سلسله جلسات ماهانه شرح کلمات اخلاقی آیت‌الله بهجت(ره)؛ جلسه نهم

«توقع» داشتن از مهم‌ترین موانع سلوکی است

مسئله بالاتر از اینهاست، حتی اگر ناسپاسی نسبت به انسان بکنند، یعنی یک وقت هست تشکر نمی کنند، یک وقت هست ناسپاسی هم می کنند، این در روحیه انسان، یک ذره نباید مشکل ایجاد کند و کدورتی ایجاد کند، این باعث می شود که شوق انسان به انجام وظایف عبودی تضعیف شود و شخص نا امید شود.
کد خبر: ۹۱۲۳۱۱۸
|
۱۱ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۳

به گزارش  خبرگزاری بسیج استان مرکزی؛جلسه نهم از سلسله جلسات ماهانه شرح کلمات اخلاقی آیت الله بهجت(ره) به همت هیات کریم آل طاها(ع) (کانون دانش پژوهان نخبه) و مسجد لولاگر، روز چهارشنبه پانزدهم اسفند ماه در تهران برگزار شد. این مراسم با بیان احکام و خوانش فرازهایی از صحیفه حضرت امام خمینی(ره) آغاز  و با بیان نکاتی درباره اهمیت جلسات اخلاقی ادامه یافت. متن مشروح این جلسه را از نظر می‌گذرانید:

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاة و السلام علی افضل من دعل الی سبیل ربه بالحکمة و الموعظة الحسنة سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد صل الله علیه و علی اهل بیته  الطیبین و الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و أنر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور  و تصل إلی معدن العظمة و تصیر أرواحنا معلقة بعز قدسک الهی وجعلنی ممن نادیته فأجابک و لاحظته فصعق لجلالک و ناجیته سرا و عمل لک جهرا

محور بحث ما کلمات فقیه عارف، مرحوم آیت الله بهجت بر طبق کتاب «شط شراب» بود. کلمه هفتم ایشان، در رابطه با تشکر نسبت به احسان خلق بود، توضیحاتی در جلسه قبل دادیم، اما بحث ناقص ماند و بخش مهمی از این بحث را باید در این جلسه عرض کنیم. ابتدائا یک بار دیگر این کلام را نقل می کنم، و بعد وارد باقیمانده توضیحات می شویم.

ایشان می فرمایند کسی به من گفت: در تشرف به مکه، عمره ای به نیت شما نمودم، از آن زمان در هنگام دعا فراموشش نمی کنم، این نتیجه احسان است، پس در برابر خدایی که این همه به ما احسان می کند، چه باید کنیم و نمی کنیم؟

اینجا اولا عرض کردیم که در برابر احسان خلق، وظیفه عبودی انسان این است که تشکر کند، و ثانیا عرض کردیم که چون خلق، از خودشان هیچ چیزی ندارند و هر چه دارند از خدا دارند، «از او» و «به او» و «با او» است، لذا تشکر از خلق هم بازگشت به تشکر از خالق است، چون خلق، چیزی از خودش ندارد و هر چه دارند از حق سبحانه دارند. ثالثا عرض کردیم که اگر کسی تشکر در برابر احسان خلق، نداشته باشد، این خلق، چه پدرش باشد، و چه مادرش باشد، و چه همسرش باشد یا فرزندش باشد، اگر در برابر احسان خلق خدا، تشکری نداشته باشد، به ابتلائات اخروی و دنیوی و معنوی گرفتار می شود، اینها را در جلسه قبل عرض کردیم.

گاهی حتی شما می بینید که توفیقی از انسان سلب می شود و هر چه فکر می کند، می گوید کاری نکردم، اما چون توجه ندارد که فلان احسان را در حق او همسرش یا فرزنش و یا والدینش و یا استادش و یا شاگردش، در حق او داشته است و وظیفه عبودی اش این بوده که تشکر کند، ولی تشکر نکرده است، لذا به این بلا گرفتار شده است. روایاتش در جلسه قبل عرض شد.

دو روایت تکمیلی در شرح کلمه هفتم

در پایان جلسه قبل هم عرض کردیم که این روایات به شکل کلی آمده، اما بعضی از روایات ما داریم که موردی هم بر این مسئله تأکید کردند. یکی از امام رضا(ع) است که فرمودند: "فَمَنْ لَمْ يَشْكُرْ وَالِدَيْهِ لَمْ‏ يَشْكُرِ اللَّه، اگر کسی از والدین خودش تشکر نکند، خدا را شکر گزاری نکرده است و از خدا تشکر نکرده است. این یک روایت.

روایت دیگر از رسول خدا(ص) است، اینکه عرض کردم که ابتلائاتی انسان گرفته می شود یا مادی و یا معنوی و یا اخروی، به این روایت خوب دقت کنید «لا ینظر الله إلی امراة لا تشکر لزوجها» خداوند به آن زنی که در برابر احسان همسرش تشکر نمی کند، نظر نمی کند، یعنی از نظر خاصه حضرت حق، محروم می شود، که این، اختصاص به زن ندارد، بلکه مرد هم همینطور است، و اینها در غالب همان روایاتی که به شکل کلی عرض کردیم، دو مصداق بود که به عنوان دو مصداق عرض کردیم و إلا همه تحت آن روایات کلی قرار می گیرد که تشکر در برابر احسان خلق، وظیفه عبودی است و اگر این وظیفه عبودی انجام نشود، ابتلائات دنیوی و اخروی و معنوی را دامن گیر انسان می کند.

این یک بخش از مطالبی که در جلسه قبل عرض کردیم که دو روایت باقیمانده بود.

انسان نباید از کسی «توقع تشکر» داشته باشد

اینجا یک آفتی پیدا می شود، این را همه ما باید به آن توجه کنیم، بسیار مهم و راهگشاست، و از آن بخش اول صحبت های ما، ضرورتش بیشتر احساس می شود، چون در این حوزه ما گرفتاری هایمان بیشتر است. چون معمولا وقتی کسی یک لیوان آبی دست آدم می دهد، آدم تشکر می کند، اما نوع عدم موفقیت های ما در این بخش است. خصوصا این مسئله برای نیروهای انقلاب و بچه هایی که آتش به اختیار دارند کار می کنند و با چراغ خاموش، کارهای بزرگی انجام می دهند، و هیچ کسی هم در جامعه از اینها تشکر نمی کند، خیلی راهگشاست، این بحث، بسیاری از اختلافات خانوادگی را حل می کند، این بحث سبب می شود که انسان، بسیاری از وظایف عبودی معطل مانده خودش را عملی کند، آن چیست؟ این است که وقتی بحث تشکر مطرح می شود، یک آفتی به سراغ انسان می آید، آن آفت توقع تشکر از خلق خداست.

باید از احسان خلق، تشکر کرد، که روایاتش خوانده شده، این آفت برای ما پیش می آید که چرا فلانی از ما تشکر نکرد؟ یعنی توقع تشکر از خلق خدا. همانطوری که تشکر در برابر احسان خلق، یک وظیفه عبودی است، توقع نداشتن از تشکر نسبت به احسانی که به فردی یا شخصی انسان داشته است، این هم یک وظیفه عبودی است. به تعبیر دیگر انسانی که می خواهد در مسیر قرب الهی قدم بردارد، دندان توقع از دیگران را باید بکشد.

خدا رحمت کند اساتید ما را، فقیه عارف، مرحوم آیت الله آسید عبدالله جعفری که از برجسته ترین شاگردان علامه طباطبایی در همه ابعاد بودند، به بنده فرمودند، من از فرزندان خودم هیچ توقعی ندارم که کاری برای من انجام دهند، بعد فرمودند که یکی از این همسایه های ما به مناسبت های مختلف، گاهی می آید و دیدنی از ما می کند، (آقای جعفری در منزل بود و خیلی اهل اینجا و آنجا رفتن، نبودند) فرمودند که بار اول آمد و بار دوم آمد  و ما دیدیم که بد است که ما بازدید او نمی رویم، لذا فرمودند که من بلند شدم و رفتم بازدید این همسایه و همین که وارد خانه شدم، او گفت به جدتان قسم! اگر یک بار دیگر به بازدید من بیایید، من دیگر نمی آیم شما را ببینم، من توقعی ندارم که شما بازدید من بیایید. ایشان می فرمودند که خیلی عجیب است که آدم اینقدر بی توقع باشد.

تشکر کردن گاهی زبانی است و گاهی عملی. زبانی این است که انسان می گوید ممنونم، متشکرم، زحمت کشیدید، اینها زبانی می شود. عملی این است که وقتی شما می روی دیدن براردرت، خواهرت، فامیلت، دوستت، و او به بازدید شما نمی آید، چون شما توقع تشکر دارید، رنجیده خاطر می شوید، ناراحت می شوید، گاهی حتی به غیبت و بدگویی و گله گذاری، انسان ابتلا پیدا می کند. توقعی که شما دارید که او به بازدید شما بیاید، یعنی توقع دارید که او یک تشکر عملی کند. بازدید، یک تشکر عملی است.

توقع تشکر منافی سیر عبودی است

پس توقع تشکر، منافات با سیر عبودی است. چرا؟ چون اولا انسانی که توقع تشکر از دیگران دارد، اخلاصش آسیب می بیند، شما مگر کار را برای دیگری انجام دادی که از او توقع تشکر داری؟ پس اولا توقع تشکر، به اخلاص انسان آسیب می زند. آسیب به اخلاص یعنی تمام سرمایه سیر را از دست دادن.

مشکل دیگری که ایجاد می کند این است که شخص را از شوق انجام وظایف عبودی باز می دارد و او را ناامید می کند. مثلا وظیفه اش این است که به خانوادگی رسیدگی کند و خانواده هیچ تشکری نمی کند، او هم چون توقع تشکر دارد، می گوید خب من برای چه باید این همه زحمت بکشم؟ لذا وظایف عبودی اش معطل می ماند. یا در جامعه خدماتی انجام می دهد، هیچ کس از او تشکر نمی کند، و پیش خود می گوید من برای چه باید این کارها را انجام دهم؟

حالا در روایت عرض خواهیم کرد، مسئله بالاتر از اینهاست، حتی اگر ناسپاسی نسبت به انسان بکنند، یعنی یک وقت هست تشکر نمی کنند، یک وقت هست ناسپاسی هم می کنند، این در روحیه انسان، یک ذره نباید مشکل ایجاد کند و کدورتی ایجاد کند، این باعث می شود که شوق انسان به انجام وظایف عبودی تضعیف شود و شخص نا امید شود. این همه مشکل دوم.

مشکل سوم این است که توقع تشکر از دیگران، سبب می شود که انسان از برکات انجام خیر، باز بماند. یک وقت هست وظیفه واجبش هست، اما یک وقت وظیفه واجبش نیست و وظیفه مستحبی است که دارد انجام می دهد، یک خدمت اضافه ای هست که نسبت به دیگران انجام می دهد، یعنی کف واجبش را انجام داده اما مازاد آن بر او واجب نیست، اما اگر انجام دهد، آثارش زیاد است.

من یک قضیه ای را عرض کنم خدمتتان، استاد بزرگوارمان، مرحوم آیت الله پهلوانی رضوان الله تعالی علیه، ایشان در یک روز زمستانی، می آیند بروند درس مرحوم علامه رضوان الله تعالی علیه، می بینند یک پیرمرد سید که ظاهرا روحانی بوده است، دارد برف ها را از روی پشت بامش پارو می کند، ایشان هم می توانست سرش را پایین بیندازد و برود درس علامه، اما ایشان آن جلسه حضور پیدا نمی کند و می رود کمک پیرمردی که برف ها را پارو می کرد، بارها بود که ایشان در جلسات به ما تذکر می دادند، در بازار قم یک شیبی هست مثل همین بازار سبزه میدان، می فرمودند که این حمال ها را که دیدید روی گاری ها بار گذاشتند و بالا می آیند، نگویید من روحانی هستم و لباس روحانیت به تن کردم، بلکه دست بزنید و کمکش کنید بیاید بالا و بار را بتواند بیاورد بالا، در حالی که شما می توانید دست هم نزنی.

ده بار شما یک کار را می کنی و ممکن است تازه چیزی هم به تو بگویند، یعنی تشکر که نمی کنند هیچ، یک چیزی هم به شما بگویند، به وسله توقع داشتن، برکات خیرات در اینجا سد می شود که روایاتش را عرض خواهیم کرد. پس دندان توقع تشکر از خلق خدا را بکشیم و این را ریشه کن کنیم. آن وقت می بینیم که انسان چه کارها که انجام میدهد و چه آثاری و چه نشاطی در وجودش هست.

مضمون یک روایت این است که انسانی که توقع تشکر از خلق خدا ندارد و خلق خدا از او تشکر نمی کنند، بلکه در برابر او ناسپاسی می کنند، مثلا مرد، خانمش ناسپاسی می کند و یا زن، شوهرش ناسپاسی می کند و مسائل را هیچ نمی بیند و زحمات او را نمی بیند، ما دیدیم که گاهی از مردها زیاد گله می کنند و می گویند ما این همه در خانه زحمت می کشیم، اصلا این مرد اینها را نمی بیند، خب این زنی که به ندیدن این مرد، توجهی ندارد، حتی اگر این مرد ناسپاسی می کند، هیچ کدورتی در دلش ایجاد نمی شود، چنین فردی با انبیا و اولیای الهی همراهی خواهد کرد.

روایاتی از معصومین در باب ترک توقع تشکر

حال به روایت بپردازیم. روایت از امیرالمومنین(ع) است که می فرماید «عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُكَفَّراً لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ وَ لَقَدْ كَانَ مَعْرُوفُهُ عَلَى الْقُرَشِيِّ وَ الْعَرَبِيِّ وَ الْعَجَمِيِّ وَ مَنْ كَانَ أَعْظَمَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مَعْرُوفاً عَلَى هَذَا الْخَلْقِ وَ كَذَلِكَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مُكَفَّرُونَ لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُنَا وَ خِيَارُ الْمُؤْمِنِينَ مُكَفَّرُونَ لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُمْ»

كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُكَفَّراً لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ‏، پیغمبر ص اینگونه بود که این همه خدمات و خیراتی که داشت، مکفَّر بود، یعنی ناسپاسی می شد، لَقَدْ كَانَ مَعْرُوفُهُ عَلَى الْقُرَشِيِّ وَ الْعَرَبِيِّ وَ الْعَجَمِيِّ، خیراتی که پیغمبر داشت، کارهای نیکی که می کرد هم در حق قریش بود، هم در حق عرب ها بود، هم در حق عجم ها بود، اما با همه این زحمات مُكَفَّراً لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ.

وَ مَنْ كَانَ أَعْظَمَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مَعْرُوفاً عَلَى هَذَا الْخَلْقِ، چه کسی مثل پیامبر(ص) بر این خلق، حق دارد؟ هیچ کس، اما با این همه خدمات، تشکر که نمی شود هیچ، ناسپاسی می شود. بعد امیرالمومنین(ع) می فرمایند که الْخَلْقِ وَ كَذَلِكَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مُكَفَّرُونَ، ما اهل بیت هم همینگونه هستیم، این همه کار انجام می دهیم، خیرات و معروفات، خدمت به خلق، دستگیری ها، با این حال ما هم ناسپاسی می شویم.

ببینید ناسپاسی هایی که در حق ما شده است، بیست و پنج سال امیرالمومنین(ع) خانه نشین می شود، همسرش آنگونه به شهادت می رسد، این وضعیت فرزندانشان است که امت پیغمبر(ص) با آنها اینطور معامله کردند، امروز چرا باید ما در غیبت کبری باشیم؟ برای همین ناسپاسی هاست، ما ناسپاسی ها نسبت به اهل بیت(ع) کردیم، خداوند وجود مقدس حضرت را از دیده ظاهری ما محجوب کرد.

كَذَلِكَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مُكَفَّرُونَ لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُنَا وَ خِيَارُ الْمُؤْمِنِينَ مُكَفَّرُونَ لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُمْ، تعبیر خیار المومنین، تعبیر لطیفی است، یعنی نه همه مومن ها بلکه «خیار المومنین» یعنی آن مومن های برگزیده، مُكَفَّرُونَ لَا يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُمْ، اینها هم ناسپاسی می شوند، این خیلی مسئله مهمی است، آدم اینجا می فهمد که پیغمبر(ص) که اینطور بود، اهل بیت پیغمبر(ع) نیز اینطور بوده، مومن های برگزیده هم اینطور بوده که بیشترین تلاش را نسبت به خدمت به خلق خدا داشتند، و بیشترین ناسپاسی ها هم نسبت به اینها می شد. این یک روایت.

حالا مثلا من یک کاری انجام بدهم و شما بیایی و به من بگویی که آقا خیلی ممنون، چه به درد من می خورد؟ به درد او که تشکر کرده می خورد، اما به درد من چه می خورد؟ چه گره ای را از من باز می کند؟ آنچه که به درد من می خورد و گره از کار من باز می کند، چیز دیگری است،

روایت دیگر از رسول خدا(ص)، حضرت فرمودند: " قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ يَدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَوْقَ رُءُوسِ الْمُكَفَّرِينَ‏ تُرَفْرِفُ بِالرَّحْمَةِ. دست رحمت الهی بر سر کسانی که جامعه نسبت به اینها ناسپاسی می کند، گشوده است، این به درد آدم می خورد. مرد است و ناسپاسی می کند نسبت به همسرش، خب ناسپاسی می کند، خانمش یدالله را فوق رأس خودش دارد، این به درد آدم می خورد، این اگر آدم به این سمت برود که ریشه توقع را بخشکاند، آنوقت دیگر فشار های روانی اش کم می شود، احساس زیان و خسارت نمی کند، کند نمی شود، شوقش را از دست نمی دهد.

در یک روایت دیگری هست که این روایت خیلی اوج دارد، رسول خدا(ص) می فرماید: " قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَفْضَلُ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً وَ أَقْرَبُهُ مِنَ اللَّهِ وَسِيلَةً الْمُؤْمِنُ يُكَفَّرُ إِحْسَانُه‏. أَفْضَلُ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً ،آن کسی که جایگاهش در نزد خدا از همه برتر است، وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً وَ أَقْرَبُهُ مِنَ اللَّهِ وَسِيلَةً ، و وسیله قرب نزدیک تری به خدا دارد، او کیست؟ الْمُؤْمِنُ يُكَفَّرُ إِحْسَانُه، آن کسی که نیکوکار است و نیکی می کند، اما در برابر این نیکی که انجام می دهد، ناسپاسی می شود. افضل الناس منزلةً، چیز کمی نیست، همه می خواهیم تلاش کنیم به اینجا برسیم که جایگاه قرب ما بالاتر از همه باشد.

خب از این روایاتی که عرض کردیم، تا حدودی هم جایگاه گمنامی هم روشن می شود، آنهایی که گمنام هستند، در حال انجام کارهایی هستند، و کسی هم از کارهای اینها مطلع نیست، خیراتش را همه دارند استفاده می کنند، اما نمی دانند چه کسانی این کارها را می کنند، اسمی ندارند، رسمی ندارند، نشانه ای ندارند، اینها هم جایگاهشان معلوم می شود، اینها هم نباید ناامید بشوند، حالا در یک خلوتی هستند و هیچ کسی هم نمی داند این کار به نام دیگری دارد ثبت می شود، خب ثبت شود، اینها ثبت دنیوی است، خدا چه را ثبت می کند؟ به نام چه کسی میزند؟

خدا رحمت کند آیت الله حاج آقا مرتضی حائری را، استاد مقام معظم رهبری در قم بودند، ایشان فرموده بودند که یک کسی هست که به من در ایام فاطمیه(س) پولی به من می دهد، که من به نام خودم مجلس روضه اقامه کنم، ایشان می فرمودند که روضه را من می گیرم و همه مردم هم می آیند از من تشکر می کنند، اما کسی نمی داند این مجلس برای دیگری است.

خب، اینجا یک روایتی هست که روایت مهمی است، این را خیلی باید به آن توجه داشته باشیم، و آن هم این است که اینهایی که درباره توقع تشکر عرض کردیم، حالا نروید به خانمتان بگویید که برای چه توقع داری؟ یا زن به شوهرش بگوید برای چه توقع داری؟ بلکه هر کس باید وظیفه خودش را نگاه کند، ما باید تشکر کنیم، اگر تشکر نکنیم، مورد نفرین و لعن امام صادق(ع) قرار می گیریم، روایت را دقت کنید حضرت فرمودند «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لَعَنَ‏ اللَّهُ‏ قَاطِعِي سَبِيلِ‏ الْمَعْرُوفِ‏ قِيلَ وَ مَا قَاطِعُو سَبِيلِ الْمَعْرُوفِ قَالَ الرَّجُلُ يُصْنَعُ إِلَيْهِ الْمَعْرُوفُ فَيَكْفُرُهُ فَيَمْتَنِعُ صَاحِبُهُ مِنْ أَنْ يَصْنَعَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ»

قَالَ لَعَنَ‏ اللَّهُ‏ قَاطِعِي سَبِيلِ‏ الْمَعْرُوفِ، خدا لعنت کند آن کسانی را که راه درست، راه خوب را سد می کند، مثلا شما به یک نفر، قرض الحسنه پول می دهید، بعد این فرد پول را بر نمی گرداند، نفر بعدی می آید، شما دیگر به او وام نمی دهید، نفر اول قاطع سبیل معروف شده است.

از امام(ع) پرسیدند که قِيلَ وَ مَا قَاطِعُو سَبِيلِ الْمَعْرُوفِ، کیست که راه خوب را سد می کند؟ فرمود قَالَ الرَّجُلُ يُصْنَعُ إِلَيْهِ الْمَعْرُوفُ ،یک کار خوبی نسبت یه یک شخص انجام می گیرد، فَيَكْفُرُهُ، این ناسپاسی می کند، وقتی ناسپاسی کرد، خب همه که با این جلسات و با این روایات سر و کار ندارند، نوع آدم ها توقع تشکر دارند، کم هستند و نادر هستند و انگشت شمار هستند آدم هایی که هیچ توقعی نداشته باشند. خب وقتی دیگری کاری انجام می دهدو احسانی نسبت به شما انجام می دهد، شما ناسپاسی می کنید، حضرت(ع) فرمودند که خدا این را لعنت کند، چون فرد می گوید من برای چه این کار را انجام دهم، اصلا به چشمشان نیست، نمی بینند.

یک روایت دیگر از امیرالمونین(ع) است. این روایت برای این است که مبادا تشکر نکردن ما را بی رغبت کند و شوق ما را کم کند، باید توقع تشکر را ریشه کن کنیم. می فرماید «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا يُزَهِّدَنَّكَ‏ فِي‏ الْمَعْرُوفِ‏ مَنْ لَا يَشْكُرُهُ لَكَ فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَسْتَمْتِعُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ وَ قَدْ يُدْرَكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِر أَكْثَرُ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»

لَا يُزَهِّدَنَّكَ‏ فِي‏ الْمَعْرُوفِ‏ مَنْ لَا يَشْكُرُهُ لَكَ، ناسپاسی دیگران، یک وقت تو را بی رغبت به کارهای خوب نکند. این بیان امیرالمونین(ع) است. فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَسْتَمْتِعُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ، کسی از تو تشکر می کند که به تو احتیاجی ندارد، یعنی حضرت حق، او از تو تشکر می کند، وَ قَدْ يُدْرَكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِر، حالا همسرت می خواست تشکر کند، چه گیرت می آمد؟ خدا از تو تشکر کرده، می دانی چه گیرت می آید؟ أَكْثَرُ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ، کافر یعنی کسی که ناسپاسی کرده است، آنکه حق تو را ضایع کرده و ناسپاسی کرده، خدا تشکر می کند و بیشتر چیزی گیرت می آید، این مهم است، وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ، خدا انسان های محسن و نیکوکار را دوست دارد، یعنی از این دایره بیرون نروی. حالا اگر این تشکر نکرد، این ناسپاسی نکرد، یک حلقه ای هست که حلقه محسنین است، این حلقه محسنین، کسانی هستند که محبوب خدا هستند و خدا محب اینهاست، لذا با ناسپاسی و تشکر نکردن از این دایره بیرون نروی.

کلمه هشتم؛ اغتنام فرصت در بهره‌گیری از اهل‌الله

مرحوم آیت الله بهجت در کلمه هشتم، یک توصیه دارند که این توصیه خیلی مهم است، می فرمایند وقتی عده ای از اهل الله، بزرگان، و اهل کرامت را داشتیم، گمان می کردیم همیشه هستند و بعدها می توانیم از آنها بهره مند شویم، بنابراین استفاده ننمودیم و از دستمان رفتند، این بشر است، گمان می کند آنچه دارد همیشه هست، لذا اهمیت به آن نمی دهد. حالا کجا هستند؟ یکی از آنها نیست.

ببینید همین آقای بهجت تا چند سال قبل، در دسترس همه بود و در مسجد فاطمی نماز می خواند، چند بار رفتید؟ تمام شد، آقای بهجت رفت، مرحوم آقای پهلوانی بود، خدا رحمتشان کند در این ماه های اخیر می فرمودند که این چراغ، همیشه روشن نخواهد ماند، این چراغ روزی خاموش می شود، این سفره همیشه پهن نیست، حالا که چراغ روشن است و سفره پهن است، حالا توشه بردارید و کار کنید، خب آقای پهلوانی از دنیا رفت، دیگری همینطور و دیگری همینطور.

این نکته مهمی است، چون خیلی از خبرهایی که هست بعدها معلوم می شود، اهل الله تا وقتی در قید حیات هستند، نمی گذارند خیلی از چیزها را دیگران مطلع شوند، یک ظاهری شما می بینید و یک کلماتی شما از آنها می شنوید، اما آن اصلی ها مخفی است، اما بعد که وقتی از دنیا رفتند، می گویند عجب! چنین کسی بود.

در همین فشم فقیه عارف، مرحوم آیت الله آسید عبدالله جعفری، آنجا حدود شصت سال ایام تعطیل حوزه می آمدند آنجا و مسجدی بود که در آنجا نماز می خواندند، مسئله می گفتند و معارف می گفتند، همه به عنوان آدم خوب ایشان را می شناختند، روحانی مهذب فوق العاده خوب، اما از آن غوغایی که به تعبیر رهبری در دل اینها گیتی ها ست، از اینها با خبر نبودند که کیست و چه عظمتی دارد. بعد که ایشان از دنیا رفت، حالا می آیند در خانه ایشان را می بینند، با نگاه به درب خانه ایشان، کسب معنویت می کنند. حالا من خیلی نمی خواهم اینجا پرده برداری کنم، بعضی از بزرگان مثل مرحوم آیت الله خوشوقت، که چه ارادتی به فقیه عارف، مرحوم آیت الله جعفری داشتند، اینها باید بماند.

 اجمالا این است که تا انسان فرصت دارد باید از اهل الله بهره بردارد. چشمش می بیند، کتاب ها را بخواند، معلوم نیست این دید تا چه زمانی باشد، بنده زندگی نامه مرحوم آشیخ محمد حسین زاهد، را داده بودم خدمت آقای پهلوانی، این واخر دیگر ایشان چشمشان نمی دید، در جلسه که حضور پیدا کردم، فرمودند که این را دادم به یکی از اهل خانه برایم بخواند و از اول تا آخر گریه کردم، اینطور می شود.

حالا که آدم می بیند، بخواند و اهل مطالعه باشد، می تواند در جلسات شرکت کند، برود. یک روزی آرزو می کند که در جلسات حضور پیدا کند اما نمی تواند و توان مدارد. ما ابوی خودمان، سال های قبل می آمد اما الان زمین گیر شده و یک قدم هم نمی تواند بردارد، ده انیه هم نمی تواند روی پای خودش بایستد، اینها برای همه ما هست.

من در جلسه قبل عرض کردم، می روید مادر بزرگ و پدر بزرگ یا بیماری را می بینید، فقط قصدتان صله ارحام نباشد، آنجا به خودتان نهیب بزنید، حسن! حسین! بیست سال دیگر، سی سال دیگر، تو هم همین وضعیت را داری، یک کاری بکن.

نکاتی جهت استفاده بهتر از ماه رجب

درباره ماه رجب، چند نکته را من عرض کنم. این تلاقی پیدا کرده با عید نوروز، مراقب باشید که در این دید و بازدیدها، سرمایه های معنوی که به زحمت جمع شده است، به باد نرود. یکی از راه ها این است مرحوم آقای پهلوانی، فقیه عارف، مرحوم آیت الله جعفری، از استادشان مرحوم علامه نقل می کردند که در این دید و بازدیدها، آنجاهایی که احساس می کنید که ممکن است در معرض آسیب قرار بگیرید و احتمال می دهید، همان نیم ساعت اول را که فقط سلام و علیک است، و بعد که تمام شد و میوه اول را آوردند، می گویند چه خبر؟ که وقتی این را می گویند، پشت سرش دیگر می آید، این از آن می گوید و آن از این می گوید. تعبیری که مرحوم  علامه داشتند این بود که سعی کنید روفرشی بشوید، فرش نباشید. روفرشی را موقع نهار خوردن، می آورند و پهن می کنند، که چیزی روی فرش ها نریزد، و نهار هم که تمام شد، جمعش می کنند، اما فرش را همینطور می اندازند، لذا فرمودند روفرشی باشید نه فرش.

از اذکار ماه رجب هر طور که می توانید استفاده کنید، مثلا ده هزار قل هو الله دارد، همه می توانید انجام دهید، منتها راهش این است که تقسیم کنید، روزی 333 عدد و یک روز 334 عدد، در راه که می روید، از راه بر می گردید، اخبار نشستید گوش می کنید، یک برنامه مفیدی دارید می بینید، غذا دارید پخت می کنید، ده تایش را آنجا می گویید، پنج تایش را آنجا می گویید. حیف است، مگر چند ماه رجب داریم، چند شعبان داریم، چند ماه رمضان داریم، از ادعیه این ماه استفاده کنید، از اذکار این ماه استفاده کنید، خصوصا اموات خودتان را در این اعمال این سه ماه شریک کنید، آنها رفتند آن طرف و حقایق را دیدند، الان چشم انتظار هستند و می بینند که شما برای آنها چه می کنید؟

 

تعبیر مرحوم علامه این است که اگر شما به یاد اموات باشید، برای آنها خوشحالی ایجاد می شود و خوشحالی آنها سبب خوشحالی معنوی  در عالم دنیا برای شما می شود و برای شما دعا می کنند، گشایش ها برای انسان حاصل می شود.

 

امیدوارم که خدا برای همه ما توفیق عنایت کند که بتوانیم آن بهره ای که اولیای الهی از این سه ماه می برند، خداوند انشالله برای همه ما مقدر کند: «نگویمت که همه ساله می پرستی کن/ سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش» این بیان حافظ است، سه ماه یعنی رجب و شعبان و رمضان.

 

مطالب مرتبط:
 
 
 
 
 
 
 
 
انتهای پیام/ 
ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار