به گزارش خبرگزاری بسیج، ناصر فکوهی، انسانشناس و نویسنده در سخنان خود در همایش «ناسیونالیسم ایرانی: نگاهی به روایتهای کلاسیک متقدم و متأخر» که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد؛ با اشاره به اینکه دموکراسی چیزی نیست که از بالا ابلاغ، و یا با قانون ایجاد شود؛ آن را به معنای «تحمل دیگری» تفسیر کرد.
راهبرد ما باید مدیریت تکثر فرهنگی باشد
فکوهی در ادامه درباره رفتار غیرفرهنگی طبقۀ فرهنگی بیان داشت: «در کشور ما گرایشی بوجود آمده است که از طبقات پایین جامعه شروع شده و با بالا ختم میشود که بنده نام آن را لمپنیسم فرهنگی گذاشتهام و این لمپنیسم فرهنگی چیزی است که ما وقتی به لحاظ نظری با کسی مخالف هستیم بحث را به سمت اشخاص میبریم که ما از نخبگان انتظار داریم این مدل را دنبال نکنند و به لمپنها صحبتکردن و گفتوگو بیاموزند که البته در حال حاضر این اتفاق به عکس رخ داده است.»
استاد انسانشناسی دانشگاه تهران در این نشست با قراردادن ناسیونالیسم ملی و قومی در برابر مدیریت تفاوتها اظهار کرد: «ناسیونالیسم ملی در برابر ناسیونالیسم قومی قرار میگیرد که منجر به تولید یک چرخه باخت ـ باخت در جامعه میشود اما مدیریت تفاوتها و قبول تکثر یک چرخه برد ـ برد را باعث میشود. از دید من حتی استفاده از واژه ناسیونالیسم به جای ملیگرایی درست نیست و اینها از لحاظ سیستم ارزشی متفاوت از یکدیگر هستند. در اروپا و آمریکا ناسیونالیسم یعنی یک گرایش راست افراطی فاشیستی که بعضا حتی برای اروپایی که فاشیسم را تجربه کرده حکم تابو دارد. اروپا مخصوصا فرانسه و آلمان پس از گذر از ناسیونالیسم توانستند رشد کنند حالا اینکه ما بهعنوان یک کشور خاورمیانهای جهان سوم به ملیگرایی احتیاج داریم یا نه بحث دیگری است.»
ملیگرایی به جای ناسیونالیسم
فکوهی سپس با اشاره به شکلگیری مفهوم دولت متذکر شد: «مفاهیم دولت و ملت یا دولت ملی در مکانها و زمانهای خاص تبلور داشتند اینکه این تعریف از دولت و ملت را آخرین و تنها راه نمود سازمانیافتگی به یک جامعه بدانیم غلط است و ما اشکال دیگر شکلدهی به سیستم را داریم که در این چارچوب قرار نمیگیرد. هرچند فعلا با توجه به مناسبات جهانی تعریف دولت ـ ملت معنا دارد. هرچند مفاهیم هویت ملی، تاریخ ملی، سرنوشت ملی که از دل این مفهوم بیرون میآید یک مفهوم انتزاعی و قراردادی هستند برای پشتیبانی تئوریک از همین دولت ملی. و صد در صد با مفاهیم هویت فرهنگی، تاریخ فرهنگی و انسجام فرهنگی متفاوت است.»
فکوهی با اشاره به تجربه ناموفق اروپا از ناسیونالیسم بیان نمود: «در اروپا که ابتدا فاشیسم را تجربه کرده بودند و بعد به سراغ ناسیونالیسم آمدند که البته آن هم بازمانده فاشیسم بود منجر به مدلی موفق نشد و دو کشور فرانسه و آلمان در طول ۱۰۰ سال میلیونها نفر را زیر لوای ناسیونالیسم نابود کردند. آنها از زمانی رشد کردند که ناسیونالیسم را کنار گذاشتند.»
ناصر فکوهی در بخش دیگری از سخنان خود بیان داشت: «در ایران از ابتدای دورهی پهلوی اول از ناسیونالیسم ملی الگوبرداری شد و در قانونگذاری و سیستم دولتی و حتی در انقلاب هم از مدل انقلاب کبیر فرانسه به عنوان یک نمونه انقلاب اسطورهای الگو برداری شد در حالیکه انقلاب فرانسه بسیار خشونتآمیز و ضد مردمی بود و بدتر از همه اینکه این مدل ناسیونالیسم ملی نه تنها خود نتوانسته کاری کند بلکه چرخه باطل هم ایجاد کرده است.»
او افزود: «اساسا هویت فرهنگی، تاریخ فرهنگی و انسجام فرهنگی مقولاتی کهن و تاریخیاند اما همتایان ملی آنها مقولاتی متأخر و ناپایدار. به همین دلیل میگویم ملیگرایی نباید در مفهوم ناسیونالیسم تعریف شود. ناسیونالیسم یعنی یکدست سازی چه از نظر حافظهای و چه تاریخی. ناسیونالیسم در مقابل تکثر قرار میگیرد و ما متأسفانه از صدسال پیش تا امروز تلاش کردیم در کشوری که از گذشتههای دور هیچ پیشینه یکسانسازی مرکزی نداشته و حتی تا اواخر دوران ساسانیان آزادیهای دینی داشتیم و حتی دین شاخص مرکزی نبود با الگوگیری از فرانسه یک ناسیونالیسم ملی را اعمال کنیم. ناسیونالیسمی که عموما در برابر قومیتها و زبانها و فرهنگهای آنها قرار میگیرد. چنین ناسیونالیسمی هرگز نتوانست و نمیتواند در این گستره فرهنگی متنوع محقق شود. مگر اینکه تجزیه اتفاق بیفتد که خوب خاص هیچکدام از ما نیست.»
فکوهی تصریح کرد: «ساختار فدرالی نیز برای جامعه ما و در این سیستم قدیمی جواب نمیدهد چراکه ما از گذشته یک سیستم قدیمی و ناکارآمد داشتیم که به صورت منفک عمل نکرده و اختلاط وسیعی را میان قومیتها و فرهنگها شاهد هستیم. مدل بهینه برای جامعه ما با چنین پیشینهای مدل تکثر فرهنگی مبتنی بر مدیریت تفاوت فرهنگهاست. ما پهنههای متنوع و بزرگ و کوچک فرهنگی داریم که بعضا حتی موقعیت فرامرزی پیدا کردهاند. پس راهی جز تکثرگرایی پیش روی ما نیست. اما متاسفانه با اصرار بر این ناسیونالیسم ملی به فعالیتهای پانهای قومی دامن زدهایم که آنها نیز همین ناسیونالیسم فرانسوی را از مدل دولت مرکزی وام گرفتهاند و برای پیرامون بازسازی کردهاند. این یعنی به جای اینکه نخبگان ما لمپنها را به سمت خود بکشند این لمپنها بودند که نخبگان را به سمت خود کشیدهاند. الگوی غلط را به صورت واکنشی از مرکز به پیرامون منتقل کردهایم و این اشتباه است.
طبقه فرهنگی، بیفرهنگ شده است
وی در خصوص اختلافات قومی بر سر زبان اشاره داشت: «زبان فارسی فعلی ما زبان قوم فارس نیست و زبان ساخته شده در صد سال گذشته است و ناسیونالیسم قومی در جهت مخالفت با ناسیونالیسم مرکزی با استفاده از الگوی ناسیونالیسم مرکزی زبان ملی را نفی میکند و اینگونه انحرافی سبب انحراف دیگری میشود.»
دکتر فکوهی در جمعبندی سخنان خود اینگونه بیان کرد: «به نظر من «سیاست تکثر فرهنگی بر اساس مدیریت تفاوت» برای ما میتواند سیاست برد-برد باشد و در ایران شانس بسیار بیشتری دارد و این سیاستی است که یک قدرت، قدرت خود را به دیگران تحمیل نکند چرا که سیاست تکثر فرهنگی در ایران درونی شده و این از ماندگاری تمام سنتها پیداست. اینکه برای هیچ ایرانی اینکه تقویم زرتشتی دارد و دین اسلامی و مناسبات اسلامی و زرتشتی را باهم و یا اینکه صحبت کردن به زبانهای مختلف اقوام در هر مکان و جمعی ممکن است در صورتی که در دیگر کشورها اینچنین نیست، میتواند شاهدی برای موفق بودن این مدل باشد.»