تکثر و تعدد مهدکودک بیکیفیت در ایران/ خانوادههایی که نگران ناامنی تربیتی و ذهنی کودک نیستند
به گزارش خبرگزاری بسیج به نقل از فرهنگ سدید، تکثر و تعدد مهدکودک در جامعه به شکلهای گوناگون همچون مهدهای مشارکتی مهد غیرانتفاعی مهد نگهداری و یا مهد صرفاً آموزشی...، در چند سال اخیر بسیار فراگیر شده به طوری که بنابر هر نوع سلیقه فرهنگی و اعتقادی و یا حتی اقتصادی خانوادهها مهدهایی مجوز گرفته اند و در حال فعالیت هستند. رسانهها اعم از دیداری و شنیداری و ایستا، با تکیه بر نظر کارشناسان تحت عناوین گوناگونی همچون فراگیری بهتر دانش در سنین اوان کودکی و یا بالابردن رشد اجتماعی کودک، سعی در بازرگانی و تبلیغ در خصوص کودک سپاری به مهدها هستند. از سوی دیگر اشتغال زنان در جامعه به طور چشمگیری رو به گسترش در چند سال اخیر بوده است. به طوری که این موضوع در حیطه اجتماعی به نوعی جلوه گر سطح بالای فرهنگ خانواده و روشنفکری سرپرست کودک محسوب می شود.
این در حالی است که پدران و مادران بسیاری کودک خود را از همان سنین شیرخوارگی به علت اشتغال به مهدکودک میسپارند؛ که در بیشتر موارد تنها نگرانی والدین از کودک سپاری خود به مهدها به لحاظ شرایط نگهداری کودک از حیث امنیت محیطی و یا در بهترین حالت از حیث آموزش کودک خود باشد. اما اینکه مهدکودک امروزی عملاً چگونه فضایی هست و اینکه آیا کودک پروری در مهد با چه الگویی درحال وقوع است موضوع مهمی است که با وجود، اما و اگرهای بسیار همچنان روشن نشده است.
نهاد متولی مهدکودک از گذشته تا امروز به سازمانهای مختلفی همچون وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه (١٣١٠)، وزارت فرهنگ (١٣٣٤)، اداره تعلیمات ابتدایی (١٣٤٠)، آموزش و پرورش و در آخر سازمان بهزیستی واگذار شده، اما تنظیم برنامههای روزانه در مهدکودکها و نیز محتوای آموزشی به کودکان و حتی آموزش مربیان مهدهای کودک به صورت سلیقهای و بر اساس نظر مدیریت مهدها اعمال میشود! این امر در صورتی است که مجوز دهی در بخش تاسیس مهدکودک با کمترین گزینش فرد موسس در حال وقوع است؛ یعنی میزان سنجه مدیر و موسس مهد تنها در بخش مجوز دهی به چند بند بسیار عمومی در حوزه تحصیلات و صرف داشتن محیطی که توسط سازمان اماکن مورد بازدید قرار میگیرد، انجام میشود.
بنا بر بررسی های انجام شده از مهدهای کودک، امروزه در ایران برنامههای آموزشی مهدها بر محوریت قرآن، ورزش، موسیقی و یا زبان انگلیسی طراحی میشود، به عبارت دیگر در هر مهدکودکی سیاست خاصی دنبال میشود و برنامه تربیتی منسجمی در سطح کشور و یا حتی یک استان وجود ندارد و مسئولان این حوزه بارها اعلام کردند که نقشه راهی برای تربیت کودک در دوران پیش از دبستان طراحی نشده است! و سازمان آموزش و پرورش در سال اخیر طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی ماموریت ایجاد نقشه تربیتی در این دوره را کسب کرده است. [1]
بنا بر دیدگاه اسلامی سنین قبل از هفت سن فرماندهی کودک محسوب میشود و در این سالها عملا از آموزش نظامند کودک باید پرهیز شود، اما سیستم آموزشی کشور در حال پیاده سازی الگوهای غربی است، الگوهایی همچون مونته سوری و والدورف یا ... که دقیقا با پیاده سازی روشهای تجربه نگاری از دیدگاه اسلامی بهره برده اند، اما با تغییر و اجرای شیوههای خود در این روشها به صورت نظامند در جهت پیشبرد اهداف خود در تربیت کودک هستند. کودکی که در کشوری اسلامی متولد میشود و تحت این گونه سبکهای تربیتی آموزش می بیند و البته با عناوین آموزشهای غربی نه با اسم تربیت اسلامی، حال سوال اینجاست ازکودکی که از همان ابتدا حتی برای نخستین آموزشها هم وابسته به سیستم غربی است چگونه می توان انتظار استقلال داشت؟! کما اینکه عملاً مهدسپاری انتظار مستقل ساختن کودک را به همراه دارد! در این میان نکته حائز اهمیت دیگری نیز وجود دارد که والدین از چه رو فرهنگ پذیری کودک خود را به دست کسانی میسپارند که هیچ شناختی از عقاید فکری و نظام فرهنگی آنها ندارند؟! واسپاری کودک به مهدهایی که موسسان آنها با کمترین گزینش و به راحتی دریافت مجوز میکنند و در استخدام مربیان خود سعی در به کارگیری کم هزینهترین مربیان دارند! مربیانی که به گذراندن دورههای کوتاه آموزشی در حد چندین ساعت مجوز مربی گری دریافت می کنند صلاحیت فرهنگ پذیر کردن کودکان ما را دارند؟! مربیانی که اکثر آنها به واسطه یافتن شغلی که کمترین میزان گزینش و یا حتی تحصیلات و سابقه کاری را می خواهد به کار گرفته میشوند، و تعداد کثیری از آنها تنها به واسطه مهارتی که در گذراندن چند ساعت دوره آموزشی در آموزشگاههایی که بر حسب سلیقه مدیران مهدها ایجاد شده است، به کار گرفته شده اند!
مخاطبان و تصمیم گیرندگان مهدسپاری کودک پدران و مادرانی هستند که بسیاری از آنان در دوراهی این، اما و اگرها در حیطه کودک پروری به روش مهدسپاری مانده اند. پدران و مادران که گاهاً بدون آگاهی از فلسفه ازدواج و حتی در برخی موارد بدون آگاهی از شرح وظایف خود در قبال یکدیگر اقدام به فرزند آوری میکنند و سپس به علت عدم آگاهی در ارتباط گیری با فرزند خود از مسئولیت پذیری در قبال او سرباز می زنند و صرفاً تامین نیاز مادی وی را از جمله وظایف خود تصور میکنند و به دنبال راه حلی برای تادیب و تربیت کودک خود، او را به مهدها میسپارند. این در حالی است که اگر مادری دورههای آموزش فرزند پروری را کسب کرده باشد و، چون اولین و تاثیرگذارترین فرد در زندگی کودک است میتواند بهترین مربی برای کودک خود باشد.
کودک سپاری به مهدها به سبب افزایش رشد اجتماعی کودکان آنقدر در جامعه مهم تلقی شده است که حتی نظام آموزشی رسمی هم سعی میکند کودک سپاری به مهدها را ترویج دهد و یا حداقل در دوسال قبل از شروع آموزش رسمی خانوادهها را به جهت نظم پذیری کودک در اولین سال آموزش رسمی (اول ابتدایی) ترغیب به کودک سپاری به مهد کند. تا جایی که از سن ۵ سالگی با ایجاد مهدهای آموزشی (آموزش پیش دبستانی) دو سال قبل از آموزش رسمی را اجباری کند؛ و حتی در برابر کودکانی که در سن هفت سالگی به مدرسه سپرده میشوند، اگر بدانند این کودک دوران پیش دبستانی را نگذرانده است با اکراه کودک را برای ثبت نام میپذیرند. چرا که معتقدند کودکی که به مهد نرفته است عملا کندتر از کودکان دیگر در آموزش پذیری و نظم پذیری در مدرسه عمل می کند و معلم باید وقت بیشتری برای این کودکان بگذارد چرا که این کودک هنوز جامعه پذیر نشده است! اما آیا به راستی جامعه پذیری و حتی نظم پذیری در سنین اوان کودکی تنها توسط مهدکودک انجام می شود و کودکان مهد نرفته از کودکانی که سالهای ابتدایی خود را در مهد گذرانده اند در جامعه پذیری و رشد اجتماعی عقب ترند؟! در پاسخ به این سوال نظر کارشناسان این حوزه را جویا شدیم تا بتوانیم پاسخ علمی به این بحث را در اختیار مخاطبان قرار دهیم. تا به علت این موج فراگیر اجبار در کودک سپاری به مهدها را که در دهه اخیر به رغم سودآوری مهدها شاهد آن بودیم را روشن سازیم. مهدهایی که اینک جنبه اقتصادی آنها بسیار پررنگتر از جنبه فرهنگی آن نمود پیدا کرده است. در این گزارش سعی شده است تا با نظر کارشناسان حوزه کودک به برخی از ابهامات از جمله تاثیر مهدکودک در رشد اجتماعی مهدها پاسخ دهیم.
بنا به نظر کارشناسان اولین و موثرترین الگوی رشد کودک، خانواده است، به طوریکه نقش والدین را به هیچ وجه نمیتوان نادیده گرفت. نقش تربیتی مادر در رشد اجتماعی کودک آنقدر پر اهمیت است که اگر مادر شاغل نباشد میزان اثر پذیری کودک بسیار بهتر خواهد بود.
دکتر فاطمی پژوهشگر و روانشناس حوزه کودک به عنوان اولین اولین فردی که در زمینه زبان آموزی کودک در سنین پیش دبستان شروع به فعالیت و مطالعه کرده است و دست کم بیست سال در این حوزه به فعالیت چشمگیر پرداخته اند. وی به فرهنگ سدید گفت: در هیچ کشور توسعه یافتهای شیوه آموزشی مهدهای ایران پیاده سازی نمیشود مگر در کشورهای جهان سوم مانند افغانستان و عراق که آنها کاملا از فرآیند آموزشی ایران الگو برداری میکنند.
فاطمیراد عنوان کرد ما در بحث آموزش کودک در ایران با دیدگاه روبه رو هستم یکی دیدگاه تربیت با نظریه غربگرایان است و دیگری دیدگاه اسلامی. در دیدگاه غربی که درکشورهای توسعه یافته اجرا میشود، عملا آموزش آکادمیک در سن زیر ۶ به هیچ وجه انجام نمیشود و تنها آموزش سبک زندگی آن هم به وسیله بازی با اسباب بازی است که اجر میشود. اما متاسفانه در ایران به ندرت شاهد پیاده سازی این سبکها به روش کامل آموزش سبک زندگی هستیم و در این میان عده کثیری از مدیران مهدهایی که با این سبکها معرفی میشوند به دنبال دریافت سود قتصادی هستند؟! اما در بحث رویکرد اسلامی، کودک تا سن ۷ سالگی فرمانده یا شاه محسوب میشود که همین موضوع خود نیازمند تفسیر است که در سن پادشاهی کودک چگونه باید با وی رفتار شود. اینکه والدین باید چگونه برخورد کنند و نقش مربی چیست و کودک جایگاه پادشاهی خود را چگونه بپذیرد از مباحث مهمی است که نیازمند آموزش پذیری والدین و همچنین مربیان مهدهاست.
متاسفانه نظام آموزشی کشورایران در دو دهه اخیر به شدت به سمت آموزش با مادی گرایی پیش رفته است و نظام آموزشی نمرهای و پولی سبب شده است که عدهای از سودجویان خوش فکر به سمت بهره برداری از این سیستم مالی پر سود در سنین اوان کودکی بروند؛ که در این زمینه بسیار هم موفق بودند. اما اینکه چند در صد از این مهدها دارند به صورت علمی فعالیت میکنند مشخص نیست و مدیریت یک مجموعه آموزشی و نگهداری از کودک مسئولیت بسیار بزرگی است و گزینش بسیاری را میطلبد، آیا مدیران مهدها از این صلاحیت برخوردارند و این شاخص چگونه در شرایط مجوز دهی به مدیران مورد بررسی قرار میگیرد؟!
فاطمیراد که خودشان سالها در خصوص مهدهای دوزبانه در ایران به تحقیق و بررسی پرداخته بودند اذعان داشتند که در کشورهای توسعه یافته به هیچ وجه کودک زیر ۶ سال تحت آموزش زبان دوم به صورت آکادمیک قرار نمی گیرد و حتی در بسیاری از مقالات این موضوع به وفور نقد شده است چرا که اگر کودکی در سن زیر ۶ سال زبان دیگری را بیاموزد به علت عدم به ثبات رسیدن گنجینه لغات خود در بزرگسالی از گنجینه لغات کمتری نسبت به همسالان خود برخوردار خواهدبود، دچار لهجه در بیان میشود و در سخنوری نسبت به تک زبانها کم می آورد. حتی در برخی موارد هم در کودکانی که در سنین زیر ۶ سال آموزش زبان دوم داشته اند لکنت زبان به سبب پس و وپیش ادا کردن واژهها پیش می آید. از سویی در کشور ما بسیاری از مهدها با تبلیغات آموزش زبان دوم و سوم سعی در جلب مخاطب دارند و متاسفانه بسیاری از کودکان به همین جهت به مهدها سپرده میشوند.
وی در این خصوص اذعان داشتند که در کشور ما یکی از اصلیترین دلایلی که سن ورود به دبستان هفت سال محسوب شده است مرتبط به اندیشههای اسلامی در حوزه تعلیم و تربیت است. این کارشناس امور تربیتی کودک دیدگاه تربیتی اسلام در حوزه آموزش زیر هفت سال را غیر مستقیم عنوان کردند؛ و حتی بنا بر مطالعه پیمایشی بر روی ۵۰۰ کودک به این نتیجه رسیده بودند که والدینی که به صورت دستوری در انجام کارها با کودک خود برخورد می کنند کودکان به شدت یا لجباز و یا به شدت منعطف و حرف پذیر و گوشه نشینی داشته اند. کودکانی که در بزرگسالی دچار اختلالات بسیاری شده اند. پس با این حساب آموزش زیر سن هفت سال به هیچ وجه نباید به روش مستقیم انجام شود چه در بحث رشد اجتماعی و یا در بحث زبان آموزی و.
وی اولین و موثرین الگوی رشد اجتماعی در کودکان را والدین و خانواده معرفی کردند؛ و اگر مادر که اولین فرد زندگی هر کودکی میباشد می تواند با کسب آموزشهای لازم در حوزه فرزندپروری می تواند موثرترین فرد در بالابردن رشد اجتماعی و فردی کودک باشد.
فاطمیراد در بحث اشتغال مادران مبنی بر کمک خرج بودن خانواده بیان کردند که با مطالعه میدانی و انجام مصاحبه با بسیاری از مادران شاغل، متوجه یکسان بودن هزینه مهدها و هزینههای جاری ایاب و ذهاب با مبالغ دریافتی مادران از محل کسب خود شده اند؛ که اگر این مادران در خانه باشندو به جای مهدی که در قبال نگهداری کودک به آنها داروی خواب آور بدهند و یا صرفا با موسیقی کودک را سرگرم می کنند، خودشان به تادیب فرزند خود بپردازند ثمره بهتری از نمود رشد اجتماعی و علم پذیری کودک خود خواهند داشت.
کارشناس و پژوهشگر حوزه مهد کودک افزودند که نمیتوان از اجتماعی شدن کودک در محیطهای همچون مهد غافل بود، چرا که کودک موجودی مقلد است و در ارتباط با همسالان خود از باب تقلید بسیاری از فعالیتها را میآموزد، ولی نکته پر اهمیت این است که این آموزش به سبب الگو پذیری کودک، همان چیزی است که پدر و مادر در نظر دارد؟! یعنی کودک ما در انتخاب الگوپذیری می تواند آزادانه از همسالان خود با هر سبک خانوادگی و فرهنگی الگو پذیر باشد؟!... رشد اجتماعی در کودک چه مقدار ارزشمند است و قرار است در برابر رشد اجتماعی چه چیزی را هزینه کنیم؟! شاخصهای اصلی در مقابل تاثیر پذیری کودک در رشد اجتماعی چیست؟
در پاسخ به این پرسش ها، نباید نقش مهدکودک به عنوان یک مجموعه آموزشی و نگهداری برای رفع نیاز برخی از کودکان با شرایط خاص و کودکانی در خانوادههای متزلزل و یا آسیب دیده وجود دارند، نادیده گرفت. این فضای آموزشی به جهت اهمیت تربیت و فرهنگ پذیری کودک که مهمترین سرمایه اجتماعی هستند، نیازمند سیاست گذاری راهبردی پس از نیازسنجی، به جهت ایجاد محتوای مناسب و نیز تربیت نیروی انسانی کارآمد برای تادیب کودک تراز انقلاب میباشد. دولت موظف است به منظور نظارت این محیطهای جامعه پذیری برای کودکان ساز و کار ویژهای برنامه ریزی کند لذا مهدکودکی که دارای مربیان کارآزموده و نیز محتوای مناسب در حیطه پرورش کودک باشد، می تواند نقش فعالی درتربیت کودکان خانوادههای آسیب پذیر داشته باشد. چه بسا این گونه مهدها برای برخی کودکان که در خانوادههای متزلزل حضور دارند جدی و به طور قطعی نیاز این کودکان است، این مهم در صورتی است که درخانوادههایی که از نظر فرهنگی و حتی اعتقادی در جایگاه ویژهای قرار دارند به هیچ وجه نباید به دلیل تبلیغات در خصوص رشد اجتماعی و یا فراگیری دانش فرهنگ پذیری کودک خود را به مهدها بسپارند، چرا که امکان اثر بخشی و تقلید کودک از همسالان و مربیان خود با نوع دیدگاه متفاوت با خانوده وجود دارد و این تاثیر میتواند کودکان را دچار نوعی دوگانگی در تربیت سازد.
[1] سایت شورای عالی انقلاب فرهنگی دکتر سوسن کشاورز دارای دکترای فلسفه تعلیم و تربیت، عضو کمیسیون تعلیم و تربیت دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، http://www.sccr.ir/Pages/?current=news&gid=1062&Sel=1454747