت تا شرایط را عادی جلوه دهد با این حال کم نیستند افرادی که سند زنده ی این واقعه ی بزرگ و افتخار آمیز باشند و ما هم سعی کردیم این واقعه ی عظیم را در حد توان خود به تصویر بکشیم.

در روز ۲۹ آبان و بعد از تظاهرات خونین مردم ساری عبدالاحمید عبدالاحد در منزلش به وسیله عاملین ساواک دستگیر شد.

در روز ۲۹ آبان بعد از جریان راهپیمایی، با قطع کردن برق منزل و سپس وصل آن ، زنگ منزل را زده و با حضور تعداد زیادی از مامورین ساواک اقدام به دستگیری من کردند

وی با اشاره به اینکه ساواک حتی لحظه ای به من فرصت پوشیدن لباس روحانیت را نداد بیان داشت : با وضع وحشیانه ای مرا بردند و در محل اداره ساواک با حضور حدود ۵۰ نفر مرا بدون سوال اولیه و تفهیم اتهام با چوب لگد به شدت شکنجه کردند به نحوی که استخوانهای دست و سینه و کمرم را شکستند و از شدت جراحات به بیمارستان شهربانی منتقل کردند.

 

 

به گفته ی انقلابیون ساری در ایام نزدیک به انقلاب کمتر کسی جرات هدایت تظاهرات را داشت چون از اقدامات وحشیانه ساواک نسبت به عاملین تحرک در مردم هراس داشتند و ترجیح میدادند در پشت سر بماند تا اینکه در پیشگام مردم حرکت کنند.

از طرفی مردم و روحانیت به شدت به دنبال انقلاب و اعتراض به رژیم طاغوت بودند و نیاز به فرد و یا افرادی داشتند تا این جمعیت را هدایت و مدیریت کند

شیخ عبدالله دارابی ، عبدالوهاب قاسمی ، حاج حسین مفتاحی و عبدالحمید عبدالاحد از عناصر اصلی رهبری ، برنامه ریزی و هدایت انقلاب در ساری بودند.

در این بین نقش حجت الاسلام و المسلمین قاسمی و حجت الاسلام و المسلمین عبدالاحد در هدایت روزهای قیام مردم و جمعیت آنها ستودنی و غیرقابل انکار بود به طوری هر کدام که در ساواک بسر می برد دیگری هدایت و ساماندهی مردم را بدست می گرفت و کار هدایت انقلابیون لنگ نمی ماند.

اوج همدلی این دو عزیز سخنرانی های آتشینشان در دی ماه ۵۷ در ساری بود که عملا آب سردی بر پیکره ی رژیم پهلوی ریخت.

بعد از دستگیری عبدلاحمید عبدالاحد بدست ساواک در ۲۹ آبان و اعتراضات گسترده مردم و روحانیت و برنامه ریزی های پنهانی آنها بالاخره در روز ۲۶ آذر ۵۷ عبدالحمید عبدالاحد آزاد و در میان استقبال باشکوه مردم و روحانیت به ساری برگشت و جانی تازه به قیام های مردم استان تزریق کرد.

 



تلگرافات وارده برابر اطلاع ساعت ۲۱۴۵ مورخه ۵۷/۹/۲۶ حدود ۳۰ الی ۴۰ اتومبیل سواری در حالیکه سرنشینان آنها شهارهای ضد‌ملی و ضد‌رژیم مرگ بر ۶۶ مرگ بر خاندان پهلوی و چند نقطه [=…] میدادند وارد ساری شده و پس از تحقیق معلوم شد این تشریفات برای استقبال از طلبه عبدالحمید عبدالاحد* که چندی قبل بعلت اینکه یکی از مؤثرترین افراد محرک در آشوب‌ها و اغتشاشات در سطح اکثر شهرستانهای استان بوده دستگیر و به کمیته اعزام شده بود صورت گرفته رهبری مستقبلین را شیخ عبداله دارابی، سیدمهدی پیشنمازی، عبدالوهاب قاسمی و حاج حسین مفتاحی (مفتاح برنامه‌ریز اصلی کلیه اغتشاشات است) عهده‌دار و برابر اخبار واصله گفته شده آزادی سریع این فرد با وساطت شیخ مرتضی امامی که خود یکی از افراد مخالف موذی و ریاکار در لباس روحانیت است انجام شده و مأمورین و مردم تصور میکردند که عبدالاحد با سوابق متعدد حداقل چند سال محکوم می شد لیکن آزادی سریع او تسلط افراد روحانی را در امور مشخص و از هر جهت اثرات نامطلوبی بجای خواهد گذاشت و ضمن اینکه ترس از بازداشت در محرکین و آشوبگران از بین میرود از طرف گردانندگان تظاهرات به‌ آنها گفته شده از بازداشت ترسی نداشته باشند زیرا به هر وسیله شده آنها را آزاد خواهند کرد ضمنا عبدالاحد در حالیکه دو دستش گچ گرفته شده از صبح روز جاری در منزل پدر همسرش حضور و مردم در گروههای مختلف به دیدن وی می روند این برنامه را نیز حاج حسین مفتاحی تدارک دیده است و مطالب تحریک‌آمیزی پیاده می‌شود. محترما بعرض می‌رساند. ۵۷/۹/۲۸

پینوشت: اگر شیخ عبدالحمید عبدالاحد مجددا تحریک کرد. دستگیر شود ولی نه اینکه [ناخوانا] به تهران فرستاده شود. ۹/۲۸

پاورقی: * حجت‌الاسلام عبدالحمید عبدالاحد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت اداره سیاسی ایدئولوژیک ژاندارمری در آمد. در سحرگاه ۲۶ مرداد ۱۳۶۰ در خیابان دکتر فاطمی تهران به سوی او و عضو دیگر این اداره (حجت‌الاسلام محمدحسین خالصی) تیراندازی شد، اما از این سوء قصد جان به در برد. ۲- رئیس وقت مجلس شورای ملی. [۱۳۵۷/۰۹/۲۶]

 

 

حجت الاسلام والمسلمین شفیعی در این باره میگوید: حقیقتا با دیدن جمعیت کثیر در استقبال از عبدالحمید عبدالاحد به خودم افتخار کردم که مردم اینچنین برای جامعه ی روحانیت احترام قائلند.

مرحوم آیت الله دارابی هم در این باب میگویند: بر کسی از افراد شهر فعالیت های انقلابی عبدالاحمید عبدالاحد پوشیده نیست و شاید به غیر از شهید قاسمی روحانی هم تراز ایشان نبودند بلکه عبدالاحد تند تر و گزنده تر از ایشان سخن میگفت.

خلیل علیپور همرزم انقلابی ایشان: تنها مدیریت و رهبری عبدالاحد و قاسمی بود که ساری را در مسیر تظاهرات و اعتراضات انداخت که با حضور این دو عزیز ترس ما هم ریخت و وارد میدان شدیم.

مادر شهید چمنی: یکی از ویژگی های شیخ عبدالاحد بعد از هر سخنرانی فرستادن سه صلوات بود که وقتی جمعیت سه صلوات میفرستاد مامورین دچار ترس می شدند.

در همین راستا به تدریج زمینه تظاهرات در روز های بعد میسر شد و تقریبا روزی نبود که گروهی چه اندک و چه بسیار در خیابان های ساری تظاهرات نکنند

اوج این تظاهرات دی ماه ۱۳۵۷ بود که در ادامه مشروح وقایع را با هم مرور میکنیم:

طبق فرمان امام که از مردم خواسته بودند این روز را به پاس شهدای مردم قزوین،مشهد،کرمانشاه و… مراسم بگیرند ۱۸ دی عزای عمومی اعلام شده و سراسر کشور شاهد تظاهرات مردمی بود.

حدود ۲۰ هزار نفر از مردم ساری از خیابان شاه عباس(۱۸ دی کنونی) به سمت دروازه گرگان(میدان شهدا کنونی) که محل تجمع تظاهر کنندگان بود حرکت کردند که در همین بین به تدریج درگیری بین مردم و ارتش شروع می شود. عبدالوهاب قاسمی و عبدالاحمید عبدالاحد به بالای ساختمانی در کنار بانک سپه در آن میدان رفته و خود را برای سخنرانی های آتشینشان مهیا می ساختند.



 

شهید عبدالوهاب قاسمی به قرائت قطعنامه روز ۱۸ دی ۵۷ با جوش و خروش پرداخت و اعتراضات خود به کشتار رژیم طاغوت و اعلام برائت از این رژیم و شخص شاه را با صدای بلند فریاد زد و به جمعیت شوری تازه بخشید

 

 

شیخ عبدالحمید عبدالاحد که در مواضع و سخنان خود بسیار تند و گزنده سخن میگفت پشت تریبون ایستاد و سخنانی کوبنده را نثار رژیم شاهنشاهی نمود و دستان شکسته خود را رو به آسمان کرده و در پیشاپیش مردم با صدایی بلند فریاد زد: این است سند جنایت رژیم پهلوی.

 

 

 

با چنین سخنانی مردم روحیه ای دوچندان و شوری مضاعف در خود احساس کردند و علیه رژیم شاه با صدایی بلند شعار سر دادند طوری که ارتش،حضور مردم بی دفاع را بسیار هولناک یافت و تصیمیم گرفت که باید با آنها با زبان گلوله و آتش سخن کند.

درگیری بین مردم و ارتش بیش از پیش روی گرفت و به گفته ی حاضرین ارتش از هیچ تجهییزاتی برای مقابله با مردم بی دفاع مضایقه نکرده و نتیجه ی این درگیری ۳۶ شهید از مردم جان بر کف ساری و مازندران بود.

 


در جریان درگیری روز ۱۸ دی ۵۷ در ساری دیدم یک روحانی با سرعت و صلابت به سمت تفنگداری که به سمت مردم شلیک می‌کرد، رفت. وحشت کردم با خود گفتم: این روحانی کیست؟ و چه جرأتی دارد! می‌خواهد چه کار کند؟ دیدم رفت در مقابل تفنگدار ایستاد و گفت: آقا به طرف مردم شلیک نکن. ما اینها را آورده‌ایم. سپس اشاره به طرف قلب خود کرد و گفت: به من شلیک کن، به مردم شلیک نکن. این عمل شهید قاسمی آنچنان زیبا و موثر بود که آن نظامی احساس شرم کرد و تیراندازی به طرف مردم را قطع و لوله تفنگش را به طرف هوا گرفت و به شلیک هوایی پرداخت.

همانطور که حضرت امام (ره) فرمودند و مقام معظم رهبری برآن حرف تکیه دارند عبدالحمید عبدالاحد فردی خستگی ناپذیر، پارسای شب و شیری در روز بود.(به نقل از سرتیپ دکتر سهرابی مشاور مقام معظم رهبری در امور ناجا)

و مقام معظم رهبری درباره شهید قاسمی می فرمایند : فریاد جوش و خروش آقای قاسمی در مدرسه سلیمان خان مشهد هنوز در گوشم است.

این دو عزیز به دلیل فعالیت های بسیار جسورانه بر ضد رژیم شاهنشاهی و ادامه مبارزات علیه ضد انقلابی ها و پافشاری بر مواضع انقلابی خود بعد از پیروزی انقلاب، در لیست ترور گروهک های منافق قرار می گیرند

شهید عبدالوهاب قاسمی که قبل از انقلاب بارها توسط ساواک دستگیر شده و شکنجه شدند بعد از انقلاب در حالیکه نماینده مردم ساری در مجلس بود روز آرامی بر خود ندید و در ترور ۷ تیر ماه ۶۰ بدست منافقین کوردل دعوت حق را لبیک گفت.

عبدالحمید عبدالاحد هم در ۲۶ مرداد همان سال در حالیکه هنوز داغ یار انقلابی اش عبدالوهاب را در دل داشت در خیابان فاطمی تهران ترور شد که گلوله های نفاق منافقین بر کتف و دستانش نقش بست ؛ همان دستهایی که در راه انقلاب شکسته شد.

مردمان و شهیدان انقلاب اگرچه از یاد مسئولین و مدیران رفته اند اما هرگز یاد و خاطره ی آنها از ذهن مردمان انقلابی مازندران بیرون نمی رود.

 

ارسال نظرات
پر بیننده ها