دلنوشته/

شهادت حرکت به سوی چشمه نور

شهدا والاترین مکبران مکتب الهی هستند و یقین داشتند که اگر شهید نشوند خواهند مرد و بهشت جاودان الهی را بر زمین انسان ها ترجیح دادند.
کد خبر: ۹۱۲۰۲۵۰
|
۲۵ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۵

به گزارش خبرگزاری بسیج از کرج ، بزرگداشت شیر مردانی که با گذشت و فداکاری قله های افتخار را فتح کردند دلیل نمی خواهد، راهنمایش دل است و بهانه اش هم دل.

شهادت حرکت به سوی چشمه نور

امروز در سالروز بزرگداشت شهدا، فضای دبیرستان شاهد معراج، رنگ و بوی دیگری پیدا کرده بود، عطر گل های داوودی و شقایق فضا را آنقدر عطر آگین کرده بود که بوی شهادت به مشام می رسید.

صندلی های خالی با شال و قاب عکس شهدا منتظر مادران و خواهرانی بودند که هنوز گام های استوارشان به وعده گاه نرسیده بود.

لحظه موعود فرا رسید و مادری پیر و خمیده، اما شاد وخندان وارد محفل شد و با دیدن تصویر زیبای فرزندش بر روی صندلی خالی ناگهان لبخندش به بغضی تبدیل شد و بوسه هایش نثار صورت بی جان پسر...

شهادت حرکت به سوی چشمه نور

خواهری که به شوق یادبود برادر پا به این میعادگاه عاشقان گذاشته بود قاب عکس برادر را در آغوش کشید و گفت: صبح به عکسش گفتم که امروز تو را با خود به مراسم می برم اما وقتی رسیدم دیدم خودش زودتر از من به اینجا رسیده.

همسر شهید مدافع حرم که بغض گلویش را می فشرد عکس همراه زندگی اش را در دامان پاکش نگهداشته بود و منتظر بود تا مطلبی بخوانند و سیل اشکش سرازیر شود.

آنقدر جو زیبا بود که دلت نمی خواست از آن جا دور شوی، زمزمه های فرزندان شاهد به گوش می رسید که امروز بار دیگر با نغمه های سوزناک مجری دلی از عزا در می آورند.

تابوت نمادین شهید گمنام، کلاه خودی که جای ترکش بر آن خودنمایی می کرد همراه با سبزه نوروز و گل های شقایق حال و هوای نوروز را به مراسم آورده بود و بیش از پیش غم فراق عزیزان در این ایام پایانی سال حس می شد.

با اولین کلمات زیبای مجری اشک از چشمان دخترانی جاری شد که هفته ها و ماه ها و شاید سال ها بود
که به محض تحویل سال، آغوش پر مهر پدر را حس نکرده بودند و اینجا از درد بی پدری به آغوش هم پناه می بردند و شانه هایشان تکیه گاه دیگری می شد.

فرزند شهید دکلمه میخواند و اشک می ریخت و اینجا همه درد یکدیگر را حس میکردند، درد بی پدری، بی همسری، بی برادری و بی پسری ...

گوش سپرده بودند به زمزمه های سوزناک دکلمه های زیبا و سخنان مدعوین و دنبال بهانه ای برای گریه بودند، تا نام زیبای اباعبدالله بیان شد، به یاد غنچه های جوان مرگ شده شان سوختند و همچون شمع آب شدنشان نمایان بود.

ثانیه ها از پی هم می گذشت و نام تک تک این عزیزان بر لبان مجری جاری می شد و حلقه های گل توسط مسئولین و جانبازان این دیار بر گردنشان خود نمایی می کرد و همچون گذشته گام های استوارشان نشان از استقامت بانوان داغدار بود.

با نزدیک شدن به پایان مراسم یادبود فرزندان شاهد برای دست بوسی نزد مادر شهیدی آمدند که سال ها بود یوسفش را در آغوش نکشیده بود.

و این پایان آغاز زیبای دیگری بود تا بدانیم شهادت فنا شدن نیست بلکه حرکت به سوی سرچشمه نور و قربت الی الله است.

 

 

دلنوشته : صدیقه صباغیان

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار