اگر زبان ذیل امر مقدس و عقلانی قرار گیرد، مطلوب خواهد بود
به گزارش خبرگزاری بسیج، در نشستی که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، حمید پارسانیا به مبحث زبان در نگاه اسلام و همچنین جامعهشناسی تاریخی آن پرداخت.
او در بخش اول سخنان خود بیان داشت: «ما چند لغت از جمله شعبه، قبله، قوم، عشیره و ... داریم. در قرآن، موضع قرآن به این لغات باید مشخص شود. هم اینکه به لحاظ لغوی به چه معناست و هم چگونگی به کار رفتن آنها. آنچه که هویت بخش است، جامعه دینی است، امت و ملت است و نه شعب و قوم و قبیله. ملت که مترادف با دین هم بعضی به کار بردهاند از املاء میآید و در کاربرد همواره با نام «نبی» که مسیر اظهار این املاء الهی است، میآید یا بیشتر به علت فاعلی یک پدیده یا امر اجتماعی اشاره دارد. جامعهای که بر اساس مراد تشریعی خداوند سازمان پیدا میکند، عبارت است از ملت. کاربرد قرآنی امت نیز شبیه ملت است، اما امت بیشتر به حرکتِ به سمت امری اشاره دارد.»
پارسانیا در ادامه بیان داشت: «قوم بیشتر به مجموعهای که قوام یا اقامتی دارند اشاره دارد، قوم یک گروه اجتماعیاند اما قبیله و شعب شاید مثل امت و ملت به دو حیث یک امر واحد اشاره داشته باشند، قبیله به وحدت و رویکرد و قبله اشاره دارد اما شعب به انشعاب و کثرت. قبیله بیشتر برای اجتماعات عربی است و شعب برای کثرت بیرون از عرب.»
او در ادامه به علت این کثرات از نگاه قرآن اشاره کرد و افزود: «در تفسیری که قرآن از انسان و جامعه انسانی میکند، تعبیر «لتعارفوا» را بکار برده است؛ برای شناخت یکدیگر. انسان یک «من هو» دارد و یک «ماهو». «ماهو»ی انسان اشاره به حقیقت و ماهیت انسان دارد. اما «من هو» اشخاص و افرادند که نتیجه تکثر آن ماهیت و حقیقت انسان در عالم طبیعت است. اگر تکثر پیدا نشود هویت و شناخت فردی هم امکان خود را از دست میدهد. تکثر در زبان با کنش انسانها بوجود میآید. از لحن و صدای افراد میتوان یافت که از چه سنخ انسانی است، مرد است یا زن، از کدام بخش شهر است و... .»
وی افزود: «آن معنایی که ملت و امت بر آن قوام پیدا میکنند، کلمه توحید است و آن کثرتها همه از یک وحدتی نشئت میگیرند و به او باز میگردند. در همه کثرات عالم یک وحدتی نهفته است که آن وحدت، وحدت عقلانی است. برای قومی که تعقل کنند این وحدت پیدا میشود و امت و ملت بر مدار یک انسجام عقلانی سازمان پیدا میکنند. کثراتی چون قوم و قبلیه و زبانهای گوناگون و ... هیچ کدام در کانون هویت جامعهای که اسلام ترسیم میکند نیستند. لذا اگر بخواهد تحریفی رخ بدهد که این عوامل فرعی را در کانون قرار دهد آن را تحمل نخواهد کرد.»
زبان نباید در کانون قرار گیرد
پارسانیا در ادامه بیان داشت: «در امت و ملت که بر مدار دین هستند چنین نیست که قوم و قبیله و زبانهای مختلف نباشند، اما در چارچوب آرمانهای عقلانی قوام پیدا میکنند. زبان تاریخی و جغرافیایی است و مربوط است به مناسبات عالم کثرت اما حقایق عقلی حقایق فرازمانی و فرامکانی است و اگر امور دنیوی بخواهد در کانون ارتباطات انسانی قرار گیرد آنچه که مابهالاشتراک است تبدیل به مابهالاختلاف میشود. شما در کثرتی فرو میروید که در آنها وحدتی نخواهید یافت، اما اگر امور دنیایی ذیل یک امر عقلانی قرار گیرند و امری متعالی و واحد که همه هستی را در ذیل خود قرار میدهد در مرکز قرار گیرد آن موقع همه کثرات اختلافهایشان برداشته میشود و سمت و سویی خواهند یافت.زبان، نژاد و... همه ذیل آن پوشش معنایی مورد قبول هستند اما اگر بخواهند در کانون قرار گیرند به عنوان یک امر منفی تقابل با آن لازم است.»
پارسانیا در پایان سخنان خود به بحث سیاستگذاری در امر زبان پرداخت و چنین بیان داشت: «مقاومت امت اسلام در مقابل زبانهای بیگانه مانند مسئله پوشش یا رنگ و ...است، اختلاف الوان یا پوشش یا زبان اهمیتی ندارند اما آنچه مهم است این است که گاهی رنگ یا پوشش یا زبان نماینده معنایی میشوند و بار معنایی بخصوصی را ممکن است به خود بگیرند که سیاستگذاری متناسب با آن موقعیت را طلب خواهد کرد.»