محمدرضا جلاییپور؛ «نخبه» علمی یا پروژه سیاسی/ نگاهی به سوابق تحصیلی متهم امنیتی
از همان ساعت بعد از انتشار خبر بازداشت محمدرضا جلاییپور، خطی که رسانههای جریان خاص(هماهنگ در داخل و خارج کشور) دنبال می کرد، بر محوریت «نخبگی» جلاییپور شکل گرفت.
این که او نفر اول کنکور سراسری در رشته علوم انسانی در سال ۸۰ بود و از آن مهمتر این که او «دکتر» جامعه شناسی از دانشگاه آکسفورد انگلستان و پژوهشگر «پست دکتری» در دانشگاه هاروارد است. در این زمینه، چند نکته باید گفته شود تا معلوم گردد که چگونه جریان خاص از افرادی چون «عباس عدالت» (که از او به عنوان پروفسور رشته ریاضی و کامپیوتر نام می برند، اما هیچ مقاله و کتاب علمی از او در دسترس نیست) و «محمدرضا جلاییپور» و «کاوه مدنی» نخبهسازی می شوند و برای اهداف خاص به استخدام درمی آیند.
همه کسانی که در مقطع دکتری تحصیل کردهاند یا می کنند، به خوبی می دانند که در این مقطع، حتی در دانشگاههای متوسط هم، نوشتن مقالات علمی و تالیف کتاب و شرکت در کنفرانسهای علمی ثبت شده و معتبر و ارایه گزارش قابل تایید از حضور در آن کنفرانس، کار محوری یک دانشجو است. چه برسد به این که پای سه تا از قدیمیترین و معتبرترین دانشگاههای دنیا، یعنی دانشگاه آکسفورد بریتانیا و هاروارد و پرینستون ایالات متحده در میان باشد.
بدیهی است که انتظار می رود یک «نخبه» علمی در سطح جلایی پور که به ادعای خودش در دوره پست دکتری هاروارد تحصیل می کند، دستکم چند تالیف علمی درجه یک در حد مقاله (با معیارهای شناخته شده و استاندارد مقاله علمی) منتشر کرده باشد. مضاف بر این که، مقاله علمی سطح و استانداردی کاملا مجزا از گزارشها و مقالات ژورنالیستی، مصاحبه، گفتگو و سایر شیوههای مطبوعاتی دارد و اصطلاحا در «فرمت» مشخصی تولید و منتشر می شود. یعنی مقاله علمی صرفا باید در ژورنالها و فصلنامهها و نشریات تخصصی که توسط مراکز آموزش عالی کشورها و در بوردهای جهانی هر رشته و گرایش معلوم شدهاند، منتشر شود تا اصطلاحا بر امتیاز علمی یک دانشجو دوره دکتری اضافه کند. جلاییپور دستکم در چند معرفینامه از خود، خودش را «دکتر» معرفی کرده است و این مسالهای است که در چند مصاحبه او با رسانههای خارجی هم عنوان شده است:
تصویر زیر، برگرفته از صفحه رسمی محمدرضا جلاییپور در دانشگاه آکسفورد است که آثار خود را فهرست کرده است:
و تصاویر زیر هم از وبسایت «پرتال جامع علوم انسانی» است که آثار چهرههای علمی را فهرست می کند:
همانطور که در این فهرست مشخص است، این «نخبه» که از سال ۲۰۰۶ در دوره دکتری آکسفورد در رشته مطالعات ایران کالج سنت انتونی حضور پیدا کرده، در همهی بیش از ۱۲ سالی که به گفته خود در دوره دکتری و «پست دکتری» در دو دانشگاه آکسفورد و هاروارد گذرانده، حتی یک مقاله علمی ننوشته و حتی در یک کنفرانس علمی-تخصصی شرکت نکرده است. بگذریم از این که او حتی یک مقاله حتی ژورنالیستی به زبان انگلیسی هم ننوشته است، که نه در جستجو در سوابق او به چنین چیزی بر می خوریم و اگر چنین چیزی موجود بود، جلاییپور از ذکر آن در صفحه آکسفورد خود صرف نظر نمیکرد (وقتی حتی از ذکر مصاحبه خود با مجله گردشگری محلی در آکسفورد هم به عنوان «رزومه علمی» نگذشته است).
همان طور که در فهرستهای بالا می بینید، نام او تنها روی جلد دو کتاب دیده می شود. کتاب اول، «چشماندازهای جهانی/انتشارات طرح نو / ۱۳۸۳)»، یک «ترجمه» از یکی از آثار آنتونی گیدنز، جامعهشناس معروف بریتانیایی است. کتاب دوم، «دین و نظریهی اجتماعی/ انتشارات کویر / ۱۳۹۲»، مجموعه ای گفتگوهای جلایی پور با ۶ جامعه شناس و جامعهشناس دین خارجی است. به عبارت دیگر، جلاییپور در این دو کتاب، هیچ چیزی از خود تالیف نکرده است:
باقی عناوینی که در هر دو فهرست صفحه آکسفورد و پرتال جامع علوم انسانی از او ذکر شده، صرفا یا مقالاتی ژورنالیستی است که او برای نشریاتی چون «آیین» (نشریه تئوریک حزب مشارکت)، یا مجله سخن، یا روزنامههایی چون شرق و اعتماد نوشته، یا متن چند سخنرانی اوست، یا مصاحبه او با اعتماد یا شرق. جلایی پور در قبال همه هزینههایی که در آکسفورد، هاروارد و البته «پرینستون» برای او شده (از منابعی که به آن خواهیم پرداخت)، او حتی یک مقاله یا تالیف «علمی»، نه تنها به زبان انگلیسی، که به زبان فارسی هم ندارد!
یک روزنامه نگار که در خارج از کشور اقامت دارد، با نام «شاهد علوی»، اولین بار ادعای نخبگی جلاییپور را زیر ذرهبین برد و به نتایج جالبی رسید. او که ظاهرا بعد از نوشتن اولین گزارش درباره سوابق «علمی» جلاییپور با واکنش تند و توأم با پرخاش او مواجه شد، ظاهرا مصمم شد که ماجرا را تا به آخر پیگیری کند. از این رو، هم با «محمدعلی همایون کاتوزیان»، استاد مستقیم جلاییپور در آکسفورد تماس گرفت و هم با «روی متحده»، از اعضای هیات علمی مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد(که ظاهرا جلاییپور دوره «پست دکتری» خود را در آن جا گذرانده و روی متحده معرف او به این مرکز بوده است) و هم مستقیما با خود دانشگاه هاروارد. نتایج بسیار جالب بود. علوی در بخشی از پاسخ به جوابیه جلایی پور نوشت:
" دکتر کاتوزیان در آن گفتگو به من گفت «در ۴۰ سال تدریسم، محمدرضا یکی از ۵ دانشجوی نخبهای بوده که داشتهام.» من هم در همان گزارش نوشتم «گفته میشود محمدرضا جلاییپور فردی بسیار تیزهوش و مستعد است.» در مورد تعلیق هم، جلاییپور به نحو آزاردهنده و بیمعنی به دروغهایش ادامه میدهد. تحصیل ایشان به خاطر طول کشیدن غیرمعمول تحصیلش و تاخیر در ارائه تز دکترا، معلق شده است. من نوشتهام او دانشجوی تعلیقی دکتراست و این عین چیزی است که دکتر کاتوزیان، استاد راهنمای خودش، در مصاحبه به من گفت. "
این فعال اپوزیسیون، از قول دکتر «روی متحده» نوشت که جلایی پور بابت دوره دوساله پژوهش در هاروراد بورس یا کمکهزینهای دریافت نکرده بود:
"در گفتگویی که من با دکتر روی متحده، استاد تاریخ دانشگاه هاروارد داشتم ایشان، که برای پذیرش جلاییپور در دوره تقریبا دوساله «پژوهشگر میهمان در برنامه پژوهشی مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد برای پژوهشگران میهمان» توصیه نامه نوشته است، ایشان به من گفتند که علیرغم اینکه طبق روال معمول، پژوهشگران میهمان به خاطر پژوهشی که در این دوره به نام دانشگاه انجام میدهند سکولارشیپ (حقوق/کمک هزینه) دریافت میکنند، پذیرش محمدرضا جلاییپور به دلیل نداشتن دکترا و نداشتن سابقه پژوهشی معتبر، بدون تبادل مالی انجام شده است.
علوی در جایی دیگر از این جوابیه به جوابیه جلایی پور می نویسد:
" جلاییپور گفته به زودی از تز دکترایش دفاع می کند. این هم متاسفانه دروغی است که گذر زمان دروغ بودنش را آشکار خواهد کرد. چرا؟ در هر دانشگاهی، بعد از تحویل دادن تز دکترا به استاد راهنما، استاد بین ۳ تا ۵ ماه وقت صرف خواندن و دادن فیدبک به تز میکند. بعد از اینکه نسخه نهایی تحویل گروه شد، همین مقدار زمان لازم است تا ممتحنها تز را بخوانند و نهایتا دانشجو را دعوت کنند برای دفاع. سوپروایزر دکترای جلاییپور، هنوز تز کامل ایشان را نه دیده و نه خوانده است و تاکنون فقط بخشهایی از تز برای کسب نظر به او ارائه شده است. به این ترتیب تز جلاییپور هنوز آماده نیست و این ادعای به زودی میروم دفاع میکنم هم به اندازه بقیه ادعاهای جلاییپور اعتبار دارد! "
و در ادامه، به واسطه این که جلاییپور هنوز تز دکتری خود را به طور کامل به آکسفورد ارایه هم نکرده است(چه برسد به دفاع)، اعتبار دوره پست دکتری او را هم در هاروارد زیر سوال می برد:
" آقای جلاییپور دوست دارد خودش را پژوهشگر پستداک (پستدکترا) هاروارد بخواند و در لینکدینش هم در قسمت جوایز و افتخارات نوشته است بورس کامل پستداک (Full Post-doctorate Scholarship) گرفته است. در مصاحبه با رویترز و هاروارد کریمسن هم، خودش را پژوهشگر پستداک معرفی کرده. خب اینها همه دروغ است. در هاروارد نمیشود بدون داشتن دکترا، دوره پستداکترا را شروع کرد. میشود در دوره پستداک پذیرفته شد اما باید مدرک دکترا همان اول کار ارائه شود وگرنه پذیرش در شروع دوره باطل میشود. دانشگاه هاروارد هم در ایملیش که من تصویرش را در وبلاگم منتشر کردهام تاکید کرده عنوان رسمی پژوهشی ایشان در هاروارد "پژوهشگر میهمان در برنامه پژوهشگران میهمان" این دانشگاه بوده است و از بورس هم خبری نیست. دانشگاه هاروارد دروغ میگوید آقای جلاییپور؟ ایشان البته خودشان در پاسخ قبلی هم قبول کردند که دکتر متحده درست گفته است و او از جایی خارج دانشگاه بورس گرفته است. خوب اگر این ادعا راست هم باشد، بورس دو سال زندگی در بوستون چه ربطی به "بورس کامل پستداکترا"ی دارد که وجود خارجی ندارد و جلاییپور در لینکدینش، گرفتن آن را جز افتخاراتش عنوان کرده است! "
معرفی نامه لینکدین جلایی پور که بعد از گزارش علوی تاریخ ۲۰۱۵ آن را به ۲۰۱۸ تغییر داد
حقیقت این است که ظاهرا دوران قانونی تحصیل دکتری جلاییپور در اکسفورد در همان سال ۲۰۰۹ به اتمام رسیده و او از آن زمان به بعد دانشجوی «تعلیقی» محسوب می شد، و بعد از بازگشت به لندن، با «حمایتهای خاص»، دوباره او را در دوره دکتری ثبت نام کردند (بدون آن که بورسی رسمی به او دیگر تعلق بگیرد) و با این حال بعد از ۷ سالی که از حضور دوباره او در آکسفورد می گذرد، او هنوز از تز دکتری خود دفاع نکرده است، و با این حال، با هدایت و همان «حمایتهای خاص»، بدون کامل کردن دوره دکتری، به عنوان پژوهشگر مهمان دوره پست دکتری به دانشگاههای پرینستون و هاروارد رفته است.
کسانی که دستی در امور تحصیل در خارج از کشور دارند، نیک می دانند که هزینه تحصیل در این تاپترین دانشگاههای آمریکا و بریتانیا بدون بورسیه بالغ بر چند ده هزار دلار است که حتی برای بخش عمده اتباع بریتانیا و ایالات متحده هم دست نیافتنی است. سوال اساسی این است که چرا؟ چرا این سه دانشگاه معتبر، حاضر شدهاند همه مقررات شناختهشده قانونی خود را نقض کنند، و کسی را که بعد از ۱۲ سال هنوز از تز خود دفاع نکرده و حتی یک مقاله علمی (ایضا غیرعلمی) به زبان انگلیسی ننوشته، به عنوان پژوهشگر پذیرفتهاند؟ هزینه تحصیل جلاییپور را در همه این سالها چه کسی پرداخت کرده است؟ جواب این سوال را باید در یک شبکه چندلایه و هوشمندانه یافت که بسیار ظریف و ماهرانه، نیروهایی را از کشورهای «مسالهدار» (از منظر نظام سلطه) جذب می کنند، آموزش می دهند و دوباره به کشور هدف می فرستند.
در بهمنماه سال گذشته، بارش برف سنگین و بروز برخی مشکلات در عبور و مرور و ارایه خدمات شهری، انتقادات را به مدیریت شهری تهران که در اختیار لیست امید است بالا برد. در این میان، محمدرضا جلاییپور که برای رای آوردن این فهرست در انتخابات مجلس شورای اسلامی و شورای اسلامی شهر تهران بسیار تلاش کرده بود، به دفاع از مدیریت این مجموعه به میدان آمد و متنی را با عنوان «برف در شهرهایی که زندگی کردم» منتشر کرد:
همان طور که می بینید، او خود تصریح کرده که در ایالات متحده و در دو شهر پرینستون و بوستون زندگی کرده است. او خود در چندجا، از جمله در پروفایل لینکدین خود تصریح کرده که در دوره «پست دکتری» هاروارد تحصیل می کند(که البته دروغ است و او تنها به عنوان «پژوهشگر میهمان» در مرکز مطالعات خاورمیانه هاروارد حضور داشته است).
اما او هیچ اشارهای به نوع تحصیل خود در «پرینستون» نمی کند که به قبل از حضور او در هاروارد برمی گردد. این جا نکتهای بسیار مهم نهفته است. محمدرضا جلاییپور در پرینستون چه میکرده و تحت چه برنامه ای آنجا حضور داشته است؟