برگی از تاریخ انقلاب اشکذر/
از اتاق انقلاب و پخش اعلامیه و رساله امام تا نامگذاری خیابانها
به گزارش خبرگزاری بسیج از اشکذر: مصاحبه با برادر بسیجی محمد حسین پیشداد از دانشجویان دانشگاه تهران در سال ۵۷ از اتاق انقلاب و پخش اعلامیه و رساله امام تا نامگذاری خیابانهای اشکذر در زمان طاغوت میگوید.
توزیع نوارهای امام در بین دانشجویان دانشگاه تهران
ورودی سال ۵۵ رشته مهندسی عمران دانشگاه تهران بودم و به خاطر همین دانشجو بودن بیشتر در جریانات انقلاب بودم. به عبارتی سعی میکردم سرمنشا اعتصابات در دانشگاه باشم و گاهی در سلف دانشگاه این اعتصابات رخ داد.
در ایام بیکاری که داشتم به شهر قم میآمدم و نزد روحانیون اشکذری که در آن جا مشغول تحصیل بودند میرفتم. رپس از مدتی به این فکر افتادم که در بازگشت به تهران نوارهای امام خمینی را به طور قاچاق با خودم بیاورم و در بین دانشجویان توزیع کنم و خدا رو شکر در این امر موفق بودم و هیچ بار ماموران نتوانستند در این رفت و آمد از من چیزی بگیرند.
حضور در مجالس فعال یزد برعلیه رژیم پهلوی
وقتی به اشکذر میآمدم خود را از مسائل دور نمیکردم و در شهر یزد در مسجد ملا اسماعیل و مسجد حظیره حضور پیدا میکردم و حتی پای منبرهای آیت الله شهید صدوقی حضور فعال داشتم و با انقلابیون یزد بر علیه رژیم پهلوی به صحبت میپرداختم.
از اتاق انقلاب و پخش اعلامیه و رساله امام تا نامگذاری خیابانها
منزل پدری ما یک اتاق داشت که به اتاق انقلاب معروف بود به گونهای که هر شب با دوستان و رفقا انقلابی جلسه داشتیم و حتی اطلاعیههایی که از تهران میآمد در اینجا بین دوستان تقسیم میشد و در سطح شهر توزیع میشد.
نام گذاری خیابانهای اشکذر (امام خمینی، آیت الله صدوقی، آیت الله طالقانی، آزادگان و …) در همین اتاق و با هم فکری دوستان صورت میگرفت.
توزیع اطلاعیه در سطح شهر به این گونه بود که در مراسم روضه میرفتیم و در پایان مراسم که چراغها خاموش بود، اطلاعیهها را به هوا پرت میکردیم و فرار میکردیم. حتی ماموران پهلوی یک بار از چاووشی خوان روضه پرسیده بوده که اینها کار کیست؟ که ایشان اظهار بی اطلاعی نمود.
برخی مواقع با وانت به طرف شهر یزد میرفتیم و رسالههای امام را که در آن زمان ممنوع بود میآوردیم و برای اینکه در بین راه از ما نگیرند مقوا روی آنها میکشیدیم و در اشکذر توزیع میکردیم.
شعار نویسی بر روی نماد سنگی میدان مسجد الرضا
شعارنویسیها بیشتر در در تاریکی شب و در جاهایی مینوشتیم که بیشتر در چشم ماموران و مردم باشد. در میدان مسجدالرضا فعلی یک نماد سنگی بود که با دوستان تصمیم گرفتیم بر روی این سنگ با رنگ اسپری بنویسیم میدان امام خمینی؛ چندین بار این کار را تکرار کردیم و روی آن سنگ نوشتیم و ماموران روز بعد آن را سیاه میکردند و حتی به گونهای شده بود که ماموران شبها آنجا کشیک میدادند تا شاید بتوانند فرد به اصطلاح خودشان خرابکار را دستگیر کنند.
توزیع نوارهای امام در بین دانشجویان دانشگاه تهران
ورودی سال ۵۵ رشته مهندسی عمران دانشگاه تهران بودم و به خاطر همین دانشجو بودن بیشتر در جریانات انقلاب بودم. به عبارتی سعی میکردم سرمنشا اعتصابات در دانشگاه باشم و گاهی در سلف دانشگاه این اعتصابات رخ داد.
در ایام بیکاری که داشتم به شهر قم میآمدم و نزد روحانیون اشکذری که در آن جا مشغول تحصیل بودند میرفتم. رپس از مدتی به این فکر افتادم که در بازگشت به تهران نوارهای امام خمینی را به طور قاچاق با خودم بیاورم و در بین دانشجویان توزیع کنم و خدا رو شکر در این امر موفق بودم و هیچ بار ماموران نتوانستند در این رفت و آمد از من چیزی بگیرند.
حضور در مجالس فعال یزد برعلیه رژیم پهلوی
وقتی به اشکذر میآمدم خود را از مسائل دور نمیکردم و در شهر یزد در مسجد ملا اسماعیل و مسجد حظیره حضور پیدا میکردم و حتی پای منبرهای آیت الله شهید صدوقی حضور فعال داشتم و با انقلابیون یزد بر علیه رژیم پهلوی به صحبت میپرداختم.
از اتاق انقلاب و پخش اعلامیه و رساله امام تا نامگذاری خیابانها
منزل پدری ما یک اتاق داشت که به اتاق انقلاب معروف بود به گونهای که هر شب با دوستان و رفقا انقلابی جلسه داشتیم و حتی اطلاعیههایی که از تهران میآمد در اینجا بین دوستان تقسیم میشد و در سطح شهر توزیع میشد.
نام گذاری خیابانهای اشکذر (امام خمینی، آیت الله صدوقی، آیت الله طالقانی، آزادگان و …) در همین اتاق و با هم فکری دوستان صورت میگرفت.
توزیع اطلاعیه در سطح شهر به این گونه بود که در مراسم روضه میرفتیم و در پایان مراسم که چراغها خاموش بود، اطلاعیهها را به هوا پرت میکردیم و فرار میکردیم. حتی ماموران پهلوی یک بار از چاووشی خوان روضه پرسیده بوده که اینها کار کیست؟ که ایشان اظهار بی اطلاعی نمود.
برخی مواقع با وانت به طرف شهر یزد میرفتیم و رسالههای امام را که در آن زمان ممنوع بود میآوردیم و برای اینکه در بین راه از ما نگیرند مقوا روی آنها میکشیدیم و در اشکذر توزیع میکردیم.
شعار نویسی بر روی نماد سنگی میدان مسجد الرضا
شعارنویسیها بیشتر در در تاریکی شب و در جاهایی مینوشتیم که بیشتر در چشم ماموران و مردم باشد. در میدان مسجدالرضا فعلی یک نماد سنگی بود که با دوستان تصمیم گرفتیم بر روی این سنگ با رنگ اسپری بنویسیم میدان امام خمینی؛ چندین بار این کار را تکرار کردیم و روی آن سنگ نوشتیم و ماموران روز بعد آن را سیاه میکردند و حتی به گونهای شده بود که ماموران شبها آنجا کشیک میدادند تا شاید بتوانند فرد به اصطلاح خودشان خرابکار را دستگیر کنند.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار