به بهانه سالروز شهادت مهدی باکری؛

هنوز بوی پیراهنت را مجنون با خودش دارد

ماه اسفند برای من چون همه سال های گذشته همراه با بوی بهار، ترنم باران و خنکای نسیمی که دارد یادآور دلدادگی مردی است که پدرم شب ها با قصه او در دنیای کودکانه آن روز خواب راحتی را بر چشمانم ارمغان می آورد و امروز خواب راحت همه ما ارمغان جانفشانی آن مرد و همرزمان اوست.
کد خبر: ۹۱۲۰۵۵۹
|
۲۶ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۱:۰۷

به گزارش خبرگزاری بسیج از آذربایجان شرقی، مردی که شکوه و لحظه های ناب خدایی او فضای جنوب را مبهوت خود می کرد، کسی که چون زلال جاری چشمه در مسیر خویش آرام و مطمئن به سمت بی نهایت در جریان بود، در دل بی قرارش آرامشی بود که قرار از دشمن می ربود و در نگاهش افقی دیده می شد که به او نزدیک و از همه دور بود، افقی که در آن دل به آب های جنوب سپرد و جای در آسمان ها گرفت.

مهدی باکری قهرمان قصه های شبانه من، مردی که همه آب های روان از نگاهش امتداد یافت بر همه دوران ها و من امروز در حسرت آنم که دنیای کودکانه ام آن روز یارای درک مفاهیم بلند دلدادگی اش را نداشت، دلدادگی مردی که آوازه اش وسعت نداشت و گمنامی اش همه را متحیر می ساخت، مردی که خستگی را خسته می کرد و همین بهانه ای شد تا با او این گونه به سخن بنشینم؛

به نماز، که ایستادی

قنوتت پر از

استغاثه ربناها شد

آسمان، از دستانت

فرود آمد

از زمین، جدایت کرد

و تو، از آن بالا

چونان نسیمی زلال

میان نی زارهای مجنون

پیچیدی

تا نگاه های ما

با هر وزشی ملایم

سمفونی عشق

ببارند

بر آب رودهایی که

بوی پیراهنت را

سال هاست

با خود دارند

 

رقیه غلامی

 

ارسال نظرات
آخرین اخبار